نمازخانه، مسجد نیست

نمازخانه، مسجد نیست

| مسجد در بافت زندگی سنتی ما ایرانیان مسلمان، عنصری از یک فرهنگ اصیل در تناظر با نیاز های فردی و اجتماعی مان تعریف شده است، اما درباره‌ی نمازخانه اوضاع متفاوت است.

ادوارد ساپیر زبان شناس و انسان شناس سرشناس آمریکایی میان فرهنگ اصیل و تقلبی تفاوتی اساسی قائل است (ساپیر،1924). او معتقد است که فرهنگ های اصیل، به طرز شایسته ای نیازهای افراد را در نظر می‌گیرند. در فرهنگی اصیل میان نیازهای فرد و اجتماع نظم و هماهنگی وجود دارد. اما در فرهنگ تقلبی، افراد به اجرای اعمالی تهی از معنا و خنثی مجبور می‌گردند و این فرایند آزاردهنده با نام کارآمدی بیشتر توجیه می‌شود. نکته ای دیگر که باید در تفاوت میان این دو فرهنگ در نظر گرفت شکل پیدایش آنهاست. فرهنگ طبیعی در طی سالیان و بلکه ظرف قرون متمادی با احتساب نیازهای واقعی افراد یک اجتماع شکل می‌گیرد. در حالیکه فرهنگ تقلبی، دفعتاً و عامداً توسط کسانی از بالا طراحی و اجرا می‌شود.

در فرهنگی اصیل میان نیازهای فرد و اجتماع نظم و هماهنگی وجود دارد. اما در فرهنگ تقلبی، افراد به اجرای اعمالی تهی از معنا و خنثی مجبور می‌گردند و این فرایند آزاردهنده با نام کارآمدی بیشتر توجیه می‌شود.

مایلم شما را ترغیب کنم تا با این پیشینه نظری در مورد نمازخانه و مسجد تاملی دوباره داشته باشید. مساجد از حیث تاریخی عمدتا در جوار یا در مرکز بازار واقع شده اند. از جهت سنخ مالکیت، بازار متعلق به بخش خصوصی و اصناف متعدد جامعه شهری ایران است. مسجد خانه امنی برای ایجاد روابط معنوی میان بازاریان و روحانیان است. دور از نظر نیست که محل قرار گیری مساجد محدود به بازار نیست. مساجد بعضا در مرکز و لابه لای محله های مسکونی واقع شده اند. اعضای خانواده اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ در تعامل طبیعی با مسجد قرار دارند. در این شکل از مکان یابی، مساجد کارکرد های چندگانه و متعدد به خود می‌گیرند. محلی برای دید و بازدید اهالی می‌گردند و مشارکت کنندگان در نماز جماعت عملا فرصت و زمینه تصمیم سازی برای زیست اجتماعی خویش دارند.

اما در مقابل، نماز خانه در دل سازمان ها قرار گرفته است. نمازخانه در مدرسه، اداره، پادگان، بیمارستان، دانشگاه و هر شکل از ساختار اداری کشور ما جای خود را باز کرده است. نمازخانه به این جهت که درون سازمان قرار گرفته، محیطی طبیعی برای شکل گیری عواطف مذهبی ورویکردهای معنوی نیست. در مسجد کسبه و اهالی محل، در موقعیتی برابر در مقابل معبود به سجده می‌روند و به راز و نیاز می‌پردازند. اما در نمازخانه رئیس و مرئوس در موقعیتی متظاهرانه و بعضا آمیخته به بیم و امید های سازمانی، اذکار و اوراد را با حروف حلقی غلیظ به جا آورده و در آن واحد زمانشان را برای رسیدن به ناهار تقسیم می‌کنند. در مسجد اختلاف سطح در قدرت و ثروت میان افراد موقتا برداشته شده و افراد در خلسه ای از انقیاد در مقابل قدرتی ماورائی قرار می‌گیرند. اما در نمازخانه اقتضائات سیاسی و ساختار قدرت و ثروت به داخل نمازخانه نیز کشیده می‌شود. در صورتی که امام جماعت واجد قدرت سازمانی باشد، وضعیت نمازگزاران ناسوتی تر از هر زمان دیگری می‌گردد و امر عبادی زمینی تر از هر زمان دیگری تجربه می‌شود.

در مسجد اختلاف سطح در قدرت و ثروت میان افراد موقتا برداشته شده و افراد در خلسه ای از انقیاد در مقابل قدرتی ماورائی قرار می‌گیرند. اما در نمازخانه اقتضائات سیاسی و ساختار قدرت و ثروت به داخل نمازخانه نیز کشیده می‌شود.

مسجد در بافت زندگی سنتی ما ایرانیان مسلمان، عنصری از یک فرهنگ اصیل در تناظر با نیاز های فردی و اجتماعی مان تعریف شده است. اما در مقابل نمازخانه به مثابه یک بخش از سازمان اداری که موقعیتی تقلبی دارد، عملا در ارتباط با نیازهای فردی ما قرار نگرفته و ظاهرا بیشتر نیاز یک سازمان مسلمان را برآورده می‌سازد. سازمان مسلمان در پی اهداف کلان خویش، نیاز های واقعی افراد را نادیده گرفته و زمینه کارخانه ای شدن اجرای فرایند امور مادی و معنوی را فراهم می‌آورد. فرضا مدرسه، پادگان یا بیمارستانی که تعلقات مذهبی دارد، در همه روزهای اداری نماز را برای سازمان های بالادستی تولید می‌کند. ثبت گزارش از فعالیت های مذهبی در نمازخانه های اداری نیز موید همین کالایی شدن امر عبادی است. نمازگزاران در این فرایند عملا وظیفه تولید نماز را برعهده می‌گیرند و بعد از اتمام فرایند تولید به استراحت و تفریح می‌پردازند. این فرایند در حالی تشدید می‌گردد که امام جماعت با منطق اداری خود نیز کارمند آن سازمان برای اجرای این فرایند شده باشد. یعنی برای اقامه نماز در سازمان دستمزد بگیرد، بیاید، نماز بخواند و برود.

مجموعا نماز به عنوان عنصری طبیعی در مسجد کارکردهایی چندگانه اعم از ایجاد احساس برابری، خروج از مناسبات رایج اقتصادی و سیاسی زندگی اجتماعی، فرصت تعامل با دوستان و آشنایان و ایجاد ارتباط معنوی با خالق و جهان لاهوتی دارد. اما نماز در زمینه سازمان عملا ممکن است فرصت ایجاد نابرابری بین نمازگزاران و حتی میان نمازگزاران و غیر نمازگزاران باشد. در صورتی که امام جماعت واجد قدرت در سازمان باشد، اقامه نماز به مسائل مرتبط با قدرت آغشته می‌شود. اگر هم امام جماعت از خارج و صرفا برای اقامه نماز وارد سازمان شود، عملا در نقش بیگانه ای محدود می‌شود که در فرایند برگزاری نماز تنها نقشی مکانیکی ایفا کرده و اتصال معناداری با سایر اعضا ندارد. دوستان و آشنایان نیز در نمازخانه سازمان جای خود را به کارمندان و مدیران مجموعه می‌دهند. یعنی کسانی که به علت غلبه فضای اداری، عملا فرصت یا میل به اظهار عواطف نسبت به یکدیگر ندارند. در چنین فضایی نماز عملا قربانی فضای اداره می‌شود.

مجموعا نماز به عنوان عنصری طبیعی در مسجد کارکردهایی چندگانه اعم از ایجاد احساس برابری، خروج از مناسبات رایج اقتصادی و سیاسی زندگی اجتماعی، فرصت تعامل با دوستان و آشنایان و ایجاد ارتباط معنوی با خالق و جهان لاهوتی دارد. اما نماز در زمینه سازمان عملا ممکن است فرصت ایجاد نابرابری بین نمازگزاران و حتی میان نمازگزاران و غیر نمازگزاران باشد. در صورتی که امام جماعت واجد قدرت در سازمان باشد، اقامه نماز به مسائل مرتبط با قدرت آغشته می‌شود.

بدیهی است که مقصود نگارنده از این سطور، حذف نمازخانه ها از سازمان ها و ادارات به بهانه تقلبی بودن این دست از اماکن نیست. بلکه تنها اشاره به چرایی زمینه ای است که در آن فضای اجرای امر عبادی تحت تاثیر سایر ساختارهای اجتماعی به حاشیه رانده می‌شود. چه بسا با گذشت زمان و تاثیر و تاثّر متقابل عناصر فردی و اجتماعی نمازخانه ها نیز با کارکردهای چندگانه موقعیتی مشابه مساجد را کسب کنند. با این حال تانّی و پرسشگری در ابعاد اجتماعی مسائل عبادی می‌تواند زمینه رشد و تحقق هرچه بیشتر این امور را در زیست فردی و اجتماعی فراهم آورد.

ارجاع به :
Culture, Genuine and Spurious
E. Sapir
American Journal of Sociology
Vol. 29, No. 4 (Jan., 1924), pp. 401-429

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code