
چرا جوانان امریکایی به چپها علاقه دارند؟
- نوشته شده : مریم فتاحی منش
- 09 آوریل 2019
- تعداد نظرات :0
سیاست و اقتصاد |سیاست | مارکسیسم
| اقبال به آثار مارکس و داشمندان چپگرا ریشه در تحولی عظیم و حرکت به چپی دارد که در بطن جامعه آمریکا رخ داده است.
اوج گیری بحران اقتصادی در آمریکا در سال 2008 توجهات را به آسیب پذیری و نقاط ضعف نظام سرمایه داری حاکم بر جهان و به ویژه ایاالات متحده بیش از پیش جلب کرد. این بحران باعث شد که بحث از چپ گرایی در جامعه دانشگاهی آمریکا و به ویژه جوانان این کشور بار دیگر مطرح گردد. در این دوران بسیاری از جامعه دانشگاهی و جوانان آمریکا علاقه بسیاری به مرور دوباره اثار مارکس به ویژه دو اثر دوران ساز او، یعنی “کاپیتال” و “مانیفست کمونیست” از خود نشان دادند. به طوری که روزنامه گاردین در سال 2012 راجع به این موضوع نوشت که در سالهای اخیر “مانیفست” بعد از انجیل بیشترین فروش را داشته و بیش از هر کتاب دیگری در تاریخ خوانده شده است.[1] اقبال به آثار مارکس و داشمندان چپ گرا ریشه در تحولی عظیم و حرکت به چپی دارد که در بطن جامعه آمریکا رخ داده است. این تحول در کشوری رخ داده که در سی سال گذشته در دانشگاه ها و حتی در رشته اقتصادش هم نامی از مارکس به میان نمیآمد. در این مطلب میکوشیم ضمن بررسی ظهور دوباره چپ گرایی در جامعه دانشگاهی آمریکا به میزان محبوبیت این ایده بین جوانان و جامعه این کشور بپردازیم. در همین راستا به معرفی و بررسی نظرات دو تن از مهم ترین اساتید چپ گرا خواهیم پرداخت.
دیویدهاروی
دیویدهاروی استاد ممتاز جغرافیا و انسانشناسی در دانشگاه شهریِ نیویورک است. هاروی یکی از مهمترین نظریهپردازان در عرصه مسائل اجتماعی جهان است، او درجه دکترای خود را در رشته جغرافیا در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه کمبریج دریافت کردهاست. به دلیل تأثیر و نفوذ چشمگیرش، در میان ۲۰ نویسنده مرجع در عرصه علوم انسانی قرار گرفتهاست. علاوه بر آن، او یکی از مرجعترین جغرافیدانان آکادمیک در سطح جهان است. هاروی کتابها و مقالات بسیاری نوشتهاست که در گسترش رشته جغرافیای نوین بسیار حائز اهمیت هستند. آثار او سهم عمدهای در گسترش مباحث اجتماعی و سیاسی داشتهاست. هاروی اخیراً به دلیل بازگشتش به مقوله طبقه اجتماعی و رویکردهای مارکسیستی (به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای روششناختی در نقد سرمایهداری جهانی، بهویژه شکلِ نولیبرالیاش)، شهرت دوچندان یافتهاست. به همین جهت تدریس دوباره “کاپیتال” از جانب دیوید هاوری مخاطبین ده ها و در مواردی صدها هزار نفری را به خود جلب کرد.
ریچارد وولف
پروفسوری که مجله تایم او را با نفوذترین اقتصاددان مارکسیست آمریکا لقب داده است. او بارها گفته که قبل از سال 2008 حاضرین در جلساتش، در بهترین حالت، به دهها نفر می رسید و در میان رسانهها نیز کسی به فکرش خطور هم نمی کرد با او مصاحبه کند. اما حالا به طور روزانه با او مصاحبه می کنند و جلساتش تلویزیونی شده است. ریچارد برنامه ای هفتگی به نام “آخرین اطلاعات اقتصادی” دارد که با ارائه اخبار، گزارشات، آمارها و شواهد نشان می دهد که سیستم سرمایه داری، به عنوان یک کل، مصیبت آفرین و رفتنی است و لازم است با بدیلی جایگزین شود.
بدیل او دموکراتیزه کردن مراکز کار و گسترش دادن به تعاونی هایی با مالکیت و مدیریت جمعی است. بینندگان و شنوندگان این برنامه در حال حاضر در سراسر دنیا به بیش 50 هزار نفر رسیده است. او در برنامه 27 مارس 2017 اعلام کرد که شبکه سراسری و تلویزیونی “فری اسپیچ تی وی” از آن تاریخ به بعد شبهای هر پنجشنبه برنامه او را در سراسر ایالات متحده پخش تلویزیونی می کند. 80 گروه داوطلب در 80 شهر آمریکا و یک گروه در ملبورن استرالیا وی را در تهیه، پخش و توزیع برنامهها کمک می کنند.
جایگاه و محبوبیت ایدههای چپ بین جوانان آمریکایی
بدون شک جوانان آمریکایی در کشور خود از آزادیهای بسیاری برخوردار هستند و طیف گسترده ای از سرگرمیهای مختلف اجتماعی و ورزشی پیش روی آنهاست. برای چنین جوانی بسیار سخت و مشکل است که بخواهد به اندیشههای مارکس و چپ گرایان توجه خاصی داشته باشد زیرا از ابتدا در فرهنگی چشم به جهان گشوده و بزرگ شده است که تمامیرسانهها و سیاستمدران کشورش از لیبرالیسم و بازار آزاد حمایت کرده اند. به ویژه این که فروپاشی شوروی نیز به عنوان بزرگترین نماد حاکمیت چپ گرایی، مانع از گسترش بیشتر ایدههای چپ گرایانه شد و به نوعی شکست مارکسیسم و طرفدارانش تلقی میشد. با این وجود و در چنین فضایی طی یک دهه اخیر بسیاری از جوانان آمریکایی به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم- اگر نخواهیم بگوییم مارکسیسم- به ایدههایی مخالف سرمایه داری و چپ گرایانه روی آورده اند.
- اقبال جوانان به برنی سندرز سوسالیست
الگوی رأیدهیِ جوانان در رأیگیریهای مقدماتی احزاب و نظرسنجیها، تحلیلهای مبتنی بر عقاید سیاسیِ «نسلی» را نشان میدهد. گزارش «مرکز اطلاعات و پژوهش یادگیری و مداخلهی مدنی» مشارکت جوانان (۱۷–۲۹ ساله) در رأیگیریهای مقدماتی انتخابات 2016 ریاست جمهوری را در مجموع بالاتر از دورههای قبل میداند. گزارشی دیگر از همین بنیاد نشان میدهد که در ۲۰ ایالت موردمطالعه، حدود دو میلیون جوانِ ۱۷ تا ۲۹ ساله به برنی سندرز، ۷۴۷ هزار نفر به دونالد ترامپ و ۷۲۷ هزار نفر به هیلاری کلینتون رأی دادهاند.
جوانانی که به سندرز رأی دادند، از مجموع جوانانی که به ترامپ و کلینتون رأی دادند بیشتر بوده است. سندرز به لحاظ انتقادهایی که به نظام سرمایه داری داشت مورد توجه بسیاری از جوانان قرار گرفت. نگاهی به دادههای رأیگیریهای مقدماتی و نظرسنجیهای انتخابات نشان میدهد که نسل جدید جوانان آمریکا شاید حتی نتوانند سوسیالیسم را تعریف کنند و در عین اعتقاد به مداخلهی دولت در تأمین خدمات اجتماعی به ارزشهای فردگرایانه و بازارآزادی باور داشته باشند، اما تجربهی بحران اقتصادی و ناامنیِ ناشی از آن به آنها آموخته که امنیت اقتصادیشان در گرو یک سیاستگذاری اقتصادی جدید است.
- اقبال جوانان به اصلاح نظام سرمایه داری
طبق پژوهشی که بنیادِ Reason در سال ۲۰۱۴ انجام داده است، مهم ترین سرفصلهای اندیشهی سیاسی جوانان نسل جدید که به «هزارهایها» معروف شده اند از این قرار است: ۱) بیاعتمادیِ به دستهبندیهای سیاسیِ سنتی ۲) حمایت از مداخلهی دولت در تأمین خدمات اجتماعی ۳) حمایت از عقبنشینی دولت از خدمات اجتماعی و کاهش هزینههای دولت در بین «هزارهایها»یی که سن بالاتر و ثروت بیشتری دارند ۴) تمایل به کسبوکار ۵) بیاعتمادی به تمایل دولت و سیاستگذاران در تعقیب منافع عمومی.[2] بیشتر این ایدهها نشان میدهد که جوانان آمریکایی برخی از اصول نظام حاکم بر آمریکا را نپذیرفته اند یا خواهان اصلاح در آن به نفع سوسیالیسم هستند.
“مهم ترین سرفصلهای اندیشهی سیاسی جوانان نسل جدید که به «هزارهایها» معروف شده اند از این قرار است: ۱) بیاعتمادیِ به دستهبندیهای سیاسیِ سنتی ۲) حمایت از مداخلهی دولت در تأمین خدمات اجتماعی ۳) حمایت از عقبنشینی دولت از خدمات اجتماعی و کاهش هزینههای دولت در بین «هزارهایها»یی که سن بالاتر و ثروت بیشتری دارند ۴) تمایل به کسبوکار ۵) بیاعتمادی به تمایل دولت و سیاستگذاران در تعقیب منافع عمومی.“
جمع بندی
جامعه دانشگاهی آمریکا و جوانان این کشور همان طور که گفته شد طی دهه اخیر به ایدههای چپ اقبال بیشتری نشان داده اند اما ایجاد یک سوسیال دمکراسی افزون بر آمادگی فرهنگی و اجتماعی، نیازمند تشکیلات حزبی معتقد و اتحادیه ای قدرتمند است که آمریکا هنوز فاقد آن است. جامعه ثروتمند آمریکا به لحاظ اقتصادی، و صنعتی آماده سوسیال دمکراسی است. اما از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هنوز راه درازی درپیش دارد. اما صرف گسترش این ایده نشان میدهد که انتقادهای جدی به ایدههای محافظه کارانه نظام سرمایه داری مطرح شده است.
[1] Stuart Jeffries, The Guardian, Wednesday 4 July 2012
[2] https://reason.com/assets/db/2014-millennials-report.pdf
مریم فتاحیمنش پژوهشگر و محقق علوم سیاسی است، به مطالعات امریکا و خاورمیانه علاقمند است و بیشتر مطالب ایشان در باشگاه اندیشه نیز در همین حوزهها منتشر خواهد شد.