دین و روانشناسی؛ تعامل یا تقابل

انسان با برخورداری از حس جستجوگری خود، همواره در اندرون خود مواجه با سؤالاتی می شود و طرح این پرسشهایِ بعضاً متناقض او را دچار شکّ و تردید می کند .

درست از همین جاست که بشر بر سر دو راهی قرار می گیرد و گزینه انتخاب را فرا روی خود می بینید و می پرسد کدامین طرف تردید بهتر است؟ و از اینجا به ناگاه گامی به عقب می نهد و می پرسد، هدف کدام است؟ تا بهترین راه را برای رسیدن به آن انتخاب کنم. براساسِ همین تعریفِ هدف و مقصد است که نگرشها به مسائلِ مختلف از هم جدا می شوند. گاه انسان هدف خود را چنان به پرواز در می آورد که از افق اندیشه او عبور کرده و نمود آن جُز در یک امر آرمانیِ صرف و دست نایافتی جلوه نمی کند. و زمانی هم مدّعی است خودِ من دائر مدار کون و مکان می باشم و وجود مدرَکات غیرمحسوس را بر نمی تابد، براساس همین اهداف مختلف، روشها برای رسیدن به آن متفاوت می گردند، یکی از مهمترین این روشها و ابزارها که در طول تاریخ بشر برای دست یا زیدن به مقصد خود به آن پناهنده شده است. مسأله "دین" است.

در عصر حاضر بشر با یک تحوّل بنیادین در زمینه های مختلف علمی و اقتصادی دچار غرور و توهم قدرتِ علمی خویش شده و این امر به پشتوانه پیشینه تفکّر جدایی حوزه دین از حیطه علم (چه عامدانه صورت گرفته باشد و چه قاصدانه) باعث گردیده که او در اهداف خود تردید کند و در بسیاری موارد همه چیز را به دیده پراگماتیستی (pragmatic)بنگرد، هر چند گناه اینجور نگاه را به گردن پیشرفت علوم انداختن چندان منصفانه نخواهد بود. یکی از آن علومی که در عصر حاضر پیشرفت شایان توجهی داشته، "علم روانشناسی" است، که از منظری خاص به انسان نگاه می کند و مدّعی شناخت انسان (و یا لااقل بسیاری از ابعاد او) می باشد.

انسان در بدو نظر در مواجه با این دو مدّعی (دین و روانشناسی) دچار نوعی دو دلی می شود که به نفع کدامیک باید قضاوت کرد؟ آیا این فنّ [علم کاربردی] که بانیان آن در برخی موارد منکر هدف من متدیّن هستند، برای من فایده ای خواهد داشت؟ آیا این علم، صرف نظر از مؤسسان آن با هدف من (که نزد من واقعی و متعالی است) متعارض نیست؟ و به جای تقرب به آن مرا از آن دور نخواهد کرد؟ و یا اساساً چه لزومی در استفاده از داده‌ها ورهیافت های این علم احساس می شود؟ و بطور خلاصه اینکه، آیا جانب دین حق است؟ یا روانشناسی؟ و یا هر دو؟

نوشتار حاضر تأمّلی است گذرا و کلّی در این باب که:

معنای دین چیست؟

معنای روانشناسی کدام است؟

آیا این دو، دوست قدیمند یا دو دشمن دیرینه؟ (تعامل یا تقابل)

و هر کدام از این پرسشها، آبستن چندین پرسش دیگر است، که راقم این سطور با بضاعت علمی اندک و تلاش در حدّ وُسع خود، درصدد پاسخ یابی (و نه پاسخ دهی) به این سؤالات برآمده است. سخن خود را با این پرسش که اساساً معنای دین چیست؟، آغاز می کنیم که در پاسخ به این پرسش ابتدا به معنای لغوی آن و سپس به معنای اصطلاحی آن یا همان تعریف دین می پردازیم و در بحث تعریف دین آن را براساس منابع اسلامی و غیراسلامی تبیین کرده، تعریف مورد نظر خود را مشخص خواهیم کرد.

معنای لغوی دین: دین در لغت یعنی کیش، ملت، صبغه، طریقت، شریعت، مقابلِ کفر و … و در نوع غربی آن (Religion) و غالباً به معنی تعهد، آئین، سرسپردگی و … می باشد.
معنای اصطلاحی یا همان تعریف دین: ذکر این نکته قبل از ورود به بحث تعریف دین لازم است که اساساً تعریف دین کار آسانی نیست زیرا: اوّلاً: ما یک دین واحد نداریم بلکه ادیان متفاوت داریم و پیدا کردن قدر جامع در بین این ادیان کار بسیار مشکلی است تا بتوانیم تعریف به قدر جامع بکنیم.
ثانیاً: نوع افراد در برابر قضیّه دین بی تفاوت نیستند و مواضع خاصّ سودگرایانه بروز می دهند.
تعریف دین در منابع غربی: همانطور که قبلاً اشاره شد، تعاریف دین در این حوزه بسیار متعدد و متفاوتند بطوری که دسته بندی آنها در دسته های مشخص کار مشکلی است امّا بطور کلّی شاید بشود این تعریف‌ها را در ذیل چندین عنوانِ عام گِرد آورد:

1. تعاریف عقل گرایانه (Intellectualistic defintions)؛ برای نمونه به تعریف فیلسوف انگلیسی هربرت اسپنسر(Herbert spencer) دقت کنید: "ذاتِ دین، ایمان به این است که همه چیز تجلیّات قدرتی هستند که فراتر از حدّ معرفت‌ها است".

2. تعاریف عاطفه گرایانه (Affectivitic definitions)؛ فریدریک شلایر ماخر(Fridrich sceleir moocher) می گوید: "دین عبارتست از احساس اتکای مطلق به چیز دیگر". همچنین در کتاب "عقل و اعتقاد دینی بشر" آقای تی یل (C.P.Tiele) دین را اینگونه تعریف نموده است: "در حقیقت دین وضعیّتی روحی یا حالتی ناب و حرمت آمیز است که آنرا خشیت می خوانیم".

3. تعاریف عمل گرایانه (Practical definitions)؛ بنگرید به تعریف ماتیوآرنولد(Matthew Arnold): "دین همان اخلاق است که احساس عاطفه به آن تعالی و گرما می بخشد".

4. تعریف های مرکب (Complexed definitions): که این تعاریف به بیشتر از یک بعد دین اشاره دارد، مثل اینکه گفته شود: دین نظامی از باورداشت‌ها و عملکردهایی است که از راه آنها، گروهی از مردم با مسائل نهائی زندگی کلنجار می روند.

بر هر یک از تعاریف فوق معایب و نقدهایی وارد است که نوشتار حاضر درصدد بررسی آنها نیست بلکه هدف ما در اینجا نشان دادن یک نهایت کلّی از مفهوم دین در نزد اندیشمندان غربی است، که تعاریف فوق تقریباً چکیده ای از برداشت عالمان غربی از واژه دین می باشد.

پی افزود:
1. Psychology
2. زیرا انسان هر چند هم حق طلب باشد، امّا انس وی با یک مسأله، دل کندن از آن را برای وی سخت می کند.
3. disposition
4.ر.ک : قلمرو شناسی دین، مصطفی کریمی به نقل از "جامعه شناسی دین". همیلتون ملکهم.

منابع:
1. قرآن کریم
2. زمینه روانشناسی هیلگارد/ ترجمه محمدتقی براهنی و …
3. تجربه دینی بشر، نینیان اسمارت- ترجمه: گودرزی.
4. عقل و اعتقاد دینی بشر، پیترسون و …، ترجمه: نراقی و سلطانی.
5. قرآن و قلمرو شناسی دین، مصطفی کریمی.
6. آموزش فلسفه ، آیت ا.. مصباح یزدی.
7. روانشناسی عمومی (چاپ نشده)، رحیم میردریکوندی.
8. نظریه بداهت ، دکتر محمد تقی فعالی.
9. لغت نامه دهخدا، ج8 .

تاریخ انتشار در سایت: ۱۲ آذر ۱۳۸۶ منبع: / خبرگزاری / فارس ۱۳۸۶/۰۹/۱۲ نقش هانویسنده : مرتضی حبیبی رسته: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code