رابرت اسکیدلسکی

اقتصاددان سانسورشده و کتاب جدیدش

سیاست و اقتصاد | اقتصاد و تکنولوژی | آموزش اقتصاد

| «پول و دولت» مجموعه ای از ایده‌های مهجور و نابی است که در ساختار آموزشی القا شده از جانب جریان غالب اقتصاد نادیده گرفته شده اند.

در آگوست ۲۰۰۷ مدیر مالی ارشد گلدمن ساکس اعلام کرد در پرتفوی سرمایه گذاری دارایی های این شرکت، نوسانی به بزرگی ۲۵ واحد انحراف معیار مشاهده کرده است که برای مدت چند روز وجود داشته و محو نمی‌شد. طبق مدل‌های کمّی مدیریت ریسک بازار، احتمال رخ دادن چنین اتفاقی برابر یک به روی ۱.۳۰۹ ضرب در ده به توان ۱۳۵ بود، یعنی تقریبا صفر! از آن مهمتر این بود که تئوری علمی مسلط در دانشکده‌های درجه اول اقتصاد و مدیریت در جهان (از جمله مدرسه بیزنس شیکاگو) وقوع چنین رخ‌دادهایی در بازارهای مالی را از اساس رد می‌کرد. بنابراین جای نگرانی وجود نداشت. چنین نوسان بزرگی نمی‌توانست دلیل وجود یک نقص بنیادین در بازارهای مالی باشد زیرا تئوری به کمک ریاضیات پیشرفته همه احتمالات ممکن را شامل می‌شد. با این حال، چند هفته بعد از این اعلام رسمی بازارهای مالی جهان در اثر یک بحران اعتباری بسیار بزرگ یکی پس از دیگری سقوط کردند!

بحران مالی 2008 تنها سقوط ارزش سرمایه‌های کشورها صنعتی نبود، چه اینکه این قبیل بحران‌ها چنان در تاریخ پر تکرار بودند که مارکس را در اواخر قرن نوزدهم به این نتیجه رساند که سرمایه‌داری همواره بین دوره‌های ثروت و دوره‌های بحران در نوسان دائمی بوده است. آنچه ضربه بزرگتری به سیستم سرمایه‌داری وارد کرد، پیدا شدن حفره‌ای بزرگ در دانش  اقتصاددانان بزرگ قرن 21 بود. کمتر از دو ماه بعد از وقوع بحران، ملکه الیزابت برای اولین بار در عمر خود وارد مدرسه اقتصاد لندن شد تا از اقتصاددانان تراز اول انگلستان بپرسد «چرا هیچ کس متوجه نشد چنین بحران بزرگی به سمت ما می‌آید؟» (1) . نکته جالب توجه این است که اقتصاددانانی که از آن‌ها انتظار می‌رفت تا وقوع بحران را پیش بینی کنند، در تمام سال‌هایی که این گلوله برفی بزرگ اعتباری داشت شکل می‌گرفت در حال تزریق خوش بینی و آرامش به اذهان مردم و سرمایه‌گذاران بودند. رابرت لوکاس، پدر انقلاب انتظارات عقلایی در علم اقتصاد و یکی از نوبلیست‌های بسیار اثرگذار در عالم سیاست، در نطقی که در سال 2003 در انجمن اقتصاددانان آمریکا ایراد کرد گفته بود «علم اقتصاد مساله اصلی خود یعنی پیشگیری از وقوع رکودها را به صورت کامل حل کرده است». اما کمتر از 5 سال بعد از سخنرانی لوکاس، اقتصاد جهانی وارد عمیق ترین رکود اقتصادی از پایان جنگ جهانی شد.

نظریه مالی کلاسیک (2) که شالوده فکری مدیران و مقرراتگذاران بازارهای مالی جهان را تشکیل می‌داد وقوع چنین پدیده هایی را رد می‌کرد. فرضیه بازارهای کارا (3)  که یکی از ستون‌های مالی کلاسیک است بیان می‌داشت که افراد در بازارهای مالی تمامی اطلاعات موجود در بازار را به صورت کارا تحلیل خواهند کرد، لذا هیچ سفته بازی نمی‌تواند با استفاده از روش‌های تحلیلی پیچیده سودهای معاملاتی بسیار زیاد بدست بیاورد. همچنین این فرضیه بیان می‌کند که در بازار غافلگیری سیستماتیک وجود ندارد لذا دارایی‌های مالی به صورت کارا قیمت‌گذاری خواهند شد. با این حال، نوسان بزرگی که مدیر مالی گلدمن ساکس مشاهده کرده بود، یا به دلیل حملات سفته بازانه بر روی دارایی‌های بازارها به‌خاطر برخورداری از نوعی اطلاعات پنهانی بوده و یا به دلیل قیمت‌گذاری نادرست دارایی‌های مالی. بعد از بحران مشخص شد هر دو احتمال واقعیت داشتند. تعدادی از سفته بازان خیلی زودتر از سایرین به ارزش واقعی دارایی‌های مالی پی برده بودند و تلاش کردند تا قبل از سایرین از بحران سود ببرند. (4)

دلایل مختلفی برای توضیح دادن وجود این حفره بزرگ در علم اقتصاد وجود دارد. برخی از این دلایل به محدودیت های روش شناختی علم اقتصاد و تلاش اقتصاددان برای تبدیل کردن این علم به نوعی فیزیک علوم اجتماعی اشاره می‌کنند. برخی دیگر نیز خود اقتصاددانان و انگیزه‌هایشان را مسئول ناکارآمدی برنامه پژوهشی علم اقتصاد معرفی می‌کنند. یکی از دلایلی که در سال‌های بعد از بحران از درون دانشکده‌های اقتصاد مطرح شد و توسط تعدادی از اقتصاددانان تراز اول مورد حمایت قرار گرفت، یکه تازی جریان غالب علم اقتصاد موسوم به پارادایم نئوکلاسیک در دوران جنگ سرد و بیرون رانده شدن پارادایم‌های رقیب با برچسب هایی همچون «شبه علم»، «مزخرف»، «ایدئولوژیک» و «پوپولیسم» از حوزه عمومی و سیاستگذاری اقتصادی خصوصا در دو حوزه اقتصاد پولی و نقش دولت در تنظیم ماشین اقتصاد است. مجموعه جریان‌های دگراندیش در علم اقتصاد که با نام مکاتب هترودکس شناخته می‌شوند و توضیحات مناسبی که برای وقوع بحران و راه حل‌های خروج از رکود متعاقب آن ارایه دادند موضوع کتاب «پول و دولت»، جدیدترین اثر رابرت اسکیدلسکی است.

 

یکی از دلایلی که در سال‌های بعد از بحران از درون دانشکده‌های اقتصاد مطرح شد و توسط تعدادی از اقتصاددانان تراز اول مورد حمایت قرار گرفت، یکه‌تازی جریان غالب علم اقتصاد موسوم به پارادایم نئوکلاسیک در دوران جنگ سرد و بیرون رانده شدن پارادایم‌های رقیب با برچسب هایی همچون «شبه علم»، «مزخرف»، «ایدئولوژیک» و «پوپولیسم» از حوزه عمومی و سیاستگذاری اقتصادی خصوصا در دو حوزه اقتصاد پولی و نقش دولت در تنظیم ماشین اقتصاد است.

 

رابرت اسکیدلسکی در تمام محیط‌های آکادمیک اقتصادی که ناشیانه دست به سلاخی علم براساس آخرین ویرایش کتب آموزشی مرجع نزدند شناخته شده است. (5)  او یک تاریخ نگار اقتصادی و یکی از مهمترین شارحان زنده کینز است که هنوز معتقد است آنچه کینز در کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول بیان کرده است راه خروج اقتصادهای صنعتی از رکود و درمان بحران‌هاست. اسکیدلسکی که در انگلستان بارون اسکیدلسکی شناخته می‌شود، در کالج جیسس آکسفورد تاریخ خوانده و تز دکتری خودش را درباره نحوه واکنش سیاستمداران انگلیسی به رکود بزرگ 1990 نگاشته است که در کتابی با نام «سیاستمداران و رکود» منتشر شد. اسکیدلسکی یکی از اعضای موسس حزب سوشال دموکراتیک در انگلستان است و از اعضای مجلس خواص این کشور به شمار می‌رود. وی یکی از حامیان جرمی کوربین در حزب کارگر است و حمایت خودش را از او آشکارا اعلام کرد.

علاقه اسکیدلسکی به سیاست و تاریخ باعث تفاوت او از اقتصاددانان مدرسی شده است. وی کتاب جدید خودش را اثری در حوزه «اقتصاد سیاسی» معرفی می‌کند، با این حال، روش اسکیدلسکی در آمیختن سیاست و اقتصاد آنچنان متفاوت است که باید در استفاده از عنوان اقتصاد سیاسی برای آثار او نیز احتیاط کرد. تاریخ و سیاست در آثار اسکیدلسکی بر نظریه اقتصادی غلبه دارند. برخلاف اقتصاد سیاسی دانانی همچون آلسینا، اسکیدلسکی بیان مدرسی و ریاضی نظریات را در ضمائم انتهای آخر هر فصل از کتاب خودش قرار داده است و در متن با اتکا به بستر تاریخی رشد و نموّ نظریات، آن‌ها را توضیح می‌دهد. روایت اسکیدلسکی از اقتصاد برمحور تاریخ انتشار مقالات برندگان جوایز نوبل اقتصادی قرار ندارد؛ بلکه سیاستمداران، بانکدارهای مرکزی و وزرای خزانه‌داری در روایت اسکیدلسکی از اقتصاد به اندازه اقتصاددانان در کتاب او نقش ایفا می‌کنند. اسکیدلسکی، همانند استاد فکری خودش جان مینارد کینز، فلسفه سیاسی را بنیان اقتصاد می‌داند و به همین خاطر تاریخ اقتصادی اسکیدلسکی، برخلاف تاریخ اقتصادی داگلاس نورث بیشتر رنگ و بوی سیاست دارد تا اقتصاد.

 

روایت اسکیدلسکی از اقتصاد برمحور تاریخ انتشار مقالات برندگان جوایز نوبل اقتصادی قرار ندارد؛ بلکه سیاستمداران، بانکدارهای مرکزی و وزرای خزانه‌داری در روایت اسکیدلسکی از اقتصاد به اندازه اقتصاددانان در کتاب او نقش ایفا می‌کنند.

 

«پول و دولت» مجموعه ای از ایده‌های مهجور و نابی است که در ساختار آموزشی القا شده از جانب جریان غالب اقتصاد نادیده گرفته شده اند. قابل دفاع ترین مباحث اقتصاد هترودکس درباره نقش پول در اقتصاد در این کتاب گزینش و با تفصیل مناسبی مطرح شده اند. از مکاتب پولی آلمانی همچون چارتالیسم تا بحث‌های پساکینزی‌ها در کتاب مورد اشاره قرار گرفته اند، با این حال نویسنده رسالت اصلی خود را بسط ایده‌های اصلی کینز در کتاب نظریه عمومی و اثبات اعتبار آن‌ها برای قرن جدید می‌داند. به همین دلیل پول و دولت را می‌توان کتابی کینزی در ادامه کتاب‌های قبلی اسکیدلسکی از جمله زندگی‌نامه‌ای که در سال 2004 در سه مجلد برای کینز نوشت دانست. او در رونمایی از این کتاب در مدرسه اقتصاد لندن به وضوح بازگشت به سیاست‌های مالی کینزی را راه حل خروج اقتصاد انگلستان از بحران عنوان کرد.

 

[1] آخرین بازدید شاه/ملکه انگلستان از مدرسه اقتصاد لندن مربوط به سال 1920 است که پدربزرگ الیزابت، شاه جورج برای پرسش از علت رکود بزرگ اقتصادی بین دو جنگ جهانی به این دانشگاه رفت.
[2] The Classical Theory of Finance
[3](Efficient Market Hypothesis (EMH
[4] این ایده در فیلم سینمایی The Big Short به خوبی نمایش داده شده است.
[5] طبیعتا اسکیدلسکی در دانشکده های اقتصاد ایران شناخته شده نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code