مقاله

مقالات موضوع اینترنت را اینجا می‌توانید بخوانید!

اینترنت و سرمایه داری

از مگامال تا آمازون

| رسانه و اینترنت در خدمت تولید و مصرف هرچه بیشتر کالاها شکل گرفته‌اند، نه در جهت ارتقاء وجه معنوی، فکری و انسانی شهروندان.‌

«نمایش، رویای شومِ جامعه‌ی مدرنِ زنجیری است، که نهایتاً بیانگرِ چیزی جز میل خوابیدن‌اش نیست.‌ نمایش نگهبان این خواب است» گی دوبور، جامعه نمایش

اگر انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی را دو رویداد مهم جهان مدرن پس از آغاز دوره‌ی روشنگری بدانیم، سومین رویداد مهم جهان انسانی را می‌توان انقلاب الکترونیکی و دیجیتالی دانست.‌ برای اثبات میزان وسعت، گستردگی و تأثیر و اهمیت انقلاب دیجیتال نیاز چندانی به منابع و شواهد تاریخی نیست، بلکه حتی هم‌اکنون خواندن این متن توسط شما به واسطه‌ی انقلاب دیجیتال در چند دهه‌ی اخیر است.‌ میزان وسعت و تاثیرگذاری تحولات دیجیتال بر زندگی بشر چندان است که می‌توان زندگی بشر را به پیش و پس از وجود کامپیوتر و اینترنت تقسیم بندی کرد.‌ امروزه از لحظه‌ای که سر از بالین برمی‌داریم تا شب که به خواب برگردیم نه تنها ساعتها به صفحات دیجیتال تلفن‌های همراهمان، تلوزیون‌ها و ماهواره‌ها خیره می‌شویم، بلکه بسیاری از امور روزمره و کاری‌مان به واسطه‌ی وجود ابزارهای ارتباطی و تکنولوژی‌های دیجیتال پیش می‌روند و این امر یک وابستگی ضروری را برای استفاده از ابزارهای دیجیتال برایمان ایجاد کرده است.‌ برای مثال استفاده از کارتهای اعتباری این روزها بیشتر از پول نقد کاغذی رایج است و حتی یک میوه فروش ساده هم بدون داشتن ابزار استفاده از کارت اعتباری کسب و کارش دچال اختلال می‌شود و شاید بسیاری از مشتری‌های خود را از دست بدهد.‌ اما مسأله به اینجا ختم نمی‌شود.‌

استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌های دیجیتال، کامپیوتر، موبایل و اینترنت امروزه دیگر صرفاً جنبه‌ی ضرورت کارکردی در اقتصاد، سیاست و پیش‌برد اهداف دولت‌ها، سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را ندارند، بلکه بخش اعظمی از کارکردهایشان وجه مصرفی و سرگرم کننده و تسهیل کننده‌ی ارتباطات گروهی و بین‌فردی دارند.

استفاده از ابزارهای الکترونیکی و دیجیتال از حیث گستردگی و نفوذشان در بطن امور اقتصادی، مردم جهان را ناگزیر به استفاده از آنها کرده است.‌ امروزه بانک‌ها، ادارات و موسسات دولتی، صنعتی، تولیدی و تقریباً تمامی نهادهای اجتماعی را نمی‌توان بدون وجود ابزارهای الکترونیکی و دیجیتالی متصور شد.‌ اما استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌های دیجیتال، کامپیوتر، موبایل و اینترنت امروزه دیگر صرفاً جنبه‌ی ضرورت کارکردی در اقتصاد، سیاست و پیش‌برد اهداف دولت‌ها، سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را ندارند، بلکه بخش اعظمی از کارکردهایشان وجه مصرفی و سرگرم کننده و تسهیل کننده‌ی ارتباطات گروهی و بین‌فردی دارند.‌ در حقیقت از زمانی که انحصار استفاده از ابزارهای الکترونیکی و دیجیتالی از دست دولت‌ها و حاکمیت‌ها خارج شد، حالا باید کارکردها و انگیزه‌های استفاده از آن‌ها نیز تغییر می‌کرد یا ایجاد می‌شد.‌

در این مرحله از توسعه‌ی تکنولوژی ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، تلفن همراه و اینترنت جنبه‌ای مصرفی و سرگرم‌کننده پیدا کردند و در جهت برآورده سازی چنین کارکردی ماهیت شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت، آن هم در جهان سرمایه‌دارانه‌ای که کالاها، تولید انبوه و انباشت هرچه بیشتر محور بازار و اقتصاد است.‌ اقتصادی که در یک «این‌همانی» یا پیوند و قرابت نحس با سیاست هردو در کنار یک‌دیگر زیربنای سازنده‌ی زندگی بشر شده‌اند.‌ اقتصاد یا به زعم مارکس شیوه‌ی تولید در تعامل با سیاست تمامی جنبه‌های زندگی انسان معاصر را تحت تأثیر قرار داده است.‌ مقیاس این ساختار محدود به دولت‌ ملت، کشورها و حتی مناطق جغرافیایی و سیاسی خاصی نیست، بلکه در سطح جهانی است، به عبارتی سرمایه‌داری بازاری برای تولید و مصرف کالا در مقیاس کره‌ی خاکی خلق کرده است.‌ بنیان‌های مفاهیمی چون «جهانی‌سازی» یا «جهانی‌شدن» به مثابه‌ی پروژه یا یک روند طبیعی را باید در دل مناسبات اقتصادی نظام سرمایه‌داری جستجو کرد.‌

لویی آلتوسر فیلسوف نئومارکسیست ساختارگرای فرانسوی معتقد است که ساختارها دارای عمق هستی‌شناختی‌اند، به این معنا که ساختارها مشاهده ناپذیر، نرم و نامرئی‌اند.‌ ساختارهای پنهان و مسلط بر جامعه کنش‌های افراد را شکل می‌دهند و «ایدئولوژی‌های» منتشر شده از جانب نظام‌های اقتصادی و سیاسی‌اند که زندگی، تعامل و کنش‌های افراد جامعه را شکل می‌دهند.‌ طبق نظر آلتوسر افراد و کنشگران، عروسک‌های خیمه شب‌بازی بیش نیستند؛ ساختارها رشته نخ‌های نامرئی هستند که عروسک‌ها را به حرکت درمی‌آورد، اما خود نخ نامریی است.‌ در نهایت آنچه اصالت دارد نه فرد و کنش‌های آن (که خالی از جنبه‌ی ارادی، خلاقانه و عاملانه است) بلکه جامعه و ساختارهای کلان اقتصادی و سیاسی است که اصالت دارد.‌ اگر تکنولوژی‌های دیجیتالی مدرن فراگیر را که امروزه بسیاری از مردم در سراسر جهان از آن‌ها استفاده می‌کنند از منظر نظریه‌ی آلتوسر مورد بررسی و تأمل قرار دهیم، نه تنها بسیاری از جنبه‌های پنهان کارکرد تلوزیون‌ها، ماهواره‌ها، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی روشن خواهد شد، که ماهیت پیدایش و ظهور بسیاری از رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، اپلیکشن‌ها و وب‌سایت‌ها نیز روشن خواهد شد.‌

 

کارکرد طبقه‌ی کارگر در تولید کافی نیست، بلکه باید در مصرف هرچه بیشتر نیز شریک باشد تا سود و انباشت سرمایه افزایش یابد.‌ از قِبَلِ چنین منطقی است که رسانه و اینترنت نیز در خدمت تولید و مصرف هرچه بیشتر کالاها شکل می‌گیرند، نه در جهت ارتقاء وجه معنوی، فکری و انسانی شهروندان.‌

 

ایدئولوژی به شکلی آرام و بی آنکه از وجودش مطلع شویم به رفتارها، کردارها و خط و مشی زندگی ما شکل می‌دهد.‌ در این میان رسانه‌ها، اینترنت و کارکردها و ابزارهای گسترده و متفاوتش به عنوان جدیدترین دستاورد تکنولوژیک بشر از این قاعده مستثنا نیست.‌ به زعم آلتوسر دولت‌ها به واسطه‌ی نظام آموزشی، تولیدات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای سلطه و سرکوب نرم و پنهانی را ایجاد کرده‌اند که  افراد به طور ارادی تن به ایدئولوژی، رفتارها و کنش‌های مطلوب مورد نظر آن‌ها می‌دهند؛ در واقع سرمنشأ سلطه و سرکوب نرم دولت‌های مدرن به واسطه‌ی آزادای‌های کاذب، صوری و نیم‌بندی است که دولت‌ها به شهروندان خود می‌دهند.‌ ساختارهای اقتصادی و سیاسی پنهان در نقش هدایت کنندگان کنش‌های فردی با اعطای اصطلاحاً آزادی‌ها و حق انتخاب‌هایی که از پیش طراحی شده است بر شهروندان اعمال قدرت می‌کنند.‌ اما منشأ اصلی قدرت و سلطه به دولت‌ها محدود نمی‌شوند و اگر کمی مقیاس تحلیل و میدان دیدمان را وسعت بخشیم، دولت‌ها خود کارگزار منابع قدرت عظیم‌تری هستند که در مقیاس جهانی تأثیرگذارند.‌

اگر مرحله‌ی اول نظام سرمایه‌داری استثمار تمام و کمال کارگران در اشکال مختلفش بود (استفاده از نیروی کار زنان، کودکان و ساعات کاری زیاد)، امروزه با ظهور طبقه متوسط و افزایش سطح دستمزدها و کاهش ساعت کار، کارگران کمی زمان فراغت و توان مالی برای خرید و مصرف پیدا کرده‌اند.‌ کارکرد طبقه‌ی کارگر در تولید کافی نیست، بلکه باید در مصرف هرچه بیشتر نیز شریک باشد تا سود و انباشت سرمایه افزایش یابد.‌ از قِبَلِ چنین منطقی است که رسانه و اینترنت نیز در خدمت تولید و مصرف هرچه بیشتر کالاها شکل می‌گیرند، نه در جهت ارتقاء وجه معنوی، فکری و انسانی شهروندان.‌ آنچه برای ایدئولوژی سرمایه‌داری، کانون اهمیت است تولید، سود و انباشت هرچه بیشتر است و برای تحقق این مهم باید دولت‌ها و حاکمیت‌هایی در مناطق مختلف جهان ایجاد شوند که نماینده‌ی اجرای مانیفست اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری را عهده دار باشند.‌ به این معنا هیچ دولت و حکومتی از روند جهانی‌سازی سرمایه‌داری مستقل نیست و حتی موجودیت‌شان در گرو اجرای برنامه‌های اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری است.‌

به نظر می‌رسد دیجیتالی شدن زندگی بشر روندی روزافزون و صعودی را سپری می‌کند، چنانچه کسب و کارهای محلی و سنتی در یکی دو دهه‌ی اخیر در کشورهایی که زیرساخت کسب و کارهای دیجیتالی و اینترنتی را فراهم کرده‌اند دچار زوال و رکود و کساد شده‌ است.‌ سرمایه‌داری دیگر به ساخت و ساز مال‌ها و فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای در دنیای حقیقی کفایت نمی‌کند، بلکه بستر تبلیغاتی و انقیادگر اینترنت را در جهت مصرف هرچه بیشتر کالاها کارکرد تسریع بخش و تسهیل‌گری ایجاد کرده است: غایت، انباشت هرچه بیشتر سرمایه است.‌ از این روست که وبسایت‌هایی مانند آمازون، یوتیوب، فیس‌بوک و بسیاری دیگر کارکردی بسیار گسترده‌تر و عظیم‌تر برای تبلیغ، عرضه و فروش کالاها دارند، کارکردی  نه در مقیاس شهری (مانند آنچه مال‌ها و پاساژها) که مخاطبان محدودی در سطح شهرها و کشورها دارند، بلکه در مقیاس جهانی.‌ مخاطبان و مشتریان این وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی در سطح جهانی است، آمازون اینک یک مگامال در مقیاس جمعیت کره‌ی خاکی است (شاید عملاً هنوز چنین امری تحقق نیافته است اما دست کم با این هدف شکل گرفته است).‌

حال برای ثمربخشی سرمایه‌گذاری سرمایه‌داران و نمایندگانشان (دولت‌ها، شرکت‌های چندملیتی و .‌.‌) و ترغیب و اقناع کاربران اینترنت باید سازوکارها و بسترهایی ایجاد کرد، به این معنا که وجود کالاها و تولید انبوه کافی نیست، بلکه فرهنگ مادی و مصرف‌گرایانه و نمایشی باید ترویج و تبلیغ شود.‌ به این اعتبار نطفه‌ی شکل‌گیری بسیاری از شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت‌ها و حتی کاربردها و ویژگی‌های تلفن‌های همراه نسل جدید بر اساس تبلیغ، فروش و اشاعه‌ی فرهنگ مادی، نمایشی و مصرفی هرچه بیشتر است.‌ اکنون اثر مهم گی دوبور با عنوان «جامعه نمایش» در نقد و افشاگری سرشت نمایشی و ویترینی فرهنگ سرمایه‌داری و تمدن غربی که نقش مهمی نیز در رادیکالیزه کردن جنبش‌های عدالت‌خواهانه 1968 فرانسه ایفا کرد، متنی پیامبرگونه و پیش‌گویانه در توصیف وضعیت کنونی جوامع و عرصه‌های زندگی شهروندان، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی است.‌ این متن گزاره‌ها و ایده‌هایی در خصوص ظاهرگرایی و نمایشی بودن رواج فرهنگ مادی سرمایه‌داری ارائه می‌کند که گویی ویژگی‌های برخی از کارکردهای شبکه‌های اجتماعی را توصیف می‌کند.‌

دوبور در  اولین ایده با وام‌گیری از اولین خطوط «سرمایه» اثر مارکس می‌نویسد: «تمامِ زندگی جوامعی که در آن‌ها مناسبات مدرنِ تولید حاکم است به صورتِ انباشتِ بی‌کرانگی از نمایش‌ها تجلی می‌یابد.‌ هرآنچه مستقیماً زیسته می‌شد در هیئتِ بازنمودی دور شده است» .‌ نویسنده در این جمله با دخل و تصرف در اولین جمله کاپیتال «کالاها» را با «نمایش‌ها» جایگزین می‌کند.‌ اکنون چالش اصلی این نظام دیگر نبود نیروی کار و کمبود منابع تولید نیست، بلکه یک‌پارچه‌سازی هرچه بیشتر جامعه در جهت مصرف هرچه بیشتر، تبعیت و تصدیق نظم و فرهنگ مصرفی و نمایشی است.‌ نمایش باید نگاه‌ها و آگاهی‌ها را فریفته کند و آگاهی کاذبی ایجاد کند که بیانگر زبان رسمی نظم موجود باشد.‌ بهترین مثال و بازنمود نمایشی کردن جامعه و ترویج و اشاعه‌ی فرهنگ ظاهری و ویترینی سرمایه‌داری در اینترنت، اینستاگرام است.‌ در ادامه با ارجاع به برخی از مهم‌ترین گزاره‌های «جامعه نمایش» تحلیلی از ماهیت کاربردها و ویژگی‌های این شبکه اجتماعی با ذکر مثال ارائه می‌کنیم.‌

«نمایش نه مجموعه‌ای از تصاویر، بلکه رابطه‌ای‌ست اجتماعی میان اشخاص که از طریقِ تصاویر واسطه‌ای شده است» .‌ اشتراک‌گذاری تصاویر در اینستاگرام به نمایش گذاشتن نسبت و رابطه‌ی کنشگران با جهان اجتماعی و مادی آن‌هاست.‌ برای مثال بازنمایی زندگی و فرهنگ لاکچری از سوی طبقات بالا، نمایش تفریحات و شخصی‌ترین لحظات زندگی در اینستاگرام به نوعی پوشش و بازتاب دادن آن به واسطه‌ی تصاویر در راستای تمایزگذاری با دیگران است.‌ در حقیقت نمایش زندگی مرفه از جانب طبقات بالا به نوعی تمایزگذاریِ آن‌ها بین خود و مخاطبانی است که این تصاویر را می‌بینند.‌ از این روست که «نمایش بیشتر ]جهان‌بینی[ است که تبدیل به واقع شده و ترجمانِ مادی یافته است.‌ جهان‌بینی‌ای است که عینیت یافته» .‌ به واسطه‌ی نمایش لحظات و تجربیات مختلف زندگی است که طبقات و گروه‌های اجتماعی از یک سو بین یکدیگر تمایزگذاری می‌کنند و از یک سو خود فریفته یکسان سازی فرهنگ‌ها، سبک‌های زندگی، نوع پوشش و تجربیات یک دست شده‌اند.‌

 

اشتراک‌گذاری تصاویر در اینستاگرام به نمایش گذاشتن نسبت و رابطه‌ی کنشگران با جهان اجتماعی و مادی آن‌هاست.‌ برای مثال بازنمایی زندگی و فرهنگ لاکچری از سوی طبقات بالا، نمایش تفریحات و شخصی‌ترین لحظات زندگی در اینستاگرام به نوعی پوشش و بازتاب دادن آن به واسطه‌ی تصاویر در راستای تمایزگذاری با دیگران است.‌ در حقیقت نمایش زندگی مرفه از جانب طبقات بالا به نوعی تمایزگذاریِ آن‌ها بین خود و مخاطبانی است که این تصاویر را می‌بینند.‌

 

«نمایش، دریافته در کلیت‌اش، توأمان نتیجه و پروژه‌ی شیوه‌ی تولید موجود است.‌ تکمله یا تزئینِ اضافه شده‌ای بر جهانِ واقعی نیست.‌ نمایش قلبِ غیر واقعیت‌گراییِ جامعه واقعی‌ست» .‌ از این رو نمی‌توان نمایشِ نوکیسه‌گان همراه با پرچم‌ها و نمادهای مذهبی و عزاداری با ماشین‌های میلیاردی وارداتی را بی مناسبت با ساختار اقتصادی و سیاسی تحلیل کرد و فهمید، چه این نمایش عینیت یافته و تجلی اقتصاد سیاسی کنونی یعنی وجود طبقه‌ای مسلط که به واسطه‌ی دستیابی به منابع قدرت و ثروت در یک تفاهم نانوشته در پی نهایت بهره‌برداری از آن است.‌ « نمایش.‌.‌. تحت اشکالِ ویژه‌اش، خواه اطلاع رسانی باشد یا ترویج، تبلیغ باشد یا مصرفِ مستقیم سرگرمی‌ها، نمایش الگوی کنونی زندگی اجتماعاً غالب را تشکیل می‌دهد.‌ تصدیق همه جا حاضر انتخابِ از قبل شده‌ای در تولید و مصرفِ منتج شده از آن است.‌ شکل و محتوای نمایش به گونه‌ی یکسان توجیهِ تامِ شرایط و اهدافِ نظام‌اند.‌ نمایش به عنوان اشغالِ بخشِ اصلیِ زمانِ زیسته‌ی خارج از تولیدِ مدرن حضور همیشگیِ این توجیه هم هست» .‌ جنبه نمایشی و بیان ظاهری اینستاگرام بهترین بستر برای ترویج، تبلیغ و سرگرم‌سازی کاربران در جهت سبک و الگوی زندگی و مصرف غالب را ایجاد کرده است.‌ شما در اینستاگرام الگوهای جدید پوشش، آرایش، غذا خوردن، رستوران‌گردی و بسیاری دیگر از مصادیق الگوها و سبک زندگی را می‌توانید دنبال کنید.‌

به زعم دوبور نمایش به صورت یک موجودیت و ایجابیتِ غیرقابل بحثِ بی‌کران دست نیافتنی نمودار می‌گردد.‌ «نمایش.‌.‌.‌ تنها حرفش این است که آنچه ظاهر شود خوب است، آنچه خوب است ظاهر می‌شود.‌ رفتاری که نمایش اصولاً مطالبه می‌کند پذیرش منفعلانه‌ای است که پیشاپیش شیوه‌ی ظاهر شدنِ بی‌بدیلِ خود، با در آوردنِ ظواهر به انحصارِ خود، عملاً کسب کرده است» .‌  شاید از همین روست که شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس‌بوک تنها گزینه‌ی (لایک) یا پسندیدم دارند و هیچ گزینه‌ای برای رد، انکار و عدم تمایل و دوست نداشتن مطالب در گزینه‌هایشان وجود ندارد.‌ چرا که انتظار دارند کاربران آنچه را به نمایش درمی‌آید منفعلانه بپسندند و تصدیق کنند.‌ سرمایه‌داری در مرحله‌ی نخست برای تسلط امر اقتصادی بر امر فرهنگی از غایت قرار دادنِ زندگی از «بودن» به «داشتن» شده بود و در مرحله‌ی کنونی اشتغال تام شهروندان (و در اینجا کاربران اینترنت) باید به سیر نزولی تعمیم یافته‌ی دیگری از «داشتن» به «نمودن» بیانجامد، چرا که غایت «دارایی و برازندگی» کارکرد غایی‌ش به نمایش گذاشتن است.‌ چرا که «نمایش سرمایه است در چنان درجه‌ای از انباشت که به تصویر تبدیل می‌شود.»

ادبیات الکترونیک؛ یک ژانر ادبی جدید

در جهان کنونی که اینترنت، ابزار انتشار مطالب است، کیفیت ادبیات نیز تغییر خواهد کرد و ژانر ادبی جدیدی به وجود خواهد آمد که ادبیات الکترونیک نام دارد.

 

 

یکی از مظاهر زندگی مدرن در روزگاری که آن را عصر ارتباطات نامیده‌اند کارت‌های اعتباری یا پول الکترونیکی است. داد و ستد با پول الکترونیکی، چون دیگر موج‌هایی که از جهان صنعتی برخاسته‌اند، با سرعت جغرافیای تمدن را در می‌نوردد و جای شکل آشنای پول را می‌گیرد. چنان که حتی در جامعه در حال توسعه‌ای مثل ایران نیز می‌توان به جای دادن پول توجیبی به فرزند نوجوانتان مبلغ مورد نیاز را برایش کارت به کارت یا به صورت اینترنتی به حسابش واریز کنید. در این میان ماهیت نان یا شیری که با این کارت‌های اعتباری خریده می‌شود. تغییر نکرده، اما کیفیتی از خود پول دگرگون شده است. چنین پولی دیگر قابل لمس و دیدن نیست و بخشی از معنا و فرهنگ دیداری خود را از دست داده است. امروز، فیلم‌سازان برای نشان دادن حرص و آز انسان معاصر نمی‌توانند از تصویر شخصیتی که به بسته‌های اسکناس چنگ انداخته است یا باران اسکناس‌هایی که با انفجار یک گاوصندوق از آسمان می‌بارد، استفاده کنند. چنان که در قرن گذشته تصویر سکه‌های نقره و طلا ارزش نمادین و کاربرد روزمره خود را از دست دادند. هنرمند برای بیان چنین موقعیتی، ناچار به خلق فرهنگ بصری و دستگاه نشانه‌شناخته تازه‌ای است. به همین ترتیب برای بیان مفاهیم چون «قدرت، اضطراب و سلطه» نیز نیازمند نمادها و ترکیب‌های تازه است. هرچند ماهیت پول و قدرت دگرگون نشده است، اما شبکه روابطی که به دور آن تنیده می‌شود، تغییر می‌کند.

نمونه چنین تغییر شکل‌هایی در تاریخ بسیار قابل توجه‌اند. زمانی که یوهان گوتنبرگ دستگاه چاپ با حروف متحرک را در قرن پانزدهم اختراع کرد، تحولات آینده فرهنگ نوشتاری بشر، به سختی قابل پیش‌بینی بود. مسلماً معنا و ماهیت متنی که با دست نوشته می‌شود با شکل چاپی آن یکی است، اما سرعت، کیفیت، حجم انبوه و ارزانی متون چاپی باعث انفجاری در کار نگارش و انتشار متون و در نهایت شیوه تفکر و شناختن انسان از خویشتن شد و فصل تازه‌ای از فرهنگ و تمدن بشری را آغاز کرد. چنان که اختراع دستگاه چاپ را یکی از پایه‌های مدرنیته برمی‌شمارند و تاثیر آن را در زندگی انسان، هم‌سنگ کشف آتش و اختراع خط می‌دانند. یکی دیگر از چنین تغییر شکل‌هایی را می‌توان در انتشار هفته‌نامه و ماهنامه‌ها دید. تا پیش از رونق گرفتن مجلات، «رمان» ژانر برتر ادبیات داستانی بود، اما محدودیت فضای مجله، سرعت انتشار و خوانندگانی که متون را با شتاب و در فرصت‌های کوتاه‌تری می‌خوانند، باعث رواج ژانر تازه‌ای از داستان که به «داستان کوتاه» معروف است شد.

ژانری که ــ بنا بر تعریف کلاسیک آن ــ برشی از زندگی را با زمان و شخصیت‌های محدود و در حجمی کوتاه، روایت می‌کند. بدیهی است که ماهیت داستان از «رمان» تا «داستان کوتاه» دگرگون نشده است و در هر دوی این ژانرها «عناصر» واحدی چون زاویه دید، پیرنگ، شخصیت و… به کار می‌روند و «روایت» همچنان شالوده بنیادین همه گونه‌های ادبی است، اما شکل آنها تغییر کرده است. در واقع این یکی دیگر از نمونه‌هایی است که «وسیله» بیان موضوع در شکل و کیفیت آن تاثیر می‌گذارد.

با چنین مقدمه‌ای می‌توان درباره جایگاه ادبیات در جهان اینترنت و فضای وب (Web) سخن گفت. ماهیت ادبیات بر روی کاغذ یا صفحه مانیتور و کتاب‌خوان‌های الکترونیکی یکی است، اما تغییر کیفیت ادبی با تغییر ابراز ارائه آن، ‌امری است که می‌توان درباره‌اش اندیشید. ادبیات در قالب پیکسل‌ها و نقطه‌های نورانی و در شاهراه اطلاعات جهانی چگونه ادبیاتی خواهد بود و چه تغییر کیفیتی برای آن متصور است؟ آیا ژانر تازه‌ای که بتوان آن را «ادبیاتِ الکترونیک» نامید در راه است؟

کوتاه و گزیده
یکی از محبوب‌ترین ژانرهای ادبی میان نویسندگان اینترنتی، «داستانک‌ها» یا «داستان‌های کوتاهِ کوتاه» است که حجم آنها از چند پاراگراف و گاه حتی از چند جمله و واژه بیشتر نمی‌شود. طبیعی است که خواندن چنین متون کوتاهی بر روی صفحه نورانی مانیتور، آسان‌تر از خواندن داستانی چند صفحه‌ای است، اما شاید بیش از آن، سرعت، فشردگی و وجه استعماری این داستانک‌ها باشد که توجه خوانندگان اینترنتی داستان را جلب می‌کند. در این دهکده جهانی مجازی که همه چیز به سرعت و به سادگیِ فشردن چند دکمه قابل دسترسی می‌باشد، معنا و حس ادبی نیز باید به همین نسبت امری سریع و در دسترس باشد. مناسب‌ترین داستان در چنین فضایی، متنی است که چون درخششی کوتاه بیشترین وسعت از جهان و ذهن را روشن کند. انتخاب نام «فلاش فیکشن» یا «داستان جرقه‌ای» بسیار درخور چنین متونی است. کسی که جهان گسترده را به شکل علائم نوری فشرده در صفحه جادویی مقابل خود می‌بیند، بهترین خواننده داستان‌هایی خواهد بود که جهان بسیط را در کمترین واژگان ممکن فشرده می‌کنند.

الکترون‌های آزاد
اینترنت، جهانی بدون مرز است. ساختار این شاهراه اطلاعاتی به گونه‌ای است که محدود کردن آن بسیار دشوار و گاه غیر ممکن می‌نماید. نام Web یا شبکه، به خوبی مبین ویژگی آن است. وب هزارتویی از انبوهی از ارتباطات در هم پیچیده است، یا بی‌شمار راه برای رسیدن به یک هدف. بنابراین اگر کسی همه راه‌های قابل تصور رسیدن به یک موضوع خاص را مسدود کند بازه راه‌های دیگری برای رسیدن به همان هدف موجود است. این حاصل حرکت بی‌نهایت الکترون‌هاست که نه قابل محاسبه قطعی و نه محدودیت‌پذیر است. این فناوری درخشان عصر مدرن، امکانی را فراهم آورده است که انسان معاصر فراتر از مرزهای قانون و اخلاق برآمده از مدرنیته گام بزند، امکانی که در عصر تمرکز و قطعیت‌ها کمتر قادر به تجربه آن بود؛ پارادوکسی که شاید سپیده دم افقی تازه باشد. آرمانشهر مدرنی که با «تقسیم ریاضی» هستی و وضع قانونی‌های کلی و قطعی بنا نهاده شد، کودکی به دنیا می‌آورد که مهار آن آسان نیست. محوریت انسان به عنوان فاعل شناسنده هستی از حد یک شعار و محدوده جهان توسعه‌یافته فراتر خواهد رفت و درباره هر انسانی که با جهان مجازی اینترنت روبه‌روست، مصداق خواهد داشت. مصداق آشکار چنین رفتاری، استفاده گسترده جریان‌های تکفیری و گروه‌های تروریستی از قدرت‌های بی‌نهایت شبکه اینترنت است.

ادبیات نیز در این جهان با آزادی غافلگیرکننده‌ای روبه‎روست. دیگر نمی‌توان کتابی را سوزاند و نابود کرد، نامی را از تاریخ حذف کرد یا صدایی را از گوش‌ها دور نگاه داشت. نخستین حاصل چنین جهانی، مرگ ابدی «مطرودان مقدس» است. در این جهان دیگر کتاب‌های زیر میزی، نویسندگان رانده‌شده و ممنوعه‌ها رونق زیادی نخواهند داشت، زیرا همه چیز در همه زمان قابل دسترس است. در این میان سیمایی که از مظلومیت، نورانی و مقدس شده است نیز فروغی ندارد. به ناچار زیباشناسی و رمز جذابیت چنین آثاری نیز دگرگون خواهد شد؛ آثاری که از منع و مرز نیرو می‌گیرند، در آینده‌ای نه چندان دور باید به دنبال کانون نیروبخش دیگری باشند. به همین ترتیب ابزارهای کنترل کانون‌های قدرت بر جوامع تحت کنترل خود نیز دیگرگون می‌شود. ابزارهای معمول ممیزی فقط کاربرد تأخیری و کندکننده خواهند داشت و در برابر جریان فراگیر اطلاعات، نرم نرمک به جایگاه انفعالی رانده می‌شوند.

در این فضا معنای اخلاق نیز کاربردی تازه می‌یابد. در این موقعیت جدید که انسان با کمترین واسطه ممکن، رو در روی جهان ایستاده و خود تصمیم‌گیرنده و تعیین‌کننده است، مناسبات تازه‌ای در روابط او با جهان پیرامون شکل خواهد گرفت، زیرا شما می‌توانید هر چیز را با هر هویت مجازی و غیر قابل شناسایی منتشر کنید. در این فضای گسترده و آزاد، از اخلاق احتمالاً بیش از پیش وجدانی و وابسته به انتخاب انسان خواهد بود و شاخص‌هایش در این مناسبات تازه تعیین می‌شود. امروز می‌توان اندیشید که اخلاق، عدالت و حرمت انسان در ماورای آزادی چگونه خواهد بود؟ آینده نشان می‌دهد که نسبت فناوری تبلیغات و انکشاف جسورانه جهان در این اخلاق و زیباشناسی نوین ادبی چه نسبتی با هم خواهند یافت.

نشانه‌شناسی نوین
در روزگاری نه چندان دور، حروف چاپی به مثابه رسمیت به یک متن بود. نویسندگان جوان در آرزوی دیدن اثر خود به صورت چاپی بودند. متن چاپ‌شده به معنای آن بود که از صافی‌های کیفی متعددی گذشته و از قابلیت نسبی برای انتشار برخوردار است. «آراسته شدن به زیور طبع»، آرزویی بود که می‌شد برای آثار خوب داشت، اما امروز کسی می‌تواند صبح که از خواب بیدار شود، تصمیم بگیرید نویسنده شود و می‌تواند تا بعد از ظهر داستان خود را به شکل تایپ‌شده با حروف چاپی ببیند و شب در شبکه اینترنت آن را در معرض دید میلیون‌ها نفر قرار دهد. در چنین فضایی، تشخیص آثار ارزشمند به آسانی ممکن نیست، زیرا «گفتن و نوشتن» بدون پشتوانه غنی فکری، چنان آسان است که نمی‌توان در برابر وسوسه آن مقاومت کرد. سرعت، بی‌کرانگی و آزادی ما را با حجم غول‌آسایی از متن و نوشتار روبه‌رو می‌کند که سرگیجه‌آور است. شما کافی است یکی از نام‌های مورد اعتماد و علاقه خود را در یکی از موتورهای جست‌و‌جوگر تایپ کنید. بعد از چند ثانیه آن‌قدر متون گوناگون در برابر شما خواهد بود که گاه عمر مفید یک انسان برای خواندن و بررسی همه آنها کافی نیست. در این جهان مجازی دیگر معیارهای کهن سنجش زشتی و زیبایی، برای گشودن راه ما در فضایی بی‌بّعدو مکان کافی نیست. برای یافتن متنی که دوست دارید دیگر کافی نیست که فقط نام نویسندگان، شاعران، مترجمان، پژوهشگران و ناشران مورد علاقه خود را بدانید. حجم اطلاعات در حوزه هر نامی چنان عظیم است که به راحتی جست‌و‌جوگر را منکوب می‌کند. برای گم نشدن در این فضای بی‌کرانه باید معیارهای دقیق‌تری داشت. ملاک‌هایی که بسیاری از آنها می‌توانند شخصی باشند، اما کمک می‌کنند آنچه را که به راستی می‌خواهیم، از میان بی‌نهایت انتخاب کنیم. ما نیازمند کدها و نشانه‌های تحصصی‌تری هستیم. باید به دستگاه نشانه‌شناسی دقیق‌تری مجهز شویم. دستگاهی که علائم ریزتری از نام‌ها و عنوان‌ها را در متن تشخیص می‌دهد. این نشانه‌ها می‌توانند در بافت زبانی متن یا واژگانی که به کار رفته‌اند، مستتر باشد یا حتی شیوه‌ای که متن خود را در آن عرضه می‌کند.

از سوی دیگر متون نیز به سوی بروز هر چه بیشتر نشانه‌های خود پیش خواهند رفت. در این جهان انبوه و آشفته، متونی بیشترین انکشاف را نصیب خود خواهند کرد که آشکارتر بر آنچه هستند دلالت کنند. اگر ادبیات را دستگاه نشانه‌شناختی به خودبسنده‌ای بدانیم که در بستر نشانه‌شناختی بزرگ‌تری به نام زبان شکل می‌گیرد، ادبیات نوری آینده از جوهر و ماهیت ادبی ناب‌تر برخوردار خواهد بود؛ کدهایی که باید دقیق و ظریف‌تر از پیش در کنار هم چیده شوند تا کامل و مطلوب بنمایند. هرچند همواره خطر افتادن از آن سوی بام نیز وجود دارد. یعنی افتادن در آشکار‌گی بیش از حد که تضاد با روح نسبی و پنهانگر ادبیات دارد. تضاد دیالکتیکی میان آشکاره‌گی و پنهانگری، چنان که در طول تاریخ ادبیات جاری بوده است در دنیای «ادبیات الکترونیک» نیز ادامه خواهد یافت. کشاکش میان نخبه‌گرایی و گسترش میان توده‌ها ادامه می‌یابد و ادبیات در جایگاه نهادی اجتماعی به تعامل مستقیم با زندگی ادامه خواهد داد. امروز بسیار دشوار است که مختصات ژانری را که در حال زایش است تعیین کرد، اما می‌توان دورنمایی را دید که در آن چیزی برای همیشه در حال دگرگون شدن است، بخشی از مناسبات شناخته‌شده و شکل عرضه ادبیات در حال دگرگونی است و این بر فرم و شکل ادبی تاثیر خواهد گذاشت.

 

علیرضا محمودی ایرانمهر

عصر اندیشه 3