عصر جدید

آیا سیاست فعلی شبکه سه، حواس‌پرتی است؟

جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | نظریه‌های ارتباطات

| در دوره مدیریت جدید شبکه سوم سیما، شاهد حضور پررنگ برنامه‌های مسابقه‌ای هستیم؛ برنامه‌هایی که از جنس واقعیت‌نماست و با استقبال مردم نیز روبه‌رو شده است.

نگاهی به نسبت مخاطب با برنامه‌های تلویزیونی واقعیت‌نما

نقد سیاست رسانه‌ای

سیاست رسانه‌ای، زیرمجموعه سیاست فرهنگی است که خود زیرمجموعه‌ای از سیاست عمومی به حساب می‌آید. بی‌تردید، متغیرهای خرد و کلان و فراکلانی را باید در نقد و تحلیل سیاستی لحاظ کرد؛ زیرا، بنابر این قاعده فلسفی که کل، عام‌تر و بزرگ‌تر از جزء است، متغیری که کل را متأثر می‌کند، بر اجزا نیز اثر می‌گذارد. چرخ‌دنده‌های ساعتی را در نظر گیرید. بسته به این که اهرم تنظیم ساعت به کدام جهت می‌چرخد، حرکت چرخ‌دنده‌ها نیز سمت‌وسو پیدا می‌کند. بنابراین، آنچه در سطح فراکلان متغیر تعیین‌کننده، تصمیم‌ساز و جهت‌دهنده است، بر اجزا و زیرمجموعه‌های خود نیز اثر خواهد گذاشت. از این رو، باید توجه داشت که تحلیل سیاست رسانه‌ای، تحلیلی چندلایه است که از عناصر کلان و فراکلان تأثیر می‌پذیرد.

اما، برای تحلیل و نقد سیاست، دو مسیر پیش روی ماست. ما یا از سیاست‌های مکتوب و ابلاغی رسمی و غیررسمی، لابی‌ها و پشت پرده‌ها مطلعیم یا نیستیم. اگر فرض را بر این بگذاریم که جایگاهی که ما برای نقد ایستاده‌ایم، جایگاه دوم، یعنی بی‌اطلاعی، است، آنچه به ما در تحلیل سیاست‌ها کمک می‌کند، برون‌داد سیستم سیاست‌گذاری است؛ چیزی که در نسبت با رسانه، همان محصولات و فراورده‌های رسانه‌ای تولید ‌شده است. ممکن است این پرسش به وجود آید که نقد در این جایگاه، اعتباری ندارد؛ زیرا براساس بی‌اطلاعی است.

در پاسخ باید گفت، آغاز نقد از نقطه برون‌داد سیستم سیاست‌گذاری، ای بسا، بهترین نقطه آغاز باشد. زیرا، برون‌دادها حاصل فرایندهای اصلی سیاست‌گذاری است و پی‌بردن به ایده سیاستی از راه محصولات خروجی، به نحوی مهندسی معکوس است. شما خود را جای تولیدکننده می‌گذارید و تشخیص می‌دهید که محصول رسانه‌ای حاصل چه سیاست‌هایی است. حال، تحلیل نهایی شما یا همسو با سیاست‌هاست که در این صورت، مراد حاصل شده است یا در تضاد با همند که خودِ این، نشان‌گر آشفتگی در پیشبرد سیاست‌هاست. این خود نوعی اطلاع است. در مجموع، برای تحلیل سیاست‌ها، تحلیل سیاست در عمل، گزینه مناسب‌تری است تا تحلیل سیاست براساس، مکتوبات و اسناد. چه بسیار سیاست‌هایی اجرایی که با سیاست‌های مکتوب همسو نیست. سیاست مکتوب بیان‌گر آرمان‌هاست و سیاست اجراشده بیان‌گر عملکردها.

ژانر تلویزیونی واقعیت‌نما[2]

ژانر تلویزیونی واقعیت‌نما، از ژانرهای محبوب و پرطرفدار تلویزیونی است. بیشتر قالب‌هایی که در رسانه، مخاطب با آن سروکار دارد، از این ژانر پیروی می‌کند. مسابقه‌های تلویزیونی، مستند، عکاسی خیابانی، گزارش خبری، برخی سریال‌ها و حتی برنامه‌های گفت‌وگومحور از نمونه‌برنامه‌هایی هستند که در این ژانر تولید می‌شوند. این قالب‌های مختلف برنامه‌سازی، هرچند به‌لحاظ تکنیکی و فرمی از هم متمایزند، در یک مولفه به هم پیوند می‌خورند و آن «به‌تصویردرآوردن واقعیت» است. ژانر، نوعی الگوسازی در شکل و محتوای قالب‌های رسانه‌ای محسوب می‌شود. حد وسط قالب‌های مجزای نام‌برده، نسبت این قالب‌ها با واقعیت است. این، همان چیزی است که ما را مجاب می‌کند تا مسابقه‌های تلویزیونی، مستند، عکاسی خیابانی، گزارش خبری، برخی سریال‌ها و حتی برنامه‌های گفت‌وگومحور را در زمره ژانر واقعیت‌نما محسوب کنیم.

البته، دیدگاه‌هایی انتقادی نیز وجود دارد که در نفسِ «به‌تصویردرآوردن واقعیت» در ژانر تلویزیونی واقعیت‌نما شبهه کرده‌اند. به هر تقدیر، هر چه باشد، پیام رسانه‌ای ساخته‌شده است و عوامل درون‌سازمانی، برون‌سازمانی و فراسازمانی در خط‌دهی به پیام‌های رسانه‌ای اثر گذارند و این امر موجب می‌شود تا ابهاماتی درباره «همه‌واقعیت‌بودن» ژانر برنامه‌سازی واقعیت‌نما مطرح شود. برای مثال، ژان بودریار، با ارائه استدلال‌هایی پیچیده و با دیده تردید، سخن از ورود به عصر وانمایی به میان می‌آورد. او با بیان سه دوره وانمایی، یعنی دلالت و بازتولید و وانمایی، بیان می‌دارد در دوره سوم وانمایی، بین واقعیت و بازنمایی ارتباطی وجود ندارد و در عوض، حادواقعیت داریم. آنچه رسانه‌ها تولید می‌کنند، توهم محض است و نظام رسانه‌ای حاکم، نه‌تنها برای نشانه‌هایی است که نسبتی بازنمایی واقعیت یا خود واقعیت ندارد که حتی در تلاش برای نهان‌کردن عدم واقعیت اشیاء است.

مخاطب خود را در آینه ژانر واقعیت‌نما می‌بیند

اما، از نگاه مخاطب قصه واقعیت و نسبت خود با آن، در رسانه، فرق دارد. هر انسانی ممکن است فهم متفاوتی از واقعیت داشته باشد. واقعیت از منظر ما، جهانی است که مردم در آن زندگی می‌کنند یا مکانی است که وقایع و رخدادها در آن، در زمان و مکانی مشخص، رخ می‌دهد. این که آیا واقعیت رسانه‌ای نیز همین است یا این که آیا مفهوم فلسفی واقعیت همین است یا اساسا واقعیت وجود دارد یا خیر، بحثی است که از حوصله این نوشته خارج است. از منظر مخاطب، ژانر تلویزیونی واقعیت‌نما، «برشی از زندگی[3]» است. با این وجود، مخاطب تلویزیونی این نکته را می‌داند یا اگر از آن آگاه نباشد، در صورت کشف آن را تصدیق می‌کند که: پیام‌های رسانه‌ای ساخته‌شده‌اند. برای مثال، سریالی تلویزیونی را تصور کنید. آیا داستان سریال واقعی است؟ ممکن است باشد و ممکن است نباشد.

اگر واقعی باشد، آیا عین واقعیتِ محقَّق است؟  آیا بازیگران رفتارها و کنش‌های واقعی از خود نشان می‌دهند؟ آیا گذشت زمان در این سریال واقعی است؟ پاسخ به این سوالات منفی است. آنچه پیش روی ماست، سعی دارد تا واقعی باشد اما هم مخاطب می‌داند و هم عوامل تولیدکننده می‌دانند که صرفا با یک پیام ساخته‌شده روبه‌رویند. تلویزیون واقعیت‌نما، بیش از آن که دغدغه واقعیت داشته باشد و نسبت آن با واقعیت مطرح باشد، به چگونگی اجرا و مصرف اشاره دارد. آنچه در مقابل دیدگان تماشاچیان رخ می‌دهد، بر رفتار آنها اثر می‌گذارد ولی، به هر تقدیر، رویداد و کیفیت این واقعیت با زندگی روزمره تفاوت می‌کند. با همه این‌ها، علت محبوبیت این ژانر رسانه‌ای، نزد مخاطب چیست؟ کریس روجک[4]، برای پاسخ به این سوال، سه احتمال را مطرح می‌کند:

  1. مقایسه: تلویزیون واقعیت‌نما از مخاطب می‌خواهد تا ژانری فرهنگی را با زندگی واقعی خود مقایسه و رمزگشایی کند. در این فرض، کشاکشی دائمی میان نمایش رسانه‌ای و تجربه واقعی مخاطب وجود دارد. مخاطب در تلاش است تا از آنچه در صفحه تلویزیون می‌بیند، آگاه شود، آن را بازندگی واقعی خود مقایسه کند و درباره انگیزه‌های رفتاری خود دست به داوری بزند. در این فرض، مخاطب برخوردی فعالانه با محتوای پذیرفته‌شده دارد.
  2. الگوی انطباق: تلویزیون واقعیت‌نما نسخه‌ای ذهنی است که تجربه مخاطب در زندگی واقعی و نقش این تجربه را در روابط قدرت نشان می‌دهد. براساس نظر میشل فوکو[5]، بسیاری از رفتارها و موضع‌گیری‌های ما در زندگی روزمره، بازتابی است از نحوه مصرف و قرارگیری ما در رابطه با منابع کمیاب فرهنگی، سیاسی و اقتصادی. در این الگو، نمایش رسانه‌ای مانند «برادری بزرگ‌تر» برای ماست و عادت کرده‌ایم که رفتار خود را با مرکزی نظارتی منطبق سازیم.
  3. حواس‌پرتی: تلویزیون واقعیت‌نما گریز کامل از واقعیت است. با مشاهده بازی و اجرای دیگرانی که سعی دارند تا توجه و همدلی ما را برانگیزانند، امکان فراموش‌کردن نگرانی‌ها و غم‌وغصه‌های‌مان فراهم می‌شود. بر این اساس، تلویزیون واقعیت‌نما مانند کاروان شادی است که محملی را برای ما فراهم می‌کند تا، لحظه‌ای هم که شده، دشواری‌های زندگی را فراموش کنیم و هم هیجان و عواطف خود را تخلیه کنیم. در این رویکرد، مخاطب منفعلانه، صرفا مصرف‌کننده و اثرپذیر از برنامه‌هاست و در برابر آن رویکرد و تحلیل انتقادی ندارد. او صرفا سوار بر کاروان شادی است. به تعبیر میخائیل باختین[6] فرهنگ واقع‌گریزی، تخلیه‌کننده هیجانات است. در نمایش و بازی‌های متداول در زندگی مردم محور جشن شادی قرار می‌گیرند تا عواطف سرکوب‌شده خود را بروز دهند.

 

تلویزیون واقعیت‌نما گریز کامل از واقعیت است. با مشاهده بازی و اجرای دیگرانی که سعی دارند تا توجه و همدلی ما را برانگیزانند، امکان فراموش‌کردن نگرانی‌ها و غم‌وغصه‌های‌مان فراهم می‌شود. بر این اساس، تلویزیون واقعیت‌نما مانند کاروان شادی است که محملی را برای ما فراهم می‌کند تا، لحظه‌ای هم که شده، دشواری‌های زندگی را فراموش کنیم و هم هیجان و عواطف خود را تخلیه کنیم.

 

وضعیت شبکه سوم: نشانه‌هایی در تأیید فرض سوم

در دوره مدیریت جدید شبکه سوم سیما، شاهد حضور پررنگ برنامه‌های مسابقه‌ای هستیم؛ برنامه‌هایی که از جنس واقعیت‌نماست و با استقبال مردم نیز روبه‌رو شده است. مسابقه‌هایی مانند برنده باش، عصر جدید و ستاره‌ساز از جمله مسابقه‌هایی هستند که در این شبکه دیده می‌شود و مخالفت‌ها و موافقت‌های گوناگونی را از سوی مخاطبان و مجامع علمی به همراه داشته است. البته این، فقط وضعیت شبکه سوم سیما نیست. در شبکه‌های دیگر مانند نسیم نیز همین خط را می‌توان ردیابی کرد. این پرسش که چرا در این دوره که به‌لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، کشور با مسائل مهمی روبه‌روست حجم این برنامه‌ها بیشتر می‌شود پرسشی است که باید به آن توجه کرد.

آیا می‌توان ارتباطی را میان بحران‌های اقتصادی و سیاسی کشور و گسترش این برنامه‌ها پیدا کرد؟ به نظر می‌رسد کلان‌متغیری که در تحلیل این وضعیت به ما کمک می‌کند، کلیدواژه تحریم است که تبعات سیاسی و اقتصادی خاصی را هم در داخل کشور و هم در خارج کشور برای ایران به همراه داشته است. بی‌تردید، تحریم همه عناصر کشور را متأثر از خود می‌کند و در سیاست‌گذاری‌ها و بودجه‌بندی‌ها هم خود را نشان می‌دهد.

در شرایطی که از لفظ مبارزه و جنگ اقتصادی برای توصیف شرایط اقتصادی کشور یاد می‌شود، بدیهی است که نیروهای داخلی کشور باید حول محور مبارزه گرد هم آیند تا شرایط جنگی سپری شود. در این میان، رسانه هم به‌عنوان یکی از نیروهای مهم کشور، نقش مهمی در تجمیع و همگرایی نیروها دارد. یکی از کارکردهای رسانه، بسیج‌گرایی است و به نظر می‌رسد در شرایط تحریم، رسانه‌ها مأموریت دارند تا آرامش کشور را حفظ و نیروهای کشور را بسیج کنند. همچنین، رسانه‌ها موظفند تا جریان اطلاع‌رسانی کشور را در دست گیرند تا در رقابت با رسانه‌های دیگر، مردم آنها را به‌عنوان مرجع خود برای کسب اطلاعات ترجیح دهند.نشانه‌هایی وجود دارد که این سیاست را برای شبکه سه توجیه می‌کند. اولا، انبوه برنامه‌های مسابقه‌ای که در همزمانی با بازگشت تحریم‌ها شروع شده است.

ثانیا، علیخانی مجری و تهیه‌کننده عصر جدید در اختتامیه جشنواره جام جم پایان ماه عسل (با رویکردی که همه می‌دانیم) و آغاز عصر جدید (با محوریت شادی مردم) را اعلام کرد. ثالثا، دکتر سیدبشیر حسینی یکی از داوران عصر جدید در ویژه‌برنامه سال تحویل عصر جدید، در پاسخ به پرویز پرستویی که از بازیگران خواسته بود تا در حمایت از عادل فردوسی‌پور صداوسیما را تحریم کنند، اعلام کرد در شرایطی که کشور تحریم است، نباید تلویزیون داخلی و برنامه‌هایی را که به دنبال شادی مردم است تحریم کرد. شواهد فوق در کنار همزمانی شیوع این برنامه‌ها با دور جدید تحریم‌ها، این فرضیه را تقویت می‌کند که رویکرد فعلی شبکه سوم سیما، حواس‌پرتی مردم از مشکلات است. این رویکرد تلاش دارد تا مردم را از واقعیت زندگی غافل کند و مردم را وادار به تسلیم در برابر شرایط کند؛ همان گونه که گودوین[7]، منتقد فرهنگی، رسانه‌های فعلی را صنعت سرگرمی می‌داند و آن را محصول نیروهای فرهنگی و تاریخی کشور معرفی می‌کند.

 

منابع:
باتلر، جرمی جی. (1388). تلویزیون؛ کاربرد و شیوه‌های نقد. مترجم: مهدی رحیمیان. تهران: انتشارات دانشکده صداوسیما
دانسی، مارسل. (1396). فهم نشانه‌شناسی رسانه‌ها. مترجمان: گودرز میرانی و بهزاد دوران. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
روجک، کریس. (1390). مطالعات فرهنگی. مترجم: پرویز علوی. تهران: انتشارات ثانیه
لافی، دن. (1396). موضوعات کلیدی در نظریه رسانه‌ها. مترجم: یونس نوربخش. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
[1]. Distraction
[2]. Reality show
[3]. Slice of Life
[4]. Chris Rojek
[5]. Michel Foco
[6]. Mikhail Bakhtin
[7]. Goodwin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code