افول امریکا

داستان یک فروپاشی

سیاست و اقتصاد | سیاست | نظام سیاسی

| از دید برخی نظریات، نظام سرمایه‌داری و هژمونی آمریکا دچار تضاد‌های بنیادینی شده و به پایان راه خود نزدیک است.

نظام بین الملل همان طور که در مطلب شماره یک نیز گفتیم دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته است. سناریوهای خوش بینانه معتقدند که هژمونی آمریکا بر جهان ادامه پیدا خواهد کرد و برخی دیگر معتقدند در آینده شاهد نظامی ‌یک-چند قطبی خواهیم بود که اگرچه آمریکا هم چنان قدرت برتر خواهد ماند اما بقیه کشورها مثل چین، هند، آلمان و روسیه نیز قدرت خواهند گرفت. در این مطلب قصد داریم به بررسی متفکرینی بپردازیم که معتقدند دوران افول هژمونی آمریکا و نظام سرمایه داری حاکم بر نظام بین الملل پایان یافته است و هزاره سوم هزاره ای است که باید شاهد تحولاتی متفاوت از گذشته در آن باشیم.

بیشتر بخوانید:  چند سناریو درباره آینده جهان

سناریوی سوم: پایان هژمونی آمریکا و افول نظام سرمایه داری

سناریوی سوم سناریویی است که تحت تاثیر اندیشه‌های چپ گرایانه و نئو مارکسیست‌ها قرار دارد. این اندیشه‌ها اگرچه همگی ریشه در دیدگاه‌های کارل مارکس دارند اما از جنبه‌های گوناگون و متفاوت با مارکس و انگلس به بحث آینده نظام بین الملل و نظام سرمایه داری پرداخته اند. از دید این نظریات نظام سرمایه داری و هژمونی آمریکا دچار تضاد‌های بنیادینی شده و به پایان راه خود نزدیک است. در ادامه با مهم ترین نظریه پردازان این سناریو آشنا خواهیم شد.

دیوید‌هاروی: 17 تضاد و پایان سرمایه داری

هاروی استاد ممتاز دانشگاه نیویورک است که به دلیل تأثیر و نفوذ چشمگیرش، در میان ۲۰ نویسنده مرجع در عرصه علوم انسانی قرار گرفته‌است. کتاب «هفده تناقض و پایان سرمایه‌داری»، آخرین کتاب دیوید ‌هاروی است که در سال 2014 منتشر شد. در این کتاب‌ هاروی به شیوه‌ای شماتیک، به توضیح هفده تناقض عمده سرمایه‌داری می‌پردازد. وی در این کتاب می‌گوید: «موتور اقتصادی سرمایه‌داری به‌وضوح با مشکلی بزرگ دست و پنجه نرم می‌کند. سرمایه‌داری میان نفس‌نفس زدن و تهدید توقف تدریجی یا فروپاشی گام به گام بی‌هیچ هشداری تلوتلو می‌خورد. نشانه‌های خطر در همه‌جا از خلال چشم‌اندازهای زندگی مسرفانه در کمین همگان نشسته است. اگر از چرایی چشم بپوشیم، به‌نظر می‌رسد فهم منسجمی ‌از چگونگی مشکلات سرمایه‌داری در میان نباشد.» ‌هاروی در این کتاب ضمن پافشاری بر مواضع انقلابی خود تلاش کرده تا حساب خود را از آنانی که هرگونه اصلاح‌طلبی را هم‌آوایی با بورژوازی تعبیر می‌کنند، جدا و از دستاوردهای سده بیستمی‌ طبقه کارگر دفاع کند و آن‌ها را حاصل مبارزه کارگر و دیگر اقشار مخالف نظم موجود بداند.

 

موتور اقتصادی سرمایه‌داری به‌وضوح با مشکلی بزرگ دست و پنجه نرم می‌کند. سرمایه‌داری میان نفس‌نفس زدن و تهدید توقف تدریجی یا فروپاشی گام به گام بی‌هیچ هشداری تلوتلو می‌خورد. نشانه‌های خطر در همه‌جا از خلال چشم‌اندازهای زندگی مسرفانه در کمین همگان نشسته است. اگر از چرایی چشم بپوشیم، به‌نظر می‌رسد فهم منسجمی ‌از چگونگی مشکلات سرمایه‌داری در میان نباشد.

 

 امانوئل والراشتاین: نظم نوین جهانی

امانوئل والراشتاین نظریه پرداز برجسته و چپ گرای روابط بین الملل و جامعه شناسی در آمریکا است. وی که پایه گذار نظریه تحلیل‌های سیستمی‌ـجهانی است، در سال‌های اخیر دائماً تأکید کرده که سرمایه‌داری به پایان عمر تاریخی خود رسیده است، مدرنیته در حال فروپاشی است و مبارزه واقعی بر سر  آن است که چه چیزی باید جایگزینش شود. والرشتاین می‌گوید همه‌ی سیستم‌ها از بی‌نهایت کوچک تا بزرگ‌ترین سیستم‌هایی که می‌شناسیم سه دوره حیات را پشت سر می‌گذارند:

  • لحظه‌ی پا به عرصه‌ی هستی نهادن؛
  • دوره‌ی کارکرد در طی حیات «طبیعی» (طولانی‌ترین لحظه)؛ و
  • لحظه‌ی پایان هستی (دوره‌ی بحران ساختاری).

وی معتقد است نظام سرمایه داری حاکم بر جهان به رهبری آمریکا هم اکنون در دوره سوم خود یعنی بحران ساختاری و حرکت به سمت فروپاشی قرار دارد. والراشتاین معتقد است اگرچه بعد از بحران مالی دهه‌ی 1970  کشورها هیچ‌گاه نتوانستند نرخ رشدی مشابه دوره‌ی عصر طلایی سرمایه‌داری در سطح جهانی پدید آورند و این نرخ دایماً و از دهه‌ای به دهه‌ی بعد کاهش یافت. وی بر این باور است که به موازات تهاجم‌های پرهزینه‌ی نظامی‌آمریکا به افغانستان و عراق که به زوال هژمونی آمریکا شتاب بخشید شاهد تضعیف موقعیت دلار به عنوان ارز واحد جهانی، بروز نوسانات شدید در بازارهای ارزی و نیز شکل‌گیری چشم‌اندازهای گذار به نظام چندارزی هستیم. در شرایط کنونی شاهد افول هژمونی آمریکا و چیرگی شرایط آشفتگی در سیستم جهانی و نوعی بازنظم‌یابی ژئوپلتیک جهانی هستیم که دلایل و نشانه‌های آن را از نظر والراشتاین می‌توان در موارد زیر مشاهده نمود.

ـ کسادی بازارهای اروپایی و آمریکایی و کاهش رشد گروه کشورهای بریکس

ـ کاهش شدید توان نظامی‌آمریکا

ـ چشم انداز حرکت به نظام چندارزی

ـ ظهور قدرت‌های ژئوپلتیک جهانی (روسیه، فرانسه، بریتانیا، چین، برزیل،…) و بروز ائتلاف‌های شکننده میان این قدرت‌ها

بیشتر بخوانید:  حضور چپ ها در ساختار سیاسی امریکا

سمیر امین: جهانی دگر سازی

سمیر امین از سرشناس ترین نظریه پردازان توسعه‌ی اقتصادی و از نویسندگان برجسته‌ی سوسیالیست، ضدامپریالیست و ضد سرمایه داری است و سهم بزرگی در توضیح، تشریح و افشای سیاست‌های امپریالیستی و سرمایه در جهان، به ویژه در کشورهای به اصطلاح «جهان سوم» داشت. در سال‌های اخیر نیز در سازمان دهی «فوروم‌های اجتماعی» و تلاش برای ایجاد جهانی جدید، به طور خستگی ناپذیری فعال بود.

انبوه نوشته‌ها و سخنرانی‌های او به مسائل گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در زمینه‌ی کشورهای پیشرفته سرمایه داری و کشورهای متعدد آسیایی، افریقایی و آمریکای لاتین و غرب آسیا اختصاص یافت. وی نیز هم چون والراشتاین معتقد است که نظام سرمایه داری دارای بحران‌های ساختاری مختلفی است که بحران اقتصادی سال 2008 نقطه اوج آن بوده است. سمیر امین به عنوان یک طرفدار جدیِ نوع دیگری از جهانی‌شدن یا «جهانی دگر سازی» بر این باور بود که منطق سرمایه‌داری یعنی سود، اساس نابودی کرۀ زمین است. او زندگی خود را صرف ارائه تحلیل‌هایی دربارۀ ارتباط میان توسعه در کشورهای مرکز یعنی دنیای سرمایه‌داری و کشورهای پیرامونی یعنی کشورهای جهان سوم کرد. معتقد بود که باید نظم جهانی را که هم اکنون اساس آن بر سرمایه‌داریِ مالی و تسلط آمریکا گذاشته شده، دوباره تعریف کرد و باید نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را حذف کرد.

امین راه حل مقابله با سرمایه داری و سلطه ی آمریکا را تلاش برای کشف راه‌های نیل به سوسیالیسم می‌داند. او با آن که پیشنهاد مشخصی در چگونگی گذار از سرمایه داری ارایه نمی‌دهد، نکات بسیار مهمی ‌را در این زمینه عرضه می‌کند. اولین نکته‌ی قابل توجه او اشاره به نوع سوسیالیسم مورد نظرش است که «سوسیالیسمی ‌دموکراتیک و متفاوت از سوسیالیسم قبلی» است.

جمع بندی

نظریه پردازان روابط بین الملل هر کدام از جنبه‌های مختلفی به مسئله آینده این نظام نگریسته اند. هر کدام از آن‌ها استدلال‌های مختلفی برای تایید نظریات خود دارند و به نظر می‌رسد که همه دیدگاه‌هایی که در قالب سه سناریو مطرح کردیم به نوعی بیانگر بخشی از واقعیت موجود در نظام بین الملل هستند و البته هر کدام مورد نقد‌های فراوانی قرار گرفته اند. در این میان آن چه روشن است این مسئله است که قرن بیست و یکم قرنی کاملا متفاوت با قرون گذشته است و تمامی‌ شواهد بر این مسئله صحه می‌گذارد که افول قدرت آمریکا به ویژه در زمینه اقتصادی آغاز گردیده، اما اینکه آیا سرنوشتی هم چون فروپاشی شوروی در انتظار آمریکا و به تبع به وجود آمدن نظم نوینی در جهان در انتظار است یا خیر، مسئله‌ای پیچیده است که در این مقال نمی‌گنجد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code