امام موسی صدر

تصویر ربوده شده

| سید موسی صدر هیچ‌گاه از تصویرسازی‌های اشتباه گلایه‌ای نکرد و در دل نگاه داشت اما تا چهار دهه پس از ربوده شدنش به دست معمر قذافی، فکر و عمل او برخلاف آنچه بود، مورد قضاوت دوسویه قرار گرفت. ‌ گویا ربوده شدن، قرار نبود تنها جسم او را مورد هدف قرار بدهد و تصویر واقعی او نیز در میانه دوقطبی‌ها ربوده شد. ‌

اين بحث از دو سوي متناقض و متضاد، مورد انتقاد واقع خواهد شد. ‌از یک‌سو، روشنفكران و از سوي ديگر، مؤمنين، آن‌ها مرا متهم می‌کنند به اينكه آنچه مي‌گويم با «مذاق و موازين اعتقادي ما توافق ندارد» و گروه ضد اين دسته متهمم خواهند نمود كه: «در چنين عصري، با اصطلاحات تازه، باز مي‌خواهد همان مفاهيم كهنه را مطرح كند و اذهان اين نسل را از گرايش به آينده و علم و پيشرفت اجتماع غافل نگه دارد». ‌[1]

این درد دل دکتر علی شریعتی با مخاطبان خود بود وقتی می‌دید سخنش در میانه دوقطبی‌ها به‌درستی شنیده نمی‌شود. ‌راست او را چپ و چپ او را راست می‌خواند. ‌ حال اینکه در هیچ‌کدام از آن دو سو نیست. ‌ دکتر مصطفی چمران، دوست مشترک علی شریعتی و سید موسی صدر، اما قضاوت‌های نابجا در مورد رهبر شیعیان لبنان، را دامنه‌دارتر و وسیع‌تر می‌داند. ‌ سید موسی صدر هیچ‌گاه از این تصویرسازی اشتباه گلایه‌ای نکرد و در دل نگاه داشت اما تا چهار دهه پس از ربوده شدنش به دست معمر قذافی، فکر و عمل او برخلاف آنچه بود، مورد قضاوت دوسویه قرار گرفت. ‌ گویا ربوده شدن، قرار نبود تنها جسم او را مورد هدف قرار بدهد و تصویر واقعی او نیز در میانه دوقطبی‌ها ربوده شد. ‌

از سویی او از معدود روحانیانی خوانده می‌شود که به نقد جدی دین پرداخته است[2] و نویسنده حرف خود را به او منتسب می‌کند و می‌کوشد به لطایف‌الحیل سید موسی صدر را با خود همراه بداند. ‌ دیگری بی هیچ منبعی می‌گوید: ایشان هیچ اعتقادی به ولایت‌فقیه نداشت. ‌ [3] و از سویی دیگر، کسی از موضع دفاع از انقلاب می‌گوید : آقا موسی صدر، تا آنجا كه رفتار ظاهری‌اش نشان می‌داد، هیچ نوعی همراهی با انقلاب نداشت. ‌ و اساساً در آن زمان نظرش این نبوده كه نهضتی كه در ایران شروع شده به یك نتیجه خاصی می‌تواند برسد. ‌ [4] مخاطب اما در میانه اظهارنظرها، مواردی دیگری کاملاً معارض با این‌ها مشاهده می‌کند،. ‌ تو گویی گویندگان بالا از موسی صدری دیگر سخن می‌گویند. ‌ موسی صدری که در ذهن خودساخته و تقدیس یا رد می‌کنند. ‌

سید موسی صدر، چهاردهم خرداد 1307 در قم و خاندانی متولد شد که به تعبیر خود او اجدادش، در دوران خود سرآمد علم و جهاد و اجتهاد و خدمت به خلق خدا بوده‌اند. ‌[5] او در نوجوانی تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد و با گذراندن دروس خارج در قم و نجف، به قوه استنباط و اجتهاد دست‌یافت. ‌ او در درس آیات بروجردی، محقق داماد، امام خمینی، سید محمد حجت، حكیم، خویی و علامه طباطبایی حضور می‌یافت. ‌ هم‌چنین با تحصیل در رشته «حقوق در اقتصاد» در دانشگاه تهران، از نخستین طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیلات دانشگاهی نیز داشت. ‌

او به همراه تعدادی دیگر از فضلای حوزه علمیه قم نظیر آیات مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، موسوی اردبیلی و واعظ زاده خراسانی نخستین مجله رسمی حوزه علمیه با عنوان «مکتب اسلام» را با حمایت‌های آیت‌الله بروجردی تأسیس و منتشر کرد. ‌

او در درس آیات بروجردی، محقق داماد، امام خمینی، سید محمد حجت، حكیم، خویی و علامه طباطبایی حضور می‌یافت. ‌ هم‌چنین با تحصیل در رشته «حقوق در اقتصاد» در دانشگاه تهران، از نخستین طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیلات دانشگاهی نیز داشت.

 

پس از درگذشت آیت‌الله سید عبدالحسین شرف‌الدین، رهبر شیعیان لبنان، به درخواست شیعیان لبنان و به دستور آیت‌الله بروجردی زعیم حوزه علمیه قم، به لبنان مهاجرت کرد. ‌ سید موسی صدر که پس از اقداماتش در لبنان، امام صدر خوانده می‌شد در لبنان دست به اقدامات گسترده‌ای زد، اگرچه مشکلات بی‌شمار بود ولی او متوقف نشد. ‌ او ضمن مقابله با فئودال‌ها و وضعیت نابسامان اجتماعی شیعیان و نظام طایفی به چهره اول لبنان تبدیل شد. ‌ تأسیس حرکت المحرومین، جامعه زنان، موسسه فنی جبل عامل، هیئت یاری جنوب لبنان، مجلس اعلی شیعیان و معهد الدراسات الاسلامیه بخشی از فعالیت‌های او در طول بیست سال فعالیت در لبنان بود. ‌

ساواک در گزارشی پیرامون جایگاه امام موسی صدر در لبنان چنین می‌نویسد: «سید موسی صدر که روحانی است، موقعیت عجیبی در لبنان برای خود کسب نموده است که می‌توان گفت صدر یعنی قلب بیروت و قلب ملت لبنان و امکان ندارد از دستور صدر سرپیچی کنند. ‌ هنگامی‌ که او از لبنان خارج یا به لبنان وارد می‌شود تمام رجال بیروت به استقبال او حاضر می‌گردند. ‌ قدرت او مافوق قدرت رئیس‌جمهوری لبنان است. ‌ تمام مغازه‌های بیروت و بازارهای بزرگ چه در داخل و چه در خارج از مغازه عکس بزرگی از صدر در آن‌ها دیده می‌شود. ‌به او لقب امام داده‌اند و حتی رئیس‌جمهور لبنان از صدر خوف و وحشت دارد و به او پیشنهاد ریاست جمهوری کرده است. ‌به‌طور کلی موسی صدر یعنی لبنان و لبنان یعنی موسی صدر. ‌»[6]

مشکلات لبنان خصوصاً در جنوب، بی‌ارتباط با حضور دشمن اسرائیلی نبود. ‌امام موسی صدر از همان روزهای اول حضور در لبنان مسئله فلسطین و اشغالگری اسرائیل را موردتوجه گسترده خود قرارداد. ‌رایزنی‌های گسترده او با سران کشورها خصوصاً کشورهای عربی که موردحمایت مقاومت فلسطین بود، بخشی از این تلاش‌ها بود. ‌ارتباطات گسترده با مقامات عربستان سعودی، کویت، مصر، سوریه، الجزایر، اردن و. ‌. ‌. ‌ باعث شده بود تلاش اسرائیل برای عادی‌سازی ارتباطاتش با کشورهای عربی و اسلامی ناکام بماند. ‌هر زمان که در جبهه مقاومت فلسطین کار در حوزه بین‌المللی گره می‌خورد، شهر به شهر و کشور به کشور سفر می‌کرد و به رایزنی می‌پرداخت. ‌ارتباطات نزدیک نفر اول مقاومت فلسطین یعنی یاسر عرفات با امام موسی صدر گویای عمق روابط او با فلسطینی‌ها بود. ‌حضور نیروهای سوری برای حمایت از فلسطین و نیروهای مقاومت در سوریه در خلال جنگ‌های داخلی لبنان، درست زمانی که جبهه مسیحیان مارونی به جنگ با فلسطینی‌ها می‌پرداخت، تنها و تنها به تلاش‌های شخصی امام موسی صدر و ارتباطاتش با حافظ اسد برمی‌گشت. ‌

 

ساواک در گزارشی پیرامون جایگاه امام موسی صدر در لبنان چنین می‌نویسد: «سید موسی صدر که روحانی است، موقعیت عجیبی در لبنان برای خود کسب نموده است که می‌توان گفت صدر یعنی قلب بیروت و قلب ملت لبنان و امکان ندارد از دستور صدر سرپیچی کنند.»

 

بخش دیگری از تلاش‌های او در حوزه مقاومت فلسطین مصروف اقناع افکار عمومی و نخبگانی می‌شد. ‌از او جملات ماندگاری در این خصوص باقیمانده است که جایگاه مسئله فلسطین را در اندیشه او مشخص می‌سازد. ‌امام موسی صدر دراین‌باره می‌گوید: «انقلاب فلسطین تنها راه به‌سوی سرزمین مقدس است. ‌ انقلاب فلسطین شعله مقدسی است که خداوند برای پشتیبانی از خلق خود و برای کرامت این امت و نابودی دشمنان آنکه دشمنان انسانیت‌اند، برافروخته است. ‌ تکیه‌گاه حقیقی انقلاب فلسطین عمامه من و محراب و منبر من است اسرائیل زاییدۀ تمدن سركش مادی و نتیجۀ حتمیِ مبانی تمدن غربی و طغیان خودخواهانۀ بشری است كه در پایان قرون‌وسطا بر پایۀ انكار خدا و ارزش‌ها بنا گذاشته شد و این، طغیان در ستمگری بود تا بدان جا كه آسایشِ وجدانِ دروغینِ او با دست یازیدن بر دیگر ملت‌ها حاصل می‌شد. ‌رژیم اسرائیل نماد كامل این تمدن ازنظر انحصارطلبی و بهره‌كشی و تفرقه‌افكنی نژادپرستانه و تعصب‌های دینی و ستمگری و اشغالگری و سنگدلی است. ‌»[7]

باوجود مشکلات بی‌شمار لبنان خصوصاً جامعه شیعی در آن دوره و تلاش‌های شبانه‌روزی سید موسی صدر در جایگاه رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، او هرگز از اتفاقات و مسائل ایران برکنار نبود و نقش‌آفرینی می‌کرد. ‌شاید اسناد موجود ساواک در بازه زمانی 1338 تا نهم شهریور 1357 که در کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک» جمع‌آوری‌شده است گویای این مسئله باشد. ‌از ابتدای آشنایی سید موسی صدر  با امام خمینی در 1317 که از منزل پدری سید موسی آغاز شد تا ربوده شدن امام موسی صدر، در طول بیش از چهل سال، میان این دو شخصیت برجسته جهان اسلام روابط گرمی برقرار بود. ‌حمایت‌های امام موسی صدر از نهضت اسلامی و امام خمینی، خصوصاً بعد از سال 1342 شمسی، باعث شد ساواک به‌شدت او را زیر نظر بگیرد و ضمن کارشکنی در مسیر حرکت او و جامعه شیعی لبنان، به دنبال آسیب زدن به سید موسی صدر باشد. ‌

در پانزده خرداد 1342 امام خمینی دستگیر شد. ‌امام موسی صدر یک ماه پس‌ازآن و هم‌زمان با جشن‌های انتخاب پاپ جدید به واتیکان سفر و با پاپ ملاقات کرد. ‌او در این دیدار ضمن تشریح اوضاع سخت و دشوار ایران و دستگیری امام و سایر روحانیون، مسائل ایران را با رهبران جهان مسیحیت در میان گذاشت تا از این طریق فشارهای جهانی بر شاه وارد و زمینه آزادی امام خمینی فراهم گردد. ‌آیت‌الله خویی در همان‌وقت اهمیت آن را بدین شرح گوشزد نمود: «آزادی امام خمینی از زندان بیش از هر چیز مرهون این سفر آقای صدر بوده است. ‌» [8]

پس از تبعید امام به نجف، ارتباطات امام موسی صدر با امام ادامه یافت. ‌ با اقدامات صدر و زمینه‌سازی‌هایی که انجام داده بود، نام لبنان به‌عنوان پناهگاه و پایگاهی برای فعالیت‌های نیروهای انقلاب بر سر زبان‌های مبارزان انقلابی بود. ‌همه گروه‌ها و نیروهای انقلابی از حمایت‌های آشکار و نهان سید موسی صدر بهره‌مند می‌شدند. ‌ حتی جلال‌الدین فارسی که در آن دوران و پس‌ازآن به‌شدت با هر چیز که نام سید موسی صدر داشت، مقابله می‌کرد. ‌ حسین مهدیان از یاران وفادار انقلاب اسلامی درباره این فعالیت‌ها می‌گوید: «آقای صدر در سوریه منزلی داشتند. ‌ ما دو سه روزی آنجا بودیم. ‌خیلی از کسانی که در دوران طاغوت برای آموزش‌های چریکی به سوریه می‌رفتند هم آنجا بودند. ‌ بعد از چند روز، عازم لبنان شدیم. ‌ درراه، من و آقای مفتح در ماشین آقای صدر نشسته بودیم. ‌من میان صحبت‌ها گفتم بین شما و جلال فارسی اختلافاتی است، خوب است که این مشکلات حل‌وفصل شود. ‌ آقا موسی با یک بزرگواری خاص گفت: «الآن هم اگر یک خار به‌پای جلال برود، آرام نخواهم بود. ‌». ‌[9]

 

پس از تبعید امام به نجف، ارتباطات امام موسی صدر با امام ادامه یافت. ‌ با اقدامات صدر و زمینه‌سازی‌هایی که انجام داده بود، نام لبنان به‌عنوان پناهگاه و پایگاهی برای فعالیت‌های نیروهای انقلاب بر سر زبان‌های مبارزان انقلابی بود. ‌همه گروه‌ها و نیروهای انقلابی از حمایت‌های آشکار و نهان سید موسی صدر بهره‌مند می‌شدند. ‌ حتی جلال‌الدین فارسی که در آن دوران و پس‌ازآن به‌شدت با هر چیز که نام سید موسی صدر داشت، مقابله می‌کرد.

 

یکی از گروه‌هایی که از حمایت‌های امام صدر درراه مبارزات انقلابی بهره‌مند می‌شدند، گروه شهید محمد منتظری بود. ‌علی جنتی که در نامه‌های امام موسی صدر با نام مستعار محمد ابرار، مورد خطاب قرار می‌گرفت و از اعضای این گروه بود می‌گوید:  «تیرماه ۵۴ که آقای هاشمی آمدند دمشق، باهم رفتیم لبنان و ایشان ما را به امام موسی صدر معرفی کرد که در لبنان جنبش محرومین را راه انداخته بودند. ‌بعد از آن، امام موسی صدر هوای ما را داشت و از نفوذش در مقامات منطقه برای حمایت ما استفاده می‌کرد. ‌ مثلاً با دولت سوریه صحبت کرد و قرار شد وزارت کشور آنجا به افرادی که ایشان معرفی می‌کند، اقامت بدهد. ‌ ما هم گذرنامه‌هایمان را می‌دادیم و برایمان ویزای اقامت می‌زدند. ‌ حتی همراه شهید منتظری با رئیس دستگاه امنیتی سوریه هم ملاقات کردیم. ‌» [10]

امام موسی صدر همواره سعی می‌کرد اقدامات خود در کمک به مبارزان انقلابی ایران را مخفیانه و با رعایت اصول امنیتی کامل انجام دهد. ‌بااین‌حال این اقدامات از چشم ساواک و خصوصاً دفتر ویژه آن به ریاست منصور قدر که در بیروت مستقر بود مخفی نمی‌ماند و موبه‌مو به تهران و دربار گزارش می‌شد. ‌ در اسناد آمده است: «[آیت‌الله]سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ آقای [امام]خمینی دو هفته قبل از عراق به دمشق و بیروت رفته و در لبنان مهمان سید موسی صدر بوده است. ‌ سید موسی صدر برای حفظ موقعیت خود با کلیه گروه‌ها و جناح‌های مخالف سیاسی و مذهبی همکاری می‌نماید و این‌گونه روابط را با این گروه‌ها حفظ می‌کند ولی همواره کوشش می‌نماید تماس‌های خود را با افرادی مانند [امام]خمینی و طرفداران وی ازنظر عوامل وابسته به دولت شاهنشاهی ایران مخفی نگاه دارد. ‌»[11]

گزارش‌های دفتر ویژه ساواک در بیروت، به حدی موجب خشم دربار و شخص شاه شده بود که در سندی آمده است: «طی تلگرافی که آقای هویدا نخست‌وزیر ارسال داشته‌اند: اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر امر و مقرر فرموده‌اند که به‌جامعه شیعیان لبنان گوشزد شود تا صدر هست ما کمک نخواهیم کرد. ‌»[12]

بااین‌وجود دربار از ورود امام صدر به ایران تا سال 1350 جلوگیری نمی‌کرد. ‌پس اتفاقات آن سال و دستگیری تعداد زیادی از مبارزان در ایران و شکنجه‌های سخت آنان در ساواک، درزمانی که امام موسی صدر در سفری به ایران آمده بود، تعدادی از شخصیت‌ها نظیر مهندس بازرگان، شهید مفتح، شهید مطهری و خانواده مبارزان ازجمله خانواده آقای هاشمی رفسنجانی، ناصر صادق، حنیف نژاد و بدیع زادگان[13] از ایشان تقاضا کردند با شاه ملاقات و درخواست آزادی این افراد را از زندان بکنند. ‌

آقای هاشمی رفسنجانی دراین‌باره می‌گوید: «آقای صدر به ایران آمدند و رفقای ما در بیرون از زندان از ایشان خواستند تا با شاه ملاقات کند و مشکل من را حل نماید. ‌حالا ایشان نتیجه گرفت یا نه، من دقیقاً یادم نیست. ‌آن زمان در آن نقطه حاد، ما انقلابیون داخل ایران بودیم و بدمان نمی‌آمد که ایشان ملاقاتی بکند. ‌به‌هرحال من این را می‌دانم که ما از ایشان خواسته بودیم، یعنی دوستان من در بیرون زندان از ایشان خواسته بودند تا قضیه را مطرح کند» [14]

امام موسی صدر از ابتدا معتقد بود که این ملاقات فایده‌ای ندارد و شاه به این حرف‌ها گوش نمی‌دهد اما به توصیه نیروهای انقلاب، به این ملاقات رفت. ‌دکتر صادق طباطبایی دراین‌باره می‌گوید: «در این ملاقات امیر اسدالله علم هم حضور داشت. ‌ایشان بلافاصله بعد از ملاقات به علم گفته بودند این آقا اگرچه قولی داده است ولی به قولش عمل نخواهد کرد. ‌بعد هم وقتی عمل نکرد و خبر اعدام برخی از زندانیان منتشر گردید از اسدالله علم گلایه کرده و گفته بود من می‌دانستم که او به حرف‌های خود عمل نخواهد کرد. ‌»[15]

 

امام موسی صدر همواره سعی می‌کرد اقدامات خود در کمک به مبارزان انقلابی ایران را مخفیانه و با رعایت اصول امنیتی کامل انجام دهد. ‌بااین‌حال این اقدامات از چشم ساواک و خصوصاً دفتر ویژه آن به ریاست منصور قدر که در بیروت مستقر بود مخفی نمی‌ماند و موبه‌مو به تهران و دربار گزارش می‌شد.

 

حضور شهید دکتر مصطفی چمران در کنار امام موسی صدر در همه فعالیت‌ها به‌عنوان فرمانده جنبش امل؛ شاخه نظامی حرکت المحرومین و حضور پرتعداد مبارزان در کنار امام صدر و وضعیت ایران، امام موسی صدر را به این واداشت تا مبارزه با رژیم سلطنتی را علنی کند. ‌او در هشتم بهمن 1352، در مصاحبه‌ای با روزنامه المحرر لبنان، ضمن حمله شدید به رژیم شاه، نظر خود را درباره مبارزات نهضت اسلامی بیان کرد. ‌او گفت: «روحانیت ایران مدت بسیار مدیدی است که از همراهی و تأیید حاکمان خودداری ‌می‌ورزد. ‌ آن‌ها بدین اصل پایبندند که «اگر عالمان دین را در دربار حاکمان یافتید، بدانید که بد عالمان و بد حاکمانی دارید و اگر حاکمان را در درگاه منازل عالمان یافتید، بدانید که خوب عالمان و خوب حاکمانی دارید». ‌ روحانیت ایران نفوذ زیادی در میان مردم دارد و تا آنجایی که در توانش هست با ظلم، جور، استبداد و تجاوز حاکمان مبارزه می‌کند. ‌ در همین سال‌های اخیر، قاطبه علمای ایران و در رأس آن‌ها امام خمینی، مبارزات شدیدی را برای اصلاح اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور برپا کردند؛ بسیاری از آن‌ها به زندان افتادند و امام خمینی نیز به نجف اشرف در عراق تبعید گردید» [16]

در طول سال‌های دهه پنجاه بین امام خمینی و امام موسی صدر مکاتبات فراوانی ردوبدل شد. ‌در یکی از آن‌ها آمده است: « خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و حجت‌الاسلام آقای صدر دامت برکاته، 8 شهر ذی‌القعده 94، ‌به عرض عالی می‌رساند، مرقوم محترم که تتمه مرقوم دیگر بود واصل، ولی اصل مرقوم نرسیده. ‌ از سلامت جنابعالی و مجاهدات شما درراه حقوق شیعه و کوتاه کردن دست ستمکاران متشکر شدم. ‌ امید است خداوند تعالی امثال جنابعالی را برای ما حفظ فرماید و ترقیات روزافزون نصیب فرماید که قوای جوانی را درراه واهب العطایا صرف فرمایید. ‌از خداوند تعالی توفیق برای طبقه جوان که نور فطرت مثل ما پیرها در آن‌ها خاموش نشده، خواهانم و از جنابعالی امید دعای خیر دارم برای حُسن عاقبت که این چند نفس که باقی است صرف لا یعنی نشود مثل آنچه گذشته است. ‌»[17]

امام موسی صدر علاوه بر برنامه‌ریزی برای تشییع و تدفین شایسته دکتر علی شریعتی در سال 1356 و استفاده کامل از آن برای گسترش مبارزات ضد شاه و با دعوت از یاسر عرفات و مبارزان ایرانی در مراسم چهلم درگذشت دکتر شریعتی هر چه بیشتر سعی در وحدت نیروهای مقاومت از فلسطین تا ایران کرد. ‌امام صدر در بهار سال 1357 لوسیان ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت، که از علاقه‌مندان به او بود را به نجف فرستاد تا با انجام اولین مصاحبه بین‌المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. ‌لوسیان ژرژ در چهارم اردیبهشت 1357 موفق به انجام مصاحبه ‌جامعی با امام خمینی گردید. ‌

پس‌ازآن و تنها 9 روز پیش از ربوده شدن، در اول شهریور 1357، با نگارش سرمقاله‌ای در روزنامه لوموند، با عنوان ندای پیامبران، سعی کرد جهانیان را بیش از پیش با انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب آشنا کند. ‌امام موسی صدر در این مقاله نوشت: «نهضت مردمی ایران با تمامی حرکت‌های مشابه خود در جهان تفاوت دارد، زیرا چشم‌انداز جدیدی فراروی تمدن بشری قرار داده است. ‌ بنابراین، شایسته است که همۀ علاقه‌مندانِ قلمروها و مسائل مربوط به انسان و تمدن، تحولات آن را با دقت دنبال کنند. ‌ملت ایران مسائل را به‌خوبی می‌داند. ‌ او می‌داند که این رژیم که نهضت را به واپس‌گرایی متهم می‌کند، خود با سرکوب آزادی و اتخاذ روش‌های بدوی حکمرانی، همۀ نظام‌های ارتجاعی را روسفید کرده است. ‌ ملت ایران می‌داند که این رژیم، برای جلب رضایت قدرت‌های بزرگ، در قربانی کردن منافع مردم و پیشکش کردن ثروت‌های آنان، هرگز تردیدی به خود راه نداده است. ‌اهداف نهضت، در مصاحبۀ مورخ ششم می 1987 رهبر آن، امام خمینی بزرگ، با روزنامۀ لوموند، به‌روشنی تصریح‌شده است. ‌ او با تأکید بر اصالت این جنبش به ابعاد ملی و فرهنگی و رهایی‌بخش آن اشاره می‌کند. ‌»[18]

درست 9 روز پس ‌از انتشار این مقاله در لوموند، امام موسی صدر در سفری که به دعوت رسمی معمر قذافی و با توصیه هواری بومدین رئیس‌جمهور الجزایر به لیبی کرده بود، ربوده شد. ‌امام خمینی از لحظات اول انتشار این خبر، به پیگیری‌های بین‌المللی گسترده پرداخت. ‌همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به‌دفعات از امام موسی صدر یاد و تجلیل کرد. ‌ از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. «در خصوص وضعیت حجت‌الاسلام آقایسید موسی صدر که موردعلاقه بسیاری از مسلمین است اقداماتی کرده‌ایم و متأسفانه تاکنون به نتیجه نرسیده‌ایم»[19]
  2. «آقای صدریک مردی است که من می‌توانم بگویم او را بزرگ کرده‌ام. ‌ [او] به‌منزله یک اولاد عزیز است برای من و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان با سلامت برگردند به محل خودشان، و بسیار مورد تأسف است که ایشان را ما الآن نمی‌بینیم در بین خودمان. ‌» [20]
  3. «قضیه آقای صدر بسیار مهم، و به ما هم لطمه وارد کرده است لکن امیدوارم به‌زودی برگردد، و کارها را که اسلامی است و به نفع شیعه، انجام دهند. ‌ در غیاب ایشان نباید شما آقایان مأیوس شوید. ‌ خدا با حق است پشتیبان همه است. ‌» [21]
  4. «اما راجع به آقای صدر؛  ما از آن‌وقت که نجف بودیم و این قضیه واقع شد تا وقتی‌که پاریس رفتیم و بعد هم به ایران آمدیم، دنبال این قضیه بودیم. ‌ آقای صدر در ایران متولد شده است و ایرانی است، با من سوابق زیاد دارد و بعدازاینکه ایرانی است، رفته است به لبنان؛ و ما علاقه داریم، هم به اینکه ایرانی است و هم به اینکه در لبنان رئیس مجلس شیعی بوده است. ‌ علاقه داشتیم به اینکه این معما را حل بکنیم و مکرراً با لیبی اتصال پیدا کردیم. ‌ بلکه آقای قطب‌زاده  را یک‌دفعه فرستادیم به لیبی دنبال این مطلب. ‌ و بعد هم که اینجا آمدیم، هم سفیر لیبی که آمد پیش من، راجع به این مسئله صحبت کردم و هم نخست‌وزیر  که آمد حل این معما را از ایشان خواستم. ‌ و مع‌الأسف تاکنون برای ما این معما حل‌نشده است. ‌ امیدوارم که با کوشش دولت ایران و سایر اقشار علاقه‌مند به اسلام، این معما حل بشود. ‌» [22]
  5. «آقای صدر را، که من سال‌های طولانی دیده‌ام، بلکه باید بگویم من بزرگ کردم ایشان را، من فضایلشان را می‌دانم و خدمت‌هایی هم که بعدازآنکه به لبنان رفته‌اند کرده‌اند، آن را هم می‌دانم و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم می‌دانم. ‌ من امیدوارم که ان شاء الله، ایشان برگردند به محلّ خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند. ‌ همین حالا هم که ایشان می‌گویید، که شواهد داریم که در لیبی هستند، همین امر، درراه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است. ‌ این هم برای ایشان عبادت نوشته می‌شود. ‌ برای ماها هم این اموری که واقع می‌شود، باید سهل باشد، از باب اینکه درراه اسلام است. ‌[23]

امام خمینی در طول سال‌های پس‌از انقلاب همواره به‌دفعات متعدد پیگیری سرنوشت امام موسی صدر را از مسئولان نظام می‌کردند. ‌علی‌اکبر محتشمی پور دراین‌باره می‌گوید: «پیش از رفتن به سوریه برای خداحافظی خدمت امام رسیدم، ایشان چند توصیه به من داشتند. ‌امام فرمودند یکی از وظایف اصلی شما پیگیری مسئله امام موسی صدر است، از مقامات سوریه و کسانی که در این جریان بودند یا می‌توانند باشند، بخواهید که موضوع امام موسی صدر پیگیری شده و از لیبی خواسته شود. ‌» [24]

 

امام خمینی در طول سال‌های پس‌از انقلاب همواره به‌دفعات متعدد پیگیری سرنوشت امام موسی صدر را از مسئولان نظام می‌کردند. ‌علی‌اکبر محتشمی پور دراین‌باره می‌گوید: «پیش از رفتن به سوریه برای خداحافظی خدمت امام رسیدم، ایشان چند توصیه به من داشتند. ‌امام فرمودند یکی از وظایف اصلی شما پیگیری مسئله امام موسی صدر است، از مقامات سوریه و کسانی که در این جریان بودند یا می‌توانند باشند، بخواهید که موضوع امام موسی صدر پیگیری شده و از لیبی خواسته شود.

 

نمی‌توان از مقاومت اسلامی در لبنان و جنبش حزب‌الله سخن گفت و نقش امام موسی صدر را در آن نادیده گرفت. ‌سید حسن نصرالله دراین‌باره می‌گوید: « به ایشان می‌گویم ای سید و امام و رهبر و معلم ما، همگی ما در جنبش امل و حزب‌الله فرزندان تو هستیم. ‌ راه تو را ادامه دادیم و خواهیم داد و آن را حفظ کردیم و خواهیم کرد؛ راهی که عبارت است از مقاومت، آزادسازی، توسعه و پاسداری از لبنان و صیانت از یکپارچگی و امنیت و هم‌زیستی آن و دفاع از محرومان مستضعف و رابطه‌ی خوب با سوریه و دفاع از قدس. ‌ فرزندان تو و عزیزانت برای ادامه دادن این مسیر هزاران شهید دادند و مسیرشان را تغییر ندادند و نخواهند داد. ‌ امید داریم تو بازگردی و بار دیگر امام و رهبر و الهام‌بخش و معلم و هدایت‌گر این مردم باشی و آنان را به مسیر حق و پیروزی‌ها رهنمون شوی. ‌ بار دیگر می‌گویم که این آزادسازی دوم و پیروزی اخیر نیز همچون آزادسازی ۲۰۰۰ و پیروزی ۲۰۰۶ بخشی از ثمره‌ی کاشته‌های تو بود. ‌» [25]

امام موسی صدر فکر و اندیشه مشخص و واضحی دارد. ‌این را از خلال گفته‌هایش، نوشته‌هایش و حتی خاطراتی که از او به‌جامانده است می‌توان به‌درستی شناخت. ‌فکر او مختصات خاص خود را دارد. ‌نه می‌توان او را سکولار دانست و نه می‌توان به او انگ خیانت به فلسطین و آرمانش را زد. ‌ نه می‌توان اعتقاد به انقلاب اسلامی و علاقه به رهبر آن را از اندیشه او زدود و نه اینکه سخنانش را درباره کرامت انسان، دین، آزادی و معنویت نادیده گرفت. ‌

 

1/ علی شریعتی، انتظار مذهب اعتراض
2/حسن محدثی، موسی صدر مظهر محقق دین سبز
3/محسن کمالیان، فریاد در خاموشی، گفتگو با دکتر ابراهیم یزدی
4/ سید محمد موسوی‌خویینی، مصاحبه با ایرنا
5/محسن کمالیان، عزت شیعه، گفتگو با دکتر سید صادق طباطبایی
6/ یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ امام موسی صدر ، ج اول، صفحه 39
7/ پایگاه اطلاع‌رسانی امام صدر
8/ یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ امام موسی صدر ، ج اول، صفحه 59
9/ پایگاه اطلاع‌رسانی امام صدر، مصاحبه گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ با حاج حسین مهدیان
10/ همشهری داستان، شماره 41، بهمن 1392
11/ یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ امام موسی صدر، ج ۳، صفحه ۱۴۹
12/ یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ امام موسی صدر ، ج اول، صفحه 50
13/ همان، صفحه 68
14/ فصلنامه دانشگاه مفید، نامه مفید 16، سال چهارم، شماره چهارم، صفحه 45
15/ همان، صفحه 103
16/ روزنامه المحرر لبنان، 28 ژانویه 1974
17/ جلد ۲۱ صحیفه امام خمینی (ره)، صفحه ۵۷۱
18/ پایگاه اطلاع‌رسانی امام صدر
19/ صحیفه امام – جلد ۴ – صفحه ۳۳۷
20/ صحیفه امام – جلد ۱۲ – صفحه ۳۱۸
21/ صحیفه امام – جلد ۵ – صفحه ۱۳۵
22/ صحیفه امام – جلد ۷ – صفحه ۱۹۹
23/ صحیفه امام – جلد ۱۳ – صفحه ۱۶۶
24/ مصاحبه علی‌اکبر محتشمی پور با خبرگزاری شفقنا
25/ سخنرانی در 31 آگوست 2017

1 نظر ثبت شده

  1. عباس گفت:

    البته اینکه توسط چه کسانی ربوده شده خود یک معما است
    آقای محسن رفیق‌دوست وزیر سپاه در طول جنگ که ارتباطاتی با معمر قذافی داشته و برای انقلاب امتیازاتی گرفته در مصاحبه‌ای که به بیان خاطراتش تبدیل گشته و با نام برای تاریخ میگویم منتشر شده در این باره نکاتی میگوید که به یقین رسیدند کار لیبی نیست و امام موسی صدر از لیبی خارج گشته است. در این باره حتی قذافی خانواده امام صدر را دعوت کرده و به ایشان نیز اثبات کرده بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code