عدالت آموزشی

خطر انقراض

جامعه و تاریخ | مطالعات اجتماعی | عدالت

| چرا باید درباره عدالت آموزشی در جامعه خود حساس باشیم؟

ما منقرض خواهیم شد! چیزی از ما باقی‌ نخواهد ماند. نسل‌های آینده از ما به عنوان گونه‌هایی منقرض شده از انسان‌ها یاد خواهند کرد. گونه‌هایی که جذابیت‌هایی داشته‌اند. فرهنگی غنی داشته‌اند. انسان‌هایی بودند که از هوش سرشاری بهره‌ می‌بردند. یا خودشان حداقل اینطور فکر می‌کردند. اما در هر صورت منقرض شدند. آن روز در موزه مردم شناسی یا شاید گونه‌شناسی معلمی با اشاره به مجسمه مومیایی که شبیه به من است خواهد گفت که این‌ انسان‌ها باورهایی داشته‌اند. ارزش‌هایی و آرمان‌هایی و … . و خواهند رفت به سراغ پنجره شیشه‌ای بعدی. انسان منقرض شده دیگر!

این تصویر، تصویر دوری نیست. همین الان ما انسان‌های منقرض شده زیادی را می‌شناسیم. تمدن مایا‌ها یا نزدیک‌ترین‌شان سرخ‌پوستان ساکن قاره‌ی آن سوی اقیانوس‌ها. انسان‌های منقرض شده‌ای که شاید در تمدن کنونی و شکل‌گیری‌اش نقشی داشته‌اند اما امروز هیچ جامعه‌ای امتداد ایشان نیست. ارزش‌ها، باورها و آرمان‌های آن قوم را هیچ تمدنی و هیچ ملتی بر دوش نمی‌کشد. شاید انسان‌هایی به لحاظ بیولوژیک با آن‌ها نسبت داشته باشند اما امتدادی از ایشان نیستند. سوالی که ذهن ما را به خود مشغول می‌کند این است: «این انسان‌ها چرا منقرض شده‌اند و چرا ما نشویم؟»

آنجایی که ارسطو در کتاب سیاست از تربیت سخن‌ می‌گوید هدف از آموزش را تقلید از طبیعت به علاوه ترمیم نقص‌های آن می‌داند. از نظر ارسطو مقصود از آموزش آن است که هر نسل آن نوع منش و سرشتی را بازتولید کند که مایه قوام و دوام نظام حکومت خواهد بود. «نظام حکومت» در کلام ارسطو معنایی وسیع‌تر از آن چیزی دارد که امروز به ذهن ما تبادر می‎کند. این  را که چه نوع آموزشی برای ما ضرورت دارد و چه نوع آموزشی بهتر می‌تواند نوع حکومت را دوام ببخشد، کنار می‌گذاریم و کمی در مورد وجوه مقدماتی‌تر  همین کلام ارسطو بحث می‌کنیم.

[irp posts=”1362831123″ name=”چرا حرف آقازاده‌ها خریدار دارد؟”]

ارسطو از مقصد آموزش  به عنوان بازتولید منش و سرشتی سخن‌ می‌گوید که مایه قوام و دوام «ما» است. و قبل‌تر گفته‌است که این بازتولید با تقلید و ترمیم نقص‌های طبیعت اتفاق می‌افتد. تقلید و ترمیم بسیار مهم هستند. این دو را در کنار واژه‌های قوام و دوام تصور کنید. متوجه خواهید شد که آموزش تا چه حد برای ما حیاتی است. آموزش به نحوی شاید ریشه‌ در عمیق‌ترین خواسته‌های بشر دارد. میل به بقا و ادامه دادن. میل به بودن با تقلید و قوام زیست ما و کامل شدن در گذر زمان با ترمیم و دوام «ما». حال اگر کمی اجتماعی و تاریخی نگاه کنیم، با توجه به کلام ارسطو، اینطور خواهیم دید که آموزش به شکلی اساسی تضمین بقای جامعه است. تضمین میل به بقا و ادامه دادن اجتماع ما.

اگر راست بود که مدرسه‌ها همیشه در خدمت بازتولید جامعه موجود هستند و صرفا به قوام اجتماع موجود نظر داشتند، دیگر نیازی به ارائه طرحی برای عدالت آموزشی وجود نمی‌داشت. این امر بدان‌ شرط است که سخن ارسطو را فارغ از مقوله «ترمیم» و تنها در ذیل «تقلید» تعریف کنیم. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که ارسطو اگر به قوام و دوام جامعه به عنوان هدف آموزش اشاره می‌کند مقصودش دوامی در تداوم تاریخ است و نه دوامی همچون طبیعت. اشاره به مقوله «ترمیم» در تعریف آموزش در اینجا به کمک ما می‌آید تا بهتر بتوانیم این قوام و دوام «حکومت» را درک کنیم.

اگر دوام و قوام جامعه و حکومت را به مثابه بازتولید ایدئولوژی‌ها، سلسله‌مراتب اجتماعی و سیاسی، نیروی کار موجود و … در نظر بگیریم، عدالت آموزشی اساساً منتفی است و نیازی به آن نداریم. در واقع عدالت در آموزش چیزی خواهد بود به مثابه عدالت در توزیع ثروت. در بقیه شاخه‌های اجتماعی و سیاسی عدالت توزیعی از هر ایده و روشی پیروی کند، عدالت آموزشی نیز از همان ایده و روش پیروی خواهد کرد. هرقدر عدالت توزیعی، مثلا در توزیع ثروت، در شاخه‌های دیگر به ثمر رسیده باشد، عدالت در آموزش نیز خواهیم داشت.

به این ترتیب جامعه تنها به بازتولید هرآنچه ادامه می‌دهد که پیش از آن وجود داشته است. و اگر عدالت در سایر حوزه‌ها نیز نقصان داشته باشد عدالت آموزشی نیز نقصان خواهد داشت. به این ترتیب بدون داشتن اراده و نظری درباره عدالت (نا عادلانه بودن توزیع) و به طور خاص عدالت آموزشی (نبود ایده عدالت آموزشی در زمان فقدان عدالت توزیعی در سایر حوزه‌ها) جامعه در طول زمان قوام و تداوم نخواهد داشت و صرفا به بازتولید آن چیزی اکتفا خواهد نمود که تاکنون وجود داشته است. ایدئولوژی‌ها، جایگاه اجتماعی افراد، طبقات اجتماعی، مشاغل و قدرت به شکلی تکرار شونده در طول زمان توزیع خواهند شد. آن‌گاه شاید هیچ منطق درونی در کار نباشد. این باز توزیع مکرر و بدون توجه به عدالت آموزشی خطری جدی را متوجه جامعه می‌کند.

 

اگر دوام و قوام جامعه و حکومت را به مثابه بازتولید ایدئولوژی‌ها، سلسله‌مراتب اجتماعی و سیاسی، نیروی کار موجود و … در نظر بگیریم، عدالت آموزشی اساساً منتفی است و نیازی به آن نداریم. در واقع عدالت در آموزش چیزی خواهد بود به مثابه عدالت در توزیع ثروت. در بقیه شاخه‌های اجتماعی و سیاسی عدالت توزیعی از هر ایده و روشی پیروی کند، عدالت آموزشی نیز از همان ایده و روش پیروی خواهد کرد. هرقدر عدالت توزیعی، مثلا در توزیع ثروت، در شاخه‌های دیگر به ثمر رسیده باشد، عدالت در آموزش نیز خواهیم داشت.

 

اگر آموزش دارای منطقی درون‌زا جهت ایجاد عدالت در درون خودش نباشد و عدالت آموزشی مقوله‌ای تعریف شده نباشد یحتمل آموزش باید از توزیع ثروت و قدرت در جامعه پیروی کند. این پیروی کردن آموزش از توزیع ثروت و قدرت منجر به ایجاد شکاف آموزشی بین فرزندان طبقات اجتماعی خواهد شد. این امر باعث می‌شود که در طی نسل‌ها شکاف اجتماعی عمیق‌تر شود و تمیز طبقات بسیار واضح‌تر.

همچنین شکاف‌های ایدئولوژیک نیز در بین جامعه شکل می‌گیرد. طبقه حاکم که قدرت و ثروت بیشتری در اختیار دارد ایدئولوژی خودش را به فرزندانش منتقل می‌کند و طبقه فرودست نیز ایدئولوژی خود را. به این ترتیب ایده‌های اجتماعی در یک سیر تاریخی از تکامل و ترمیم دور خواهند ماند. در مورد توزیع مشاغل نیز وضع بر همین منوال خواهد بود. پیشرفت تکنیک تنها «شکل» مشاغل را تغییر می‌دهد و جایگاه‌ افراد و طبقات و شانس آنها برای دست‌یابی به «نوع» مشاغل در بین نسل‌ها تقریباً ثابت خواهد بود.

نکته دیگر آنکه عدم وجود نظام آموزشی عادلانه و عدالت آموزشی درون‌زا عملاً منجر به این امر می‌شود که جامعه به تکرار خود بسنده کند. این بسندگی به تکرار یا ایستایی عملاً آموزش را بی‌معنا و از درون تهی می‌کند. در این صورت وجود آموزش رسمی با اینکه خانواده خود فرزندانش را تربیت کند تفاوت معناداری نخواهد داشت. خانواده خود می‌تواند ایدئولوژی خود را به فرزندش منتقل کند و مشاغلش نیز از پدری به فرزندی منتقل شود یا نهایتا برای آموزش فرزند را نزد استادکاری بفرستد تا آموزش ببیند. در اینجا آموزش به تقلید از گذشته  فرو کاسته می‌شود.

این تصور خیالین از بی‌معنایی آموزش، به ما این تصویر را می‌دهد که ببینیم در صورت عدم توجه به عدالت در آموزش عملا و در حقیقت تبدیل به جوامعی بدوی خواهیم شد. با بی‌توجهی به عدالت در آموزش در کنار عدم وجود عدالت توزیعی در ساحت کلی جامعه، با وجود آموزش رسمی و همگانی در ایران، عملاً با جوامع بدوی که آموزش رسمی در آنها وجود نداشته است، تفاوتی نخواهیم داشت. جوامعی که خودشان را تکرار کرده‌اند و آنقدر این تکرار را انجام داده‌اند که یا خود منقرض شده‌اند و یا دیگران آمده‌اند و ایشان را منقرض کرده‌اند. مانند سرخ‌پوستان آمریکایی!

[irp posts=”1362831388″ name=”بوروکرات‌ها، دست از سر ما بردارید!”]

یک لحظه به مجسمه مومیایی خودتان فکر کنید در پنجره موزه‌ی مردم شناسی. روی قاب جلوی پنجره نوشته شده‌است: یک ایرانی! ایران کشوری بود که … . آری. این تصویرِ منزجر کننده‌ای است. اما اگر ملتی تنها به بازتولید آن‌چیزی بپردازد که هست، این تصویر برای آن ملت چندان دور از ذهن نخواهد بود. منقرض خواهد شد. از آنها آثاری باقی می‌ماند و ممکن است چیزهایی از فرهنگ آنها را معلمان برای شاگردانشان نقل کنند. اما جوامع موجود امتداد آن جامعه و ادامه راه آنها نخواهند بود. خطر انقراض موجود است. به نظر شما اگر دایناسورها می‌دانستند چیزی ممکن است نسل‌شان را منقرض کند، به آن چیز فکر نمی‌کردند؟

نظام آموزش عالی فنلاند

سیستم آموزش عالی فنلاند چگونه کار می‌کند؟

فرهنگ و هنر | فرهنگ | آموزش

|  کلید موفقیت فنلاند در این است که به تحصیلات به دید یک حق نگاه می کنند نه یک امتیاز

  • فنلاند همواره در همه ی زمینه های کیفی آموزشی دارای استاندارد های بین المللی بوده است.
  • این کشور یک ساختار آموزشی پر بازده طراحی کرده است که به تمام شهروندان حق تحصیل رایگان ارائه می دهد.
  • الهام بخش این رویکرد فنلاند، پژوهش های آموزشی آمریکایی و فیلسوف هایی مانند جان دیویی بوده اند.

 

Kevin Dickinson، در Bigthink:

 

سیستم آموزشی فنلاند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. بطوری که بعنوان یکی از بهترین سیستم های آموزشی در جهان محسوب می شود. سیستم آموزشی فنلاند در ادبیات، علوم و ریاضیات کاملا از سیستم ایالات متحده برتر است. و در برنامه ارزیابی بین المللی دانشجویان (PISA ) در سال 2000، یکی از بهترین مجریان بوده است.

اما اگر از یکی از دانش آموزان بپرسی که ویژگی مثبت مدارس فنلاند چیست، تنها یک تا سه مورد مثبت نام می برند. آنها روز های مدرسه کوتاه تری دارند ، تست های استاندارد انجام نمی دهند. همچنین همگی باید باهوش باشند زیرا زبان فنلاندی به شدت مشکل است!

[irp posts=”1362830942″ name=”چند ویژگی مشترک در نظام‌های آموزشی موفق دنیا”]

با اینکه این موارد درست هستند اما دانش آموزان نباید بخاطر توجه بیش از حد به این جزئیات از مزیت های دیگر آموزش فنلاند محروم بمانند. سیستم آموزش و پرورش فنلاند به خوبی کار می کند، زیرا ساختار کل آن تقریبا چند اصول اصلی دارد. در درجه اول، دسترسی برابر به آموزش، یک قانون اساسی است. یکی دیگر از مهمترین اصول این است که باید به افراد اجازه داده شود مسیر آموزشی خود را انتخاب کنند تا وارد یک بن بست نشوند.

 

در ادامه نشان می دهیم که سیستم آموزشی فنلاند چگونه این موارد را رعایت می کند.

 آموزش ابتدایی در دوران کودکی

آموزش ابتدایی فنلاند بر اساس مفاهیم یادگیری از طریق بازی طراحی شده است.

تصور کنید شما یک پدر یا مادر فنلاندی هستید. شما کمک هزینه ی ازدواج ، کمک هزینه زایمان و حتی یک صندوق مراقبت از نوزاد دریافت می کنید، بنابراین شما می توانید از اولین ماه های زندگی فرزندتان در یکی از بهترین کشورها برای پرورش فرزندان لذت ببرید. حالا، شما شروع به فکر کردن درباره آموزش فرزندتان می کنید.

نگران نباشید، شما به اندازه کافی زمان دارید. کودکان فنلاندی تا سن 6 سالگی ملزم به رفتن به مدرسه  نیستند. زمانی که آموزش ابتدایی آغاز می شود، شما می توانید که سال های قبل از آن را به بازی، آموزش، و صمیمی شدن با کودک خود اختصاص دهید. اگر میخواهید زودتر تحصیلات فرزندتان را آغاز کنید، سیستم فنلاند یک برنامه آموزشی و مراقبتهای ویژه دوران کودکی (ECEC) نیز ارائه می دهد.

براساس وب سایت آژانس ملی آموزش و پرورش فنلاند، این برنامه یک مدل “یادگیری از طریق بازی” را برای ترویج رشد متعادل در نظر می گیرد. شهرداری محل شما خدمات ECEC را مدیریت می کند و دارای استقلال گسترده ای است و اجازه دارد که در مورد بودجه، اندازه کلاس و اهداف آموزشی ، مدیران را بازخواست کند.

این آموزش ها نیاز به هزینه هایی دارند، که البته کمک هزینه های زیادی شامل آن ها می شود. والدین تقریبا 14 درصد کل هزینه را پرداخت می کنند، که البته این درصد با توجه به میزان درآمد هر خانواده و تعداد فرزندان متغیر است. این برنامه بسیار پر طرفدار است، نرخ ثبت نام در فنلاند برای کودکان 3 تا 5 ساله تقریبا 80 درصد است.

[irp posts=”1362831092″ name=”آموزش وپرورش در شرایط پست‌مدرن”]

آموزش پایه (به علاوه یک وعده غذایی رایگان)

آموزش فنلاندی به منظور حمایت از رشد کودکان در برابر بشریت و عضویت در جامعه از نظر اخلاقی طراحی شده است.

وقتی فرزند شما 7 ساله می شود، زمان تحصیلات پایه فرا رسیده است. فنلاند تحصیلات پایه ای خود را به مقدمات ابتدایی و متوسطه تقسیم می کند. در عوض، آن را بصورت آموزش تک ساختار  برای نه سال و به مدت 190 روز در سال ارائه می دهد. در ECEC، سیاستگذاران برای مدیران و معلمان مدارس محلی، فرصت های زیادی را برای بازبینی و تجدید نظر در برنامه درسی با توجه به نیازهای دانشجویان منحصر به فرد خود قرار می دهند.

آژانس ملی آموزش و پرورش فنلاند (که الزامات اصلی برنامه درسی را تنظیم می کند) بیان می کند که ” ایدئولوژی آن است که از طریق اطلاعات، حمایت و بودجه هدایت شود” .

هدف اعلام شده برای آموزش ابتدایی “حمایت از رشد دانش آموزان به سمت انسانیت و عضویت در جامعه ی اخلاقی است و دانش و مهارت های لازم در زندگی را به آنها ارائه می دهد”. این محدوده شامل انتخاب نوع تست هایی که از دانش آموزان گرفته می شوند، نحوه ارزیابی پیشرفت و نیازهای دانشجویی و حتی توانایی تنظیم جدول زمانی روزانه و هفتگی، می شود.

چنین برنامه ی خودمختاری ممکن است برای بعضی والدین ترسناک باشد. تصور کنید فرزند شما تمام روز در حال یادگیری رگرسیون پدیده شناسی کد کونامی باشد. (اگر چه این جذاب خواهد بود!). با این وجود، بدلیل اینکه در فنلاند حرفه ی تدریس بسیار مورد احترام است، والدین فنلاندی چنین نگرانی هایی ندارند.

اکثر معلمان دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و معلمان ابتدایی نیز ملزوم به کسب این مدرک هستند. هشتاد درصد معلمان ابتدایی، آموزش حرفه ای در مقاطع بالاتر را ادامه می دهند. این سطح از یادگیری و توسعه مداوم تضمین می کند که معلمان فنلاندی در علم تدریس ماهر هستند.

پاسی سالبرگ، مدرس و دانشمند فنلاندی، برای واشنگتن پست نوشت: “این قابل فهم است که تفکر آموزشی فرزند محور جان دیویی در میان معلمان فنلاند به طور گسترده پذیرفته شده است. بسیاری از مدارس فنلاند، دیدگاه دیویی را با افزایش دادن حق انتخاب دانش آموز در تصمیم گیری در مورد زندگی خود و تحصیل در مدرسه، پذیرفته اند.”

البته مدارس به طور کامل سرخود کار نمی کنند. آژانس ملی آموزش و پرورش فنلاند، از طریق خود ارزیابی، سطح مدرسه و معلمان خود را ارتقا می دهد. این درست است که فنلاند از آزمون های استاندارد ملی استفاده نمی کند؛ با این حال، آنها ارزیابی های مختلفی انجام می دهند که سطح آموزش را در دانش آموزان می سنجد.

با این حال، ارزیابی های مبتنی بر نمونه فنلاند ، جامع نیستند. آنها همچنین نه وابسته به بودجه مدرسه اند و نه به رتبه بندی مدارس. در عوض، به نظر می رسد که برای ارزیابی مدارک تحصیلی و برای اهداف توسعه ارائه شده اند.

راستی، آیا ما اشاره کردیم که وعده های غذایی مدرسه برای همه کودکان رایگان است؟ و راهنمایی و مشاوره به عنوان بخشی از برنامه درسی ساخته شده است؟

آموزش متوسطه اول در فنلاند

بعد از آموزش ابتدایی، فرزند شما می تواند تحصیلات متوسطه اول را ادامه دهد. در حالی که اجباری نیست، 90 درصد دانش آموزان بلافاصله بعد از ابتدایی، متوسطه اول را شروع می کنند. 10 درصد دیگر می توانند بعدا بدون هیچ هزینه ای به تحصیل خود بازگردند.

متوسطه اول به دو مسیر اصلی، عمومی و حرفه ای تقسیم می شود و هر دوی آنها حدود سه سال به طول می انجامند. آموزش عمومی به صورت کار دوره ای می باشد، اما دانشجویان برای تعیین برنامه های تحصیلی خود، آزادی زیادی دارند. در پایان دوره ی عمومی، از دانش آموزان، امتحان ملی ( تنها آزمون استاندارد فنلاند ) گرفته می شود.نمره ی این آزمون بعد ها، در دانشگاه هم به کار می آید.

آموزش حرفه ای بیشتر روی کار متمرکز است و شامل کارآموزی و همچنین آموزش در مدرسه می باشد. حدود 40 درصد از دانش آموزان پس از پایان دوره ابتدایی، آموزش حرفه ای را آغاز می کنند. این مسیر پس از اینکه دانش آموز با مهارت های مبتنی بر صلاحیت، یک برنامه مطالعه فردی را تکمیل کرد، به پایان می رسد.

شایان ذکر است که دانش آموزان در این دو مسیر قفل نشده اند. به عنوان بخشی از تعهد فنلاند به آموزش و تصمیم گیری، این دو مسیر نفوذ پذیر هستند، بنابراین دانش آموزان می توانند با توجه به علایقشان مسیری را ایجاد کنند که میان این دو باشد.

آموزش متوسطه دوم و بالاتر

ممکن است در هنگامی که فرزندتان در حال تحصیل در مقطع متوسطه اول است نگران این باشید که پس اندازش برای مقاطع بالاتر کافی نباشد. اما نگران نباشید. آموزش متوسطه دوم ، مانند پایه و متوسطه اول، رایگان است.

به یاد داشته باشید دسترسی برابر به آموزش، یک قانون اساسی در فنلاند است. دانشجویان فقط مجبورند که هزینه ی کتاب ها، حمل و نقل و دیگر وسایل مدرسه را پرداخت کنند  هرچند که کمک هزینه های های مالی دانشجویی به راحتی در دسترس هستند.

[irp posts=”1362831170″ name=”زبان را آموختیم یا از ابتدا می‌دانستیم؟”]

دانشگاه های فنلاند به دو نوع تقسیم می شود: دانشگاه ها و دانشگاه های علمی کاربردی. دانشگاه ها بر روی تحقیقات علمی تمرکز می کنند، در حالی که دانشگاه های علمی کاربردی بر برنامه های عملی تمرکز می کنند. دانشجویان معمولا در یک دوره چهار ساله تحصیل تمام وقت شامل مطالعات، ارائه ها و پروژه ها ، مدرک کارشناسی را دریافت می کنند. دوره ی تحصیل مدرک کارشناسی ارشد پنج تا شش ساله است.

اگر فرزند شما مسیر حرفه ای را انتخاب کند، می تواند تحصیلات خود را در یک دانشگاه ادامه دهند، که معمولا یک دانشگاه علمی کاربردی است. اما دوباره، مسیرهای آموزشی فنلاند بسیار قابل انطباق هستند.

 

آموزش حرفه ای بیشتر روی کار متمرکز است و شامل کارآموزی و همچنین آموزش در مدرسه می باشد. حدود 40 درصد از دانش آموزان پس از پایان دوره ابتدایی، آموزش حرفه ای را آغاز می کنند. این مسیر پس از اینکه دانش آموز با مهارت های مبتنی بر صلاحیت، یک برنامه مطالعه فردی را تکمیل کرد، به پایان می رسد.

 

جای تعجب نیست که فنلاند از آموزش مناسب بزرگسالان پشتیبانی می کند زیرا این امر باعث ترویج عدالت اجتماعی و ایجاد نیروی کار شایسته می شود. ، آموزش بزرگسالان با اینکه رایگان نیست اما به شدت شامل کمک هزینه مالی می شود.

فنلاند چگونه قادر است چنین سیستم آموزشی پربازده و جهانی را برای همه ی شهروندانش فراهم کند؟ جواب ساده است : همه دخیل هستند. مردم فنلاند ارزش زیادی برای آموزش و پرورش قائلند و برای آن زمان می گذارند تا یک سیستم که بهترین آموزش را ارائه می دهد، ساخته شود.

اگر دیگر کشور ها بخواهند از سیستم آموزشی فنلاند پیروی کنند، نیازی نیست که مدل آموزشی شان را دقیقا کپی کنند، تنها نیاز است که مردم کشورشان اهمیت آموزش را درک کنند.

 

چند ویژگی مشترک در نظام‌های آموزشی موفق دنیا

چند ویژگی که در اکثر نظام های آموزشی موفق دنیا مشترک است! باشگاه اندیشه در این ویدئو به بررسی این ویژگی‌ها پرداخته است.