ویروس کرونا: چه کسانی در نظم نوین جهانی، برنده و یا بازنده خواهند بود؟

ویروس کرونا: چه کسانی در نظم نوین جهانی، برنده و یا بازنده خواهند بود؟

| کووید 19، انتقال قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع می‌‌بخشد. کره‌‌ی جنوبی و سنگاپور بهترین واکنش را نشان داده‌‌اند و چین نیز پس از اشتباهات اولیه‌‌ی خود ، عملکرد موفقی داشته است.

| The Guardian

«همه‌ چیز خوب خواهد شد »، این چیزی است که ایتالیایی‌ها به ما یاد داده‌اند. اما آیا در واقعیت نیز، در آینده همه چیز بهتر خواهد شد؟ ممکن است اکنون قضاوت در رابطه با آن‌چه امانوئل مکرون، آن را «جنگ علیه دشمن نامرئی» توصیف کرده است و بررسی پیامدهای آن بر اقتصاد و سیاست (در آینده‌ای دور که وضعیت عادی می‌گردد)، زودهنگام به نظر برسد. کمتر کسی تنها بعد از سه دور اول بازی، به تحلیل آن می‌نشیند.

رهبران، سیاست‌مداران و تحلیلگران جغرافیای سیاسی جهان، می‌دانند كه در دوره‌ی سرنوشت‌سازی زندگی می‌كنند، از این رو یک چشمشان به نبرد روزانه و چشم دیگرشان به پیامدهای این بحران بر جهان است. اکنون جهان‌بینی‌های رقیب، بلوک‌های قدرت، رهبران و سیستم‌های انسجام اجتماعی در دادگاه افکار جهانی در معرض آزمایش قرار دارند.

در حال حاضر، همه در دهکده‌ی جهانی در حال یادگیری درس‌هایی هستند. در فرانسه، مکرون پیش‌بینی کرده است که: «این دوره به ما چیزهای زیادی خواهد آموخت. بسیاری از اطمینان‌ها و اعتقادها از بین خواهند رفت. بسیاری از چیزهایی که فکر می‌کردیم غیرممکن هستند، اتفاق خواهند افتاد. فردای پیروزی، به گذشته باز نخواهیم گشت، [زیرا] از نظر اخلاقی قوی‌تر خواهیم بود. ما عواقب آن را خواهیم پذیرفت، همه‌ی عواقب را.» او قول داده است که در حوزه‌ی بهداشت، سرمایه‌گذاری بزرگی انجام دهد. گروهی از نمایندگان طرفدار مکرون در مجلس، هم‌اکنون وب‌سایت «روز بعد[1]» را راه‌‌اندازی کرده‌اند.

در آلمان، زیگمار گابریل[2]، وزیر امور خارجه‌ی سابق حزب سوسیال دموکرات؛ این چنین اظهار تاسف کرده است که: «ما 30 سال با دولت صحبت کردیم» و پیش‌بینی می‌کند که نسل بعدی، کمتر نسبت به جهانی شدن، ساده‌انگار خواهد بود. در ایتالیا نخست وزیر پیشین، ماتئو رنزی[3]؛ خواستار ایجاد کمیسیونی در آینده است. در هنگ کنگ، می‌توان دیوار نوشته‌هایی با این مضمون مشاهده نمود: «بازگشتی به وضعیت عادی وجود ندارد زیرا وضعیت عادی زمانی بود که این مشکل هنوز به وجود نیامده بود.» هنری کیسینجر[4]، وزیر امور خارجه‌ی ایالات متحده در زمان ریچارد نیکسون[5]؛ معتقد است که اکنون حاکمان باید آماده‌ی نظم نوین جهانی، پس از ویروس کرونا؛ باشند.

دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش[6]، اظهار داشته است که: «ارتباط بین بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان، هرگز به این اندازه کارایی نداشته است. کویید 19 به طرز چشمگیری نشان خواهد داد که آیا ما [به هم] خواهیم پیوست … و یا شکست خواهیم خورد.»

بحثی که در اندیشکده‌‌های جهانی مطرح است، در رابطه با همکاری نمی‌‌باشد، بلکه در این‌‌باره است که آیا چین و یا ایالات متحده به عنوان رهبران جهان پساکرونا ظهور خواهند کرد یا خیر.

در انگلستان، این بحث نسبتاً نادیده گرفته می‌‌شود. حزب در حال خروج کارگر، آشکارا به دنبال اثبات توانمندسازی دولت و نیروی کار است. در این راستا، تعریف مشاغل ارائه‌‌دهنده‌‌ی خدمات عمومی، شامل پیک‌‌های تحویل و صاحبان مغازه‌‌های محقر گوشه‌‌ی خیابان نیز شده است. در واقع، آن‌‌چه ناپلئون با تحقیر ملت انگستان را بدان خواند و به آنان «ملت مغازه‌‌دار» گفت، دیگر چندان بد به نظر نمی‌‌رسد.

 در زمان شروع ویروس کرونا، این راننده‌ی پیک، در فیسبوک، توییتر و پینترست؛ به عنوان نماد خدمات عمومی در بریتانیا تبدیل شد.

در زمان شروع ویروس کرونا، این راننده‌ی پیک، در فیسبوک، توییتر و پینترست؛ به عنوان نماد خدمات عمومی در بریتانیا تبدیل شد. عکس از: موردو مک‌لود[10]/روزنامه‌ی گاردین [11]

 

این وضعیت، در بریتانیا به وضوح با زمان جنگ جهانی دوم مورد مقایسه قرار می‌‌گیرد. پائول ادیسون[12] در «جاده‌‌ای به 1945[13]»،  شرح می‌‌دهد که چگونه جنگ جهانی باعث شد که بریتانیا، به چپ متمایل گردد. وی به نقل از خاطرات یک روزنامه‌‌نگار به نام جی‌‌ال هادسون[14] در سال 1944، می‌‌نویسد: «دیگر هیچ توجیهی برای بیکاری، زاغه‌‌نشینی و کمبود مواد غذایی وجود ندارد. ما در این جنگ نشان دادیم که بریتانیایی‌‌ها در گِل نمی‌‌مانند. کافی است تنها نیمی از بصیرت، انرژی و نبوغ خود را به کار گیریم و در رابطه با آن‌‌چه در این جنگ انجام دادیم، به یک جمع‌‌بندی برسیم، در این حالت چه کاری وجود دارد که نتوانیم انجام دهیم؟ ما استدلال مبهم و نویدبخش روزهای بهتر را که می‌‌گفتند قادر به انجام این کار نیستیم و یا نباید این کار را انجام دهیم، را از بین برده‌‌ایم. مالیات‌‌های سنگین و سهمیه‌‌بندی مواد غذایی، خواه ناخواه ملت ما را بالا برده است.»

موضوعات مختلفی برای بحث و گفت‌‌وگو آماده است: انتخاب بین اقتصاد نا به سامان و سلامت عمومی؛ برتری‌‌های سیستم‌‌های بهداشت متمرکز یا منطقه‌‌ای، نسبت به یکدیگر؛ جهانی شدن در معرض آسیب؛ آینده‌‌ی سازمان ملل متحد؛ عوام‌‌فریبی؛ مزایای ذاتی اقتدارگرایی.

به همین ترتیب، بوریس جانسون[15] مجبور به ترک دولت گردید، اما به نظر می رسد که تأثیری که این موضوع بر جامعه‌‌ی مدنی انگلستان گذاشته است، بسیار بیشتر از تأثیر آن بر سیاست این کشور می‌‌باشد. انگلیسی‌‌های که به سردی و سکوت شهره‌‌اند، دیگر تنها بازی نمی‌‌کنند[16]. احساس تلاش جمعی، کارکنان بهداشتی داوطلب، کوبیدن اعتراض‌‌آمیز به کف قابلمه‌‌ها، همه و همه این حس را القا می‌‌کند که سرمایه‌‌ی اجتماعی از دست رفته در حال اصلاح است. اما در جنبه‌‌های سیاسی، هنوز بحث جدیدی مشاهده نمی‌‌گردد. شاید این کشور، خسته از خروج از اتحادیه‌‌ی اروپا، نتواند با درون‌‌گرایی و تحولات بیشتر، کنار بیاید.

در اروپا، ایالات متحده و آسیا، بحث گسترده‌‌تر شده است. ممکن است زندگی عمومی متوقف شده باشد، اما بحث‌‌های عمومی، شدت گرفته‌‌اند. موضوعات مختلفی برای بحث و گفت‌‌وگو آماده است: انتخاب بین اقتصاد نا به سامان و سلامت عمومی؛ برتری‌‌های سیستم‌‌های بهداشت متمرکز یا منطقه‌‌ای، نسبت به یکدیگر؛ جهانی شدن در معرض آسیب؛ آینده‌‌ی سازمان ملل متحد؛ عوام‌‌فریبی؛ مزایای ذاتی اقتدارگرایی.

گویا این بیماری همه‌‌گیر، به رقابتی برای رهبری جهان تبدیل شده است و کشورهایی که قادر به واکنش مؤثر نسبت به این وضعیت بحرانی باشند، اهمیت خواهند یافت. سیاستمدارانی که در خارج از سفارتخانه‌‌های خالی خود فعالیت می‌‌کنند، به شدت در تلاشند تا از نحوه‌‌ی مدیریت بحران در کشورهای خود، دفاع کنند و غالباً نسبت به منتقدین، مواضع شدیدی می‌‌گیرند. غرور ملی و سلامتی در معرض خطر هستند. هر کشوری به همسایه‌‌ی خود نگاه می‌‌کند تا ببیند با چه سرعتی در حال «کم کردن شیب منحنی است».

اندیشکده‌‌ی گروه بحران[17]، در ارزیابی چگونگی اثرگذاری ویروس، بر سیاست بین‌‌الملل؛ چنین می‌‌گوید: «در حال حاضر می‌‌توان به دو روایت رقیب در رابطه با وضع موجود اشاره نمود، اول این‌‌که کشورها باید برای مقابله‌‌ی بهتر با کرونا، در کنار هم باشند. دومی هم این است که کشورها برای محافظت بهتر خود در برابر کرونا، جدا از یکدیگر قرار گیرند.»

بیونگ چول هان ، فیلسوف بزرگ کره‌‌ی جنوبی؛ اظهار داشته است كه پیروز این میدان «كشورهای آسیایی مانند ژاپن، كره، چین، هنگ كنگ، تایوان یا سنگاپور هستند كه ذهنیتی اقتدارگرایانه دارند كه ناشی از سنت فرهنگی آن‌‌ها و گرایش ایشان به کنفسیوس است. مردم این کشورها نسبت به اروپا، مطیع‌‌تر هستند و کمتر عصیان می‌‌کنند. آنان بیشتر به دولت اعتماد دارند. [در این کشورها] زندگی روزمره، بسیار سازمان یافته‌‌تر است.

هم‌‌چنین مطرح می‌‌نماید: «این بحران، یك آزمون سخت برای دو ادعای رقیب است که کشورهای لیبرال یا غیرلیبرال را در مدیریت بهتر پریشانی‌‌های شدید اجتماعی، موفق می‌‌دانند. با شیوع این بیماری، نه تنها ظرفیت‌‌های عملیاتی سازمان‌‌هایی مانند WHO و سازمان ملل متحد، آزمایش می‌‌شوند، بلکه فرضیات اساسی در رابطه با ارزش‌‌ها و معامله‌‌های سیاسی که آن‌‌ها را شکل می‌‌دهند، نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت.»

در فیسبوک، توییتر و پینترست، تصویر یک هواپیمای روسی که به اسپانیا کمک‌‌های دارویی می‌‌کند، مشاهده می‌‌گردد.

در فیسبوک، توییتر و پینترست، تصویر یک هواپیمای روسی که به اسپانیا کمک‌‌های دارویی می‌‌کند، مشاهده می‌‌گردد. عکس‌‌برداری از خوزه جوردان، AFP در تصاویر گتی[18].

 

در حال حاضر، بسیاری ادعا می‌‌کنند که شرق در این نبرد روایت‌‌ها پیروز شده است. بیونگ چول هان[19]، فیلسوف بزرگ کره‌‌ی جنوبی؛ در متنی تأثیرگذار در ال پایس[20]؛ اظهار داشته است كه پیروز این میدان «كشورهای آسیایی مانند ژاپن، كره، چین، هنگ كنگ، تایوان یا سنگاپور هستند كه ذهنیتی اقتدارگرایانه دارند كه ناشی از سنت فرهنگی آن‌‌ها و گرایش ایشان به کنفسیوس[21] است. مردم این کشورها نسبت به اروپا، مطیع‌‌تر هستند و کمتر عصیان می‌‌کنند. آنان بیشتر به دولت اعتماد دارند. [در این کشورها] زندگی روزمره، بسیار سازمان یافته‌‌تر است. مهم‌‌تر از همه این‌‌که، آسیایی‌‌ها، به شدت به نظارت دیجیتالی برای مقابله با ویروس، پایبند هستند. در آسیا، نه تنها ویروس‌‌شناسان و همه‌‌گیرشناسان[22]، بلکه دانشمندان علوم رایانه‌‌ای و متخصصان ابرداده‌‌ها نیز در حال مقابله با این همه‌‌گیری هستند.»

او پیش‌‌بینی می‌‌کند: «چین اکنون می‌‌تواند پلیس دیجیتالی خود را به عنوان الگویی موفق در برابر همه‌‌گیری بفروشد. چین برتری سیستم خود را با افتخار خیلی بیشتر نیز در معرض نمایش خواهد گذاشت.» وی معتقد است که ممکن است رأی‌‌دهندگان غربی، که جذب امنیت و اجتماع شده‌‌اند؛ بخواهند این آزادی‌‌ها را فدا کنند. برای مثال، آزادی کمی در قرنطینه‌‌ی اجباری خانگی در کل فصل بهار، وجود دارد.

قطعاً، اکنون چین در دور پیروزی قرار دارد و معتقد است که توانسته جایگاه خود را به طرز ماهرانه‌‌ای از مقصر به ناجی جهان بازگرداند. نسل جدید سیاستمداران جوان چینی، برای اثبات برتری کشورشان؛ به رسانه‌‌های اجتماعی رفته اند. میشل دوکلوس[23]، سفیر پیشین فرانسه که هم اکنون در انستیتو مونتاژ[24] فعالیت می‌‌کند، چین را به «تلاش بی شرمانه برای سرمایه‌‌گذاری بر روی پیروزیش در مقابل ویروس و استفاده‌‌ی تبلیغاتی از آن برای سیستم سیاسی خود» متهم می‌‌سازد. «جنگ سرد اعلام نشده‌‌ای که از مدتی پیش در حال شکل‌‌گیری بود، چهره‌‌ی واقعی خود را زیر نور شدید کووید 19 نشان می‌‌دهد.»

استفان والت[25]، که یکی از نظریه پردازان روابط بین المل دانشگاه هاروارد[26] است، فکر می‌‌کند که ممکن است چین موفق گردد. او در متنی که برای اولین بار در مجله‌‌ی فارن پالیسی[27] منتشر شد، عنوان نمود: «کووید 19، انتقال قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع می‌‌بخشد. کره‌‌ی جنوبی و سنگاپور بهترین واکنش را نشان داده‌‌اند و چین نیز پس از اشتباهات اولیه‌‌ی خود ، عملکرد موفقی داشته است. واکنش دولت‌‌های اروپایی و ایالات متحده بسیار تردیدبرانگیز بوده است و می‌‌تواند منجر به تضعیف قدرت غرب گردد.»

بسیاری از افراد در جناح چپ اروپا، مانند اسلاوی زیزک[28] که یک فیلسوف اسلونیایی است؛ از قدرت گرفتن اقتدارگرایان می‌‌ترسند و غرب را این‌‌چنین پیش‌‌بینی می‌‌کنند: «یک بربریت جدید با چهره‌‌ای انسانی، اقدامات بی‌‌رحمانه‌‌ای که برای بقا انجام می‌‌شوند ([گرچه] همراه با هم‌‌دردی و شماتت) و نظرات کارشناسی که به آن‌‌ها مشروعیت می‌‌بخشند.»

بر خلاف وی، شیوشانکار منون[29]، استاد مهمان در دانشگاه آشوکا[30]ی هند، معتقد است: «تاکنون، تجربه نشان داده است که اقتدارگرایان و عوام‌‌فریبان، در اداره‌‌ی همه‌‌گیری موفق نبوده‌‌اند. کشورهایی مانند کره و تایوان که توانستند واکنشی سریع و موفق از خود نشان دهند، جمهوری بوده‌‌اند و رهبرانی اقتدارگرا و عوام‌‌فریب نداشتند.»

فرانسیس فوکویاما[31] می‌‌گوید: «آن‌‌چه در رابطه با واکنش به بحران، کشورها را از هم متمایز می‌‌سازد، استبداد و یا جمهوریت نیست. آن‌‌چه تعیین‌‌کننده است، نوع رژیم نمی‌‌باشد؛ بلکه ظرفیت دولت و مهم‌‌تر از آن اعتماد به حکومت  است.» وی از آلمان و کره‌‌ی جنوبی، به عنوان دو کشور موفق در این زمینه یاد می‌‌کند.

فرانسیس فوکویاما می‌‌گوید: «آن‌‌چه در رابطه با واکنش به بحران، کشورها را از هم متمایز می‌‌سازد، استبداد و یا جمهوریت نیست. آن‌‌چه تعیین‌‌کننده است، نوع رژیم نمی‌‌باشد؛ بلکه ظرفیت دولت و مهم‌‌تر از آن اعتماد به حکومت  است.»

کره‌‌ی جنوبی، بر خلاف چین، یک کشور جمهوری است و بهترین عملکرد را از خود نشان داده است. مطبوعات بین‌‌المللی، مملو از مقالاتی در رابطه با چگونگی پیروی آلمان از مدل موفق کره‌‌ جنوبی در آزمایش انبوه[32] است.

اما کره جنوبی، اقتصادی صادرات‌‌محور دارد. اگر همان‌‌طور که پروفسور جوزف استیگلیتز[33] پیش‌‌بینی می‌‌کند، همه‌‌گیری این بیماری، غرب را مجبور به بازبینی در زنجیره‌‌ی تأمین جهانی خود کند، آن‌‌گاه کره‌‌ی جنوبی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. وی معتقد است که این بیماری همه گیری، نشان داده است که مشکلاتی در رابطه با تمرکز تولیدات تجهیزات پزشکی در جهان وجود دارد. به این ترتیب، موجودی‌‌های محصولات وارداتی کاهش خواهد یافت و کشورها بیشتر به تولید داخلی روی خواهند آورد. ممکن است کره جنوبی به دلیل مواجهه خوب با این بیماری مورد تقدیر قرار گیرد، اما بازار جهانی خود را از دست خواهد داد.

در حال حاضر، جدا از کسانی مانند استیو بانون[34] که معتقد به «تجزیه‌‌ی دولت اداری» هستند، بازنده‌‌ی فعلی اتحادیه‌‌ی اروپا است.

برخی طرفداران اروپا، به منتقدین اصلی آن تبدیل شده‌‌اند. نیکول گنسوتو[35]، نایب رئیس مؤسسه‌‌ی فکری ژاک دلورس[36] می‌‌گوید: «عدم آمادگی اتحادیه‌‌ی اروپا، ضعف و ترس آن، بهت‌‌آور است. قطعاً، بخش سلامت، جزو شایستگی‌‌های آن نیست، اما این به آن معنا نیست که هیچ ابزار و یا مسئولیتی ندارد.» اولین اقدام بدیهی که باید انجام می‌‌شد، بستن مرزها، گردآوری تجهیزات و ایجاد گروهی برای واکنش ملی بود. در زمان كمبود، هر کس به فکر خویش است و ایتالیا کشوری بود که بیش از همه، تنها رها شد.

نیکول گنسوتو نایب رئیس مؤسسه‌‌ی فکری ژاک دلورس می‌‌گوید: «عدم آمادگی اتحادیه‌‌ی اروپا، ضعف و ترس آن، بهت‌‌آور است. قطعاً، بخش سلامت، جزو شایستگی‌‌های آن نیست، اما این به آن معنا نیست که هیچ ابزار و یا مسئولیتی ندارد.»

اما این موضوع، به درگیری‌‌های زشتی میان شمال و جنوب اروپا، در رابطه با موضعاتی چون بدهی مشترک و یا شرایط لازم برای صدور هر گونه اعتبار از جانب صندوق کمک به بحران مالی منطقه‌‌ی یورو[37]؛ گردید. هلندی‌‌ها و آلمانی‌‌ها معتقدند که ایتالیا سعی دارد از این بحران، در لومباردی[38] بهره گیرد و مصوبه‌‌ای که در آن، موضوع یوروباند[39]ها (پرداخت بدهی‌‌های جنوب، توسط شمال) رد شده بود را مورد بازبینی قرار دهد. نخست وزیر ایتالیا، جوزپه کونته[40]، ضمن رد این موضوع، به این مجموعه گفت: «تاریخ نشان خواهد داد». وی هشدار داد که اگر اتحادیه‌‌ی اروپا شکست بخورد، احتمال از هم پاشیده شدن آن وجود دارد.

نخست وزیر پرتغال ، آنتونیو کاستا[41]، از اظهارات «منزجر کننده» و «حقیر» وزیر خارجه‌‌ی هلند، ووپک هوکسترا[42]؛ سخن راند و وزیر امور خارجه‌‌ی اسپانیا، آرانچا گونزالس[43]، این سؤال را مطرح نمود که آیا هلندی‌‌ها متوجه این موضوع هستند که «اکر یک کشتی غرق شود، حتی آن‌‌هایی که در کابین درجه‌‌ی یک قرار دارند نیز غرق خواهند شد» با خیر؟

انریکو لتا[44]، نخست وزیر پیشین ایتالیا نیز با انتقاد از مقاومت هلند در کمک به ایتالیا، به مطبوعات هلند گفت که دیدگاه ایتالیا در رابطه با هلند، به شدت آسیب دیده است: «یک روز بعد از آن‌‌که مأمورین گمرک آلمان، محموله‌‌ی بزرگی از ماسک را در مرز متوقف کردند، کامیون‌‌های روسی که دارای تجهیزات امدادی بودند، در خیابان‌‌های رم عبور کردند و میلیون‌‌ها ماسک از چین ارسال شد. ماتئو سالوینی[45] منتظر چنین اقداماتی از جانب هلند و آلمان است تا به راحتی بگوید: می‌‌بینید، ما هیچ مصرفی برای اتحادیه اروپا نداریم.»

موضع اتحادیه‌‌ی اروپا غیرقابل بازگشت نیست. خاتمه‌‌ی موضوع سالوینی[46] هنوز جای پای خود را پیدا نکرده است، زیرا محبوبیت کنته، باعث می‌‌شود این نخست وزیر، یک هدف آسان نباشد. کونته تبدیل به محبوب‌‌ترین رهبر تاریخ جمهوری ایتالیا شده است. برخی سیاستمداران آلمانی مانند ماریان ونت[47] نیز سعی کردند با انتقال برخی بیماران ایتالیایی از برگامو[48] به کلن[49] و معالجه‌‌ی آنان، برخی از آسیب‌‌ها را جبران کنند.

اما با وجود افزایش آمار کشته‌‌ها در اروپا و بحرانی که به تازگی شروع به نفوذ در آفریقا کرده است، گفتمان اتحادیه‌‌ی اروپا تاکنون تحت سلطه‌‌ی روشی نامعین و بسیار خام، در رابطه با چگونگی تأمین بودجه‌‌ی صندوق کمک به بحران مالی منطقه‌‌ی یورو، بوده است.

آن‌‌چه مایه‌‌ی تسلای اروپایی‌‌ها می‌‌باشد‌‌، نگاه به آن سوی اقیانوس اطلس و مشاهده‌‌ی هرج و مرج روزانه در نشست‌‌های مطبوعاتی عصرانه‌‌ی دونالد ترامپ[50]، است. چیزی که هر روز یادآوری می‌‌کند، انسان عاقل قادر به برنامه‌‌ریزی برای مواجهه با هر بحرانی است، به جز یک رئیس جمهور غیر منطقی! ناتالی توکی[51]، یکی از مشاورین جوزپ بورل[52]، رئیس امور خارجه‌‌ی اتحادیه اروپا، این سؤال را مطرح می‌‌کند که آیا مانند آن‌‌چه که در سال 1956 رخ داد و بحران سوئز[53] به عنوان نمادی از فروپاشی نهایی قدرت جهانی انگلستان، اتفاق افتاد، قرار است که ویروس کرونا، نمادی از «لحظه‌‌ی سوئز» برای ایالات متحده باشد؟

خود بورل اصرار دارد كه اتحادیه‌‌ی اروپا با وجود آغاز سختی که پشت سر گذاشته است، در حال پیدا کردن جای پای خود و شکل‌‌دهی همکاری‌‌هایی برای پیروزی است. او در پروژه‌‌ی سندیکا، چنین می‌‌نویسد: «بعد از مرحله‌‌ی اول که واگرایی تصمیمات ملی بود، اکنون وارد مرحله‌‌ای از همگرایی با محوریت اتحادیه‌‌ی اروپا می‌‌شویم. جهان در ابتدا، به گونه‌‌ای ناهماهنگ با بحران روبرو شد، بسیاری از کشورها، علائم هشدار دهنده را نادیده می‌‌گرفتند و به تنهایی پیش می‌‌رفتند. اکنون مشخص شده که تنها راه خروج از این بحران، با هم بودن است.»

ممکن است ثابت گردد که او درست می‌‌گوید، اما در حال حاضر، دو کفه‌‌ی ترازو در یک سطح هستند. هنوز دنیایی وجود دارد که باید بر این بحران غلبه کند.

[1] Jour d’Après

[2] Sigmar Gabriel

[3] Matteo Renzi

[4] Henry Kissinger

[5] Richard Nixon

[6] António Guterres

[7] Facebook

[8] Twitter

[9] Pinterest

[10] Murdo MacLeod

[11] The Guardian

[12] Paul Addison

[13] The Road to 1945

[14] JL Hodson

[15] Boris Johnson

[16] Bowling Alone

[17] Crisis Group

[18] Getty

[19] Byung-Chul Han

[20] El País

[21] Confucianism

[22] Epidemiologist

[23] Michel Duclos

[24] Institut Montaigne

[25] Stephen Walt

[26] Harvard

[27] Foreign Policy magazine

[28] Slavoj Žižek

[29] Shivshankar Menon

[30] Ashoka

[31] Francis Fukuyama

[32] Mass Testing

[33] Joseph Stiglitz

[34] Steve Bannon

[35] Nicole Gnesotto

[36] Jacques Delors

[37] Euro Zone Bailout Fund

[38] Lombardy

[39] Eurobond

[40] Giuseppe Conte

[41] António Costa

[42] Wopke Hoekstra

[43] Arancha González

[44] Enrico Letta

[45] Matteo Salvini

[46] Salvini

[47] Marian Wendt

[48] Bergamo

[49] Cologne

[50] Donald Trump

[51] Nathalie Tocci

[52] Josep Borrell

[53] Suez

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code