
نگاهی انتقادی به فلسفه تلویزیون در ایران
- نوشته شده : محسن سلیمانی
- 09 ژوئن 2019
- تعداد نظرات :0
«باشگاه شما»، جایی است که دانشجویان، نخبگان و پژوهشگران علوم انسانی در آن، مقالات خود را با مخاطبان خود به اشتراک میگذارند. شما هم میتوانید با ارسال مقالات علمیژورنالیستی، بعد از ارزیابی توسط هیئت تحریریه باشگاه اندیشه، مقالات خود را منتشر کنید. دسترسی به سایر مقالاتِ «باشگاه شما».
| در بحثهای مختلفی که درباره فلسفه تلویزیون مطرح میشود غالباً فلسفه تلویزیون را در سه بخش تصویر و واقعه و سریال بررسی میکنند.
شاید پل نیپکوف که در سال 1884 سنگ بنای اختراع تلویزیون را گذاشت هیچ زمان فکر نمیکرد که وسیله او تا یک قرن بعد به یکی از مهمترین اجزای زندگی بشر تبدیل بشود و حتی از سطح زندگی خصوصی فراتر رفته و بر معادلات جهانی اثر بگذارد تا جایی که مارشال مک لوهان تلویزیون را وسیله ای برای ایجاد دهکده الکترونیک جهانی بنامد. در این نوشتار قصد داریم برای درک بهتر از جایگاه امروزی تلویزیون در ایران و تاثیرات آن بر جامعه، نگاهی فلسفی به این ابزار رسانه ای بیاندازیم چرا که بدون نگاه به پیشینیه و فلسفه وجودی تلویزیون امکان ارائه تحلیل علمی ازین پدیده وجود ندارد.
تاریخچه تلویزیون در جهان و ایران
در سال ۱۸۸۴ مهندس پینکوف آلمانی صفحه اسکنی را اختراع کرد که پدر تلویزیونهای امروزی بود. تلویزیونها در ابتدا مکانیکی بودند یعنی با استفاده از دریافت کنندههای رادیویی و دیسک چرخان تصاویر را پخش میکردند تا اینکه تیلور فارنسوورث اولین تلویزیون الکتریکی را در سال ۱۹۲۷ اختراع کرد که روش انتقال تصاویر در آن بر پایه ارسال پرتوهای الکترونی بود (Bagherzade, 13) .تا سال ۱۹۳۴ تمام تلویزیونهای مکانیکی با تلویزیونهای الکتریکی جایگزین شدند و از اواخر دهه ۱۹۳۰ خدمات تلویزیونی در چندین کشور غربی برقرار شد که این اتفاق نقطه آغاز تاثیر برنامههای تلویزیونی در زندگی روزمره مردم بود. بنگاه رادیویی آمریکا ۵۰ میلیون دلار در زمینه توسعه تلویزیونهای الکترونیکی سرمایه گذاری کرد و به عنوان اولین فعالیت خود مراسم افتتاحیه نمایشگاه بین المللی نیویورک را از طریق تلویزیون پخش کرد که در آن روزولت سخنرانی کرد. تا سال ۱۹۵۳ تلویزیونها عمدتاً رنگی بودند اما از این سال به بعد سیستم پخش رنگی آغاز شد تا جایی که در سال ۱۹۷۲ تمام شبکههای آمریکایی برنامههای خود را به صورت رنگی پخش کردند. (Bagherzade, 13)
اما تاریخچه تلویزیون در ایران به دهه 30 هجری شمسی باز میگردد که حبیب الله پاسال پیشنهاد تاسیس تلویزیون را به مجلس شورای ملی داد و پس از دریافت اجازه آن در سال ۱۳۳۷ تلویزیون ایران شروع به کار کرد. این تلویزیون به صورت خصوصی اداره میشد و درآمدهای خود را از آگهیهای تجاری کسب میکرد و تنها ۴ ساعت در روز برنامه پخش میکرد. (No Name, 11)
پس از دو سال دولت، تلویزیون ایران را از ثابت پاسال خریداری كرد و برنامههای تلویزیون به دو دسته تقسیم شد. برنامه دوم با برد كمتر و محتوایی به ظاهر پخته تر، رو به سوی اقلیتهایی چون دانشجویان داشت و تماشاگران برنامه اول را اكثریت مردم تشكیل می دادند (No Name, 11).
اما به غیر از برنامه اول و دوم، دو كانال دیگر نیز فعالیت داشتند. نخست شبكه آموزشی كه از مهر ماه 1355 كارش را زیر نظر وزارت آموزش و پرورش آغاز كرد و آموزش تخصصی جوانان دورههای ابتدایی و متوسطه را بر عهده داشت و كانال دیگر تلویزیون بین المللی بود كه تمام برنامههایش را به زبان انگلیسی پخش می كرد. این فرستنده تلویزیونی به همراه یك فرستنده رادیویی كه برنامه بین المللی خوانده میشد، كار ارایه اطلاعات و اخبار و همچنین فراهم آوردن برنامههای سرگرم كننده برای آمریكائیان مقیم ایران را انجام میداد (شادابی, 1385).
این روند تا سال ۱۳۵۷ و انقلاب اسلامی ایران ادامه یافت و پس از انقلاب اسلامی با توجه به اصول مرتبط با رسانههای جمعی که در قانون اساسی ذکر شده بودند ساختار تلویزیون ملی تغییر کرد و نام آن نیز به سیمای جمهوری اسلامی ایران تغییر یافت.
مهمترین اصل قانون اساسی که مرتبط به فلسفه تلویزیون است اصل 175 و به خصوص ماده نهم آن است که به شرح زیر است:
هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضائل اخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان میباشد (شادابی, 1385).
تلویزیون زیر ذرهبین فلسفه
از نظر گروهی از فلاسفه مانند هایدگر تلویزیون باید به مثابه یک وسیله که از دل یک یا چند گفتمان ایجاد شده است و این گفتمانها در آن بر یکدیگر اثر میگذارند تحلیل شود. طبق نظر هایدگر تلویزیون در عصری توسعه یافته که مشخصه اصلی این اثر انقباض فاصلههاست. به طور مثال هواپیما اختراع می شود که کارش کاهش فاصلههاست و در همین زمان تلویزیون اختراع میشود که وظیفه از بین بردن فاصله زمانی و مکانی بین موقعیتهای مختلف را دارد. (دانسی, 1395).
تلویزیون بر این نظریه سوال برانگیز متکی است که باید بتوان در همه جا به هر چیزی که در هر کجا اتفاق می افتد آگاه شد. در آمریکا از ابتدا ۳ شبکه دولتی سیبیاس و ای بی سی و ان بی سی کار خود را به عنوان شبکههای رایگان همگانی آغاز کردند اما به فاصله زمانی اندک شرکتهای تجاری برای کسب منفعت مالی شروع به تاسیس شبکههای تلویزیونی کردند و به این ترتیب تلویزیون کابلی در آمریکا پا گرفت و در پایان دهه ۹۰ میلادی نیز تلویزیونهای دیجیتال از طریق ماهوارهها در دسترس مردم قرار گرفتند که آنها نیز از سیستم آبونمان و تبلیغات برای کسب درآمد خود استفاده میکند.
“طبق نظر هایدگر تلویزیون در عصری توسعه یافته که مشخصه اصلی این اثر انقباض فاصلههاست. به طور مثال هواپیما اختراع می شود که کارش کاهش فاصلههاست و در همین زمان تلویزیون اختراع میشود که وظیفه از بین بردن فاصله زمانی و مکانی بین موقعیتهای مختلف را دارد.“
این سبک نگاه به تلویزیون یعنی تلویزیونهای تجاری و خصوصی تبعاتی به دنبال داشته است و گروهی از فلاسفه رسانه به آن اعتراض کرده اند که یکی از مهمترین آنها مارشال مک لوهان است. مک لوهان اعتقاد دارد که تلویزیون در حال ایجاد یک دهکده الکترونیک جهانی است و سه فرایند اسطوره سازی تاریخ سازی و تراکم شناختی را به دنبال دارد. اسطوره سازی به معنای این است که تلویزیون شخصیتهایی می سازد که در مقایسه با شخصیتهای زندگی معمولی برتر هستند و حالتی قابل پرستش به خود میگیرند. تاریخ سازی به این واقعیت ارجاع دارد که تلویزیون به شکلی شفاهی و از طریق القای این تفکر در بینندگان که یک رویداد معمولی، واقعه ای حیاتی و مهم است به تاریخ سازی میپردازد. همین اثر تلویزیون است که باعث شده صاحبان قدرت از آن استفاده کنند. اثر تراکم شناختی به این معنا است که تلویزیون با ارائه انبوهی از اطلاعات در زمان اندک قدرت تفکر و انتخاب را از مخاطب میگیرد و پس از مدتی باعث ایجاد رخوت و انفعال فکری در جامعه میشود (دانسی, 1395).
در بحثهای مختلفی که درباره فلسفه تلویزیون مطرح میشود غالباً فلسفه تلویزیون را در سه بخش تصویر و واقعه و سریال بررسی میکنند.
تصویر
واژه تصویر اکنون بدین معناست که محصول تصور تولید کننده. به تعبیری روشن تر تصویر در دنیای امروز تجربه انسانی را از واقعیت متفاوت کرده و به همین دلیل انسان تجربهای دیگر از واقعیتها دارد و اگر چه رسانه او را با واقعیت آشنا کرده اما انسان به برداشتی دیگر از واقعیت که همان واقعیت برساخته توسط رسانههاست دست یافته است. قدیمی ترین تعریفی که درباره تلویزیون توسط نیپکوف بیان شده است به این موضوع اشاره کرده است که او تلویزیون را دستگاهی می دانند که هدفش آن است که ابژهای از مکان الف را همزمان در مکان ب متفاوت از وضعیت الف قابل رویت نماید (اخگری, 1391).
واقعه
مهمترین مقوله در تلویزیون زمان است زمان مبنای تلویزیون و اصل ساختاری آن است ماری آن دور آن واقعه را در ارتباط با زمان تحلیل می کند و در این پیوند آن را از بحران جدا می کند. گذران زندگی با رسانهها پدیدهای شناخته شده است شاید فهم عمومی کمتر بر این نکته تأکید میکند که مفهوم بخشیدن به یک واقعه به وسیله تلویزیون به شدت به یک سازماندهی زمانی وابسته است که دو روش متفاوت مشاهده وقایع را تولید میکند: اطلاعات و بحران. اطلاعات سیل وقایع دارای ارزش خبری روزانه را مشخص میسازد که شاخصه و ویژگی آنها تداوم و ترتیب منظم آنهاست اما بحران در زمان متراکم و انباشته میشود و یک راه حل را در زمانی مشخص و کوتاه میطلبد.
سریال
برای آنکه نظام وقایع آنگونه که تلویزیون میخواهد ایجاد شود باید وقایع به هم پیوند بخورند که به این پیوند سریال میگویند (اخگری, 1391).
نتیجه گیری
تلویزیون از ابتدا در ایران بدون توجه به پشتوانههای فلسفی آن در غرب وارد شد و از ابتدا به دو منظور در دستور کار قرار گرفت: اول برای کسب منفعت مادی و دوم برای تبلیغات سیاسی. تلویزیون ایران پیش از انقلاب اسلامی بدون توجه به مختصات فرهنگی و اجتماعی ایران کاملا شبیه به تلویزیون در آمریکا و اروپا اداره میشد. بعد از انقلاب اسلامی ایران نگاه جدیدی به رسانههای جمعی به خصوص تلویزیون در جمهوری اسلامی شکل گرفت و آن نگاه بر مبنای نظرات امام خمینی درباره فلسفه تلویزیون بود. تا جایی که در قانون اساسی ایران از تلویزیون به عنوان مربی و وسیلهای در جهت تکامل انقلاب اسلامی یاد شده است که در یک کلام می توان رسالت تلویزیون را دانشگاه عمومی و رایگان بودن نامید.
با توجه به این نگاه دیگر تلویزیون نمیتوانست خصوصی و بر پایه کسب درآمد از مخاطب باشد.
تلویزیون وسیله ای برآمده از یک پارادایم مشخص و برای پاسخگویی به نیازهای آن است.پس اگر جمهوری اسلامی میخواهد از آن برای رشد فرهنگ خود استفاده کند باید ابتدا فلسفه آن را بشناسد و از تکیه بیش از حد بر تلویزیون دولتی و پروپاگاندای سیاسی فاصله بگیرد و بر اساس نیازهای فرهنگی و اجتماعی خود تولید نظریه کند تا بتواند بر آن سلطه پیدا کند که در شرایط کنونی نمیتوان با این بدنه وسیع و توجه بیش از حد به کمیت و سلطه اربابان ثروت بر رسانه ملی، رسالت دانشگاه عمومی بودن را محقق کرد.
منابع
Bagherzade, A. (13, 5 2017). Digiato. Retrieved from Digiato: www.digiato.ir
No Name, N. (11, 2 2011). Hamshahrionline. Retrieved from Hamshahrionline: www.hamshahrionline.ir
اخگری, م. (1391). درآمدی بر فلسفه تلویزیون. درآمدی بر فلسفه تلویزیون, 10-13.
دانسی, م. (1395). فهم نشانه شناسی رسانهها. تهران: علمی فرهنگی.
شادابی, ع. (1385). تاریخچه صدا و سیما. تاریخچه صدا و سیما, 13.