گزارشگران مهارشده

در صبحگاه سوم فوریه ۱۹۴۳ یک میلیون آلمانى از رادیوى رژیم نازى آلمان این خبر را شنیدند:
“زیر پرچم صلیب شکسته، برافراشته بر فراز ویرانه هاى شهر استالینگراد، آخرین نبرد صورت گرفت. امراى ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس رزمیدند. آنان بى هدف قربانى نشدند. آنان جان باختند، تا آلمان زنده بماند.”
این گزارش یک دروغ بود. واقعیت این بود، که ارتش ششم آلمان تاب قدرت برتر لشکریان شوروى را نیاورد وتسلیم شد. این رویداد هیتلر را خشمگین ساخت. او مى خواست که سربازانش تا آخرین قطره خون بجنگند. و بدین گونه بود، که به فرمان او حقیقت را کشتند.
استالینگراد تنها مشتى از خروار است، که در جنگ هاى بزرگ، چگونه تفاوت فاحش میان واقعیت از یکسو و گزارشگرى رسانه ها ازسوى دیگر برملا مى گردد. اوتو فون بیسمارک، نخستین صدراعظم آلمان در پایان سده نوزدهم، در اینباره مى گوید: “بیشترین دروغ پردازى ها را مى توان پیش از انتخابات، در زمان جنگ و پس از شکار تجربه کرد”.
دوایت آیزنهاور، که بعدها به مقام ریاست جمهورى آمریکا رسید، در سال 1940 به اهمیت افکار عمومى پى برد و گفت: “این افکار عمومى است که در جنگ پیروز مى شود”. سى سال بعد نظامیان آمریکا در جنگ ویتنام مزه تلخ این واقعیت را چشیدند. هنگامى که سیمور هرش  Seymour Hersh، در سال ۱۹۶۸ گزارشى از یک قتل عام غیر نظامیان ویتنامى را انتشار داد، افکار عمومى بسرعت در برابر جنگ جبهه گرفتند. در سال ۱۹۷۲ تصویر تکاندهنده و معروف یک دختر برهنه و گریان ویتنامى، که از بمب هاى ناپالم جان بدر برده بود، انتشار یافت و یکسال بعد، سرانجام نیروهاى نظامى آمریکا تماماً از ویتنام عقب نشستند. نظامیان آمریکا ازاین شکست خود درس عبرت بزرگى گرفتند. آنان هنگامى که در سال ۱۹۸۳ گرانادا، از جزایر منطقه کارائیب را به اشغال خود درآوردند، درها را به کل بر روى خبرنگاران بستند. در عملیات نظامى آزادسازى کویت در سال ۱۹۹۱ نیز، رسانه هاى غربى اجازه حضور مستقیم در مناطق جنگى را نیافتند.
در جنگ کوسوو، ناتو هرروزه کنفرانس مطبوعاتى تشکیل مى داد. این کنفرانس ها توأم با تصاویر تلویزیونى از قبل سانسور شده و آنهم در چارچوب معینى بود. سخنان جِیمى شى Jamie Shea ، سخنگوى ناتو در این کنفرانس ها، هیچگونه اطلاعات مفیدى به دست نمى داند. او در ششمین روز حملات هوایى ناتو به یوگسلاوى تنها این جملات را ابراز داشت:
“بله، عملیات نظامى کارکرد خوبى دارند و ما تأثیرات خود را گذارده ایم. ما عملیات از کار انداختن سیستم پدافند هوایى و نابودى مرکز آن را آغاز کرده ایم. هدف ما اکنون از کار انداختن ماشین نظامى صرب ها در کوسوو است.” در افغانستان نیز نیروهاى متحدِ سهیم در جنگ، همچنان به استراتژى سکوت و ضداطلاعات خود پایبند ماندند.
ولى در جنگ  علیه عراق، دولت بوش بخوبى مى دانست که تأثیرى که رسانه ها بر افکار عمومى جهانى مى گذارند، از اهمیتى فوق العاده برخوردار است و موفقیت و وجهه جهانى آمریکا در گرو نوع بازتاب گزارشات در رسانه هاى گروهى است. بدین منظور پنتاگون پانصد خبرنگار گزین شده را درون واحدهاى نظامى آمریکایى و انگلیسى، که در خط حمله هستند، گنجاند، ولى تهیه گزارش از سوى این خبرنگاران مهار شده نیز در گرو رعایت یک رشته ضوابط است. یورگ آرمبروستر ، مفسر تلویزیون آلمان در بغداد تا شروع جنگ، این شکل از گزارشگرى را نوعى سانسور مى نامد و مى گوید:
“به نظر من این امر خیلى مسئله ساز است، که نمى توان میان سرباز و خبرنگار تفاوت قائل شد. آنان دستور العمل هایى را دریافت مى کنند که درباره چه چیزى اجازه گزارش ندارند. به آنان فهرستى از موضوعات داده مى شود، که نباید درباره شان پرسش کرد. و به این صورت نمى توان از ابعاد جنگ گزارش داد”.
مرسى مک گینس، معاون رئیس خبرى CBS در همین زمینه مى گوید: “به نظر من سانسور خواهد بود، ولى در مورد چگونگى آن باید منتظر شد. گذشته از این، نظر فرمانده واحدها در مورد گزارش هاى تهیه شده، تعیین کننده خواهد بود.”
همانند جنگ نخست خلیج در سال ۱۹۹۱، در این جنگ نیز تلاش مى شد نشان دهند، که جنگ افزارهاى آمریکایى از دقتى چون یک جراحى برخوردارند، جنگى است که کمترین قربانى غیرنظامى و تخریب شهرها را خواهد داشت. در گزارشات تلویزیونى از کشته شدگان غیرنظامى عراقى تصویرى نیست. مک گینس در این باره مى گوید:
“پنتاگون به جنگ این گونه نگاه مى کند. پنتاگون تعیین مى کند که چه زمان نشان دهیم که چه چیز مورد اصابت قرار گرفته است. این وضعیت رسانه هاى گروهى در یک نظام دمکراتیک پذیرفتنى نیست. ما باید همه ابعاد جنگ را انعکاس دهیم و نه تنها آنچه که دولت بر پایه منافع خود در اختیار ما مى گذارد.”
در این جنگ دو مرکز خبرى نظامى وجود دارد. یکى کنفرانس هاى مطبوعاتى روزانه ژنرال تومى فرنکس در ستاد فرماندهى در کمپ دوحه در قطر و دیگر مرکز خبرى پنتاگون در واشنگتن است. خبرنگاران پنتاگون عارى از هر گونه برخورد انتقادى اند. ویلیام سرین، استاد رشته خبرنگارى دانشگاه دولتى نیویورک در این زمینه مى گوید:
“پنتاگون در زمان هاى عادى جزو آن دسته از نهادهایى است، که درباره شان تقریباً هیچ گزارش قابل اطمینان و انتقادى وجود ندارد. علت این امر به آن دسته از افرادى بازمى گردد، که در صندلى هایشان نشسته اند و منتظرند تا آنها را براى دادن گزارشى صدا زنند. از آن گذشته، گزارشات جنگ بطور فزاینده اى توسط خبرنگارانى تهیه مى شود، که تجربه اى در این موارد ندارند. هم اکنون CNN گزارشگر زنى را به کویت فرستاده، که کارش بطور معمول، گزارش از اعطاى جوایز اسکار بوده است.”
باید اذعان داشت، خبرنگارى که با اونیفورم و کلاه خود، به عنوان جزیى از یک واحد نظامى عمل مى کند، باید وى را جزیى از ماشین جنگ دانست. چنین خبرنگارى هرگز قادر نخواهد بود، گزارشى واقع بینانه و همه جانبه ارائه دهد. و بدین گونه سخنى چند هزارساله  جلوه اى تازه مى یابد. پانصد سال پیش از میلاد، آخیلوس، شاعر شهیر یونانى، دریافت خوداز جنگ را چنین بیان داشت: “حقیقت نخستین قربانى جنگ است”.

 

نویسنده : جان پیلگر
مترجم : علی فیاض
لوموند دیپلماتیک

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code