پرونده تب آمریکایی

| در بحبوحه داغ انتخابات آمریکا جهان پشت صحنه هایی از لیبرالیسم مشاهده کرد که گمانه پایان آمریکا را ملموس تر کرد. در این پرونده مروری می کنیم بر مطالب باشگاه اندیشه با محوریت کشورآمریکا

 

1-ترامپیسم، مدل جدید پوپولیسم امریکایی

2- داستان یک فروپاشی

3- آیا ترامپ واقعا فاشیست است؟

4- امریکای نگران!

5- مستند کوتاه تب آمریکایی

6- استبداد قضایی در تاریخ سیاسی امریکا به چه معناست؟

7- دولت امریکا دین‌دار می‌شود !

8- جنگ زشت، جنگ زیبا

9- تصاویر؛ میدان‌های جدید جنگ

10- دیوید هاروی و تناقض‌های بزرگ سرمایه‌داری

11- حضور چپ ها در ساختار سیاسی امریکا

12- چرا جوانان امریکایی به چپ‌ها علاقه دارند؟

13- یازده کتابی که به بررسی تاریخچه‌ی نژادپرستی در امریکا می‌پردازند

14- کرونای «سوسیال دموکرات» یا کرونای «لیبرال سرمایه دار»کدام یک خطرناک تر است؟

15- چرا رقابت با هالیوود برای اروپا مهم است؟

جهان دستخوش دولت‌های بی ملت

جهان دستخوش دولت‌های بی ملت

| مفهوم ملت و ملیت از تعاریف اصلی خود فاصله گرفته و تبدیل به گروگانی در دست دولت بی ملت شده است !

جهان دستخوش «آوارگی»ست، دیگر «آشیانه» هویت خود را باخته و تن ِ زخمی‌اش را حتی به یاد «ضماد ِ سنت» نمی‌تواند آرام کند. جنگ، قوانین، حقوق بشر، مدرنیته، سرمایه‎داری – چه کسی مقصر است؟ سمفونی ِ بدآهنگی که جهان را از «ما» تهی و  به یک من ِ بی‌منتها و یا یک من ِ آواره و بی‌خانمان تبدیل کرده است و باری در این میان «مهاجرت» در کجای این بازی جهان با جهانیان است؟

از مفهوم «ملیت» همان چیزی به ما ارث رسیده که در میان اوراق حقوقی نوشته شده است. دیگر کالبدهای فرهنگی نمی‌تواند آنقدر گسترده باشد تا یک شهروند  با مختصات خاصه‎ی فرهنگی خود زادبومی سیال را تجریه کند. او بالاخره اهل یک جایی هست (!). مفهوم ملت (nation) را اگر در قواره ریشه‎‌ لاتین واژه جستجو کنیم، شاید معنای «تولد یافتن» داشته باشد، اما این تعاریف اندکی دستخوش تغییراتی شده است؛ شما در جهان سرمایه‎داری با اخذ یک کارت یا دفترچه می‌توانید nation خود را عوض کنید، این را قوانین حقوقی می‌گوید و البته سخن تازه‌ای نیست، اما گاهی توسط حکومت‌های فاشیستی کمتر یادآوری می‌شود. به‌هرحال مفهوم «ملت‌مند شدن» یک جامعه در ابعاد کلان، نشان‎دهنده یک هویت مشترک اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بوده که ابزار «قوانین» توانسته یکپارچگی‌های یاد شده را کمی دچار خدشه کند. به شکل کلی لازمه‌ی داشتن یک ملت، سه اصل بوده که شامل: «قرارگرفتن ذیل تابعیت یک دولت، ساکن‌بودن در قلمرو سرزمینی مشخصی که تحت حاکمیت آن دولت قرار دارد و سوم، تعلق‌داشتن یا عضوشدن در جمعیتی که درون مرزهای آن دولت زندگی می‌کند» است.

مفهوم ملیت دیگر اساساً مفهومی «طبیعی» و صرفاً وابسته به واقعیت طبیعی «زاده‌شدن» نیست، چراکه اگر ملیت پیوندی درونی و ذاتی با تولد می‌داشت در آن صورت هر فردی پیشاپیش و در هر شرایطی، «طبیعتاً»، صاحب ملیت می‌بود. فارغ از قوانین حقوقی، یعنی هر بشری که زاده می‌شود ملیت دارد. اما آیا در حقیقت همین اصل رعایت می‌شود؟

 

در میان سه اصل فوق، اصل اول نماینده نگرش حقوقی به مسأله «ملت» است، اصل دوم ابعاد سیاسی را گوشزد می‌کند اما اصل سوم یک موضوع کاملاً ادراکی و بازخوردی خواهد بود. بسیار افرادی هستند که از منظر قراردادهای دولتی فاقد ملیت هستند و یا از منظر اشتراکات اجتماعی فاقد این به ظاهر ارزشند. بگذارید این دو مسأله را به صورت دیگری شرح دهیم. بند اول اصل پانزدهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر مدعی است: «هر کسی حق دارد یک ملیت داشته باشد». این رکنِ کلی، نشان‌دهنده این مسأله است که انسان بی‌ملیت اساساً حقوقی نیز از منظر بشر بودن ندارد. به معنای ساده‎تر مفهوم ملیت دیگر اساساً مفهومی «طبیعی» و صرفاً وابسته به واقعیت طبیعی «زاده‌شدن» نیست، چراکه اگر ملیت پیوندی درونی و ذاتی با تولد می‌داشت در آن صورت هر فردی پیشاپیش و در هر شرایطی، «طبیعتاً»، صاحب ملیت می‌بود. فارغ از قوانین حقوقی، یعنی هر بشری که زاده می‌شود ملیت دارد. اما آیا در حقیقت همین اصل رعایت می‌شود؟ «ملیت‌مندی»، بیشتر گروگان دولت‌ها و قوانینی است که شما را می‌تواند از شهروندی یک کشور جهان سومی به حضور در دهکده‌جهانی و دنیای مدرن رهنمون کند. این بار هویت شما در تکه کاغذهایی از آن چیزی که فطرتاً با شما منتقل می‎شده فاصله گرفته و رویه‎ی دیگری را اختیار می‌کند.

اما بحث دیگری که به عنوان دلیل دوم تعارضات مسأله «ملیت‌‌مندی» پیش می‌آید، شبیه به مصرعی از شاعر نام‌آشنای زبان پارسی، «سعدی» است. همانجایی که او می‎گوید: «من در میان جمع و دلم جای دیگر است». در این اصل نیز شاهد آن هستیم که فرد ملیت‌مند که حال ملیت فلان سرزمین را داراست و علی‌الظاهر از قوانین حقوقی آن دیار نیز سامانی دارد، کنش‌ها و نگرش‌های خود را منافی با قوانین حقوقی و قراردادهای اجتماعی آن سرزمین می‎داند. در این جا مسأله‌ی «ملیت مضاعف / مهاجرت» پیش آمده و نکته‌ی دومی که سابقاً از آن گفتیم تکرار می‎شود. به طور مثال فرد دگراندیشی که جهان‎بینی متفاوتی نسبت به قوانین سرزمین خونی‌اش (مادری) داشته، از آن ورطه رخت خویش را بیرون کشیده و به سرزمینی متفاوتی برده تا در آنجا بتواند با نگرش شخصی خود زندگی کند. حالا در می‎یابیم که ملیت تعریف شده‎ی دوم (مضاعف)، که فرد را در حصار قوانین حقوقی جدید می‎برد از چه رو است. در هر دو حالت ذکر شده «ملیت‌مندی» در نسبیت محض قرار دارد.

«ملیت‌مندی»، بیشتر گروگان دولت‌ها و قوانینی است که شما را می‌تواند از شهروندی یک کشور جهان سومی به حضور در دهکده‌جهانی و دنیای مدرن رهنمون کند. این بار هویت شما در تکه کاغذهایی از آن چیزی که فطرتاً با شما منتقل می‎شده فاصله گرفته و رویه‎ی دیگری را اختیار می‌کند.

 

برای درک بهتر این مفهوم نسبی، باید یک نگاه متفاوت‌تر را اتخاذ کنیم و اصولاً میان «بشر (انسان)» تا «شهروند» یک فاصله معنایی عمیق بگذاریم. بشر را باید یک مفهوم متافیزیکی فرض کرد، عصاره‌ای از بنیه‌های روحانی، حسی و  گاهی تعریف نشده که مشخص نیست چرا یکی از آن ها در «سرچشمه‌ی تهران» به دنیا می‎آید، یکی در «آدیس‌آبابا»، یکی در «منتهن نیویورک» و دیگری در قوم سرخ‎پوست «اینوئیت[Inuit]» در آمریکای شمالی؛ این بشر مافوق قراردادها است، هر جا هم که به دنیا بیاید نیاز به مسکن، تولید مثل، اجتماع، خوراک، پوشش دارد. اینکه در چه اجتماعی باشد، چه بخورد، چه بپوشد و چگونه فطرت خود را دست خوش تغییر دهد، همه و همه به همان مسأله «شهروند بودن» یا به بیان دیگر، «انسان ِ فیزیکی بودن» معطوف می‎شود. شهروند شدن یعنی غوطه‎وری در قوانین و قراردادها و گذار از یک «سنت فطری» به یک «مدرنیته قراردادی» که این بار با کانال ارتباطی «ملیت» و «قوانین ملیتی» می‌توان آن را هموار کرد.

با توجه به درک مناسبی که از موضوع «ملت» یافته‌ایم، می‌توانیم به برخی سؤال‌های بی‌پاسخ بشری، پاسخ بدهیم. «دولت‌های بی‌ملت» عارضه‌ای که مشخصاً بر اساس همین اصل «نسبی‌بودن ملیت» می‌توانست شکل بگیرد و در قرن بیست و یکم به شدت با آن دچار هستیم. دولت‌ های بی‌ملت همان دولت‌های توتالیتری بوده که عموماً بر مبنای دو تصویر در حال گذران روزگارند. یا آنکه از بعد قوانین حقوق بشری خود را ظاهراً در سطح بالایی نگاه داشته اما بدنه قدرت، تصمیم‌سازان آن و یا شهروندان اثرگذارش به دلایلی چون مهاجرت، ثروت، قدرت، نیات فرقه‌ای یا قومیتی خاص (فاشیسم) هسته‌های قدرت را شکل داده‌اند و در حالت دوم حکومت‌‌های ایدئولوژیک، دولتِ بی‎ملت هستند که در عین یکپارچگی خونی و در صورت داشتن قوانین حقوقی مشخصاً فاقد یک ملت هستند؛ به آن دلیل که اصولًا روح حاکم در جامعه، فرهنگ عمومی و نگرش‌های حاکمیتی برای غالب شهروندان یک الگوی مورد علاقه و مورد تأیید نیست و لذا آن دولت در مرحله بی‌ملتی به سر خواهد برد و بیشتر شبیه حکومت یک اقلیت محض بر اکثریت قاطع تفسیر می‎شود. در نهایت، آوارگی انسان امروز در کشاکش قدرت‎طلبی‌های هر دو دولت ِ بی ملتی است که سطحی‎ترین شئون شهروندی را به واسطه ایدئولوژی‌های انسانی (لیبرالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم و . . .) عامداً فراموش می‌کند.

از تارنمای باشگاه اندیشه رونمایی شد!

| آئین رونمایی از تارنمای باشگاه اندیشه روز پنجشنبه 25 بهمن ماه، در کانون اندیشه جوان برگزار شد.

 

محسن رحیمی‌ سرپرست کانون اندیشه جوان در ابتدای این مراسم گفت: در آستانه 20 سالگی کانون شاهد رونمایی از نسخه جدید تارنمای باشگاه اندیشه به عنوان یکی از سرمایه های ارزشمند کانون هستیم. از مدیران عامل ادوار کانون و دیگر عزیزان تشکر می‌کنم بابت این دوراندیشی و میراث گران‌بهایی که برای کانون به جا گذاشتند که در 20 سالگی کانون می‌توانیم از آن سخن بگوییم.

 

دکتر مسعود فیاضی رئیس هیئت مدیره کانون اندیشه جوان به عنوان دومین سخنران این نشست گفت: ابتکار سایت باشگاه مربوط به حدود 16 سال پیش است که در این ایام موفقیت‌ها و نقش آفرینی‌های خوبی داشت. سایت باشگاه از ابتدا بنا بود کانون اندیشه جوان در فضای مجازی باشد. کانون برای حرکت در گفتمان انقلاب راه اندازی شد. ما یک سایت کانون را داریم که کارهای حقیقی ما را بازتاب می‌دهد. اما یک وقت سایت باشگاه را داریم تا اهداف کانون را بر اساس اقتضائات فضای مجازی دنبال کند. یک بنیان اساسی سایت این بود تا تم اصلی سایت مباحث اندیشه‌ای و فکری باشد. یعنی حیطه‌ای را هدف قرار داده بود که تأثیرگذارترین بخش در جبهه فرهنگی انقلاب است و آن هم تولید اندیشه است. ما هنوز هم در خصوص مرجع فکری یک خلأ اساسی داریم. خصوصاً اتفاقات دهه اخیر باعث شد مرجعیت‌هایی که در فضای حقیقی وجود داشتند نزد مخاطب ما مقداری جایگاه‌شان را از دست بدهند.

وی سپس گفت: گفتمان انقلاب یک تفکر و دال مرکزی دارد که ماهیت‌های واحدی را در حوزه‌های مختلف تسری داده است. انقلاب ما ماهیتی کاملاً فکری دارد و از طرفی رقبایی هم دارد که باید به آن‌ها هم بپردازیم. در آینده سایت ما باید در این حوزه‌ها راهبرد اساسی خود را مشخص کنیم. نکته مثبت دیگر سایت باشگاه این است که در بستر فضای مجازی تعریف شده بود. یعنی سایت باشگاه این انعطاف را دارد که بر اساس فضای مجازی خود را بازسازی کند. فضای مجازی عرصه گسترده ای در مقابل جمهوری اسلامی ‌ایجاد کرده که یک تیغ دو لبه است. یکی از سناتورهای آمریکایی می‌گفت ما اشتباه کردیم که اینترنت را به ایران بردیم چون در کوتاه مدت ما نتیجه می‌گیریم ولی در بلند مدت این ایران است که از این فضا بهره می‌برد.

مسعود فیاضی ادامه داد: حرف اسلام همیشه یک چیز است اما روش‌های ارائه متفاوت بوده است. بنابراین تصلبی در شیوه‌های ارائه وجود ندارد و سایت باشگاه می‌تواند در این زمینه نقش ایفا کند. راهبرد اساسی سایت باشگاه آزاداندیشی و تضارب آراء بود یعنی قرار بود یک زد و خوردی میان اندیشه‌ها اتفاق بیفتد. ما ابایی از اندیشه‌های رقیب نداریم و نه قائل به سکوتیم و نه قائل به سانسور بلکه قائل به نقد و بررسی هستیم. تضارب آراء قدرت تصمیم گیری و انتخاب را برای مخاطب بالا می‌برد تا حرفی که قوی تر باشد را انتخاب کند و ما چون حرف مان قوی تر است ترسی از این مسأله نداریم. نکته دیگر این است که سایت باشگاه بنا داشت از جامعه علمی‌کشور چه در حوزه و چه در دانشگاه استفاده حداکثری بکند. لذا بازنشر مطالب را نیز در سایت داشتیم. اگر چه بخش زیادی از سایت باشگاه تولید بود. در مورد اندیشه‌های متفکران جبهه غیر خودی نیز راهبرد ما مطرح کردن آن‌ها در کنار نقد و بررسی است. سایت باشگاه فعال و زنده و پاسخگو بود و مخزن مطالب نبود. مثلاً این ویژگی را در نورمگز نمی‌بینیم و صرفاً مخزن مقالات است.

 

دکتر حبیب رحیم پور ازغدی، مجری‌کارشناس برنامه زاویه، به عنوان دیگر سخنران این نشست در ادامه گفت: حل کردن معمای رسانه علوم انسانی یکی از پرسش‌های امروز ماست. اصل عرض من این است که ما نیاز داریم دوباره فکر کنیم که رسانه علوم انسانی چیست؟ یکی از دلایلی که علوم انسانی در عرصه عمومی ‌نمی‌تواند نقش ایفا کند این است که پاسخ این سوال را نمی‌دانیم. بعضاً پاسخ‌های اشتباهی نیز به این سوال داده شده است. باشگاه یکی از عرصه‌های نوآورانه و اثرگذار کانون بود اما در مقطعی اشتباه مهلکی اتفاق افتاد و آن از کار انداختن سایت باشگاه اندیشه بود. مثل این که یک بازاری بخشی از سرمایه خود را آتش بزند. شرط اثرگذاری باشگاه اندیشه دو چیز است: یکی این که ایمان بیاورد به این که همه چیز بودن، هیچ چیز بودن است. اگر سایت باشگاه سودای همه چیز بودن داشته باشد بی شک به هیچ چیز بودن دچار خواهد شد. دوم این که من چه چیز هستم منوط به این است که به این پاسخ دهیم من چه چیز نیستم؟ اگر بتوانید بگویید چه چیز وظیفه شما نیست شاید بتوانید بگویید چه چیز وظیفه شما است.

وی افزود: انقلاب اسلامی‌ در وهله اول یک اندیشه است و امکان انحراف این اندیشه وجود دارد. منظورم این نیست که امروز منحرف شده اما این امکان مدام پیش روی ما می‌تپد و گاه ما را می‌بلعد. فرهنگ در ایران همیشه در سایه اقتصاد و سیاست و امنیت تعریف می‌شود در حالی که باید بر عکس باشد. همین موازنه معکوس ما را خیلی از اوقات دچار فرسایش معنا می‌کند. سال‌ها در سوریه حضور داریم اما یک بار با عرصه عمومی ‌راجع به این مسأله صحبت نمی‌کنیم که این می‌تواند انحراف ایدئولوژیک در نظام را منجر شود. کانون می‌تواند دیدبان تئوریک جمهوری اسلامی ‌بشود. رسانه اندیشه‌ای اگر اندیشه‌ای نباشد رسانه هم نیست. رسانه اندیشه‌ای یک ترکیب اتحادی است که اگر وجه اندیشه را از آن بگیرید خود به خود وجه رسانه‌ای آن هم مضمحل می‌شود. اگر تنها آشنایان و نزدیکان و دوستان ما درباره کار رسانه  ما سخن بگویند ما از توفیق کار رسانه‌ای به دور هستیم. بلکه دیگران نیز باید سخن بگویند.

 

سپس الیاس قنبری دبیر اندیشه خبرگزاری مهر به عنوان آخرین سخنران این مراسم گفت: هر کسی به طور جدی وارد کار فرهنگی در جامعه شده است گذرش به کانون خورده و با کانون همکاری داشته است که ما هم این توفیق را داشته ایم. اوایل که به گروه اندیشه خبرگزاری مهر رفتم آقای دکتر عسگری دست ما را گرفت و پیش آقای رشاد برد. آقای رشاد گفت یکی از کارویژه‌های اصلی کانون همین شناسایی نیروهای فعال و جوان است تا کانون برایشان پله‌ای باشد و از طریق کانون در جاهای دیگر مشغول به فعالیت شوند. به نظرم کانون در این رسالت خودش موفق بوده است. درباره مخزن که درباره سایت نورمگز گفته شد به نظرم سایت نورمگز در زمینه کار خودش موفق است و مرجع پژوهشگران است. مخزن و آرشیو بودن یک نقطه مثبت است که قبلاً سایت باشگاه این خصوصیت را داشت و محل رجوع بود و یادم است که وقتی چیزی را سرچ می‌کردم اولین نتیجه مربوط به سایت باشگاه بود. البته باید به قول آقای رحیم پور از این که همه چیز باشیم دوری کنیم. در انتخابات هم دیده‌ایم که هر کس می‌گوید من همه چیز هستم رأی نمی‌آورد.

وی خاطرنشان کرد: سایت باید موضع و روش‌هایش مشخص باشد اما می‌توان هم رویکرد توزیعی را دنبال کرد و هم رویکرد آرشیوی و این دو منافاتی با هم ندارند. همان سال‌ها که سایت باشگاه راه افتاده بود ما سایتی به نام فصل نو راه انداختیم که اولین نشریه الکترونیکی علوم اجتماعی بود که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. تا این حد که اساتید به ما ایمیل می‌زدند و اصرار می‌کردند که مطالب شان را منتشر کنیم. در حالی که الان برعکس شده و ما رسانه‌ای‌ها به دنبال انتشار مطالب افراد هستیم. برخی متفکرین اگر دنیا را آب هم ببرد باز هم به بحث پیرامون وجود و ماهیت و حادث و قدیم و … می‌پردازند. به نظرم وظیفه ماست که اندیشمندان مان را به این موضوعات بکشانیم.

الیاس قنبری اضافه کرد: برخی اندیشمندان شاید با ما هم فکر نباشند اما مستقل اند، یعنی آزاداندیش اند. به قول شهید مطهری که می‌گفت راسل ملحد است اما ملحد خوبی است و منصف و صادق است. اگر یادتان باشد آقای محدثی در برنامه زاویه آمد و یک بحث سیاسی مطرح کرد که خیلی هم انعکاس داشت. بعد از آن با او مصاحبه گرفتیم و از او پرسیدیم که این حرف‌ها مشکلی برایتان پیش نیاورد و ایشان گفت خیر حتی از بی بی سی هم با من تماس گرفتند برای مصاحبه اما من ترجیح دادم با رسانه‌های داخلی مصاحبه کنم. کمیت در کار رسانه ای مهم است و کمیت است که یک سایت را مرجع می‌کند. مخاطب می‌گوید این سایت هر روز دارد به روز می‌شود و این برای کار رسانه مهم است.

وی در انتها گفت: ما در جبهه فرهنگی انقلاب کار پدافندی زیاد انجام داده ایم و در این زمینه رشد کرده ایم اما در حوزه آفندی ضعف داریم. می‌توانیم در این عرصه وارد شویم با حرف‌هایی که در میان خودمان رایج است و حتماً نباید یک مخالف جمهوری اسلامی‌را بیاوریم برای بحث و یک موافق. این تبدیل به یک کلیشه شده که لو هم رفته است. چرا وقتی فضای مجازی می‌آید، ایران می‌شود اولین کشور وبلاگ نویس دنیا؟ چون در این جا حرف وجود دارد.

[foogallery id=”1362831048″]