دین امری جهانی در فرهنگ انسانی یا اختراعی علمی؟
با ظهور رویکردهای جامعهشناختی در دنیای مدرن، به مرور تحلیلها و توصیفات از دین متفاوت شد. برت کولاساکو ،فارغالتحصیل دانشگاه الهیات شیکاگو، در مقاله زیر که در فلسفیدن منتشر شده است، سعی نموده تا دیدگاههای الیاده و جاناتان اسمیت در خصوص منشأ دین را بررسی کند.
خلاصه: دین خارج از آکادمی وجود ندارد. این ادعای جنجالی یکی از تاثیرگذارترین محققان دین در دوران معاصر است. اسمیت در کتاب تصور دین: از بابل تا جانزتاون از این میگوید که بخش زیادی از دستهبندی و صورتبندیهای فرقههای مختلف ناشی از علاقهی بیش از حد جامعهی آکادمی به دستهبندی کردن است. انسانهای مدرن آموختهاند که برای بهتر شناختن هر چیزی، چه گونههای گیاهی باشد و چه دین، بهتر است دستهبندیاش کنند. به باور اسمیت مرزبندی بین دینها و رسم و رسوم بیرون از جامعهی آکادمیک آنقدرها هم جدی نیست.
حضور گستردهی دین آشکارترین نمود فرهنگ بشری است. مردم همواره کارهای مذهبی میکنند، تعهدی به خدایان، اسطورهها و رسومات مذهبی نیز در تمام جوامع حضور داشته است. این باورها و اعمال مذهبی طیف وسیعی را از قربانی کردن انسان آزتک تا تعمید مسیحی شامل میشوند، اما همهی اینها به این دلیل ظاهر شدهاند تا ذات یکسانی را نشان دهند.
پس چه چیزی جاناتان زیتل اسمیت را که به یقین، موثرترین محقق دین در نیم قرن گذشته بوده است وادار کرده که در کتابش «تصور دین: از بابل تا جانزتاون (۱۹۸۲)» مدعی شود دین به تنهایی ساختهی مطالعهی محققان است و هیچ حضور مستقلی جدای از فضای علمی ندارد؟
اسمیت میخواست این فرض را که پدیدهی دین نیاز به هیچ تعریفی ندارد کنار بگذارد. او نشان داده که چیزهایی که به نظر ما مذهبی میرسند، بیشتر از خود آن ایده و رفتار مذهبی مفاهیم زمینهای را که برای تفسیر از آنها استفاده میکنیم نشان میدهند. طبقهبندی ادیان، از پدیدهای جهانی با ذاتی غریزی بسیار دور؟ است و از طریق عمل طبقه بندی و مقایسه به وجود آمده است.
وقتی اسمیت در اواخر دهه ۱۹۶۹ میلادی به این حوزه وارد شد، مطالعهی دانشگاهی دین هنوز کاملاَ جدید بود. در آمریکا این رشته به طور مشخص با تاریخ شناس ادیان، میرچا الیاده[۲] شکل گرفت. کسی که از سال ۱۹۵۷ تا زمان مرگش در ۱۹۸۶ در دانشکده الهیات دانشگاه شیکاگو تدریس میکرد. الیاده در آنجا نسل جدیدی از محققان را با رویکردی به مطالعات دینی پرورش داد که قبل از آن در اروپا گسترش داده بود.
برای الیاده مشخصهی دین «امر مقدس» – منبع نهایی همهی واقعیتها – بود. به بیان ساده، مقدس، متضاد نامقدس (دنیوی) بود. با وجود این، در فرهنگها و تاریخهای اولیه، امر مقدس میتواند به شیوههای قابل پیشبینی درون وجود امر نامقدس فوران کند. خدایان آسمانها و زمین همه جا حاضر بودند، برای مثال خورشید و ماه به عنوان بازنمایندگان قدرت عقلانی و دورهای بودن عمل میکردند. سنگهای خاصی مقدس درنظرگرفته میشدند و آب به عنوان منبع عاملیت بالقوه و تجدید نسل شمرده میشد.
الیاده، مفاهیم زمان مقدس و مکان مقدس را نیز در این حوزه ایجاد کرد. از نظر الیاده، انسان اولیه یا هومو رلیجس[۳] {انسان مذهبی به زبان لاتین} همواره دربارهی اینکه خدا در آغاز چه کرد داستانهایی میگفته است. آنها زمان را وقف تکرار این اسطورههای کیهانشناختی میکردند و مکانهای مقدسی را نیز براساس رابطهی آنها با مرکز نمادین اختصاص میدادند.
این مسئله کوه مقدس، یا محور جهان- نقطهی عطف تقاطع امر قدسی و امر نامقدس- و همچنین شهرهای مقدس، قصرها و معابد را شامل میشود. البته آن اسطورهها، مراسم و مکانها، از نظر فرهنگی و تاریخی خاص بودهاند، اما الیاده آنها را به عنوان مثالهایی از یک الگوی جهانی میدید.
اسمیت عمیقا تحت تاثیر الیاده بود. به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلی، تقریباَ همهی مرجعهایی که در منابع کار عظیم الیاده: الگوهایی در ادیان مقایسهای (۱۹۵۸) آمده بود را مطالعه کرد. حتی اسمیت اعتراف کردهاست عضویت او به عنوان هیئت علمی دانشگاه شیکاگو در سال ۶۹-۱۹۶۸ نیز تحت تاثیر اشتیاقش برای نزدیک بودن به کار فوق لیسانس الیاده بوده است. اگرچه اسمیت به سرعت به برنامهریزی و جهتگیری فکری خودش پرداخت که این جهتگیری او را از پارادایم الیاده جدا میکرد.
اولاَ اسمیت این نکته را به چالش کشیده است که ساختار الیاده برای زمان و مکان مقدس واقعا جهانی بوده است.البته او منکر این نیست که این ساختارها با برخی از فرهنگهای ابتدایی کاملا منطبق باشند، اما اسمیت در مقالهی «محور چرخش (۱۹۷۲)» اشاره کرده است که بعضی از فرهنگ ها به جای اینکه به زمان و مکان جسمیت ببخشند و به آن احترام بگذارند میل به نابودی و فرار از آن داشتهاند. (به مکاتب عرفانی گوناگونی که در دو قرن اول میلادی ایجاد شدند و گسترش یافتند بیاندیشید که باور داشتند جهان مادی کار ناقص و حتی بدخواهانهی روحی بوده که ما آن را به عنوان خالق میشناسیم، کسی که پستتر از حقیقت و خدای پنهان است.)
اسمیت این الگوهای اتوپیایی را که در جستوجوی امر مقدس، بیرون از نظم طبیعی و اجتماعی غالب هستند از آنهایی که طبق تعریف الیاده مکانمحور هستند متمایز کرده است؟، این کار اسمیت واژگان جهانی الیاده را از ریشه میزند.
در ثانی اسمیت خودآگاهی و فروتنی جدیدی به مطالعهی دین معرفی کرده است. در جستار «کم کم افزودن به پشتهی بزرگ»[۴] (۱۹۷۱) –عنوان نقل قولی از آوید[۵] {شاعر رومی} است به این معنا که کمی به مقدار کمی اضافه کنید و تپهی بزرگی به وجود خواهد آمد– اسمیت نشان داده که چگونه مقایسهی دادههای مذهبی با ارزشهای ایدئولوژیک و سیاسی پیوند دارد. آنچه اسمیت به عنوان جناح راست معرفی میکند، مثل الیاده، برای وحدت و یکپارچگی اندامواری تلاش میکنند. او گفته است این تعهد و اشتیاقی درهم آمیخته به ساختار اجتماع سنتی و اقتدار است.
در طرف دیگر، رویکردهای جناح چپ، گرایش به تحلیل و انتقاد دارند که نظم تثبیت شده را تهدید میکند و امکان دیدگاههای جایگزین نسبت به جامعه را به وجود میآورد.
اسمیت با قرار دادن رویکرد الیاده به مذهب در انتهای محافظهکار این طیف، لزوما نمیخواست آن را بیاعتبار کند، بلکه به دنبال تمایز این رویکردها به گونهای بود که محققان را از ترکیب کردن آنها بدون دقت و توجه لازم، بازدارد.
در پس پردهی کار اسمیت، این ایدهی انگیزه بخش وجود داشت که هیچ نظریه و روشی برای مطالعه مذهب نمیتواند به طور کامل انتزاعی باشد. درواقع ابزار طبقهبندیای که ما برای تشخیص مذهبی بودن یا نبودن چیزی به کار می بریم همیشه متکی به هنجارهای از پیش تعیین شدهاست.
اسمیت استدلال کرده است که طبقهبندیهای گزینشی دادههای مذهبی از سراسر فرهنگها، تاریخها و جوامع نتیجهی اقدامات تخیلی مقایسه و تعمیم محققان است. جایی که وقتی خودمان پدیدهی جهانی دین را بی واسطه مشاهده کنیم، تنها چیزی که باقی میماند چهل تکهای از باورها، رفتارها و تجربیات گوناگون است. بخش زیادی از سنتها را که طی زمان باقی مانده است میتوان تحت عنوان دین طبقهبندی کرد، اما برای تصمیمگیری به این شیوه و یا استفاده از شیوهای دیگر، مشاهده کننده ابتدا باید تعریفی بسازد که بعضی از سنتها را شامل شود و بقیهی سنتها خارج از دایرهی این تعریف قرار بگیرند.
همانطور که اسمیت در مقدمهی کتاب دینهای تخیلی نوشته است: «در حالی که مقدار زیادی دادهی گیجکننده از پدیدهها، تجربیات انسانها و بروز عواطف آنها وجود دارد که میتوانند در یک فرهنگ یا فرهنگی دیگر، با یک معیار یا معیاری دیگر به عنوان مذهبی مشخص شوند، هیچ دادهی مشخصی برای دین وجود ندارد.»
ممکن است شواهدی مبنی بر اشکال نمود گوناگون هندوئیسم، یهودیسم، مسیحیت، اسلام و… وجود داشته باشد، اما همهی اینها فقط از طریق بازاندیشی و نظم دوباره با نگاه علمی دینی محسوب میشوند. تعریف محقق میتواند حتی او را به سمتی هدایت کند که چیزهایی را دینی به حساب آورد که معمولا دینی در نظر گرفته نمیشوند (مثل الکلیهای بی نام) در حالی که بقیه را از دایرهی دینی بودن خارج کند (مثل برخی از گرایش های بودیسم).
این ادعای تحریکآمیز و گیجکنندهی اسمیت که مدعی بود دین با اهداف تحلیلی محقق ایجاد شده است، امروزه به طرز گستردهای در جهان علمی پذیرفته شده است. با این حال، اسمیت با دو نقد آخری که قبل از مرگش در دسامبر ۲۰۱۷ منتشر شد بار دیگر بر قدردانی خود از الیاده تاکید کرد. همچنین در یکی از آخرین کلاسهایی که در دانشگاه شیکاگو داشت خوانش دقیق «الگوها» را تدریس کرد.