عالم در نظر فیلسوفان طبیعت

عالم فلسفه از بدو شروع دارای یک سیر رو به رشد است و شبیه یک پازل می باشد که با نبود هر قطعه از اجزای این پازل، محال است فلسفه به سیر تکاملی خود ادامه دهد تفکر فلسفی از یونان آغاز شد. طالس، آناکسمیندر آناکسمینس، سرآمد فیلسوفان قبل از سقراط می باشند که با زحمات ایشان، افلاطون و ارسطو توانستند نام خویش را در عالم فلسفه به ثبت برسانند. طالس آرخه یا مبدأ عالم را آب می داند و آناکسمیندر آپایرون و آناکسمینس هوا، به همین خاطر این سه فیلسوف را فیلسوفان طبیعت می نامند چون عالم در نظر ایشان جز طبیعت چیزی نیست.

مقدمه
همیشه بحث درباره ی زمان آغازین شکل گیری تفکر فلسفی و زادگاهش ما را به سیر در تاریخ فلسفه می کشاند. فلسفه از کی و کجا پا به عرصه ی هستی نهاد؟ بعضی اولین تفکرات فلسفی را مربوط به ایران باستان می دانند و بعضی وجود و زادگاهش را مربوط به یونان و گروهی دیگر پا را فراتر گذاشته و تولد فلسفه را با تولد اولین انسان یکی دانسته و معتقدند تفکر فلسفی با وجود اولین انسان پا به عرصه ی هستی نهاد اما بر اساس قرائن و شواهد، اولین تفکرات فلسفی به معنای واقع آن به یونان قبل از میلاد می رسد. این مقاله سعی در معرفی پاره ای از معروف ترین فیلسوفان قبل از میلاد و ذکر عقاید و نظریات آنان دارد. شاید هیچ گاه به درستی روشن نشود که تمدن، دانش و حکمت در کدام نقطه ی زمین آغاز شده و لیکن تمدنی که امروزه به دستیاری اروپائیان در جهان برتری یافته بی گمان دنباله ی آن است که یونانی های قدیم بنیان نموده و آنها خود مبانی و اصول آن را از ملل باستانی مشرق زمین، یعنی مصر و سوریه و کلده و ایران و هندوستان دریافت نموده اند.
جنبش یونانیان در امور علمی، عقلی و ذوقی به درستی از دو هزار و پانصد سال پیش از این آغاز شده است. تاریخ فلسفه نشان دهنده ی بروز و ظهور فکر آدمی در دوره ی خویش است بی گمان سقراط و ارسطو و افلاطون از فیلسوفان به نام و بزرگ تاریخ می باشند ولی با مطالعه در تاریخ حدود پانصد سال قبل از میلاد به بزرگ فیلسوفانی بر می خوریم که گر چه به معروفی این سه فیلسوف بزرگ نبوده اند ولی زمینه ساز تفکرات آن ها بوده اند.

گفتار اول: زادگاه فلسفه
بر اساس مدارک و مستندات، یونان را باید زادگاه فلسفه بدانیم زادگاه فلسفه یونانی ساحل آسیای صغیر و نخستین فیلسوفان یونانی از مردم ایونا بودند. بلاد ساحلی ایونا از مراکز تجارت و ثروت به شمار رفته و افکار فلسفی در آنجا پدید آمد. نهضت فکری که در قرن هشتم قبل از میلاد در میلطوس پدید آمد زمینه ظهور سه فیلسوف بنام در این مدینه که قویترین و مدرن ترین مدن آن روزگار آسیای صغیر بود، ظهور کردند.

1- 1- ایونیا
مهد موفقیت درخشان فکر یونانی در ایونیا بود و اگر ایونیا مهد تفکر یونانی باشد میلطوس مهد فلسفه ایونی بود. فلاسفه ایونی عمیقاً تحت تأثیر امر تغیر، تولد و رشد، فساد و مرگ بودند. بهار و خزان در عالم خارجی طبیعت، کودکی و کهولت در حیات انسان، پدید آمدن (کون) و از میان رفتن (فساد)، اینها بودند امور آشکار و گریزناپذیر جهان. البته تفکر فلسفی ابتدایی و یونانی را به عنوان محصول نهایی تمدن باستانی ایونی معرفی می کنند لکن باید به خاطر داشت که ایونا محل تلاقی شرق و غرب بوده و از هر سو تأثیرات شگرفی پذیرفته است از یک سو یونان فلسفه را از مصر گرفته از سوی دیگر تحت تأثیر بابل قرار گرفته و علم نجوم خود را از آنان گرفته البته این امر به هیچ وجه به اصالت نبوغ یونان (ایونیا)خدشه ای وارد نمی آورد.
علم و تفکر که از محاسبۀ صرفاً عملی و معلومات اختربینی متمایز است، حاصل نبوغ یونان بوده و مربوط به مصریان و بابلیان نبوده است.

1- 2- فیلسوفان ایونیا
سه تن فیلسوف پیاپی در این مدینه که قویترین و معمورترین مدن آن روزگار بود ظهور کردند: نخستین طالس ملطی (640 – 562 ق. م.) بود که خود چیزی ننوشته است و روایاتی که معرف اوست اقدم بر زمان ارسطو نیست، دو تن دیگر، آناکسمیندر (متولد در حدود سال 610 که در سال 546 حیات داشته است) و آناکسمینس (اواخر قرن هشتم) بودند که هر یک از آنان نوشته ای به نثر داشته که بعدها درباره ی طبیعت نام گرفته است. معدلک این هر دو تن را نیز جز از طریق آثار ارسطو و مصنفاتی که از نحله ی اویند نمی شناسیم، ارسطو قائل بوده ایشان در تعالیم خود در تفحص جواب این سوال بودند. ماده ای که اشیاء از آن ساخته شده است چیست؟ این مسأله را ارسطو خود طرح کرد و طرح آن به زبان مخصوص حوزه ی اوست صورت گرفته است و هیچ گونه دلیل در دست نیست ملطیان خود نیز به این مسأله که آنان را مدعی حل آن دانسته اند پرداخته باشند. پس هرگاه بگویند که به نظر طالس آب، به عقیده ی آناکسمیندر بی نهایت و بر طبق رأی آناکسمینس هوا مبدأ همه ی اشیاء است مقصود از این اقوال را نباید کوشش در حل مسأله ی ماده پنداشت برای ادراک معانی این اقوال باید مسایلی را که واقعاً مورد بحث اینان بوده است تا حدود امکان بازیافت.
آنچه در نظر آنان اهمیت داشته مسائل مربوط به طبیعت و علل کائنات جو یا عوارض نجومی و زلزله و باد و باران و صاعقه و خسوف همچنین مسائل کلی جغرافیایی راجع به شکل زمین و مبادی حیات بر روی زمین بوده است.

گفتار دوم: طبیعت و مادۀ المواد
در پرتو شخصیت فلاسفه ی ایونی به سرآغاز فلسفه رهنمون می شویم زیرا این خردمندان مشاهده کردند که علیرغم هر تغیر و انتقالی باید چیزی ثابت و پایدار وجود داشته باشد. چرا؟
برای اینکه تغیر از چیزی به چیز دیگر است باید چیزی که اولی و اساسی و باقی است و صور گوناگون می گیرد و حامل این جریان تغیر است وجود داشته باشد. تغیر نمی تواند صرفاً کشمکش اضداد باشد مردان اندیشمند بر آن شدند که باید چیزی ورای این اضداد وجود داشته باشد، چیزی که اولی و اساسی است بنا بر این فلسفه یا جهان شناسی ایونی اصولاً کوشش است برای تعیین اینکه این عنصر اولی یا مادۀ المواد و خمیر مایۀ همه ی اشیاء چیست؟ اینکه هر فیلسوفی کدام عنصر را مادۀ المواد خو د می دانست به اندازه این حقیقت اهمیت نداشت متفکران ایونی در طبیعت مادۀ المواد خود اختلاف داشتند لیکن همگی در مادی بودن آن هم داستان بودند، هنوز اختلاف و تمایز بین روح و ماده درک نشده بود به طوری که هر چند آنان در واقع از جهتی مادی مذهب بودند، هنوز اختلاف و تمایز بین روح و ماده درک نشده بود از این بابت نوعی ماده را به عنوان اصل و مبدأ وحدت و خمیر مایه ی اصلی همه ی اشیاء می پنداشتند. به سختی می توان ایشان را مادی مذهب به معنی اصطلاحی این لفظ نامید. آرخه یا مادۀ المواد موضوع اصلی تفکر فلاسفه ایونیا بود.

گفتار سوم: اولین فیلسوف ملطی

1- 3- طالس ملطی
در میلطوس بود که طالس (640 – 562 ق. م.) نخستین فیلسوف مشهور ایونی درخشید. ترکیبی از فیلسوف و دانشمند اهل عمل را به وضوح تمام می توان در مورد طالس ملطی اهل (میلطوس ملطیه) مشاهد کرد گفته اند که طالس کسوفی را که بنا به روایت هردوت در پایان جنگ بین لیدیاییها و ماده اتفاق افتاد پیشگویی کرد و اما بنا بر محاسبات اخترشناسان کسوفی که احتمالاً در آسیای صغیر مرئی بود در بیست و هشتم مه 585 ق. م. واقع شد بنا براین اگر داستان مربوط به طالس درست باشد و اگر کسوفی که وی پیشگویی کرده همان کسوف سال 585 باشد پس حتماً در نخستین بخش قرن 5 ق. م. مشهور بوده است گفته شده است که وی کمی پیش از سقراط ساردیس در 546 / 545 ق. م. در گذشته است. این مرد خارق العاده حاصل اختلاط نژادهای مختلف بود و در رگ هایش خون یونانی و کاریائی و فنیقی جریان داشت و در نتیجه از استعدادهای ایونیایی به حد کافی بهره ور بود و تصویری که از طریق سنت از او به ما رسیده به الوان گوناگون نمایان است گاه حکیمی بی خبر از دنیاست که همه هوش و حواسش وقف تحقیقات علمی است و در حال مطالعه ستارگان در چاه می افتد و گاه علمش را در را ه تحصیل سود و ثروت بکار می اندازد و گاه به هموطنان خود یعنی یونانی آسیای صغیر رهنمودهایی می دهد که تنها از یک سیاستمدار بسیار دوراندیش ساخته است و پیشنهاد می کند که از طریق اتحاد شهرهای متعدد کشوری واحد متشکل از ایالات متحد بوجود آورند در حالی که تا آن زمان یونانیان از چنین تصوری به کلی بیگانه بودند. بدون تردید طالس در آن واحد تاجر و مرد سیاسی و مهندس و ریاضیدان و ستاره شناس بود و در طی سفرهای دراز معلوماتی فوق العاده غنی اندوخت از جمله به مصر رفت و در آنجا به بررسی مسائل مختلف از جمله طغیان رود نیل پرداخت. از این گذشته نخستین کسی که روش خام مساحی مصریان را که حمل بر مسائل جزئی مبتنی بود به مقام علم جغرافی متکی بر قواعد کلی ترقی داد به طوری که هنوز هم بعضی از نظریات اصلی این علم به نام او معروف است این خبر نیز که روشی را که مصریان برای اندازه گیری ارتفاع آثار حیرت انگیز کشورشان یعنی اهرام می جستند طالس به آنان یاد داده باورکردنی می نماید پیشگوییش دربارۀ شرایط جوی که او را قادر ساخت فراوانی فوق العاده محصول زیتون را پیش بینی کند و تعداد زیادی از دستگاه های روغن گیری را به اجاره بگیرد و از این راه سود کلانی ببرد و همچنین معلوماتش در ستاره شناسی برای وطنش که دریانوردی و تجارت در آن جا بیشتر و وسیعتر از همه جای یونان رواج داشت سودمند واقع شد. توجه هموطنانش را به دب اصغر جلب کرد که که جهت شمال را دقیق تر از هر ستاره دیگر نشان دهد.

2- 3- مادۀ المواد آرخه
ارسطو قایل بوده است طالس در تعالیم خود در تفحص جواب این سؤال بوده که ماده ای که اشیاء از آن ساخته شده چیست؟ ایشان در ما بعد الطبیعه (متافیزیک) اظهار می کند که بنا بر نظر طالس زمین بر روی آب قرار گرفته است. (ظاهراً آن را هم چون قرصی شناور در نظر می گرفت) اما مهمترین مطلب این است که طالس اعلام کرد که مادۀ المواد همه ی اشیاء آب است. …. در واقع او مسأله \”یکی در همه چیز\” را مطرح کرد ارسطو حدس می زد ممکن است مشاهده طالس به این نتیجه رهنمون باشد این نظر را شاید از مشاهده این که غذای همه چیزها دارای رطوبت است و این که خود گرما از رطوبت به وجود آمده است و بوسیله ی آن زنده نگه داشته می شود و آن چیزی که همه ی اشیاء از آن پدید می آیند اصل همه ی آن ها است حاصل کرده است وی این نظر را از این حقیقت به دست آورده و علاوه بر آن از این حقیقت که بذرهای همه ی اشیاء طبیعت رطوبتی دارد و آب مبدأ چیزهای مرطوب است.

3- 3- وجود خدایان در عالم
دیگر اهمیت این نخستین متفکر در طرح این سؤال است که طبیعت نهایی علم چیست نه در پاسخی که به این سؤال می دهد یا در دلائلی که برای این پاسخ اراده می کند بیان دیگری که ارسطو به طالس نسبت داده مبنی بر اینکه تمام چیزها پر از خدایان است و آهن ربا دارای روح است زیرا آهن را حرکت می دهد. طالس اولین فیلسوفی است که پی به وحدت در اختلاف برده است ایشان عالم و موجود است عالم را حالت های متغیر همان مادۀ المواد یا ارخه واصل که همان آب است می داند نه آن که صانع عالم را از آب ساخته اصل تمام موجودات عالم آب است.

4- 3- اهمیت فلسفه ی طالس
این خلاصه و جوهره ی آموزه طالس است به طور طبیعی می توانیم بپرسیم که چرا باید بر اساس چنین ایده خام و ناپروده ای به او عنوان پدر فلسفه داد چرا باید گفت که از همین تعالیم او به طور خاص فلسفه آغاز می شود اهمیت طالس به این نیست که فلسفه آب او دارای ارزش فی نفسه است بلکه به این جهت است که این فلسفه نخستین تلاش مضبوط برای تبیین جهان بر مبنای اصول علمی و بدون کمک اسطوره ها و خدایان انسان وار است به علاوه طالس مسأله را طرح کرد و با این کار مسیر و ویژگی کل فلسفه ی پیش سقراطی را تعیین نمود اندیشه آن دوره این بود که در بن کثرت های جهان باید اصل نهایی یگانه ای وجود داشته باشد مسأله همه ی فیلسوفان از طالس تا اناکسا گوراس این بود که ماهیت آن اصل نخستین که همه ی اشیاء از آن پدید آمده اند چیست نظام های فلسفی آن ها تلاش هایی است در راستای پاسخ به این پرسش و می توان آن ها را بر اساس پاسخ های مختلف نشان دسته بندی کرد به این ترتیب طالس واقعیت نهایی و ماده المواد را آب می داند که این ویژگی را تعیین بخشید. اهمیت او در این است که وی نخستین کسی بود که به این پرسش پاسخ داد نه پاسخی که داد معقول بود یا نه!

گفتار چهارم: دومین فیلسوف ملطی

1- 4- آناکسمیندر
فیلسوف دیگر میلطوس آناکسمیندر بود که در بعضی نسخ آناکسمیندرس نیز یاد می شود وی ظاهراً مردی جوان تر از طالس بوده زیرا تئوفراتس وی را به عنوان دستیار طالس وصف کرده است. او از همشهریان طالس است. وی مانند بسیاری دیگر از فلاسفه یونانی در حیات سیاسی شرکت داشت و رهبر یک مستعمره در اپولینا بود.

2- 4- آرخه و مادۀ المواد
ایشان معتقد بوده که اصل موجودات چیزی است غیر متعین و غیر متشکل، بی پایان و آغاز و بی انجام و جامع اضداد خشکی و تری و گرمی و سردی هرگاه اضداد از یکدیگر جدا می شوند ظهور و بروز و تولد و حیات روی می دهد و چون باز با هم مجتمع می گردند مرگ و کمون در واقع رجوع به اصل می شود و از آن ماده غیر متشکل از تأثیر سردی و گرمی عناصر ساخته می شود خاک سرد آتش گرم آب متمایل به سردی و هوا متمایل به گرمی هیأت عالم از این چهار عنصر ساخته شده که به ترتیب روی هم قرار گرفته اند. هم چنین آناکسمیندر به این اندیشه رسید که عنصر اولی مادۀ المواد نامعین است این عنصر اولی تر از اضداد است که اضداد از آن به وجود می آیند و به آن منحل می گردند این عنصر اولی به (یونانی: ارخه) را آناکسمیندر علت مادی نامید و بنا بر رأی تئوفراتس وی نخستین کسی بود که آن را چنین نامید این عنصر نه آب است و نه هیچ یک از دیگر عناصر بلکه طبیعتی است که مغایر با آن ها و نامتناهی که تمام آسمان ها و عوالم درون آن ها از آن ناشی می شوند آن بیکردان (به یونانی: اپایرون) است یعنی جوهری بی حد است ازلی و بی زمان است و تمام جهان ها را فرا گرفته است.

3- 4- عالم نزد آناکسمیندر
او بی نهایت راه بر خلاف این جهان که محصور به حدود آسمان است محیط و مشتمل بر همه عوالم شمرده است. و قائل به این بوده که چندین جهان با هم و در یک زمان وجود دارد و این عوالم در آغوش بی نهایت بر اثر تکوینی که پیوسته حاصل می شود و نتیجه ی آن جدا شدن اضدادی مانند گرم و سرد از یکدیگر است عوالم حدوث می یابد این اضداد با تأثیری که بر روی هم می بخشند چنان که دیدیم هر آن چه را که در جهان پدیدار است به وجود می آورند. رأی سنتی درباره ی نظریه ی آناکسمیندر در باب جهان های بی شمار این است که وی معتقد بود این جهان ها یکی پس از دیگری همین فرآیند را طی کرده و این تحول دوره های جهان همیشه جریان دارد اما پرفسور برنت بر این باور است که جهان های بی شمار آناکسمیندر بالضروره در پی یکدیگر نمی آیند بلکه هم زمان وجود دارند بر اساس این دیدگاه ممکن است تعدادی از جهان ها هم زمان وجود داشته باشند اما حتی اگر این گونه هم باشد باز این نظر درست است که این جهان ها دائمی نبوده بلکه آغاز و رشد و فساد داشته و در وقت مناسب جای خود را به جهان های دیگر می دهند اما اینکه چگونه این جهان های گوناگون از ماده بی شکل نامتناهی و نامتعین شکل گرفته است مسأله ای است که آناکسمیندر درباره ی ان موضعی روشن و مطلبی معین برای عرضه ندارد.

4- 4- تکامل در نظریه آناکسمیندر
آناکسمیندر هم چنین نظریه ای جالب در باره ی منشأ و تحول موجودات زنده ارائه داد: در آغاز، زمین سیال بود و در فرآیند خشک شدن تدریجی به وسیله ی بخار شدن این مایع سیال موجودات زنده از گرمی و رطوبت پدید آمدند در ابتدا این موجودات از درجات یا رسته های پست تر بودند و به تدریج به واسطه ی سازگاری با محیط به ارگانیسم های برتر تکامل یافتند بشر در بدو امر ماهی بود که در آب زندگی می کرد با خشک شدن تدریجی بخش هایی از زمین از سطح آب بالا آمد و خشک شد و حیوانات آبزی به سطح زمین کوچ کردند و باله های آن ها به واسطه ی اصل سازگاری با محیط به اعضای مناسب برای حرکت بر روی زمین تبدیل شد شباهت میان نظریه قدیمی و نظریه های جدید تکامل قابل ملاحظه است مبالغه درباره ی اهمیت این نظر آسان است اما به هر حال با حسن ظن روشن است که آناکسمیندر به اندیشه ی اساسی سازگاری انواع با محیط دست یافته است.

5- 4- قدمی فراتر
در پی غور در تفکر دو فیلسوف به این نتیجه می رسیم که آناکسمیندر قدمی فراتر از طالس برداشته در پی یافتن اصل و مبدأ از امور محدود و محسوس پا را فراتر گذاشته و در عین حال که ارخه را مادی می داند ولی به امری فراتر از محدود نگریسته و آن را نامتعین می نامد. از بین سه فیلسوف طالس، آناکسمیندر و آناکسمینس تنها آناکسمیندر پا را از عرضه عنصر متعین فراتر نهاد و به نظریه ی بیکران (آپایرون) معتقد گشت زیرا فیلسوف سوم آناکسمینس نظریه ی آناکسمیندر را ترک گفت و همانند طالس به عنصر متعین برگشت ولی این بار به جای آب، هوا.

گفتار پنجم: سومین فیلسوف ملطی

1- 5- آناکسمینس:
سومین فیلسوف حوزه ملطی آناکسمینس بود . او باید از آناکسمیندر جوان تر باشد لااقل تئوفراتس می گوید که او دستیار آناکسمیندر بوده وی کتابی نوشت که قطعه ی کوچکی از آن باقی مانده بنا بر گفته ی دوگنس لائریتوس وی به گویش خالص ایونی می نوشت.

2- 5- آرخه و مادۀ المواد
اما نباید تصور کرد با قول به این رأی از آناکسمیندر دور شده باشد بلکه هوا را کلمه ای می دانست که مفهوم بی نهایت را دقت و قطعیت می دهد زیرا آنچه آناکسمینس مبدأ همه چیز گرفته است هوایی نامحدود و نامتناهی است که همه ی اشیاء از آن پدید می آیند و مانند بی نهایت که آناکسمیندر قبول داشته است متحرک به حرکت ازلی است اما گویی آناکسمینس بر آن بوده که با قبول این حرکت بتوان مسأله ی اصل اشیاء را حل کرد و گفته است که جنبشی مانند آن چه به غربال داده می شود می تواند چیزهایی را که در آن به هم آمیخته است از هم جدا کرد ولیکن نمی تواند چیزهایی را به وجود آورد از این رو آناکسمینس لازم دیده است که برای تبیین اصل اشیاء علاوه بر حرکت ازلی به مبدأدیگری نیز قائل شود و آن هوا است هوا با تخلخل خود می تواند آتش را پدید آورد و با تکائف متوالی خود به باد و ابر و آب و سرانجام به خاک و سنگ دیگرگون شود. ایشان هوا را با آن خاصیت بی نهایتش ارخه و اصل و مبدأ عالم می دانست که با انبساط و انقباض خویش باعث بوجود آمدن موجودات عالم گشته ممکن است این نظریه با توجه به امر تنفس به فکر او رسیده باشد زیرا آدمی مادام که نفس می کشد زنده است و به آسانی به نظر می رسد که هوا اصل و مبدأ حیات باشد.

3- 5- تفسیر عالم
در واقع آناکسمینس بین انسان و طبیعت بطور کلی مقایسه و تشبیه می کند درست همان طور نفس ما که هواست ما را نگه می دارد همین طور هم نفس و هوا بر تمام جهان احاطه داردپس هوا مادۀ المواد است که از آن اشیایی که هستند و بوده اند و خواهند بود خدایان وامور الهی ناشی شده اند و حال آن که دیگر اشیاء از زادگان آن پدید می آیند. پس طبیعیات ملطیان، طبیعیاتی است که به علمای جرافیا و کائنات جو تعلق دارد اما جهان بینی آنان از آثار ترقی علم نجوم که قرن لاحق شاهد آن گردید حاکی نیست زمین در نظر طالس و آناکسمینس صحنه ای مستوی است که یکی از آن دو گفته است که بر آب قرار دارد و دیگری گفته است که واقع در هواست و به نظر آناکسمیندر استوانه ای است که قطر قاعده آن مساوی ثلث ارتفاع آن است و قسمت فوقانی آن که مسکن ماست اندکی قطورتر است و به سبب حفظ تعادل آن تساوی فواصل آن از حدود عالم است آناکسمینس حتی به عقاید اساطیری بسیار کهن باز گشته که مفاد آن این بوده است که خورشید اگر چه بعد از غروب به زیر زمین نمی رود از همان جا که در پس کوه های بلند از دیده ها پنهان شده به دور افق می گردد تا به مشرق باز اید اما رأیی را که آناکسمینس راجع به فواصل حلقه های آسمانی از زمین داشته است شاید بتوان بصورتی تأویل کرد که از علائم نجوم و ریاضی ادوار آتیه حاکی باشد.

4- 5- علل تحولات عالم
نظریاتی که آناکسمینس درباره ی علل تحولات جوی و سایر پدیده های طبیعی مانند برق و تگرگ و رعد و رنگین کمان و زلزله و حتی درخشش هایی که شب در سطح دریا پدید می آید و مخصوصاً برق و تگرگ ذکر می کند بعضی تقریباً درست و بعضی کاملاً درست اند و بعضی دیگر با اینکه غلط، حکایت از تیز هوشی او می کنند و دارای اهمیت اصولی می باشند اندیشه ای را که تعلیل او از درخشش های دریا به ان متکی است می توانیم بدین سان تکمیل کنیم هوا در حالت رقیق ترین بسط آتش می شود و در نتیجه می سوزد و روشن می گردد ولی این خصوصیات در آن حالت دفعتاً بوجود نمی آید بلکه اصلاً درون هوا وجود دارد، در اوضاع و احوال مناسب حتی در حالتی دیگر نیز نمایان می گردد نیروی درخشش موجود در یک جسم هر قدر کوچک و ضعیف باشد هنگامی که جسم بر زمینه ای کاملاً تاریک قرار بگیرد اثر می بخشد و به چشم می آید توده ای آب دریا در هنگام شب زمینه ای تاریک است و این زمینه تاریک سبب می شود که اجزای هوا چون در شکاف های امواج که به سبب پارو زدن پدید می آیند وارد شوند روشن و درخشان به نظر می آیند از این جا نخستین بار این اندیشه سر بر می آورد که کیفیات جسم دفعتاً تغییر نمی یابند و خواهیم دید که این فکر بعدها (به عنوان ثبات کیفی ماده) اعتبار خود را با جدیت تمام حفظ می کند و فیلسوفان بعدی نیز مدعی درستی آن می شوند آناکسمینس درباره وجود ادوار جهانی و خدایان درجه دوم فناپذیر که از ماده نخستین (خدایی) بوجود آمده اند با آناکسمیندر هم داستان است.

گفتار ششم: جمع بندی
با سقوط میلطوس در 494 حوزه ملطی باید به پایان رسیده باشد آراء و عقاید ملطیان به طور کلی به عنوان فلسفه آناکسمینس شناخته می شده است گویی در چشم باستانیان وی مهمترین نماینده ی آن حوزه است هر چند بی تردید موقعیت تاریخی او به عنوان آخرین نماینده این حوزه خود برای توضیح این امر کفایت می کند با این همه نظریه او درباره تکائف و تخلخل یعنی کوشش برای تبیین خواص اشیاء انضمامی عالم با تأویل کیفیت و کمیت نیز احتمالاً تا درجه زیادی موجب این امر بوده است. ظهور عقل در هر دوره یک نمونه بوده است نباید فیلسوفان ابتدایی را با اینکه فیلسوفان طبیعت می نامند چون نامی دیگر نمی شود برای آن ها پیدا کرد) با قطع و یقین طبیعی نگر ماده در مقابل وراء ماده یا طبیعت گرا دانست در آن زمان چیزی جز طبیعت نمود نکرده بود و در نظر ایشان طبیعت ابتدا و انتهای عالم است طبیعت در مقابل غیر طبیعت فیزیک در مقابل متافیزیک معنا نداشت برای همین طبیعت در نظر ایشان ازلی و ابدی است و در خود این طبیعت به دنبال مبدأ و منشأ می گشتند تا عالم خویش را تبیین کنند پس بکار بردن فیلسوفان ماتریالیست یا مادی گرا برای این فیلسوفان ظلمی بزرگ می باشد اگر به واقع این تفکرات موجود نبود تفکرات بعد از ایشان هرگز شکل نمی گرفت و باز فیلسوفان بعد باید از همین جایی شروع می کردند که اینان شروع کردند یعنی از محسوسات طبیعت خدمت بزرگ دیگری که این سه فیلسوف به فلسفه کردند تدبر و تلاش و کوشش هر کدام برای اثبات یک اصل و مبدأ برای عالم یعنی رسیدن از کثرت به وحدت در اصل برای اثبات یک اصل مشترک در عالم در عین آنکه هر فیلسوف از نقطه نظرات و تأملات فیلسوف قبل استفاده کرده ولی استقلال خویش را از دست نداده و تفلسف و قواعدش را رعایت کرده و هر کدام عالم را از دیدگاه خویش ترسیم کرده اند.

 

وهاب مشهدیان عطاش

به نقل ازمجله دانش پژوهان دانشگاه مفید، ویژه نامه فلسفه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code