تهران؛ شهر بی نماد

مفهوم شهر برای اولین بار در یونان باستان و متناسب با تغییرات شگرفی که انسان یونانی به خود دیده به وجود آمد. شهر در تفکر یونانی جایی است که سرشت انسانی را شکل می دهد و به همین جهت است که در اندیشه افرادی چون افلاطون و ارسطو سعادتمندی انسان بدون وجود شهر معنا ندارد. با رشد اسلام و تغییر نام یثرب به مدینه که به معنای شهر بود، گویی ما اهمیت زیاد شهر در جهان و اندیشه اسلامی را هم شاهد هستیم. البته باید تاکید کرد که شهر موجود در تفکر یونانی با مدینه در تفکر اسلامی اشتراک های مفهومی ومعنایی دارد اما آنها را نباید به یک معنا گرفت و پاره ای پیشفرض های فلسفی در شهر یونانی موجودند که مدینه اسلامی آنها را مطرح نمی کند و به یک جهان بینی دیگر قائل هستند. چیستی و چگونگی شهر اسلامی در آموزه های اسلامی، محل و منشا مباحث گسترده و دنباله داری است که نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه کننده این آموزه ها هستند. شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد؟ این سوال عطف گفت و گوی ما با دکتر حسن بلخاری، استاد هنر و رئیس پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر است. در این گفت و گو ضمن تبیین بسترهای معرفتی شهر اسلامی سعی شده است تا مصادیق و مدل های هویت ایرانی-اسلامی در تهران را به عنوان مرکز و پایتخت ایران مورد بررسی قرار دهیم.

ضرورت بازآفرینی هویت ایرانی- اسلامی شهر تهران در گفت و گو با دکتر حسن بلخاری

خردنامه: شهر برای شما یادآور چه مفهومی است و از این معنا چه موضوعاتی به ذهن متبادر می شود؟

محسن ایمانی: شهر یک اصطلاح فارسی است که آن را بلد و اجتماعی با خانه های بسیار و عمارات بی شمار که در آن مردمان سکنا می کنند و بزرگ تر از قصبه و ده است، تعریف می کنند و معادل آن را در عربی مدینه می نامند؛ کلمه ای که اصالتا ریشه آرامی دارد و بر جایی اطلاق می شود که دستگاه قضا را که رمز اهمیت است دارا باشد. در هیچ فرهنگ و تمدنی شهر صرفا کالبدی بی روح و ظرفی بی هویت محسوب نمی شود که تنها باید مکانی برای زندگی انسان ها و محلی برای تامین حوائج و نیازهای مادی آنها باشد بلکه شهر مفهومی توامان از ماده و معنا دارد. معنا در غایت، آرمان، اخلاق و نوع روش و نگرشی که شهر نسبت به حیات خود بر می گزیند، متبلور می شود و این به آن معنی است که کالبد فیزیکی شهر نسبت به معنا بیگانه نبوده و در فرم و صورت خود از معنای حاکم بر زندگی شهرنشینان متاثر است.

 ادیان هم نقش مهمی به لحاظ معرفتی در شکل گیری هویت های اقلیمی و تمدن ها داشته اند؛ آیا درباره شهر هم نظر خاصی در این باره طرح شده است؟

محسن ایمانی: در ادیان ابراهیمی و همین طور دیگر مشارب فکری و عقیدتی از این قبیل خود بیانگر هویت معنایی و معنوی شهر وتقدم این وجه بر کالبد و فیزیک شهر هستند. به عبارتی دیگر در ادیان ابراهیمی شهر بنا به معنا هویت و موجودیت می یابد، نه بنا به ساختار که این ساختار نیز در پناه معنا شکل می گیردو وجود می یابد و نه بالعکس، دقیقا به همین دلیل است که در فرهنگ باستانی شرقیان، معبد و در فرهنگ اسلامی، مسجد قلب شهر محسوب می شود. حضور مسجد در قلب شهر محسوب می شود. حضور مسجد در قلب شهر و شکل گیری مدارس و بازارها در امتداد آن، هویتی به شهر اسلامی می بخشد که به منزله سیر از درون به برون و بالعکس است.

 با این تاکیدی که شما بر وا/زه شهر اسلامی کردید، این شهر در میان اندیشمندان اسلامی به چه معناست؟

محسن ایمانی: متفکران اسلامی شهر اسلامی را عبارت از نمایش فضایی شکل و ساختمان اجتماعی می دانند که بر اساس ایدئال های اسلامی، فرم های ارتباطی و عناصر تزئینی، خود را در آن وارد کرده است. تاکید می کنم که در شهر اسلامی، فرم به تبع معنا تعریف می شود و کالبد، هویت خود را از محتوا همچون نسبت روح وکالبد در بنیان های جهان شناختی اسلامی است همچنان که در جهان بینی اسلامی و قرآنی ماده به کرامت معنا شرافت می یابد و از هویت سفلایی خویش خارج شده و به نورانیت معنا منور می شود. قالب نیز در هنر اسلامی فرمی متناسب با شرافت محتوا دارد.

 آیا معماری اسلامی مدلی را برای شهر اسلامی قائل است. به عبارتی دیگر معماری اسلامی ساحت فرمی برای معماری متصور است؟

محسن ایمانی: بله، معماری اسلامی بر سه ساحت و صورت در این مورد تاکید دارد؛ صورت اول که فرم تمثیلی خانه و شهر خداست که در مکه با کعبه و در هر شهر اسلامی با مسجد صورت تحقق می یابد، صورت دوم هم خانه است که این نیز متناسب با ارزش ها و مفاهیم معنایی و معنوی شکل پیدا می کند و صورت سوم، شهر است که ماهیتی جدای عوامل معنایی موثر بر خانه خدا و خانه مردم ندارد بلکه به یک عبارت صورت مرکب این دو معناست؛ یعنی شهر خانه بزرگ است که هویتی منفک و مجزایی از خانه خدا و خانه مردم ندارد بلکه تنها خانه ای وسیع تر و گسترش یافته تر است که به جای خانواده ای محدود، خانواده ای بزرگ تر را در خود جای داده است.

 به نظر می رسد با چنین تاکید و توصیفی که شما از شهر اسلامی داشتید، نباید در برنامه ریزی شهری توسط دولت اسلامی تغایری بین برنامه ریزی های خانوادگی و شهری صورت می گیرد؟

محسن ایمانی: بله، همین طور است، بر این اساس ما در تبیین هویت شهر اسلامی، کارکرد و فرم مسجد را برمی گزینیم زیرا روشن ساختیم که در تعالیم اسلامی تفاوتی مابین هویت شهر و خانه وجود ندارد و تقسیم و تمایزی نیز که بین خانه خدا و خانه مردم صورت می گیرد، تقسیم در صورت است نه در معنا.

 بنابراین خانه خدا می تواند مدل معرفتی برای شهر اسلامی تلقی شود؟

محسن ایمانی: بله، خانه خدا همان خانه مردم است و اگر نمونه کوچکی از خانه ای بزرگ به نام شهر باشد، منطقا باید تناسب و فرم های آن در شهر پیاده شود. اصولا شهر اسلامی باید بر اساس فرم خانه خدا بنیان و بنیاد گیرد. من مسجد را قلب تپنده شهر اسلامی می دانم. حال ببینیم در مسجد چه فرمی وجود دارد که به کار گرفتن آن در فضای شهری، شهر اسلامی را به مثابه خانه بزرگ خدا قرار داده و مفهوم دارالمومنین شکل می گیرد. مسجد اولا و بالذات مکانی برای عبادت است و خود از اصطلاح سجده گرفته شده که جز ارکان نماز است. هویت واحد خانه خدا و خانه بزرگ مردم-یعنی شهر- الزام می کند تمامی افعالی که در خانه بزرگ صورت می گیرد، حاوی همان هویت و جهتی باشد که در خانه خدا وجود دارد؛ به همین دلیل کسب علم، تجارت، تلاش برای رزق خانواده، نگهبانی شهر، تدبیر امور شهر و هر فعلی که صورت می گیرد، خود عبادت محسوب می شود. با چنین توصیفاتی باید به قضاوت بنشینیم که وضعیت فعلی ما در چه موقعیتی قرار دارد. نظر بر این است که ما در عرصه جهان مدرن و با پذیرش اقتضائات نه چندان متناسب با سنت آن، از طراحی معماری معنوی دور مانده ایم. اینک کارآمدی یک بنا مقدم بر ساحت معنوی آن است زیرا در جهان مدرن، کار مقدم بر انسان شده است. در این عرصه فیزیک شهر و خانه به انسان مدد نمی رساند که آرامش یابد بلکه بر اضطراب و تشویش او می افزاید.

 من ادامه بحثم را معطوف می کنم به شهر تهران؛ امروزه تهران به عنوان یک کلانشهر مورد نظر قرار می گیرد. تهران از اوایل سلسله قاجاریه به عنوان پایتخت برگزیده شده و در این شهر علما و دانشمندان بسیاری هم حضور یافتند؛ به طوری که ما تهران را به عنوان مکتب تهران در میان مکاتب فلسفی معاصر یاد می کنیم و همین طور روزگاری به تهران لقب شهر هزار حکیم را داده بودند. به نظر شما به عنوان یک استاد هنر و شهروند تهرانی نماد هویت ایرانی و اسلامی در شهر تهران کجاست؟

محسن ایمانی: برای پاسخ به این سوال باید مقاطعی از تاریخ معاصر در تهران را جدا کرد؛ چرا که نمادهای تاریخی آن در این تقطیع مشخص می شود. هنگام شکل گیری تهران به عنوان پایتخت و مهم تر از آن به عنوان یک شهر که در حال گذار از جهان سنتی به جان مدرن است، به هنوان مثال دروازه های شهر تهران که امروزه هم بعضی از آن مناطق با آن دروازه ها یاد می شوند- مانند دروازه شمیران، دروازه غارو…- ترادف معنوی ای با دروازه های شهر اسلامی پیدا می کنند. در طول شکل گیری عناصر شهر اسلامی یکی از نمادهای ما دروازه ای بود که در حقیقت حصار شهر به آن ختم می شد و در چهار سوی شهر آن دروازه را داشتیم و بنا به وسعت شهر ممکن بود تعداد دروازه ها بیشتر شود اما آنچه در طراحی شهرها مهم بود، این بود که دروازه ها نمادی از سنت زندگی مردم شهری باشند. بنابراین در این دروازه ها عناصری از هویت ایرانی و اسلامی به خدمت گرفته می شدند.
اولین حضور عناصر ایرانی و اسلامی را ما در طراحی دروازه داریم. اگر تهران را به عنوان مبنا در نظر بگیریم، این شهر بر اساس مفاهیم حاکم بر طراحی شهر اسلامی بنا شده و قلب شهر اسلامی هم مسجد است که ذکر کردم و قلب تهران هم مسجد سپهسالار است. اصلی ترین طراحی های اصیل در تهران برای همان منطقه مسجد سپهسالار است. کنار مسجد، مجلس و مدرسه داریم از این سو مکان های خلافتی و حکومتی مانند شمس العماره و مکان علمی ای مانند دارالفنون و مکان های تجاری ای مانند بانک تجارت در میدان توپخانه، حتی در این محدوده کلیسا و کنیسه هم داریم. در حقیقت اولین هویت ایرانی و اسلامی را در شهر تهران در این منطقه داریم که اکنون در تقسیمات شهرداری تهران منطقه 12 است. آنجا معمار سعی می کند به دلیل آغاز شکل گیری شهر تهران نمادهای ایرانی و اسلامی را مورد استفاده قرار دهد.

 این نگاه تاریخی بود که شما توصیف کردید. سوال من این است که بستر معرفتی شکل گیری چنین نمادهایی در این شهر در چه مبانی ای نهفته است؟

محسن ایمانی: دین اسلام متمایل به اصالت اجتماع و جامعه است. من همان طور که در باب شهر اسلامی توضیح دادم، باید بگویم که بستر معرفتی شهر تهران هم بر همین اصالت اجتماع نهفته است. در تمدن اسلامی شهر در برابر خانه معنا نمی یابد بلکه شهر با خانه هم معنی است. بنابراین شهر ماهیتی پیدا می کند که قلب تپنده آن با اصلی ترین معنای زندگی مسلمانان؛ یعنی عبادت سنخیت پیدا می کند. بنابراین مراکزی مانند مسجد، مدرسه، بازار و مراکز حکومتی به تبع این مکان شکل می گیرند و ما چنین ترسیمی را در مسجد سپهسالار و اطراف آن می بینیم. البته من به نکته ای هم اشاره کنم که اعتقاد به مسجد به عنوان قلب تپنده شهر اسلامی از اعتقاد سنت گرایانه نشات گرفته است؛ چرا که در تاریخ هنر داریم که معمولا مراکز عبادی در شکل گیری شهرها نقش داشته اند. با ورود نهادهای مدرنی مانند مجلس شورا و با تاکیدی که قرآن بر شورا داشته، وقتی که این نهاد در تهران شکل می گیرد، بهترین نقطه آن در کنار مسجد است.

 آیا کسانی که دست اندر کار ساخت شهر بوده اند- مانند معماران و بنایان و…- با عالمان دینی و معرفتی در ارتباط بوده اند که بر چنین موضوعاتی که شما مطرح کردید به خوبی واقف شوند و آن را به کار بندند؟ به طوری که مدینه و خانه هم جنس هم باشند؟

محسن ایمانی: این ارتباط وجود داشته است اما ارتباط مستقیمی نبوده است. معمار در تمدن اسلامی برای طراحی بنا، ناگزیر از رجوعبه متون بوده است؛ به عنوان مثال ابوالوفای بوزجانی کتابی دارد به نام «المنازل فی مایحتاج العمال و الصناع الی الهندسه» به یک عبارت هنرمندان و صنعتگران نیازمند هندسه برای طراحی منازل به این کتاب نیاز دارند. بوزجانی برای نسلی است که این نسل هندسه را از فلسفه گرفته است؛ بنا به اینکه هندسه از اقسام فلسفه وسطی محسوب می شود. الزاما مهندس باید فیلسوف هم می بود. این متون در صورت ظاهر علمی و در صورت باطن فلسفی بودند.

 یعنی برای این افراد کالبد معرفتی مقدم تر بر کالبد فیزیکی بود؟

محسن ایمانی: نه، هر دو را با هم در نظر می گرفتند. من اشاره کنم که کلمه هندسه اصالتا و به لحاظ تبارشناسی از حکمت برخاسته نه از تاریخ معماری صرف. این اصطلاح از مصر باستانی است و بنیاد معنوی هم دارد. در مصر باستان وقتی نیل طغیان می کرد، تمامی تقسیم بندی های کشاورزی به هم می ریخت و انسان مصری اعتقاد داشت که کائوس به جهان بازگشته؛ بنابراین پس از طغیان، مهندسان اندازه گیری زمین را مجددا شروع می کردند. به عبارتی دیگر در آن نظام معرفتی کار مهندس بازگرداندن نظم به نظام هستی بود.

 طی سال های اخیر بحث بازخوانی متون گذشته و ارائه روایت جدید از این متون بسیار مورد بحث قرار گرفته است و خود شما هم در برخی آثارتان به این شیوه رجوع کرده اید. آیا فکر می کنید مدل شهر تهران به لحاظ معرفتی نیازمند بازخوانی است؛ به طوری که زمانی مسجد سپهسالار قلب تپنده و نماد شهر تهران بود؛ اکنون ما باید چنین مدلی را بازخوانی کنیم به عنوان یک متن قدیمی یا باید مدل جدیدی فارغ از آن مدل ها ارائه کنیم؟

محسن ایمانی: من قطعا نیاز به بازخوانی را تایید می کنم اما انجامش را بسیار سخت و دشوار می بینم حقیقتا شهرداری تهران در اداره وسعت غیر قابل کنترل شهر به ستوه آمده است. در این وسعت نیازها تعیین کننده هستند نه مبانی. ما معتقدیم در معماری دو مبنا وجود دارد؛ یک مبنا مربوط به کارکرد آن بناست و دیگری مبنایی است که آن معماری باید جلوه آن باشد. گاهی معماری بر اساس کارکردها تجلی پیدا می کند. در جهان سنتی این دو مبنا با هم هستند اما در جهان مدرن کاربری در اولویت است.

 آیا این اولویت کاربری را شما در باب تلاقی سنت و مدرنیته در شهر تهران می بینید؟

محسن ایمانی: بیشتر در حاکمیت مدرنیته می بینم تا در تلاقی این دو در این تفکر هویت مصرفی بنا مهم است نه هویت آرامش بخش و نمادین بنا که به طور مثال آپارتمان سازی بدین گونه است. بنابراین بازآفرینی تهران بر اساس سنت بسیار دشوار و شاید محال است. شما در این وضعیت باید کل بافت موجود را دگرگون کنید. خیابان ولیعصر معماری سنتی دارد. اولا کاملا عمودی است و بخشی از شهر را به بخش دیگر متصل می کند، ثانیا طراحی این خیابان بر اساس گذر و تامل است. در معماری شهری وقتی که طریق مورد بحث است، طریق نسبتی با طریقت پیدا می کند. شما در این طریق تمامی ابزارهای تامل را باید آماده کرده باشید؛ مثلا حتما باید آب جریان داشته باشد. جریان آب، مزبله گاه نیست که امروزه این گذرگاه ها این گونه شده اند. گذر، درخت و آب را در این خیابان داشتیم اما بازآفرینی این جریان آیا اکنون ممکن است؟ من بازآفرینی را ضروری می دانم اما کاری است بسیار دشوار.

 از نوع نظرات و دیدگاه های شما این گونه می توان استنباط کرد که آنچه را داشتیم، هم اکنون حفظ کنیم که لااقل از بین نرود؛ به طوری که بازخوانی با اینکه دشوار است اما لااقل داشته های موجودمان را از دست ندهیم. سوال دیگر من این است که اگر کسی از شما بپرسد نماد شهر اسلامی در تهران امروز کجاست، چه می گویید؟مسجد الجواد هفت تیر، مسجد امام حسین (ع) که یادگار مرحوم لرزاده است، مسجد سپهسالار، امامزاده صالح تجریش یا برج میلاد و تونل توحید نمادهای امروز این شهر هستند؟ شما به خوبی می دانید شهرهای معروف جهان اسلام مانند استانبول، کوالالامپور، قاهره، بغدا و… هر کدام نماد منحصر و ویژهای دارند. به راستی نماد شهر ما کجاست؟

محسن ایمانی: در شهرهای کلان به به کار بردن نماد بسیار دشوار است؛ چرا که هویت یکپارچه ندارد، نماد در نوع خود مرکزیت هم به همراه دارد اما در شهرهای کلان این گونه نیست. بارگاه امام هشتم(ع) در مشهد روزی هم مرکزیت داشت و هم معنویت که امروزه مرکزیت را از دست داده ولی معنویت را همچنان در دست دارد. در شهرهایی که هویت سنتی و بافت قدیمی خود را حفظ کرده اند، این نمادها همچنان در جریان است اما خطایی که تهران مرتکب شده اینست که مدرنیته را در بافت سنتی قرار داده، در حالی که مدرنیته در حاشیه شهر تهران قرار می گرفت و هویت سنتی آن همچنان در مرکز قرار داشت. من تهران را شهر یکپارچه نمی بینم.
بنابراین امروزه نمی توانیم برای تهران نمادی متناسب با هویت ایرانی و اسلامی که دارای اصالت تاریخی هم باشد بیابیم و آن را عنوان کنیم. مدرنیته در شهرهای غربی بر اساس سیر منطقی خودش حرکت کرده اما حضور مدرنیته در تهران الصاقی است. آن سوالی را که قبلا شما پرسیدید، من تاکید می کنم که وظیفه امروز ما مواریث تاریخی مان است که در تهران بنا شده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code