دنیای شگفتانگیز نو
- نوشته شده : محمدحسین آشنا
- 18 ژوئن 2019
- تعداد نظرات :0
فرهنگ و هنر | هنر | نقد سینما
| متونی مثل بازی تاج و تخت به طور بالقوه این قابلیت را دارند که دیدگاههای رایج درباره مفاهیم بنیادی از جمله عدالت، جنسیت و قدرت را به چالش بکشند.
بازی تاج و تخت به پایان رسید. سریال محبوب شبکه HBO در طول این سالها میلیونها نفر را شیفته خود کرد؛ به نحوی که ماجرای هر قسمت از آن سوژه صدها ساعت گفتگوی مشترک میان مردم در سراسر جهان شد، خانوادههای زیادی به خاطر علاقه زیاد به شخصیتهای سریال نام فرزندانشان را دنریس و کالیسی گذاشتند، دهها مقاله علمیپژوهشی در حوزههای مختلف از جمله روانشناسی، جامعهشناسی و سیاست درباره آن نوشته شد و وبسایتها و خبرگزاریها در اقصی نقاط دنیا یادداشتهایی درباره کوچکترین جزئیات آن منتشر کردند تا به واسطه محبوبیت سریال، برای خود اعتباری دست و پا کنند.
شاید برای کسی که به هر دلیلی به دنیای ساخته دست جرج آر.آر. مارتین قدم نگذاشته، این حجم از جدی گرفتهشدن سریال توسط عامه مردم و حتی نخبگان عجیب، غیرقابل باور و حاصل برجستهسازی رسانهها به نظر برسد، اما در سوی دیگر طرفداران سریال هم با همان جدیت و به استناد دلایل گوناگون، بازی تاج و تخت را شایسته این توجه میدانند؛ اگرچه دل خوشی از پایانبندی سریال نداشته باشند و برای ساخت دوباره فصل آخر آن بیش از یک میلیون امضا جمعآوری کنند!
من در مقام نویسنده این یادداشت شایستگی این را ندارم که میان دو طرف این غائله به قضاوت بنشینم، چرا که به شخصه با فراز و فرودهای سریال حیرت کرده، خوشحال یا عصبانی شدهام، با کاراکترهای داستان زندگی کرده و خود را در جای آنان قرار دادهام و همپای طرفداران پر و پا قرص سریال از پایان ناگوار آن احساس سرخوردگی کردهام. اما نیروی محرکه من برای دست به قلمشدن درباره اثری که موافقان و مخالفانی سینهچاک دارد، واداشتن خودم به تفکر درباره دلایل پنهان جذابیت، محبوبیت و البته جدیگرفتهشدن آن بود.
به احتمال بسیار زیاد عمده هواداران بازی تاج و تخت در واکنش به چرایی جذابیت سریال مورد علاقهشان به ابعاد مختلف فنی و روایی اثر رجوع کرده و به مواردی غیرقابل انکار از جمله پیشبینیناپذیری داستان، خطوط چندگانه روایی، چندبعدی بودن شخصیتها، کارگردانیهای حیرتانگیز، روابط جنسی و خشونت بی حد و حصر و نکات دیگری از این دست اشاره خواهند کرد.
وجود این عوامل در کنار هم بدون شک میتواند مخاطبان زیادی را هر هفته به پای تلویزیون بکشاند، اما آیا همه جذابیت و کشش «گات» محدود به همین چند علت است؟ این پرسش مرا واداشت تا تلاش کنم به ماجرای سریال از منظری متفاوت بیندیشم. همین جا باید اعتراف کنم که با مقداری جستجوی اینترنتی متوجه شدم افرادی پیش از من نیز بودهاند که این سؤال را دستمایه مقالات و یادداشتهای تحلیلی خود قراردادهاند و اتفاقاً به نتایج جالبی هم رسیدهاند.
ایلیا سُمین استاد دانشگاه جرج میسون در مقدمه یادداشتی که برای مجله Reason نوشته به شدت از لزوم مطالعه آثاری همچون بازی تاج و تخت دفاع کرده: «شاید بعضیها فکر کنند که ارزیابی پیامهای سیاسی یک سریال فانتزی کاری بیهوده و بیمعنی است، اما جا دارد یادآور شویم که قاطبۀ مردم بیش از آن که به طور روزمره تحلیلهای غیرداستانی درباره موضوعات جدی سیاسی را دنبال کنند، به داستانهای علمی تخیلی و فانتزی روی میآورند. تحقیقات علوم اجتماعی هم نشان میدهند که ماجراهای علمی تخیلی و فانتزی همانند مجموعه هریپاتر میتوانند تأثیر چشمگیری روی دیدگاه سیاسی طرفداران این آثار داشته باشند».
“تحقیقات علوم اجتماعی هم نشان میدهند که ماجراهای علمی تخیلی و فانتزی همانند مجموعه هریپاتر میتوانند تأثیر چشمگیری روی دیدگاه سیاسی طرفداران این آثار داشته باشند.“
اهمیت جایگاه فرهنگ عامهپسند یکی از دغدغههای اساسی اصحاب مطالعات فرهنگی است. برخورد مداوم و روزمره عامه مردم با آثاری مثل سریالهای تلویزیونی به طرق مختلف نه فقط تماشای قسمتهای آن به طور ناخودآگاه بر شکلگیری طرز تفکر آنها درباره جهان پیرامونشان تأثیر میگذارد. این موضوع نه فقط برای عامه مردم، که برای نخبگان سیاسی و اجتماعی نیز صدق میکند. در مورد اثری مثل بازی تاج و تخت، دلالتهای سیاسی موجود میتوانند کاملاً الهامبخش باشند. ویلیام کلپتون و لورا شپرد درمقالهای علمی تحت عنوان «درسهای وستروس: جنسیت و قدرت در بازی تاج و تخت» به درستی بر این نکته تأکید میورزند که متونی مثل بازی تاج و تخت به طور بالقوه این قابلیت را دارند که دیدگاههای رایج درباره مفاهیم بنیادی از جمله عدالت، جنسیت و قدرت را به چالش بکشند و به احتمالاتی دامن بزنند که کمتر کسی در معادلات رایج در جهان واقعی به آنها میاندیشد.
نکته اساسی که بازی تاج و تخت را به عنوان یک مورد خاص در این زمینه برجسته و متمایز میکند این است که جرج آر.آر. مارتین علاوه بر خلق شخصیتهای پیچیده و روابط پیچیدهتر میان آنها، در این سریال موفق به خلق یک جهان خیالی کامل با قواعد و سازوکارهای منحصر به فرد شده است؛ جهانی به ظاهر متعلق به قرون وسطی یا پس از آن که قرار نیست در آن همه چیز سبک و سیاقی آشنا و شناختهشده داشته باشد. اساساً داستان به دنبال این است که مخاطب را به واسطه جهان مملو از خرق عادت خود، مدام حیرتزده کند. ما به عنوان مخاطب این بار نه در جایگاه شهروندان، که در جایگاه اعضای دربار نظارهگر بازیهای کثیف قدرت هستیم که در آن اصحاب قدرت هریک با جهانبینی خاص و پیچیده خود، به دنبال تحقق برتری شخصیشان هستند.
در بازی تاج و تخت کلیدواژهای به نام «مردم» به طور کامل در حاشیه است و از میان حاکمان نیز موارد نقضی مثل دنریس تارگرین بیش از آن که به فکر آزادی مردم باشند، به فکر حفظ حیثیت و اعتبار خاندان خود هستند و نیات خودخواهانهشان را در پس شعارهای پوپولیستی پنهان کردهاند؛ کما اینکه شعار «شکستن چرخه» استبداد توسط دنریس که تا ابتدای فصل 8 بسیار آرمانگرایانه به نظر میرسد، در پایان استحاله شده و وجهی کاملاً ضدمردمی مییابد. شعارهای ابتدایی دنریس حاکی از لزوم یک تغییر بنیادی است، اما هرچه فتوحات و دستاوردهای او بیشتر میشود، این حقیقت بیشتر عیان میشود که دنریس تصویر ذهنی روشنی از این سیستم و آرایش سیاسی جدید ندارد.
نویسنده مجله آنلاین Rogue به این نکته اشاره میکند که داستانهای حماسی به خودی خود ایرادی ندارند و اتفاقاً بسیار مفیدند، اما به هیچ وجه کافی نیستند: «بزرگترین ایراد بازی تاج و تخت و دلیل اصلی برای این که ابعاد حماسی آن نمیتواند برای ما تأثیربرانگیز باشد این است که داستان هیچگاه تلاش نمیکند تا به ما بفهماند که آنچه در معرض خطر واقعی است، جان و سرنوشت مردم عادی وستروس است. ما هیچ چیزی درباره زندگی، نیازهای آنها و آنچه در معرض از دست دادنش هستند نمیدانیم. فرقی نمیکند چه کسی بر تخت آهنین بنشیند؛ آنچه نهایتا به دست میآید فقط قدرت است. احساسی که ما درباره شخصیتهای بازی تاج و تخت داریم ارتباط اندکی با باور ما درباره توانایی آنها در حکمرانی دارد؛ و البته هیچ ربطی هم به سرنوشت شهروندانی که زندگیشان در آستانه نابودی است ندارد» .
در این میان شهروند هزاره سوم در روزگار اشباع دموکراسی، خود را با قهرمانان داستان همراه میکند و در این مسیر تلاش میکند تا تصمیمات و اقدامات آنها را هرچقدر هم که ظالمانه باشد توجیه کرده و در عمل آنها شریک باشد. اینکه ما فراتر از دموکراسی و قانون، همچنان امیدوار به یک رهبر مقتدر با اختیارات فراقانونی و فراطبیعی هستیم تا عدالت از دسترفته را بازگرداند، در این اثر تا حد زیادی تأیید میشود.
“اینکه ما فراتر از دموکراسی و قانون، همچنان امیدوار به یک رهبر مقتدر با اختیارات فراقانونی و فراطبیعی هستیم تا عدالت از دسترفته را بازگرداند، در این اثر تا حد زیادی تأیید میشود.“
از طرف دیگر، سریال به طور مداوم این نکته را یادآور میشود که اساساً اختیار چندانی در کار نیست و در نهایت همه تسلیم و مقهور سرنوشت هستند؛ سرنوشتی که لزوماً همیشه بر وفق مراد قهرمانان و شخصیتهای مثبت داستان نیست. جهان این اثر مختصات خاص خود را دارد و در آن مفاهیم بنیادی از جمله عدالت و قدرت به شیوهای متفاوت از دیگر آثار هالیوودی بازتعریف میشوند. در اینجا مخاطب پس از تماشای اپیزود «عروسی خونین» که در آن قهرمان اصلی داستان به شکل فجیعی کشته میشود، به یقین میرسد که در این سریال هیچکس از تیغ تیز عدالت نویسنده مصون نیست و نمیتوان با تکیه بر قواعد رایج ژانری درباره آینده داستان و شخصیتها گمانهزنی کرد.
کلیشههای جنسیتی نیز در این اثر تا حد زیادی به چالش کشیده میشود. شخصیتهای زن نقش بسیار پررنگی درپیشبرد روایت دارند، به طوری که سرنوشت فصل پایانی سریال تا حد زیادی به دست زنان رقم میخورد. تقابل پایانی سریال نیز میان دو پادشاه زن یعنی سرسی و دنریس رخ میدهد و مردان به طور کامل در سایه اقدامات جنونآمیز زنان قرار میگیرند. گویی نویسنده قصد داشته تا یک بار هم که شده سرنوشت جهان با حکمرانی و سلطه زنان را بیازماید؛ آزمونی که البته نتیجهای فجیعتر از تمام جنایتهای مردانه در تاریخ وستروس را رقم زد!
دستاورد اصلی نویسنده در بازی تاج و تخت، خلق مجموعهای از امکانها و احتمالات درباره جهان است که در دنیای واقع لزوماً مثبت و کاربستپذیر نیست، اما مرز اندیشه را با خیال پیوند زده و چشماندازی جدید برای نگریستن به دنیا عرضه میکند. جرج آر.آر. مارتین جهان خود را در گذشتهای نامعلوم بنا کرده و آن را با المانهای فانتزی و خیالی همراه ساخته تا به ظاهر خود را از اتهام ارجاعپذیری این اثر به وقایع دنیای معاصر مبرّا کند، اما آشفتگی موجود در زمانه ما بیش از آن است که نتوان جدال حاکمان دیوانه بر سر تاج و تخت در این سریال را با اوضاع کنونی جهان تطبیق داد.
محمدحسین آشنا پژوهشگر علوم ارتباطات و ادبیات انگلیسی است و مطالب ایشان در سایت باشگاه اندیشه منتشر میشود.