کدام سینمای دینی؟

کدام سینمای دینی؟

| برای توفیق یک اثر هنری که به یک دوران تاریخی می‌پردازد؛ اتصال به مسائل امروز و زمان حال اهمیت زیادی دارد.

نمی‌توان کتمان کرد که وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 تحولات بااهمیّتِ متعددی به ارمغان آورد. از آنجایی که این انقلاب، از نگاهِ خودِ گروه‌های شرکت‌کننده، پیش از هر چیز یک انقلاب فرهنگی قلمداد می‌شد و انقلابیون دستیابی به اهدافِ فرهنگی را نخستین اولویت خود برمی‌شمردند؛ عرصه فرهنگ و هنر در مدّت کوتاهی شاهد تغییرات اساسی شد. اکران فیلم‌های سینمایی آمریکایی و اروپایی متوقف شدند. علاوه بر این، به استیلای آن دسته از فیلم‌های وطنی که اغلب با تکیه بر برهنگی، ضدیت با سنت و مذهب و اکثراً در قالب کمدی‌های سخیف، اقبال عمومی را جستجو می‌کردند؛ خاتمه داده شد. انقلاب اسلامی و اندکی بعد جنگ تحمیلی هشت‌ ساله، مضامین عمدۀ فیلم‌های سینمایی را تحت تأثیر قرار دادند. تأکید بر عناصر هویت دینی که در برخی فیلم‌های ساخته شده در سال‌های پایانی رژیم پیشین وجود داشت، در این زمان کاملاً غلبه و چیرگی یافت. تغییری که در طول مدّت زمان اندکی، مورد اقبال تماشاگران نیز قرار گرفت.

دغدغۀ فرهنگی مسئولان نظام اسلامی در کنار استقبال تماشاگران مسلمان ایرانی، به تدریج به رشد و توسعۀ محصولات هنری مرتبط با تاریخ اسلام منجر شد. ساخت فیلم‌های حائز محتوای تاریخی-مذهبی مورد حمایت قرار می‌گرفت. به عبارت بهتر، سرمایه بیشتر و امکانات مناسب برای این دسته از فیلم‌ها مهیا بود. در نتیجه، مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی متفاوتی با اقتباس و الهام از قصص قرآنی و سرگذشتِ بزرگان دینی تهیه و پرداخته شد.

دغدغۀ فرهنگی مسئولان نظام اسلامی در کنار استقبال تماشاگران مسلمان ایرانی، به تدریج به رشد و توسعۀ محصولات هنری مرتبط با تاریخ اسلام منجر شد. ساخت فیلم‌های حائز محتوای تاریخی-مذهبی مورد حمایت قرار می‌گرفت. به عبارت بهتر، سرمایه بیشتر و امکانات مناسب برای این دسته از فیلم‌ها مهیا بود.

امّا تمام این آثار را نمی‌توان به لحاظ پرداخت مضامین و مصالح داستانی و تاریخی برابر دانست. تولیدات نمایشی-تصویری دینی دقیقاً به دلیل حمایت‌های ویژه‌ای که از آن می‌شده، غالباً در معرض سوءاستفاده بوده‌اند. به بیان روشن‌تر، در اغلب اوقات، محصولاتِ تلویزیونی و سینمایی با محوریت پدیده‌ها و رخدادهای تاریخی-دینی، بستر شکوفایی و ظهور جنبه‌های دیگر بوده‌اند. بدین ترتیب، ممکن است یک اثر به زندگی یک پیامبر بپردازد؛ ولی، با جلوه‌های ویژه‌اش خودنمایی کند (مُلک سلیمان)، یا مجموعه‌ای تلویزیونی می‌کوشد یک قیام تاریخی را به تصویر بکشد؛ امّا بیشتر به اثری هیجانی-اکشن شبیه باشد (مختارنامه)، یا نتواند از حدّ یک روایت وفادار به تاریخ که کم‌رمق و خنثی است؛ پیشتر برود (تنهاترین سردار، ولایت عشق، مسافرری، مریم مقدّس، ایوب پیامبر، مردان آنجلس، یوسف پیامبر و…) یا چنان دچار آشفتگی باشد که از همۀ امکانات، هیچ طرفی برنبندد. یا از کثرتِ رخدادها و وقایعی که قصد بازگویی آنها را دارد، گرفتار تعجیل و پرداخت سرسری شود (رستاخیز) یا چنان از حیثِ مصالح روایی و کشمکش داستانی فقیر باشد که اساساً مسئله‌ای برای طرح و برجستگی نداشته باشد (محمّد رسول‌الله [ساختۀ مجید مجیدی]).

برای توفیق یک اثر هنری که به یک دوران تاریخی می‌پردازد؛ اتصال به مسائل امروز و زمان حال اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر، هر اثر تاریخی بهتر است که معضله یا مسئلۀ دیروز را به آن چه که در زمان حال گریبان‌گیر جامعه است، مرتبط سازد. بدین ترتیب، اولویت یا دلیلِ رجحانِ تولید فیلم یا سریالی پیرامون سرگذشت یک شخصیت بزرگ تاریخی یا حول یک برهۀ تاریخی خاص، روشن می‌گردد. مثلاً در اوجِ درگیری‌ها و مجادلات پیرامون «محیط زیست» می‌توان به روایتِ داستانِ نوح پیامبر(ع) پرداخت؛ این قصّۀ تاریخی و قرآنی، دستمایۀ غنی و گرانبهایی برای تولید یک اثر دغدغه‌مند و «متناسبِ امروز» فراهم می‌آورد.

همچنین باید توجّه داشت، در حالی که قصص مرتبط با دعوت آسمانی پیامبران، بیشتر بر دوگانۀ توحید و شرک تمرکز دارند؛ روایت‌های مرتبط با دورۀ اسلام و ائمّه اطهار در متن جامعۀ اسلامی رخ می‌دهد. همین امر موجب می‌شود که رشته‌های بالقوۀ اتصال گذشته با زمان حال؛ متعدد، متنوع و پیچیده باشند. به عبارت بهتر، بتوان مشکلات و آسیب‌های جامعۀ اسلامی را برای مردم امروز، با توسل به رخدادهای گذشته مطرح کرد.

ممکن است یک اثر به زندگی یک پیامبر بپردازد؛ ولی، با جلوه‌های ویژه‌اش خودنمایی کند (مُلک سلیمان)، یا مجموعه‌ای تلویزیونی می‌کوشد یک قیام تاریخی را به تصویر بکشد؛ امّا بیشتر به اثری هیجانی-اکشن شبیه باشد (مختارنامه)، یا نتواند از حدّ یک روایت وفادار به تاریخ که کم‌رمق و خنثی است؛ پیشتر برود (تنهاترین سردار، ولایت عشق، مسافرری، مریم مقدّس، ایوب پیامبر، مردان آنجلس، یوسف پیامبر و…) یا چنان دچار آشفتگی باشد که از همۀ امکانات، هیچ طرفی برنبندد.

این گونه داستان‌ها، پتانسیل زیادی به منظورِ آسیب‌شناسی جامعۀ اسلامی دارند. برخی از آثار به این توان بالقوه التفات ویژه نشان می‌دهند؛ در نتیجه قادرند جنبه‌های انتقادی روایت‌های تاریخی را برجسته‌تر و مرئی سازند. در مقابل، پرداخت‌های خنثی به نفعِ سویه‌های نمایشی یا ژانری ذکر شده، تلف کردن بی‌رحمانۀ توانِ آگاهی‌بخش و -همواره- رهایی‌بخش سرگذشت بزرگان تاریخ اسلام است.

بدیهی است که یک تولید هنری دینی اصیل و گزنده، باید ضمن پرهیز از اسطوره­سازی غیرضروری، به برملاسازی تزویرِ سیاسی آکنده از محتوای دینی، خرافات مذهبی، آسیب‌شناسی حکمرانی دینی، تحریفِ دین خدا، تفسیر دلبخواهانۀ کلام‌الله  و… بپردازد. به عبارت بهتر، گرفتار برداشت‌های عامیانه نشود. ارائۀ یک مثال در اینجا خالی از فایده نیست. در صحنه‌ای از سریال «مختارنامه» که به قیام مختار ثقفی پس از فاجعۀ کربلا اختصاص دارد، گفتگویی بین مختار و کیان درمی‌گیرد. مختار به شهادت امام حسین(ع) اشاره می‌کند و از اینکه نتوانسته یا نتواند در برابر این امر کاری کند، خود را سرزنش می‌کند. سازندگان محترم این سریال، در جریان این گفتگو، عبارتِ «ثارالله» و بلافاصله در پی آن، «خون خدا» را در دهان مختار گذاشته‌اند. اصطلاحی که در افواه عموم و عامّۀ مردم، جهت اشاره به امام حسین(ع) به کار می‌رود؛ امّا کاملاً نادرست، یا از نگاهی سخت‌گیرانه‌تر، عبارتی «شرک‌آلود» است. آن هم در صورتی که معنای عبارت «ثارالله» اساساً این نیست و به نادرست در فرهنگ عامیانه، آلوده به این کج‌فهمی شده است. بنابراین، یک اثر هنری مرتبط با دین، در وهلۀ نخست باید به ستیزه با برداشت‌ها و انحرافات عامیانه از مذهب برود یا حداقل به آنها دامن نزند.

از سوی دیگر، از آنجایی که در تاریخ اسلام، نیروی سیاسی حاکم – یعنی بنی‌امیه و بنی‌عبّاس و…- همواره به خاندان رسول‌الله به چشم رقیب و دشمن نگریسته است؛ و نهایت تلاشش را به خرج داده تا با سوءاستفاده از اعتقادات دینی مردم و مجموعه‌ای از ترفندها و مکرها، افکار عمومی را پیرامون آنها به انحراف بکشاند؛ این روایت‌های تاریخی منبعی سرشار برای افشاسازی آفت بزرگ «تزویر سیاسی در جامعۀ اسلامی» هستند. محدوده‌ای که «اسلام» به دستاویزی برای فریب امّت مؤمن و مسلمان تبدیل می‌شود.

برای توفیق یک اثر هنری که به یک دوران تاریخی می‌پردازد؛ اتصال به مسائل امروز و زمان حال اهمیت زیادی دارد. به عبارت دیگر، هر اثر تاریخی بهتر است که معضله یا مسئلۀ دیروز را به آن چه که در زمان حال گریبان‌گیر جامعه است، مرتبط سازد. بدین ترتیب، اولویت یا دلیلِ رجحانِ تولید فیلم یا سریالی پیرامون سرگذشت یک شخصیت بزرگ تاریخی یا حول یک برهۀ تاریخی خاص، روشن می‌گردد.

 

به عقیدۀ من، در میان تولیدات پس از انقلاب اسلامی، تنها سريال «امام علی(ع)» و فیلم سینمایی «روز واقعه»؛ – تا حدّی هم فیلم «سفیر»-  در بالفعل نمودن این امکان مهم موفق بوده‌اند؛ نمونه‌هایی از آثار هنری که به رغم گذشت زمان، همچنان انتقادی، گزنده و برآشوبنده می‌نُمایند.

سريال «امام علی(ع)» را در نظر بگیرید. این سریال در طی سال‌هایی ساخته شد که دولت موسوم به سازندگی قدرت را در دست داشت. دولتی که با تقویت شکاف طبقاتی به نفع سرمایه‌داران، شیوه‌ای خاص از توسعه را مدنظر داشت و از «مانور تجمّل» دم می‌زد. سريال «امام علی(ع)» در این زمان ساخته شد، و از جایی آغاز می‌شود که جامعۀ اسلامی، تجربۀ خلافت سه نفر را پشت سر گذاشته، بر منابع مالی بیشتری دسترسی یافته و در جنگ‌ها، فتوحات سرزمینی بیشتری به دست آمده است: یعنی، ثروت بیشتری وجود دارد که باید توزیع شود و مناصب و امارات بیشماری هست که باید برایشان حاکم منصوب کرد. در یک کلام، مسئلۀ «توزیع ثروت و قدرت». با این حال، به خاطر عملکرد خلافای پیشین، فاصلۀ طبقاتی میان مسلمین بیشتر از همیشه است و «عدالت» در جایگاه اولویت نخست، یک مطالبۀ عمده است. از یک سو، «برداشت‌های ناصواب از دین» و «ظاهرگرایی»، گروه‌ موسوم به «خوارج» را پدید آورده و از سوی دیگر، نیروهای سیاسی مدعی خلافت از هیچ «مکر و تزویری» در حق امام و یارانش مضایقه نمی‌کنند. این سریال، با داستانک‌های متعدد، سرنوشتِ برخی از صحابۀ پیامبر(ص) – نظیر ابوذر غفاری – را در چنین جامعه‌ای نشان می‌دهد.

با وجود اینکه، به لحاظ تاریخی، این دوران با سه جنگ مشهور-جمل، نهروان و صفین- گره خورده؛ امّا، این سریال اساساً از به تصویر کشیدن صحنه‌های نبرد و کارزار خودداری می‌کند. بنابراین، هرگز سویه‌های هیجان‌انگیز و اکشن، بر اثر غلبه نمی‌یابد. این در حالی است که نبردِ حقیقت و مکر، معنویت و ظاهرپرستی، عدالت و تبعیض، ساده‌زیستی و تجمّل و… در سرتاسر اثر جاری است. این نکته را در برابر این واقعیت بگذارید که دستۀ زیادی از آثار هنری و نمایشی دینی، بر محورِ نبردها، تعقیب و گریزها و… ساخته شده‌اند و گاهی اوقات در نمایش همین صحنه‌ها نیز متقاعدکنندگی لازم را ندارند. بنابراین، مضمون بیدارکننده به نفع طراحی‌های سرگرم‌کننده کنار می‌رود.

البته باید پذیرفت که ساخت مجموعه‌های تاریخی و مذهبی مستلزم رعایت نکات و ملاحظات بیشماری است. به همین دلیل، برخی سازندگان از رفتن به سراغ چنین سوژه‌هایی واهمه دارند؛ امّا، از خاطر نباید دور داشت که این نوع آثار، ظرفیت بیدارکنندۀ زیادی نیز دارند که می‌تواند مسائل مبتلابه روز جامعه را به بهترین نحو، بیان کند، و شاید طرح آسیب‌شناسی یک جامعۀ دینی را در خود داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code