مقاله

مقالات موضوع عقل گرایی را اینجا می‌توانید بخوانید.

جهانی که بازی ها می سازند

جهانی که بازی ها می سازند

| نکته‌‌ای که در تمام بازی‌‌های رایج وجود دارد عقلانیت مدرن است؛ عقلانیتی که انسان و صفات متعالی آن افول می‌‌کند و انسان می‌‌ماند و جهانی که خدایی در آن وجود ندارد.

«ما همان گونه عمل می‌‌کنیم که می‌‌اندیشیم»

نگاه شما نسبت به زندگی چگونه است؟ آن چیزی که در مورد زندگی باور دارید منشا اثر در رفتار شماست. شما آنگونه عمل می‌‌‌‌کنید که می‌‌اندیشید. هر یک از ما نسبت به جهان پیرامونمان باور و اعتقادی داریم که آن راهنمای برنامه ریزی‌های ما در زندگی و هدایت‌گر ما در سبک و سیاق زندگیمانند وحتی فیلترهایی هستند که در فهم ما از مسائل پیرامونمان و جهان، تجربه ما از زندگی و هرچه که می‌‌بینیم و می‌‌شنویم موثر هستند. این اعتقاد مربوط به دین دار بودن یا بی‌‌دین بودن نیست، بلکه باورهایی است که خودآگاه یا ناخودآگاه در پس ذهن و اندیشه افراد رسوخ کرده و می‌‌کنند. شکل گیری این اعتقادات متأثر است از محیط زیست، مطالعات، خانواده در یک کلام فرهنگی که کسی در آن زیست کرده است.

یکی از روش‌‌های تربیت و به تبع آن یکی از ابزارهای فرهنگی؛ بازی است. بازی‌‌ها دارای ظاهر و باطنی هستند. افراد موقعی که درگیر بازی می‌‌شوند‌‌ و شور و هیجان بازی بر آن‌‌ها حاکم می‌‌شود به معنای آن است که با آن بازی ارتباط برقرار کرده‌‌اند و در حال تاثیر پذیرفتن هستند؛ تاثیر پذیرفتن از روح کلی و حاکم بر آن بازی. چه بسا تا موقعی که نتوانید با بازی ارتباط برقرار کنید و نتوانید با آن یکی شوید و در صورت ناخودآگاه، منطق اصلی خودش را در شما نهادینه نکند یا شما به صورت خودآگاه متوجه آن باشید و قبولش نکنید؛ هرگز نخواهید توانست در آن بازی موفقیتی کسب کنید و پیروز آن بازی باشید.

افراد موقعی که درگیر بازی می‌‌شوند‌‌ و شور و هیجان بازی بر آن‌‌ها حاکم می‌‌شود به معنای آن است که با آن بازی ارتباط برقرار کرده‌‌اند و در حال تاثیر پذیرفتن هستند؛ تاثیر پذیرفتن از روح کلی و حاکم بر آن بازی.

همان طور که شما در بازی‌های جنگی راهی جز کشتن طرف مقابلت که دشمن تلقی می‌‌شود ندارید؛ اصلا امکان انجام کار دیگری جز این به شما داده نمی‌‌شود یا در بازی های استراتژی امکان زیست مسالمت آمیز چند امپراطوری کنار یکدیگر امکان پذیر نیست و تنها با نابودی دیگری شما پیروز بازی خواهید بود. نکته‌‌ای که در تمام این بازی‌‌ها وجود دارد عقلانیت مدرن است؛ عقلانیتی که انسان و صفات متعالی آن افول می‌‌کند و انسان می‌‌ماند و جهانی که خدایی در آن وجود ندارد. جهانی که انسان تنها اراده‌‌ی مطلق برروی آن است. جهانی که انسان ابزار ساز با عقلانیت دو دوتا چهارتای دکارتی برآن حاکم شده است و قدرتمندتر از او چیزی نیست. در بین همین انسان ها قدرتمندتر کسی است که تکنولوژی جدیدتر و تعداد بیشتری سرباز و تجهیزات و مقدار بیشتری ثروت داشته باشد. این جهان، شروع به ساخت بازی‌‌هایی می‌‌کند که نشأت گرفته از جهان بینی خودش است؛ یعنی بازی می‌‌سازد که اگر توانستید تعداد سرباز بیشتری یا تکنولوژی بهتری داشته باشید؛ مثلا تفنگ قوی‌‌تری داشته باشید پیروز خواهید بود و یا اینکه شانس پیروزی بیشتری خواهید داشت.

مثلا بازی معروف ریسک؛  یک بازی استراتژیک است که به دو صورت دیجیتال و فیزیکی روی میزی وجود دارد. در این بازی نقشه‌‌ی جهان یا کشوری مقابل شماست و قابلیت 2تا6 بازی کن را دارد که خود این بازی انواع متفاوتی دارد که در تمام آن‌‌ها تنها کسی پیروز است که بتواند همه‌‌ی رقبا را حذف کند و برای این باید با تعداد سرباز بیشتری نسبت به حریف حمله یا دفاع کند. منطق این بازی حمله و تعداد سرباز بیشتر برابر با پیروزی است.

اما چیزی که ما در تاریخ دینی خود شاهد آن بوده ایم چیزی متفاوت از این نوع جهان بینی بوده است. چه بسا در بسیاری از جنگ های پیامبران به‌ویژه حضرت محمد(ص) که داستان‌های بیشتری از ایشان به ما رسیده است؛ مسلمانان جنگ‌‌هایی را پیروز شده اند که سربازان کمتر و تجهیزات ضعیف‌‌تری نسبت به دشمن داشته اند اما به‌جای آن‌‌ها توکل به خدای متعال و اطاعت پذیری نسبت به ولی پیامبر(ص) داشته‌‌اند.

نکته‌‌ای که در تمام این بازی‌‌ها وجود دارد عقلانیت مدرن است؛ عقلانیتی که انسان و صفات متعالی آن افول می‌‌کند و انسان می‌‌ماند و جهانی که خدایی در آن وجود ندارد. جهانی که انسان تنها اراده‌‌ی مطلق برروی آن است. جهانی که انسان ابزار ساز با عقلانیت دو دوتا چهارتای دکارتی برآن حاکم شده است و قدرتمندتر از او چیزی نیست.

اما جنگ‌‌هایی هم بوده است که مسلمانان برتری نفرات و تجهیزات داشته اند و به قدرت خود مغرور شده‌‌اند و توکل به خدا را از یاد برده‌‌اند و مغلوب گشته‌‌اند.

مثلا پیروزی غزوه بدر کبری که در ماه رمضان سال سوم هجری رخ داد. مسلمانان با تعداد 313 نفر در برابر کاروان 950 نفری مجهز مشرکان قریشی. و یا بالعکس غزوه احد که در شوال سال سوم هجرت پیامبر(ص) رخ داد، به گفته‌‌ی مورخین؛ شرایط برتری مسلمانان به‌گونه‌‌ای بوده است که عده‌‌ای از به ظاهر یاران پیامبر که ترسو یا منافق بوده اند در این جنگ پیشاپیش می‌‌رفته‌‌اند و می‌‌گفته‌‌اند این جنگ را حتما پیروز هستیم، در چنین شرایطی عده‌‌ای که به دستور پیامبر(ص) از کوه احد مراقبت می‌‌کرده‌‌اند از دستور ایشان سرپیچی می‌‌کنند و هنگامی که مسلمانان به ظاهر جنگ را پیروز شده‌‌اند برای غنایم کوه را رها می‌‌کنند و نتیجه عکس آن می‌‌شود که در حال وقوع بوده است. همه این‌ها درسی از تاریخ است برای مسلمانان که عنصر اصلی پیروزی چیزی به جز این ظواهر است و آن عنصر اصلی توکل به خداوند و اطاعت از او و ولی اوست.

به تجربه‌‌ی انقلاب اسلامی و مبارزات آن با طاغوت و دشمنان آن نیز بنگریم تا شاهد تجربه‌‌هایی از قبیل پیروزی اراده بر ابزار و افراد باشیم، هنگامی که انسان‌‌ها با ایمان به وعده‌‌ی صادق الهی(إن تنصر الله ینصرکم) با وجود محدودیت‌‌های مادی و دنیایی در برابر متجاوزانی که قصد نابودی اسلام و به تبع آن جلوگیری از ظهور منجی آن را دارند؛ مقاومت می‌کنند و می‌‌جنگند و پیروز می‌‌شوند. با رجوع به تاریخ و خاطرات دفاع مقدس این نصرت الهی و پیروزی اراده‌‌ها در برابر ابزار و تعداد را می‌‌بینیم و شگفت‌‌زده می‌‌شویم. همچنین مقاومت حزب الله در برابر اسرائیل تا دندان مسلح، چه بسا بسیار پیشرفته و ثروتمند ایستاده‌‌اند و پیروز و مقتدر و عزیز گشته‌‌اند و یا پیروزی‌‌های یمن در برابر تجاوز ظالمانه کشوری بسیار ثروتمند که با پولش از به‌روز ترین تجهیزات نظامی برخوردار است و از حمایت‌‌های آمریکا نیز بی‌‌نصیب نیست.

این‌‌ها مثال‌‌های واقعی بود که برتری تفکر و اراده‌‌ی خداباور را در برابر عقلانیت مدرن نشان می‌دهد.

در بازار بازی‌‌ها تا کنون بازی مشاهده نشده است که بر این مبنا؛ یعنی «خدامحوری« ساخته شده باشد، چیزی که از کودکان تا بزرگسالان با آن درگیر می‌‌شوند و ناخود آگاهشان را در اختیار آن بازی قرار می‌‌دهند و آن بازی در جهان‌‌بینی و سپس عملشان موثر است. کسانی که سرمایه‌‌های جامعه هستند، کسانی که آینده توسط آن‌‌ها رقم خواهد خورد.

 

منابع:
  1. احمدوند، کبری؛ احمدی هدایت، حمید؛ غلامی هره‌دشتی، سهیلا(1394)” فلسفه بازی و نقش آن در رشد عقلانی کودکان بر اساس برنامه P4C”،فلسفه و کودک، 12، ص49-58
  2. جزوات درس سیره معصومین استاد حامد رحمت‌‌کاشانی، دانشگاه امام صادق(ع)
3.  سایت دانشنامه اسلامی wiki.ahlolbait.com

عقل‌گرایی در بن‌بست تعصب

تعبیر فلسفی از واژه عقل گرایی با استفاده روزمره از این کلمه تفاوت دارد. در استفاده روزمره کسی را که از استدلال منطقی و از عقل در حل مشکلات بهره می جوید عقل گرا می نامیم و معمولاً افراد عقل‌گرا در برابر افرادی که برخوردی احساسی یا حتی غیر معقول با مسئله دارند قرار می گیرند. به طور کلی مشکل بتوان فیلسوفی را پیدا کرد که به روند استدلال منطقی اعتقاد نداشته باشد. این ارتباطی به مکتب مورد دفاع وی که ممکن است تجربه گرایی، حس گرایی و یا عقل گرایی باشد، ندارد.
برخی از عقل گرایان نقش حس و تجربه را در کسب معرفت رد می کنند و برخی دیگر حس و تجربه را دستیاری برای عقل به حساب می آورند. باید اشاره کرد که حتی دسته دوم نیز تا زمانی که عقل بر شناخت تجربی آنها صحه نگذارند آن را قبول ندارند. به طور کلی هدف عقل گرایان این است که نشان دهند ما مستقل از تجربه می توانیم به حقایق مهمی درباره ماهیت واقعیت، ذهن، انسان و جهان هستی دست یابیم.
مکتب عقل گرایی دارای چند رکن اساسی است: اولین این اصول این است که در ذهن انسان از بدو تولد مفاهیم و معارفی اساسی نهفته است. این اصل در فلسفه تحت فطرت گرایی شناخته شده است. اصل دوم «پیشینی» نام دارد که عبارت است از اعتقاد به اینکه انسان می تواند مستقل از حواس به شناخت امور دست یابد. اصل سوم الزام گرایی است، یعنی با فلسفه می توان به حقایق لازم درمورد واقعیت دست یافت. منظور از حقایق لازم، حقایقی هستند که الزاماً حقیقت دارند و امکان نفی آن وجود ندارد. این دسته از حقایق در برابر حقایق ممکن الوقوع واقع می شوند، یعنی وقایای حقیقی که صدق آنها تصادفی است و هر لحظه ممکن است ابطال گردند.
ریشه های عقل گرایی را در فلسفه کلاسیک یونانی و تبلور آن را در افلاطون می توان یافت. برخورد افلاطون با عالم محسوسات یا طبیعی آن چنان در فلسفه نفوذ کرد که در حقیقت وی را می توان پدر عقل گرایی خواند. اولین گام افلاطون در باب معرفت شناسی این بود که باید میان دانش و باور یا گمان تمیز قائل شد. معرفت هنگامی به دست می آید که ما نه تنها باور صحیحی داریم بلکه می توانیم آن را با توجیه عقلی مستدل کنیم. وی اهمیت حواس را در کسب معرفت واقعی به حداقل می رساند. او نه تنها به اصل پیشینی اعتقاد داشت، بلکه آن را تنها اصل مورد تأیید می دانست. هدف افلاطون آن بود که توجه ذهن را از حواس به سوی استدلال عقلی سوق دهد.
نمایندگان اصل این مکتب عقل گرایی، رنه دکارت، بندیکت اسپینوزا و بارون لایب نیتس می باشد.
رنه دکارت به عنوان بنیانگذار فلسفه جدید شهرت دارد. آثار مهم دکارت که مشخص کننده آراء و نظریات اوست، عبارتند از: گفتار در روش، تأملات در فلسفه اولی. دکارت به دلیل علاقه ای که به ریاضیات داشت، در پی آن بود که فلسفه ای را بازسازی کند که متکی بر ریاضیات باشد، و نظام معرفت را طوری بر بنیاد اصول موضوع تردید ناپذیر بنا سازد که گویی ریاضیات است، عزم جزم دکارت در بازسازی فلسفه به هیئت ریاضیات، نطفه خردگرایی فلسفی است.
اصل فلسفه وی این بود که به وجود هر چیزی شک کند، با شک روشمند (دستوری) خود به این نتیجه رسید که می تواند در حقیقت هر چیزی شک کند، جز در این واقعیت که خود او شک می کند. و از آنجا که شک کردن گونه ای اندیشیدن است، پس واقعیت این است که او می اندیشد. بنابراین یک اصل تردیدناپذیر وجود داشت و آن اصل این بود: «می اندیشم، پس هستم.»
بندیکت اسپینوزا که کتاب اصلی او اخلاق نام دارد، یکی از آثار جاویدان فلسفی و در عین حال یکی از دشوارترین کتاب هاست. اسپینوزا به معنای واقعی کلمه خرد گراست. او به پیروی از برهان های اقلیدس در اثبات قضیه های هندسی، به کمک چند تعریف، چند اصل موضوع و قضیه، دست به اثبات حقایق مابعد الطبیعی و اخلاقی می زند.
نکته آغاز بحث اسپینوزا در کتاب اخلاق، مسئله حل نشده دوگانکی ماده و روح است. اسپینوزا منکر دوگانگی واقعی این دو است؛ می گوید: این خطا از آنجا سرچشمه می گیرد که ماده و روح را دو جوهر پنداشته اند، حال آنکه در حقیقت تنها یک جوهر یا یک هستی اند و این جوهر یا هستی، خداست، خدا هر چیزی و همه چیز است و از هر لحاظ که بنگریم نامتناهی است. نظام فلسفی اسپینوزا چشمگیرترین نظام خرد گرایی است که تاکنون ساخته شده است و اهمیت آن در این است که دیدگاه خرد گرایانه را به حد منتهای آن رسانیده است.
اما اوج اندیشه خرد گرایانه در باب جهان خارج، فلسفه بارون گوتفرید ویلهلم لایب نیتس است. اما فلسفه لایب نیتس در عصر خود او با اقبال کمی روبه رو شد. آثاری که انتشار داد از تنوعی مردم پسند که خاطر خوانندگان را خشنود می سازد، برخوردار بود. مشهورترین شعار لایب نیتس (این جهان بهترین جهان ممکن است) حاصل این پنداشت است که قدرت نامتناهی خداوند با نیکی بیکران او در آمیخته است.
لایب نیتس با روش استدلال و استنتاج حکم کرد که همه توصیف های گذشته و حال از جوهر، اتم ها، مکان، زمان و ماده نارساست و تنها عنصر جوهر ناممتدی است که حامل نیروست. او این جوهر بسیط را موناد نامیده است. گوناگونی مشهور دنیای زمانی _ مکانی تنها ممکن است از یک راه پدید آمده باشد، و آن اختلاف درجه ای است که در فعالیت مونادهاست.
نقد: فیلسوفان خرد گرا با کوشش های عظیم عقلی و فراهم آوردن انبوهی از دانش به نتیجه هایی دست می یافتند که کاملاً نادرست و از بعضی جهت ها تعصب آلود می نمود. و اینها به نظر تفسیرگری نکته بین چون ولتر مضحکه صرف جلوه می کرد. و نکات ضعف این مکتب دیگر فیلسوفان را واداشت تا درصدد برآیند و ببینند گره کار به راستی در کجاست. در حقیقت کوشش در راه پدید آوردن علم جامع و شاملی در باب زندگی، آن هم بر پایه چند مفهوم پیشینی، کوششی بود که به راه خطا رفته بود.
به طور کلی می توان گفت عقل گرایی برای تحقیقی صد درصد فلسفی و عقلی از ابتدا با یک دو راهی مهلک مواجه است. حقیقت خود را به این قیمت به دست می آورد که اساساً هیچ اطلاعی به ما نمی دهد و توتولوژیک هستند، یا باید با حقایق پیچیده تر و مهمتری مواجه شویم که در آن صورت تا حدودی اطمینان و لزومی را که به عنوان یک شرط لازم است تا دانش به حساب آید، از دست می دهد.
از دید بسیاری از منتقدین نتیجه گیری هایی که رنه دکارت در باب مباحث اندیشیدن بیان می‌کند، قانع کننده نیست. دکارت با توسل به نیروی الهی به مفاهیم مشخص و واضح خود که پایه معرفت شناسی او هستند اعتماد می کند چرا که بدون استفاده از این مفاهیم مشخص و واضح نمی تواند فلسفه خود را اثبات کند. درواقع چنین به نظر می آید که تعصب دکارت نسبت به دانش حسی و تجربی متأثر از افلاطون است.
اسپینوزا نیز در هدف های فلسفی خود کامیاب نبوده است، فلسفه او به فلسفه رواقی شباهت دارد. میان مابعد الطبیعه موجبیت گرا و آموزه های اخلاقی که اسپینوزا مطرح کرده است تعارض دیده می شود. او به مفاهیم فلسفی و اخلاقی چنان می نگرد که خط، سطح یا جسم هندسی را بررسی می کنند.
لایب نیتس نیز همانند دیگر فیلسوفان عقل گرا در آماج انتقادات قرار گرفته است. به طوری که ولتر شعار لایب نیتس را به باد استهزاء گرفته و آن را آماج طنز و هزل مشهورش در کتاب کاندید قرار داده است، در واقع دکتر پانگلوس، شخصیت کتاب کاندید، همان لایب نیتس است. اما هجو ولتر از لایب نیتس صورت به یادگار ماندنی ایرادی است که به فیلسوفان خردگرا می گیرند و آنچه را در این مکتب غیر فلسفی می دانند، انکار می کنند.
پس می توان گفت که کوششهای خرد گرایانه به همین گونه که هست، محکوم به شکست است. چرا که علم دو منبع دارد اولاً مشاهدات خارجی یعنی تجربیات حواس ما از دنیای خارج و ثانیاً ایده های ذاتی که مستقل از این مشاهدات در عقل ما وجود دارد و علم همانا به کارگیری تجربی و آزمایشی و سنجش آنها با معیار عقل است. و این دو روش جدا از هم نیستند و برای شناخت حقایق و تصدیق پذیری آنها می بایست از این دو روش استفاده نماییم.

منابع:
1-تاریخ فلسفه غرب، هالینگ دیل، ترجمع عبدالحسین آذرنگ، تهران: ققنوس، 1381
2-گفتار در روش راه بردن عقل، رنه دکارت، ترجمه محمد علی فروغی، تهران، 1327
3-اسپینوزا، فلسفه الهیات و سیاست، کارل یاسپرس، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران، طرح نو، 1375
4-مونادلوژی، مقدمه و شرح از برتر و دیگران، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، خوارزمی، 1375
5-Lechte، john (1996)؛ fifty key contemporary thinkers from structuralism to postmodernity؛ routledge.