زنان در زندان مدرنیته
- نوشته شده : فاطمه شاملو جانی بیک
- 14 ژانویه 2020
- تعداد نظرات :1
| گسترش صنعت پوشاک و تولد مدلهای جدید، آنهم به سرعت زیاد، احتیاج به نیروی کاری داشت که آرام و مطیع باشد و اعتراضی نکند.
در طول دورهای از 1890 تا 1910 بود که صنعت تولید انبوه پوشاک به شکل واقعی هم در بریتانیا و هم در ایالات متحده رشد کرد. با وجود این، گسترش کارخانههای پوشاک به معنی از بین رفتن کارگاههای خیاطی طاقتفرسا یا نابودی خیاط کاران خانگی نبود؛ بلکه سیستم کارخانهای به خیاطی خانگی تداوم بخشید. از آنجا که تجارت پوشاک فصلی بود، برای بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ و عمده پوشاک، بالا بردن میزان کار در دوره اوج کار، در ازای داشتن ظرفیت اضافی در کارخانه برای باقی سال، ارزانتر تمام میشد و در این بین کارفرمایان دلالی بودند که با کمترین قیمت ممکن قرارداد کار را تنظیم میکردند.
به عبارتی میتوان گفت گسترش صنعت پوشاک و تولد مدلهای جدید، آنهم به سرعت زیاد، احتیاج به نیروی کاری داشت که آرام و مطیع باشد و اعتراضی نکند. پس از برون رفت از شرایط سنتی و گشوده شدن درهای مدرنیته به روی بشریت، مفاهیمی چون عدالت اجتماعی و تساوی حقوق مرد و زن که شاید قبل از این مطرح نبود، مجال ظهور و بروز یافت. البته تلقی جامعه غرب از این مفاهیم، متاثر از احساس نیاز خود به خرید طرفداران حقوق زنان در جهت رفع خلاهای مدرنیستی بود.
“ گسترش صنعت پوشاک و تولد مدلهای جدید، آنهم به سرعت زیاد، احتیاج به نیروی کاری داشت که آرام و مطیع باشد و اعتراضی نکند. پس از برون رفت از شرایط سنتی و گشوده شدن درهای مدرنیته به روی بشریت، مفاهیمی چون عدالت اجتماعی و تساوی حقوق مرد و زن که شاید قبل از این مطرح نبود، مجال ظهور و بروز یافت. “
به طور مثال، زنانی که تا قبل از ورود مدرنیته به غرب از جایگاهی برخوردار نبودند و حتی از تصمیمگیری در امور مربوط به خود هم بعضا معاف بودند، جزو اولین نیروهای خریداری شده توسط سرمایهداری شدند که در مقابل رفع نیازهای موجود، دستمزد کمی داشتند اما مشعوف از احترامی که برایشان قائل شدند، حتی داوطلبانه هم به افزایش ساعت خدمتگزاری خود پرداختند. حضور در جامعه به زنان حسی از تجربه هویت جمعی میبخشید که پیش تر از این نمیتوانستند تجربه کنند. کسانی که عدم پیشرفت و تجربه ثروت زیاد را در جنسیت خویش میدیدند و خواستار دریافت حقوق مبتنی با آن از سوی جامعه بودند. اما غافل بودند از آن که الگوی مناسبی فرا رویشان ترسیم نشده است.
پس از گذشت مدتی، زنان تازه متوجه ظلمی که مدرنیته در حقشان کرده بود، شدند و شروع به اقداماتی اعتراضی کردند. در نوامبر 1909، اعتصابی تاریخی در صنعت پوشاک آمریکا رخ داد. بیست هزار کارگر دست از کار کشیدند و بیرون ریختند. اگر چه بسیاری از آنان مردان بودند، اما مشارکت زنانی که بخش بلوز را در دست داشتند آن را به بزرگترین اعتصاب زنان در طول تاریخ آمریکا تبدیل کرد.
“ پس از گذشت مدتی، زنان تازه متوجه ظلمی که مدرنیته در حقشان کرده بود، شدند و شروع به اقداماتی اعتراضی کردند. در نوامبر 1909، اعتصابی تاریخی در صنعت پوشاک آمریکا رخ داد. بیست هزار کارگر دست از کار کشیدند و بیرون ریختند. اگر چه بسیاری از آنان مردان بودند، اما مشارکت زنانی که بخش بلوز را در دست داشتند آن را به بزرگترین اعتصاب زنان در طول تاریخ آمریکا تبدیل کرد. “
این اقدامات منجر به امضای توافقنامه تاریخی با کارفرمایان در سال 1910 شد. در کمال تاسف باید گفت سال بعد از امضای توافقنامه، آتش سوزی وحشتناکی در کارخانهی تولید پیراهن زنانه تراینگل رخ داد که در آن 125 کارگر زن سوختند؛ گواه ظالمانهی دیگری بر شرایط خطرناک و وحشت آور کار. در حالی که این شرایط اندکی در حال بهبود بود، زنان بیشترین سهم را در نیروی کار تحت استثمار داشتند و حقوق آنها هیچگاه بیش از نیمی از حقوق همکاران مردشان نشد.
آنچه حائز اهمیت است، هزینهای بود که زنان طبقه کارگر بیش از سایر زنان طبقه متوسط و مرفه، متحمل شدند. زنان کارگر ساعات زیادی را کار میکردند؛ درحالی که زنان طبقه مرفه، در حال استفاده ماحصل فعالیت آنان بوده و حتی اوقاتی را برای صرف امور دلخواه خود یافتند، چون طبعا بار زیادی از دوش مردان سنتی کار برداشته شده و اکنون تبدیل به پشتمیزنشینان سرمایهداری گشتهاند.
“ پس از گذشت مدتی، زنان تازه متوجه ظلمی که مدرنیته در حقشان کرده بود، شدند و شروع به اقداماتی اعتراضی کردند. در نوامبر 1909، اعتصابی تاریخی در صنعت پوشاک آمریکا رخ داد. بیست هزار کارگر دست از کار کشیدند و بیرون ریختند. اگر چه بسیاری از آنان مردان بودند، اما مشارکت زنانی که بخش بلوز را در دست داشتند آن را به بزرگترین اعتصاب زنان در طول تاریخ آمریکا تبدیل کرد. “
داستان صنعتی شدن زن، حکایتی طولانی دارد به انتهای تاریخ مدرنیته. آنچه امروزه بر همگان آشکار شده، زندانی ست که مدرنیته برای زن ساخته است. شعارهایی که ابتدائا مطرح شد، در نگاهی سطحی فریبنده بود و شاید راهگشا، اما دری به سوی زندانی میگشود که سعی در محصور سازی فرد در چارچوب خواستههای دیکته شدهی اومانیستی دارد. برابری حقوق زن و مرد معاملهای یک طرفه به سود سرمایهداران مد و پوشاک شد که از این رهآورد نوین، شکافهای پیشین جامعه عمیقتر و در کالبدی جدید ظاهر میشدند. به طوری که منجر به برخورد های پروتستانی نشود. شخصیت زن در این انقلاب، توسط سردمداران تعریف میشود.
آنها برای زن خط مشی تعیین میکنند که کی و کجا میتواند باشد و هرجا که لازم نبود نباشد. سخن از آزادی زن میشود اما باید خواند آزادی زن به نفع مرد. این آزادی به دور از توجه به کرامت انسانی زن و ظرفیت فیزیکی بدن اوست که میگوید زنان و حتی دختران زیر سن قانونی باید در کارخانه های نمور و تاریک تا سقف 16 ساعت و حتی بیشتر کار کنند آنهم برای دستمزدی حداقلی. اوج فاجعه در کشورهایی رخ میدهد که از این طرح دیکته شده پیروی میکنند، بیآنکه اتحادیه کارگری صنفی زنان تشکیل شده باشد تا بتواند به مشکلات زنان کارگر پاسخ دهد. مشکلاتی که تنها در دستمزد حداقلی نیست و بعضا بسیاری از این زنان از سوی کارفرمایان خود مورد تجاوز قرار میگیرند و تهدید میشوند. وقتی به مقایسه افق طراحی شده جهان غرب برای زن با اسلام میپردازید، پی خواهید برد که اگر اسلام محدودیتی برای زن در مقابل مرد متصور شده برای اهمیتی است که به زن و کرامت انسانی او قائل است. زنی آزاد فارغ از دغدغههای اومانیستی بیآنکه ملعبه دست سرمایهگذاران نوین شود.
به عبارتی میتوان گفت، رونق و اقبال به بازار مد و نیازمندی این بازار به پاسخگویی مراجعهکنندگان خود که از طیفهای مختلف سنی و سلیقهای هستند، این ایده را مطرح میکند تا از زنان به عنوان بازیگران فعال این سناریو استفاده شود و در این جدال، برنده کسی است که بتواند بیشترین استفاده را با حداقلترین هزینه به سرانجام برساند.
فاطمه شاملو جانی بیک، پژوهشگر علوم اجتماعی است و مطالب ایشان در باشگاه اندیشه نیز در همین حوزه منتشر میشود.
کانال و سایت بسیار عالی هست
ممنون