خلسه اسناد بالادستی !
- نوشته شده : محمدحسین وزارتی
- 05 فوریه 2019
- تعداد نظرات :0
| چرا چرخه ایده تا اجرا در ایران تکمیل نمیشود؟
برای هر جامعه و حکومتی که آرمانها و اهدافی را دنبال میکند، تحقق آن اهداف، خود یک هدف و آرزوی بزرگ محسوب میشود. به خصوص اگر این کشور، جمهوری اسلامی ایران باشد که حرفی متفاوت با جریان اصلی موجود در دنیا و عرصه بینالملل دارد و به همین علت ذرهبینهای موافق و مخالف بیشتری او را رصد میکنند. ما میخواهیم الگوی جدیدی از کشورداری را به مردمان دیگر ارائه کنیم که لاجرم این الگو باید در ایران کارآمدی خود را ثابت کند، اما کشورداری در ایران با مصائب و مسائل بسیاری دست و پنجه نرم کرده و میکند، جوان و تازه کار است و دارای نقاط مثبت و منفی در زمینههای مختلف است.
یکی از مسائلی که کشور به خصوص پس از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله به واسطه خروج از جنگ و ضرورت بازسازی، با آن مواجه بود، چگونگی سازوکار عملیاتیشدن ایدههای جمهوری اسلامی بود. ایدهها و آرمانهایی که حرفهای خوبی دربارهشان زده شده بود، اما به دلیل طی شدن شرایط تثبیت و نیز جنگ تحمیلی کسی انتظار بروز و ظهور آنها را نداشت. اما پس از پایان جنگ، شرایط عوض شد و با پیام بازسازی و سازندگی امام(ره)، کشور وارد فاز جدیدی از کشورداری شد.
با توجه به جوان بودن انقلاب و مدیران آن، چگونگی نحوه اجرای آرمانها محل سئوال بود. اگرچه برنامههای اول و دوم توسعه تصویب شد و حاکمیت ریلی برای انجام کارها و وظایف خود پیدا کرده بود، اما باز هم از لحاظ تمرکز و انسجام و برنامهها و سیاستهای اجرایی دچار مشکل بودیم.
از طرفی شاهد برداشتها و نگرشهای مدیریتی متفاوت و بعضا متضادی از درک آرمانها و اهداف موردنظر نظام توسط مسئولان بودیم و از طرف دیگر سازوکار اجرایی دستیابی به اهداف هم در میان مسئولان با برداشتهای متفاوتی همراه بود. این وضعیت نوعی حرکت زیگزاگی را در نظام مدیریتی کشور ایجاد کرد که هنوز هم کشورداری در ایران، نتوانسته خود را از ورطه آن نجات دهد.
با بررسیهای به عمل آمده به نظر میرسید که چاره کار در تعیین سیاستهای کلی در حوزههای مختلف باشد. کاری که از سال ۷۷ با مشاوره مجمع تشخیص مصلحت و ابلاغ رهبری آغاز شد و امید میرفت تا فرآیند ایده تا اجرا در جمهوری اسلامی روانتر شود. اما پس از یک سال نخبگان دستاندرکار به نقص دیگری در نظام ایده تا اجرای کشور رسیدند: «از سال ۱۳۷۸ متوجه شدیم که سیاستهای کلان اگر منسجم نباشند، یک نوع سرگردانی و پراکندگی در برنامهریزی کشور به وجود خواهند آورد. ما سیاست-های اقتصادی، بعد سیاستهای فرهنگی و سیاستهای اجتماعی را ابلاغ میکنیم، اما وقتی اینها منسجم نباشند، یک نوع پراکندگی به وجود میآید. در همان سال در دبیرخانه مجمع به این نتیجه رسیدیم که باید افقی را برای آینده کشور ترسیم کنیم تا بر همه سیاستها سایه بیندازد و شیرازه اصلی سیاستهای کلان را ساماندهی کند. وقتی این ایده را خدمت رهبر انقلاب مطرح کردیم، بلافاصله فرمودند: این یکی از حلقههای مفقوده نظام جمهوری اسلامی ایران است. این «حلقه مفقوده» تعبیر ایشان بود. بیش از ده دقیقه آقا صحبت کردند و این حرف کلیدیشان بود که اگر بتوانید آن حلقه مفقوده را پیدا کنید، خیلی چیز خوبی است و فوقالعاده تاریخی است» (گفتوگوی دکتر محسن رضایی با سایت IR)..KHAMENEI
بدین ترتیب سند چشمانداز بیست ساله نظام برای ساماندهی هرچه بیشتر اهداف و برنامهها تهیه و ابلاغ شد. علیرغم انتقاداتی که به قالب و محتوای اسناد بالادستی نظام مطرح بوده و هست، اما این سیاستها و اسناد توانست مسیر پیشرفت و آینده کشور را از موضوعات و آرمانهای کلی مندرج در قانون اساسی مشخصتر کند و به تعبیری مسیر کشورداری را ریلگذاری کند. با این اوصاف اما هنوز هم در عمل شاهدیم که دو آسیب مدیریت زیگزاگی و نقص چرخه ایده تا اجرا در کشور باقی است.
این موضوع نشان میدهد که تکمیل چرخه ایده تا اجرا که به نظر نگارنده از مهمترین مؤلفههای کارآمدی یک سیستم است، سر دیگری هم دارد و ریلگذاری کلی مسیر تنها راه چاره نیست که اگر بود وضعیت کشورداری در ایران به گونهای دیگر و بسیار بهتر از اکنون به پیش میرفت.
در ادامه به بیان چند آسیب در مسیر تکمیل ایده تا اجرا در کشور میپردازیم:
1.خلسه اسناد بالادستی
بسیاری از نخبگان دانشگاهی و غیردانشگاهی ما هنوز در لذت تهیه خطمشیگذاری و تدوین سیاستهای کلی و اسناد بالادستی به سر میبرند. البته تدوین این نوع سیاستها برای کشور، کار بسیار ارزنده و مهمی به شمار میرود، اما پایان کار نیست. برای تحقق این سیاستها باید تهیه اهداف عملیاتی و برنامه اقدام در دستور کار قرار بگیرد. متأسفانه برخی نخبگان تأثیرگذار هنوز در حال تعریف، تمجید و تبیین اسناد بالادستی و کلیگویی راجع به آن هستند. غافل از اینکه این اسناد بالادستی همانطور که آرمانهای قانون اساسی را مشخصتر و نحوه حصول به آنها را ملموستر کردند، خود نیازمند سیاستها و برنامههای ریزتری برای تحقق هستند.
- به دنبال نيستها
شاید معدود کشوری مثل ایران سراغ داشته باشیم که علیرغم گذشت نیمی از عمر سند چشماندازش، هنوز نخبگانی باشند که نسبت به اصل، محتوا، کلیات و نواقص آن انتقاد داشته باشند. البته انتقاد و آسیبشناسی، فینفسه برای آینده سندنویسی بسیار مفید است، اما این کار نباید سبب شود بسیاری از نیروهایی که باید برای تحقق این سند تلاش کنند درگیر این باشند که ابتدا مشخص شود این سند ابلاغی خوب است یا بد، ناقص است یا کامل! این گروه برخلاف گروه اول که از تدوین این سیاستها سرخوش هستند، به دنبال نيستهای این اسناد میگردند؛ گویی اگر آن نیستها در این اسناد وجود داشت، دیگر مشکلی برای تحقق آن نبود.
- دعوا بر سر واژهها
یکی از آسیبهای رفتاری در نخبگان کشور، نقد استمراری واژههای انتخابی برای این سیاستها یا پدیدههاست؛ به طوری که فلسفه و ماهیت اصلی این اسناد را که همان اجرا و تحقق آن است، تحتالشعاع قرار میدهد. تهاجم فرهنگی، مهندسی فرهنگی و نمونه آخر هم اقتصاد مقاومتی همه از آن جمله واژهها و اصطلاحاتی هستند که در ابتدا بیش از آن که نقد محتوایی را به خود دیده باشند، دعواهای واژگانی بر سر آنها در گرفته است. البته کسی منکر بار معنایی واژهها نیست، اما مته به خشخاش گذاشتن تا حدی که تأثیر منفی بر نگرش نخبگان به محتوای این سیاستها ایجاد کند و یا اصل این سیاستها را کم اهمیت و غیرکارشناسی جلوه دهد، کار درست و معقولی نیست. متاسفته گویی برخی نخبگان ما یکی از وظایف ذاتی خود را نقد استمراری واژهها بدون توجه به محتوای آن میدانند.
- ظن ما
با اینکه یکی از مهمترین مؤلفههای تکمیل چرخه ایده تا اجرا، هممعنا شدن نخبگان و مدیران اجرایی نسبت به آن است، اما هنوز شاهدیم که اسناد بالادستی که برای ایجاد تفاهم و هممعنا شدن در شیوه اجرایی کشور متولد شدهاند، خود نیز قربانی ظنون ما شدهاند و هر کسی از ظن خودش یار این اسناد میشود. این آسیب سبب شده تا علیرغم وجود این اسناد، روند چرخه اجرایی و عملیاتی شدن آنها باز هم از کارآمدی مناسبی برخوردار نباشد و ایدهها و سیاستها پشت در منظومه فکری و عملی مدیران متوقف بماند و شامل قرائتها و تفسیرهای متفاوت و متضاد شود.
- عدم نظارت؛ ماضی و مضارع استمراری
عدم نظارت هم دیگر به نقل محافل آسیبشناسی نظام اداری و مدیریتی کشور تبدیل شده است. در این زمینه باید گفت که اولین ضعف ما، عدم وجود شاخصها و معیارهای سنجش برای اندازهگیری میزان تحقق برنامهها و یا انحراف از آنها است. این نکته سبب شده تا هر کسی عملکرد خود را مطابق با برنامهها و سیاستها معرفی کند. نبود این شاخصها موجب شده تا تکمیل چرخه ایده تا اجرا مشمول قرائتها و تفسیرهای متفاوت در مقام تحقق آن شود. یکی میگوید ما قبل از اتمام دوره بیست ساله به بسیاری از اهداف چشمانداز رسیدهایم و دیگری میگوید نسبت به تحقق چشمانداز عقبگرد داشتهایم.
موارد فوق باعث شده تا وقت و هزینهای را که نخبگان و به تبع آنها جامعه باید صرف تحقق ایدهها و سیاستها بکند، صرف مسائل فرعی مذکور شود. اما اگر باز هم تامل بیشتری کنیم درمییابیم که این آسیبها تنها دلایل عدم تکمیل چرخه ایده تا اجرا نیستند. بیماریهای فرهنگی که در ما ایرانیان ریشه دوانده، شاید اصلیترین دلایل عدم تکمیل این چرخه است. این واقعیت هم هست که ما هنوز آن حالت لازم متناسب اسلامی را در میدان کار و اینها در خودمان به وجود نیاوردیم؛ یک قدری دچار تنبلی هستیم؛ این جزو میراثهای دوران استبداد و تسلط دیکتاتوری بر کشور است. وقتی در یک کشوری دیکتاتوری بود، مردم تنبل میشوند؛ استعدادها به میدان تجربه و عمل وارد نمیشوند. این میراث دوران استبداد است که در ما وجود دارد. باید تنبلی را کنار بگذاریم. آن خطرپذیری لازم در همه بخشهای جامعه نیست.» (رهبر انقلاب، دیدار کارگزاران نظام سال ۹۱)
ضعف دیگر ما، عدم استفاده مناسب از تجربه موفق دیگران در این زمینهها است. برخی همه آنچه را که تجربه بشری غرب بوده کفریات میدانند و برخی هم آنقدر به خودشان اعتماد دارند که خود را نیازمند استفاده از تجربه دیگران نمیدانند. اما تجربه دیگران در چگونگی اجرایی کردن ایدهها میتواند به عنوان میانبرهایی برای ما محسوب شود. ضربالمثلی ایرلندی میگوید که تجربه مانند شانهای است که وقتی به دست ما میرسد که دیگر مویی بر سر نمانده است! باید دقت کنیم که آیندگان از ما به عنوان شاهدمثالی برای این ضربالمثل یاد نکنند. ما در کشورداری، جوان و تازه کاریم و استفاده از تجارب دیگران سبب میشود آزمون و خطای کمتری صورت گیرد و به تبع آن، هزینههای مالی، انسانی و نیز سرخوردگیهای ناشی از عدم موفقیت در بین نخبگان و جامعه بسیار کاهش یابد. بنابراین باید از این فرصت و موهبت با بهرهگیری از راههای طیشده دیگران، استفاده بهینهتری کنیم. بههرحال برای اثبات کارآمدی نظام باید هرچه زودتر به فکر اصلاح و تکمیل چرخه ایده تا اجرا در نظام کشورداری باشیم. حرفهای خوب اگر عمل نشوند، به ضد خود تبدیل خواهند شد.
منبع: نشریه گفتمان الگو، شماره سه