واقعیت و تردید پایان مسابقة تسلیحاتی میان روسیه و امریکا
- نوشته شده : باشگاه اندیشه
- 14 آگوست 2018
- تعداد نظرات :0
هرچند به تأکید بسیاری از تحلیلگران، امریکا در مقطع حاضر نیاز اساسی به عقد قرارداد کنترل و محدودسازی تسلیحات راهبردی با روسیه نداشت، اما به دلیل مشکلات خود در سایر حوزهها و زمینهها و به تبع آن نیاز به جلب حمایت کشورهای مختلف از جمله روسیه برای تلاش جمعی جهت رفع این مشکلات به این قرارداد تن داد. در مقابل، روسیه نیز که در مقطع حاضر با مشکلات عدیدة اقتصادی مواجه و تالی آن از منابع کافی برای حفظ سطح موجود و ارتقاء توانمندیهای نظامی خود برخوردار نیست، به این قرارداد متمایل شد. هرچند در این شرایط، خوشبینهایی در زمینه همکاری بلندمدت دو کشور در زمینه کنترل تسلیحات ابراز میشود، اما واقعیتها نشان از ناپایداری توافق میان دو طرف دارد.
چالشهای جدید جهان چندقطبی
چندی پیش قرارداد میان روسیه و امریکا درباره ادامه کاهش تسلیحات راهبردی تهاجمی منعقد شد که ناظر بر کاهش تعداد زیادی از حملکنندههای راهبردی و کلاهکهای هستهای بود. در سال 1991 که میخاییل گورباچف و جرج بوشِ پدر قرارداد اول درباره کاهش دو برابر خرجهای هستهای (از 12 تا 6 هزار عدد) را امضا کردند، معلوم بود که اقتصاد شوروی بیش از این نمیتواند زرادخانه عظیم زمان جنگ سرد را مورد حمایت قرار دهد. در سال 2001 جرج بوشِ پسر، به ولادیمیر پوتین پیشنهاد کرد قرارداد جدیدی درباره محدود کردن پتانسیلهای تهاجمی راهبردی را منعقد کرده و تعداد کلاهکها را تا سال 2012 تا 2200 عدد کاهش دهند. ولی در آن زمان اقتصاد روسیه به سختی از پس حفظ توازن با آمریکا براساس قراردادهای سابق بر میآمد. در سال 2010 که دمیتری مدویدیف و باراک اوباما قرارداد سوم درباره تسلیحات راهبردی تهاجمی را هماهنگ کردند، همه متوجه این مهم شدند که حملکنندههای راهبردی روسیه فرسوده شده و باید هرچه زودتر و حداکثر تا سال 2010 نوسازی شوند (آن هم به شرط کاهش دو برابر).
چرایی تمایل ایالات متحده به کاهش تسلیحات خود
در مقابل دشواریهای روسیه برای حفظ و ارتقاء توانمندیهای راهبردی خود، آمریکا نه تنها در سال 1991، بلکه در سالهای 2001 و 2010 برای حفظ تسلیحات موجود و ساخت تسلیحات جدیدتر راهبردی از امکانات اقتصادی کافی برخوردار بود. اما چرا، ایالات متحده در هر دور از مذاکرات با روسیه به کاهش تسلیحات خود تا سطوح قابل قبول روسیه رضایت داده و حتی مبتکر این کاهشها بوده است؟ کارشناسان مسایل راهبردی توضیحات مختلفی در این زمینه ارائه میکنند. آنها معتقدند که آمریکاییها هر بار روسیه را به روند کاهش تسلیحات راهبردی تهاجمی جلب میکردند تا سپر ضدموشکی آمریکایی به راحتی بتواند از پس تعداد کمتر موشکهایی که در دست روسیه باقی میماند، برآید. بر همین اساس بود که رونالد ریگان به «ابتکار راهبردی دفاعی» خود علاقه زیادی داشت. جرج بوش پسر در سال 2001 از قرارداد درباره پدافند ضد موشکی خارج شد. اوباما هم از ایجاد سامانه محدود پدافند ضدموشکی امتناع نمیکند، ولی نقش آن را به گونه دیگری مطمح نظر دارد.ولی این برنامههای آمریکا تا کنون چه نتایج عملی در پی داشته است؟ ابتکار راهبردی دفاعی دوران ریگان جامه عمل نپوشید. خروج از قرارداد درباره پدافند ضدموشکی برای آمریکاییها راه ایجاد سامانه نیرومند جهانی ضدموشکی را هموار کرد که میتوانست توان تسلیحات راهبردی تهاجمی روسیه را تهدید کند. ولی ایالات متحده از این امکان استفاده نکرد. در قراردادی که جدیداً در پراگ منعقد شده نیز تصریح شده که «تسلیحات دفاعی راهبردی کنونی به قابلیت حیات و کارآیی تسلیحات راهبردی تهاجمی طرفین لطمه نمیزند».
فرمول «تسلیحات دفاعی راهبردی کنونی» دربرگیرنده دو منطقه استقرار سپر ضدموشکی آمریکا در آلاسکا و کالیفرنیا و سامانه ضدموشکی روسی پیرامون شهر مسکو است. طبق برآورد کارشناسان، سامانههای ضدموشکی فعلی میتوانند تا 10 عدد کلاهک موشکهای طرف مقابل را سرنگون کنند. اگر برنامه بوش در زمینه ایجاد منطقه موضعی سوم ضدموشکی در لهستان و چک عملی میشد، میتوانست چند کلاهک یا موشک پرتاب شده از خاک روسیه را سرنگون کند. اکنون شخصیتهای رسمی روسیه هم قبول دارند که استقرار سامانه ضدموشکی آمریکایی در دریای مدیترانه، رومانی و بلغارستان برای مقابله با موشکهای میانبرد و برد کوتاه، نمیتواند توان راهبردی تسلیحات راهبردی تهاجمی روسیه را کاهش دهد، مگر اینکه ضدموشکهای آمریکایی به طور قابل توجهی نوسازی و روزآوری شود.
بنابراین، سامانههای فعلی ضدموشکی ایالات متحده و روسیه میتوانند خیلی کمتر از یک درصد از 1500 کلاهک راهبردی یکدیگر را سرنگون کنند. طبق برآورد کارشناسان، خطر واقعی از محل استقرار سامانه ضدموشکی تنها در صورتی بروز مییابد که این سیستم بتواند 10 درصد از موشکها را سرنگون کند. این وضعیت فرضی در قرارداد پراگ نیز منعکس شده است. اتفاق نظر درباره وجود ارتباط متقابل بین تسلیحات راهبردی تهاجمی و تسلیحات دفاعی را که به موازات روند خلع سلاح هستهای افزایش مییابد، مورد اشاره قرار گرفته است. روسیه به هنگام امضای قرارداد اعلام کرد که این سند میتواند تنها در صورتی اجرایی شود و قابلیت حیات داشته باشد که توسعة کیفی و کمی سیستمهای ضدموشکی ایالات متحده متوقف شود. احتمال زیادی میرود که سناتورهای آمریکایی در جریان تصویب این قرارداد با محدود کردن رشد «کمی» سامانه ضدموشکی موافقت نکنند، ولی گسترش این سامانه تا حدی که بتواند به صورت «کیفی» تسلیحات راهبردی تهاجمی روسیه را تهدید کند، در آینده نزدیک ممکن نیست.
اما آیا هر نوع سامانه پدافند ضدموشکی در همه شرایط، مضر و نامطلوب است؟ روسیه تأسیسات ضدموشکی خود را که پیرامون شهر مسکو نصب شده، جمعآوری نمیکند، زیرا در شرایط استفاده از این سامانه، مقامات کشور در صورت آغاز حمله موشکی ناگهانی چند ساعت فرصت خواهند داشت تا اداره نیروهای هستهای را حفظ کرده و با کشف منشأ واقعی حمله موشکی اقدامات متقابل را انجام دهند.
زمانی که قرارداد درباره پدافند ضدموشکی هنوز اعتبار داشت، روسیه بارها از ایالات متحده سئوال میکرد که چرا آمریکاییها دور واشنگتن سیستم ضدموشکی مستقر نمیکنند. پاسخ آمریکاییها برای دیپلماتهای شوروی عجیب به نظر میرسید: افکار عمومی آمریکا اجازه نمیدهند که سیستم ضدموشکی تنها از مقامات اداری پایتخت دفاع کنند. به همین علت است که در صورت بروز خطر و نامشخص بودن منشأ تجاوز (مانند حوادث 11 سپتامبر 2001)، رئیس جمهور آمریکا با هواپیمایی که به عنوان قرارگاه نیروهای راهبردی مجهز شده، بر فراز کشور پرواز میکند. بر همین اساس بود که آمریکاییها از ایجاد منطقه پدافند ضدموشکی پیرامون سکوهای زیرزمینی پرتاب موشکهای خود در ایالت «داکوتای شمالی» خودداری کردهاند.
اکنون ایالات متحده ایجاد سیستم محدود پدافند ضدموشکی را شروع کرده، زیرا نگران پرتاب موشکهای «تکی» از سوی کشورهایی چون کره شمالی و ایران است. روسیه نگران هر نوع سامانه ضدموشکی آمریکا است و این در حالی است که موشکهای کره شمالی میتوانند نه تنها به ژاپن و جزایر هاوایی برسند، بلکه در دهها کیلومتری شهر روسی ولادیواستوک سقوط کنند. در سوی دیگر، شعاع برد موشکهای ایرانی شامل نه تنها اسراییل، چند کشور سنینشین خاورمیانه و قسمت جنوب شرقی اروپا، بلکه جنوب روسیه تا ولگاگراد است. ایران و کره شمالی مشغول طراحی موشکهای جدید با برد بیشتر هستند و نیز کلاهکهای این موشکها را نوسازی میکنند. ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که روسیه به ایجاد سامانههای محدود ضدموشکی علیه کشورهای ثالث، به صورت مستقل یا از راه همکاری با ایالات متحده و اروپا بپردازد؟
یک نکته عجیب دیگر این است که چین از نظر تسلیحات راهبردی تهاجمی از ایالات متحده و روسیه به شدت عقب مانده باشد. لذا سامانه محدود پدافند ضدموشکی که ایالات متحده همراه با ژاپن و کره جنوبی علیه موشکهای کره شمالی مستقر میکند، میتواند توان موشکی آمریکا را کاملاً بیارزش کند. در این میان، چینیها هیچ گونه نگرانی از خود بروز نداده و سعی نمیکنند توان نظامی خود را به سطح توان آمریکا و روسیه ارتقاء دهند، ولو اینکه از توان اقتصادی کافی در این زمینه برخوردار باشند. مقامات پکن بر این عقیدهاند که وجود توان نسبتاً کوچک تسلیحات راهبردی تهاجمی برای بازدارندگی در مقابل روسیه و ایالات متحده برای آنها کافی است. بر همین اساس است که پکن در شرایط حاضر بیشتر تمرکز خود را به مسایل اقتصادی معطوف کرده است.
تهاجم صلحآمیز
با عنایت به موارد بازگفته، مشخص نیست که چرا واشنگتن، روسیه را طی سالهای متمادی از پدافند ضدموشکی خود میترسانده است. علاقهمندان به نظریة توطئه چند فرضیه را در این خصوص مطرح میکنند. فرضیه اول این است که در اتحاد شوروی و سپس در روسیه این مسأله در مقاطعی مطرح میشد که مقامات مسکو از عدم کفایت منابع اقتصادی لازم برای تأمین سطح تسلیحاتی در برابر ایالات متحده، نگران بودهاند. دقیقاً در همین مقطع بوده که قرارداد جدید با آمریکا درباره کاهش تسلیحات راهبردی تهاجمی منعقد شده است. فرض دوم اینکه صنایع دفاعی روسیه از بحث درباره پدافند ضدموشکی برای دریافت بودجه بیشتر برای نوسازی تسلیحات راهبردی تهاجمی استفاده میکند. نقطه نظر سوم این است که از خطر استقرار پدافند ضدموشکی (همراه با خطر گسترش ناتو به شرق) به عنوان وسیله مؤثر تأمین وحدت کشور در برابر خطر خارجی و تقویت نظام حکومتی روسیه استفاده شود. به عبارت دیگر، بحثهای جدی درباره مرتبط کردن پدافند ضدموشکی با کاهش تسلیحات راهبردی تهاجمی مصرف داخلی دارد و به آمریکاییها ارتباط پیدا نمیکند. کرملین از این طریق بر آن است که مردم را این گونه توجیه کند که طی مدتها آنها را بیدلیل نترسانده و اینکه نگرانیهای روسیه مبنای محکمی داشته است. اگر این نقطهنظر کوچکترین پایه و اساسی داشته باشد، احتمال میرود که بعد از مدت معینی موضوع خطر ناشی از پدافند ضدموشکی دوباره در برنامههای تلویزیون روسیه با تبلیغات بیشتر منعکس شود.
اما با وجود تلاشهای زیاد درطرف روسی، مانند سابق معلوم نیست چرا ایالات متحده مرتباً در زمینه تسلیحات راهبردی تهاجمی با روسیه کنار میآید. یکی از پاسخهای احتمالی این سئوال این است که ایالات متحده بعد از پایان جنگ سرد هرگز سعی نکرده روسیه را تحت فشار بیش از حدی قرار داده و آن را به بنبست بیاندازد. وجود سطوح برابر تسلیحات راهبردی تهاجمی باعث میشود که دو کشور خود را دو ابرقدرت برابر احساس کنند. نباید از این نیز غافل ماند که در سالهای اخیر چگونگی خطرات برای امنیت جهانی تغییر کرده است. در حال حاضر خطر بروز جنگ بزرگ هستهای به خطر درجه دو یا سه تقلیل یافته است. مردم به دست تروریستها در پاکستان، افغانستان، عراق، شمال قفقاز و حتی در متروی مسکو کشته میشوند. غربیها نیز اقدامات و عملیاتهای تروریستی را که در خاک آنها رخ داده، فراموش نکردهاند. با وجود اینکه در ایالات متحده از سال 2001 تا کنون اعمال تروریستی رخ نداده، آمریکاییها نیز به خوبی میدانند که امنیت آنها پایدار نیست. هیچ ضمانتی نیز نیست که مبارزه با تروریسم فراملیتی در افغانستان، پاکستان و عراق به موفقیت برسد.
زیر همین شرایط است که سیستم عدم اشاعه سلاحهای هستهای در خطر از هم پاشیدگی قرار میگیرد. اوضاع در کشورهای مشکلزا در این زمینه نگران کننده است. برای مثال، معلوم نیست انتقال قدرت در کره شمالی به رهبر جدید چگونه خواهد بود و اینکه رژیم پاکستان تا چه حدی پایدار است. فرضیهای که در این خصوص مطرح میشود مبنی بر این که در صورت بروز مشکل برای تأسیسات هستهای پاکستان، آمریکاییها میتوانند سلاحهای هستهای این کشور را به خارج انتقال دهند، حالت «هالیوودی» دارد. در هر حال توان صنایع هستهای پاکستان از بین نخواهد رفت. آنچه که اوضاع را وخیمتر میکند، این است که جهان در آستانه حرکت جهشی جدیدی در زمینه انرژی هستهای قرار گرفته است. به عبارت دیگر، ابعاد جابجایی مواد و فناوریهای هستهای گسترش یافته و خطر و احتمال دستیابی «نیروهای ناباب» به این مواد و فناوریها افزایش یافته است.
بحران جهانی نیز تمام اقتصاد جهان را متأثر کرده و این تأثیرات میتوانند ادامه یافته و دامنهدار تر شود. با این ملاحظه، بازسازی نظام مالی و اقتصادی جهان نیازمند تشریک مساعی و حسن تفاهم هرچه بیشتر کشورها و ملتهای جهان است. اما جهانیان نمیتوانند با هم توافق کنند که چه کسی باید برای حفاظت از محیط زیست جهانی گذشت بیشتری کند. عدم شرکت رهبران قدرتهای نیرومند تکنولوژیکی جهان در مراسم تشییع جنازه رئیس جمهور لهستان به خاطر انفجارهای آتشفشانی در ایسلند هشداری جدی در این زمینه بود. از مراتب فوق معلوم میشود که بشریت با مجموعه جدیدی از خطرات روبرو شده و باید خود را برای حل و فصل آنها بسیج کند.
با این وجود، کشورهای زیادی در عرصة بینالملل به مانند سابق موفقیت دیگر کشورها را ضربهای به منافع خود تلقی کرده و با این فرض سعی میکنند به دیگران لطمه بزنند. آنها فقط به منافع خود میاندیشند و از هر فرصتی استفاده میکنند تا برای کشور دیگری که حریف ژئوپلتیکی آنها محسوب میشود، ناراحتیهای بیشتری فراهم کنند. به نظر میرسد که ایالات متحده بالاخره فهمیده که نمیتواند ملتهای جهان را به قله «دمکراسی» بکشاند و باید با رژیمهای سیاسی موجود در عرصة بینالملل به هر نحو ممکن کنار بیاید. واشنگتن همچنین به این درک رسیده که نمیتواند همه مسایل امنیت جهانی را به تنهایی حل کند و اینکه کارآیی زور نظامی از «زور هوشمند» دیپلماتیک و اقتصادی کمتر است. بر همین اساس، واشنگتن پیشنهاد میکند که کشورهای جهان به صورت جمعی با چالشهای جدید مقابله کنند. به همین منظور گروه هفت به گروه بیست توسعه یافته و اکنون حدود 50 کشور که در زمینه فناوریهای هستهای پیشرفت کردهاند، در تأمین امنیت مواد هستهای تعامل دارند.
در این میان، راهبرد هستهای نیز با تغییرات انقلابی روبهرو بوده است. ایالات متحده برای اولین بار تعهد کرده که علیه کشورهایی که در چارچوب قرارداد عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT) باقی ماندهاند، از سلاحهای هستهای استفاده نمیکند. قرارداد درباره تسلیحات راهبردی تهاجمی که در پراگ منعقد شد، گام مهم اول باراک اوباما در زمینه تنظیم روابط جدید با روسیه است. مشخص نیست «تهاجم صلحآمیز» ایالات متحده تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و به نظر میرسد نتیجة این تلاش به چگونگی مشارکت شرکای آمریکا در اجرای تصمیمات جمعی بستگی داشته باشد. بدیهی است که آمریکا برای مدت زیادی بار اساسی این مسایل دشوار را به دوش خواهد کشید، زیرا کشورهای دیگر نمیتوانند و نمیخواهند نقش مالی و نظامی زیادی در این زمینه ایفا کنند و در نقاط مختلف جهان به منظور اجرای تصمیمات جمعی جان سربازان خود را به خطر بیاندازند. ایالات متحده امیدوار است که در مرحله اول حداقل کشوری این تلاشها را به چالش نکشد. باید از این فرصت استفاده کرد و با رد کردن قالبهای ذهنی منسوخ، با از منظری جدید به جهان جدید نگریست.