توهم استعدادیابی در عصر جدید
- نوشته شده : محمدجواد بادین فکر
- 28 آوریل 2019
- تعداد نظرات :0
| جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | سواد رسانهای
| قاب عصر جدید با کانالیزه کردن استعدادها و بازنمایی تنها بخشی از آنها، انگاره و تصور قالبی مخاطب را از استعداد محدود به چند نمونه کرده که از میان آنها، تنها مواردی استعداد قلمداد میشوند که به مرحله پایانی راه یافته اند.
تمدن غرب و ملالتهای آن باعث شد تا از انسان قرن بیست و یکمی، یک انسان کِسل و بی حوصله ساخته شود. زندگی پر است از خستگیهای روزمره و دلزدگیهای مدام از مصرف بی اندازه. از منظر دیگر اقتصاد پولی و سرمایه دارانه باعث ایجاد خلاءهایی شد که انسان مدرن یارای پر کردن آن را نداشت. پس فرهنگ مدرن دست به کار شد تا به نیازها و کمبودهایی که خود ایجاد کرده بود پاسخ دهد. یکی از مهم ترین ابزارآلات پاسخ گویی سرگرمی بود.
سرگرمی که باید ملالتها و کسالتهای زندگی روزمره را رفع میکرد. در عصر جدید، سرگرمی در تمامی ساحتهای زندگی بشری حضور فعال دارد. سرگرمی نقش بسیار مهمیدر کنشگری مخاطبین ایفا میکند. مخاطب طرفدار امر جذاب و سرگرم کننده است. به فراخور این نیاز، فرمهای فرهنگی نیز دچار تحولات جدی شده اند. امروزه دانشجویان کلاسی را انتخاب میکنند که استادش به صورت سرگرم کننده ای تدریس میکند. آموزش همراه با سرگرمی یک اصل در مدارس به حساب میآید و حتی مذهبیون، تنها پای سخنرانی مینشینند که سخنران آن سرگرم کننده تر سخنرانی میکند.
همانطور که ریچارد دایر در مقاله ای با عنوان” سرگرمی و آرمان شهر” اشاره میکند، سرگرمی تصویر چیزی بهتر(آرمان شهر) را در اختیار قرار میدهد تا به درون آن بگریزیم، یا تصویر چیزی که عمیقا میخواهیم اما در زندگی روزمره مان نمییابیم.با سرگرمی همیشه این گزاره را در ذهن میپرورانیم که اوضاع میتواند از این بهتر باشد. ورای این مباحث، سرگرمی همواره برای انسانها نیاز جدی و اساسی بوده است و تاریخ انسان شناسی گویای قالبهای عدیده سرگمی در اعصار گوناگون بوده است.
اما سرگرمی در عصر جدید کارکردهای ایدئولوژیک تری دارد که باعث میشود بررسی دلالتهای احساسی فرمهای مختلف سرگرمی به یک ضرورت تبدیل شود. از این گذشته منزلگاه و بستر اصلی سرگرمیهای امروزین، رسانهها هستند. به طوری که نهایتا علمای علم ارتباطات یکی از مهم ترین کارکردهای رسانه را سرگرمی برمیشمارند. ضروری است تا در ابتدای این مقاله اشاره کنم که سرگرمی فی نفسه امر مذموم یا ناپسندی نیست و این نکته در محل خود جای بحث دارد. با این مقدمه به سراغ نقد و تحلیل برنامههای عامه پسند تلویزیونی از جمله برنامه “تلنت شو ایرانی” یا همان ” عصر جدید” میرویم.
سرگرمی به محض آنکه دارای پیام یا پیغام میگردد، تبدیل به یک سازه ایدئولوژیک میشود. در پشت هر برنامه سرگرمی، به خصوص رسانه ای، همواره پیامهایی وجود دارد که گاه صریح و گاه به صورت ضمنی به مخاطب القا یا فرستاده میشود. در اینجا ابتدا باید منظور خود را از ایدئولوژی مشخص نمایم. همانطور که استوارت هال، نظریه پرداز فرهنگی، ایدئولوژی را در یک معنای عام تعریف کرده، ایدئولوژی مجموعه ای از ایدهها، معانی، اندیشهها، نظریهها، باورها و…و شکلی از آگاهی که با آنها متناسب است، میباشد. پس در این معنای کلی، ایدئولوژی آنگونه که نظریه پردازان مکتب مارکسیسم تعریف میکنند تنها نوعی آگاهی کاذب نیست که توسط دستگاه حاکم بر طبقات اعمال میشود.
در اینجا باید تذکر جان فیسک را نیز به تعریف هال اضافه کنیم. اینکه ایدئولوژی تنها مجموعه ای از عقاید و مسیر تفکر نیست بلکه یک عمل اجتماعی است که طی آن معنا ساخته میشود و مفهومی که میسازد پیوسته بُعدی اجتماعی و سیاسی دارد. پس ایدئولوژی به شدت با کنش مخاطب و به کار برده شدن از جانب او بستگی دارد. اگرچه که این ایدئولوژی و آگاهی که از طریق چارچوبهای گفتمانی اعمال میشود در بیشتر مواقع کاربرد سیاسی و فریبنده دارد. یعنی همانطور که مارکسیستهای ساختارگرا به آن اشاره کردند، ایدئولوژی بدل به شعور کاذب میشود که طبقه حاکم به وسیله آن سلطه خود را بر طبقه کارگر حفظ مینماید.
حال به مسئله خودمان بازگردیم. اشاره کردیم که سرگرمیها صرفا برای ایجاد یک لذت زودگذر در مخاطب کارایی ندارند بلکه آنها کارکردهای ایدئولوژیک نیز دارند. برای فهم و کشف ایدئولوژی حاکم بر برنامه عصر جدید، باید ابتدا سراغ مهم ترین و بزرگنماشده ترین پیام برنامه برویم. لویی آلتوسر یکی از مارکسیستهای نسل دوم، میگوید که یکی از رایج ترین و بی سر و صدا ترین فرایندهای ایدئولوژیک، عمل “صدا زدن” یا ” فراخوانی” است. همه ارتباطها به کسی خطاب میشوند و درخطاب به آنها، ایشان را در رابطه ای اجتماعی قرار میدهند. برای مثال اگر کسی در خیابان به سمت شما فریاد بزند و بگوید”آهای” شما به این عقیده که مخاطب قرار گرفته اید بر میگردید و به آن واکنش نشان میدهید.
“یک گزاره بسیار پررنگ است که هم مجری و هم داوران در شرایط و مواقع گوناگون آن را مطرح میکنند. مضمون آن گزاره این است:” استعدادت را کشف کن”. پس عنصر حیاتی این برنامه القای این ایدئولوژی است که باید استعدادهای خودمان را بیابیم. اما این گزاره به همین راحتیها هم نیست که ما فکر میکنیم.“
در واقع رسانهها با خطاب قرار دادن و صدا زدن مخاطب، پیام ایدئولوژیک خود را به آنها منتقل میکند. پس زمانی که تلویزیون را روشن کرده ایم و برنامه عصر جدید را تماشا میکنیم باید از خود بپرسیم این برنامه ما را به چه چیزی فرا میخواند؟ جواب این سوال از تکثر بالا و انواع مختلفی برخوردار است. از نظر داوران برنامه گرفته تا نحوه تصویر برداری و نشانههای شمایلی و… .
صریح ترین حالت ممکن گزارههایی است که سازندگان به ما بدون هیچ پرده و تکلفی میگویند. در اینجا یک گزاره بسیار پررنگ است که هم مجری و هم داوران در شرایط و مواقع گوناگون آن را مطرح میکنند. مضمون آن گزاره این است:” استعدادت را کشف کن”. پس عنصر حیاتی این برنامه القای این ایدئولوژی است که باید استعدادهای خودمان را بیابیم. اما این گزاره به همین راحتیها هم نیست که ما فکر میکنیم.
سازههای گفتمانی و ایدئولوژیک در انتقال این معنا به گونه ای عمل میکنند که ما این گزاره را تنها یک گزاره پیشنهادی تفسیر نکنیم بلکه به گونه ای تجویز میشود که کشف استعداد به عنوان یک نیاز مهم در زندگی جلوه میکند که تا امروز مغفول مانده و ادبیات ایدئولوژیک برنامه، این امر را به عنوان یک هدف والا معرفی میکند. نهایتا این حسرت را برای افراد مسن تر ایجاد میکند که ای کاش، برنامه ای در زمان جوانی ما بود که این فرصت و کشف را به ما هدیه میکرد.
گزاره” استعدادت را پیدا کن” بر چه مفهومیدلالت میکند؟ کاروِل دِوِک، استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، اشاره میکند که در آمریکا برای سالها، افراد میگفتند:” استعدادت را پیدا کن و این گفته بسیار وحشتناک بود. چون بر این دلالت میکرد که فقط کسانی میتوانستند موفق شوند که در انجام کاری واقعا استاد بودند.” بعدها این جمله جای خود را به این گزاره داد ” علاقه ات را پیدا کن” این جمله دموکراتیک تر به نظر میرسد، همه میتوانند علاقه ای داشته باشند. اما دِوک در یک مطالعه و آزمایش اثبات میکند که حتی ایده پیدا کردن علاقه حقیقی هم ممکن است افراد را بترساند و مانعشان شود که در زمینه ای بیشتر به کندو کاو بپردازند. این دلالت در برنامه عصر جدید مصداقهای قابل توجهی دارد.
پیش از این در مقاله ای با عنوان” نمایش استعداد یا استعداد نمایشی؟” در روزنامه فرهیختگان، ذکر کرده ام که در برنامههای تلنت شو تنها استعدادهایی که جنبه نمایش داشته باشند میتوانند حضور پیدا کنند و رای بگیرند.
اینجا میخواهم تاکید کنم که از اجراها و استعدادهای نمایشی آن دسته مهر تائید و چراغ سفید دریافت میکنند که به نوعی کامل و استادانه اجرا شوند. در قسمتی از برنامه عصر جدید، یکی از داورها خطاب به سایر داورها میگوید:” ما قرار نبود به کسی که استعداد داره بره تمرین کنه، اینجا رای مثبت بدیم” اینجا آن نقطه ای است که فهم ما از پیدا کردن استعداد مشخص میشود، مگر استعداد چیزی غیر از یک آمادگی و ظرفیت اولیه است که باید در ادامه رشد و شکوفایی پیدا کند؟ مگر قرار نیست در این برنامه، استعدادهایی که قابلیت شکوفایی دارند، یافته شوند و معرفی گردند؟ اما ساختار برنامه به ما القا میکند که افرادی که در کار خود استاد هستند با استعداد هستند.
البته علت این اتفاق را در بخش اول اشاره کردم. منطق سرگرمی باعث میشود تا ساختار امور تحت تاثیر قرار گیرد. هنگامی که استعداد یابی تبدیل به یک مسابقه میشود که لاجرم در آن افراد باید برای جلب رضایت و سرگرمی مخاطبین باهم رقابت کند، نه تنها اجراها در قالب نمایش در میآیند بلکه هیچ استعدادی به صورت کامل و حقیقی نه نمایان میشود و نه شکوفا. این یعنی همان چیزی که بوردیو درباره میدان ژورنالیسم و تلویزیون میگوید:” تلویزیون خطر بسیار بزرگ برای سپهرهای تولید فرهنگی، هنر، ادبیات، علم، فلسفه و حقوق به حساب میآید.”
اما این تمام ماجرا نیست، قاب عصر جدید با کانالیزه کردن استعدادها و بازنمایی تنها بخشی از استعدادها که برخی از آنان در چندین قسمت تکرار هم میشوند، مثل حرکات آکروباتیک یا خوانندگی و… انگاره و تصور قالبی مخاطب را از استعداد محدود به چند نمونه کرده که از میان آنها، تنها مواردی استعداد قلمداد میشوند که به مرحله پایانی راه یافته اند.
مخاطب اگر بخواهد طبق معنای مرجح و ایدئولوژی موافق برنامه که همان کشف استعداد خود میباشد، عمل کند و به دنبال کشف استعداد خود برود ناخودآگاه ابتدا استعدادهایی را که رای مثبت در عصر جدید گرفته اند امتحان میکند و چه بسا به دنبال استعدادهایی برود که به هیچ وجه در آن توانا نیست.
نتیجه این بحث این است که با توجه به مدیوم تلویزیون و منطق سرگرمی در برنامههای عامه پسند امکان رشد مفاهیم و معانی والا به صورت حقیقی به سختی وجود دارد. لذا تلاش برای القا و ایجاد گفتمانِ کشف استعداد و انتقال این ایدئولوژی که کشف استعداد یک هدف والا و مهم است که باید آن را یافت، چیزی بیش از ایجاد یک توهم استعداد در ذهن مخاطبین نیست. اینجا نقطه ای است که ایدئولوژی برنامه به ضد خودش تبدیل میشود.
منابع:
-بوردیو، پیر(1394)، درباره تلویزوین و سلطه ژورنالیسم، ترجمه ناصر فکوهی، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید
-لافی، دن(1396)، موضوعات کلیدی در نظریه رسانهها، ترجمه یونس نوربخش، تهران: انتشارات علمیفرهنگی
-دیورینگ، سایمون(1397)، مطالعات فرهنگی، ترجمه نیمه ملک محمدی و شهریار وقفی پور، تهران: انتشارات علمیفرهنگی
-فیسک، جان(1386)، درآمدی بر مطالعات ارتباطی، ترجمه مهدی غبرایی، تهران: انتشارات دفتر مطالعات و توسعه رسانهها
-کازان، اولگا(1397)، “علاقه ات را پیدا کن توصیه مزخرفی است”، ترجمان علوم انسانی. زمستان، شماره 9
محمدجواد بادینفکر، پژوهشگر حوزه ارتباطات و علوم اجتماعی است. مقالات ایشان در سایت باشگاه اندیشه نیز در همین حوزه منتشر میشود.