مقاله

مقالات موضوع سلبریتی را اینجا می‌توانید بخوانید!

چگونه سلبریتی‌ها را می‌خریم؟

جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | سلبریتی

| سلبریتی‌ها با حضور در یک آگهی تجاری، دیگر یک ستاره نیستند، بلکه آن‌ها نیز مانند یک کالا در ازای پولی که دریافت کرده‌اند به سرمایه‌دار فروخته شده‌اند.

بعد از انقلاب صنعتی و ظهور سرمایه‌داری و پس از آن، به‌وجودآمدن روحیه مصرف‌گرایی، تبلیغات بخشی از زندگی ما بوده است و در طول فراگیری دو روند «جهانی‌شدن» و «رشد و گسترش روزافزون سرمایه‌داری» این موضوع پررنگ‌تر از قبل شده و دامنه وسیع‌تری پیدا کرده است. صاحبان کالا، به‌واسطه تبلیغات، همواره در تلاش بوده‌اند تا برای جذب هرچه بیشتر مشتریان و ترغیب آن‌ها به خرید کالاها، اقدامات متکثری را انجام دهند. آن‌ها در طول تاریخ نشان داده‌اند که برای اقناع مخاطبان حاضرند از هر چیزی، از کالا و ابزار گرفته تا انسان‌ها و… و هر روشی همچون رپورتاژ آگهی، ایجاد وهم حس نیاز و مواردی از این دست استفاده‌کنند.

بیشتر بخوانید:  سلبریتیزه شدن فرهنگ به چه معناست؟

در حقیقت آنان، به‌طوربالقوه، قادرند به هر چیزی به‌مثابه ابزاری برای هرچه بیشتر «مورد توجه مخاطب قرارگرفتن آگهی‌های تجاری» نگاه کنند. ما امروز در دنیای «جهانی‌شده» زندگی می‌کنیم؛ این به آن معنی است که مخاطب تبلیغ منتشرشده از سوی یک کمپانی بزرگ، نه‌صرفا مردم یک کشور یا یک ملیت خاص، بلکه تمام مردم جهان هستند. جهانی‌شدن یکی از اصلی‌ترین دلایل ورود سلبریتی‌ها به دنیای تبلیغات است؛ چراکه آن‌ها یک ویژگی مهم دارند؛ شهرت جهانی! در تعریف شهرت این طور بیان کرده‌اند که هر کسی که با شنیدن نام او تصویرش در ذهن مخاطب نقش ببندد، از شهرت برخوردار است.

بدیهی است داشتن شهرتی که تمام جهان را در برگیرد، ساده نیست اما هالیوود، فوتبال و در سطح پایین‌تری بالیوود به‌مثابه پله‌هایی برای کسب شهرت جهانی عمل می‌کنند! به عبارت دیگر، آن‌ها خالقان چهره‌های مشهور جهانی هستند! این چهره‌های جهانی برای مشتریان جهانی سرمایه‌داری ارزشمند هستند. بنابراین از جمله گزینه‌هایی به شمار می‌روند که سرمایه‌داری برای تبلیغات به سراغ آن‌ها می‌رود.

مسی، رونالدو، رونی، فابرگاس، ابراهیموویچ و بسیاری از ستاره‌های معروف دیگر از جمله فوتبالیست‌هایی هستند که تجربه‌های موفقی در زمینه تبلیغات داشته‌اند. نیویورک تایمز با ارائه گزارشی در آوریل 2016 نشان می‌دهد که صاحبان شرکت‌های تجاری بر این باورند که ستاره‌های ورزشی، قدرت فوق العاده‌ای در تبلیغات دارند. براساس تجربه، شرکت‌های تبلیغاتی، 4 ماه پیش از شروع بازی‌های المپیک تابستانی یا جام جهانی به دنبال شکار ورزشکاران برای تبلیغات خود بوده‌اند؛ چراکه معتقدند آنها برای مخاطبان هیجان‌انگیزتر و جذاب‌تر هستند. این امر باعث ایجاد رقابت در بین کمپانی‌های بزرگ برای جذب ورزشکاران برای آگهی‌های‌ تجاری‌شان شده ‌است.

کالاشدگی

در ساختار سرمایه‌داری همه چیز به کالا تبدیل می‌شود و از دل این کالایی‌شدن، امکان خریدوفروش هر چیزی (حتی انسان‌ها) به وجود می‌آید. در نگاه اول این طور به نظر می‌رسد که صاحبان سرمایه از ستارگان فوتبال استفاده می‌کنند تا مخاطبان را قانع کنند که از محصولات آنان خریداری کنند؛ اما این تمام فرآیندی که در پخش یک آگهی تجاری صورت می‌گیرد نیست. با نگاهی دقیق‌تر به آگهی‌های تجاری‌ای که سلبریتی‌ها در آن‌ها حضور دارند، درمی‌یابیم که تنها «خرید و فروش» صورت‌گرفته در این فرایند، محدود به مخاطبان و محصول عرضه‌شده یک کمپانی در یک آگهی تجاری نیست؛ بلکه  در وهله اول این رسانه‌ها هستند که مخاطبان خود را به صاحبان تبلیغات می‌فروشند.

به این شکل که «مخاطب» و «زمانی که او صرف یک رسانه خاص می‌کند»، تبدیل به کالایی می‌شود که صاحبان رسانه آن را به صاحبان سرمایه می‌فروشند. به این ترتیب رسانه مخاطبان خود را مجاب به تماشای آگهی می‌کند. در وهله دوم، در تبلیغاتی که یک ستاره در آن‌ها حضور دارد، (بازیگر، فوتبالیست یا…) ستاره‌‌ها نیز به کالایی تبدیل شده‌اند که خود را به صاحب سرمایه می‌فروشند. سلبریتی‌ها با حضور در یک آگهی تجاری، دیگر یک ستاره نیستند، بلکه آن‌ها نیز مانند یک کالا در ازای پولی که دریافت کرده‌اند به سرمایه‌دار فروخته شده‌اند تا «ابزاری» برای اقناع افکار عمومی در جهت خرید محصول مدنظر آن آگهی تجاری باشد. در حقیقت، در هر آگهی تجاری ما نه با یک کالا بلکه با سه کالا مواجه هستیم:

  1. کالایی که آگهی آن را معرفی می‌کند تا به فروش برسد.
  2. مخاطبان آن آگهی که توسط رسانه به آگهی‌دهنده فروخته می‌شوند.
  3. ستاره‌ای که در آن آگهی خود را، به‌مثابه کالا، به آگهی‌دهنده فروخته تا امر اقناع مخاطب را تسهیل بخشد.

 

در تبلیغاتی که یک ستاره در آن‌ها حضور دارد، (بازیگر، فوتبالیست یا…) ستاره‌‌ها نیز به کالایی تبدیل شده‌اند که خود را به صاحب سرمایه می‌فروشند. سلبریتی‌ها با حضور در یک آگهی تجاری، دیگر یک ستاره نیستند، بلکه آن‌ها نیز مانند یک کالا در ازای پولی که دریافت کرده‌اند به سرمایه‌دار فروخته شده‌اند تا «ابزاری» برای اقناع افکار عمومی در جهت خرید محصول مدنظر آن آگهی تجاری باشد.

 

در روند ایجاد یک آگهی تجاری آنچه رخ می‌دهد، در حقیقت، کناررفتن خصوصیات یک فوتبالیست به‌عنوان یک انسان، یک ورزشکار یک ستاره و… است و تقلیل دادن آن فرد و تمام ویژگی‌هایش به یک کالا که به‌سادگی خرید و فروش می‌شود و در اختیار شرکت‌های تجاری قرار می‌گیرد تا مسیر هموارتری را برای فروش کالاهای خود طی کنند. تنها چیزی که برای صاحبان سرمایه اهمیت دارد، «شهرت جهانی» آن فوتبالیست یا ستاره است. «شهرت» و «محبوبیت» که به‌دست‌آوردن آن‌ها امری دشوار است، در این فرایند تبدیل به کالایی می‌شوند که صاحبان سرمایه آن را می‌خرند و بلافاصله تبدیل به ابزاری برای اقناع مخاطبی می‌شود که خود، بی آن که بداند، به آگهی‌دهنده فروخته شده است. به این ترتیب آگهی‌دهنده بازار جهانی را قانع می‌کند که باید محصول او را خریداری کند؛ اما چرا مخاطب کالایی که یک سلبریتی تبلیغ می‌کند را می‌خرد؟

بیشتر بخوانید:  آیا بزرگسالان به سلبریتی ها اعتماد دارند؟

ما ستاره‌ها را دوست داریم!

در گذشته مصرف کالا از روی نیاز بود؛ یعنی افراد، کالایی را مصرف می‌کردند، چون به آن نیاز داشتند. اما، در دنیای امروز انسان‌ها صرفا برای رفع نیازهای ضروری مصرف‌ نمی‌کنند بلکه  بخشی از هویت خود را با مصرف تعریف می‌کنند. یعنی این که فرد چه کالایی را مصرف می‌کند یا از چه برندی استفاده می‌کند، همگی، بخشی از هویت او را می‌سازند و به او تشخص می‌دهند. از سوی دیگر، در دنیای مدرن، سلبریتی‌ها در مقام گروه مرجع قرار دارند. منظور از گروه مرجع گروهی است که به‌مثابه الگو در جامعه قرار دارد و اعضای یک جامعه در امور گوناگونی از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند.

در مقوله مصرف، افراد تمایل دارند که مصرفی مشابه سلبریتی‌ها داشته باشند؛ یعنی چیزی را مصرف کنند که سلبریتی‌ها از آن استفاده می‌کنند؛ چراکه با این واسطه می‌توانند هویت خود را این طور تعریف کنند: «کالایی را مصرف می‌کند که آقا یا خانم ایکس که یک سلبریتی است نیز از آن مصرف می‌کند». بنابراین، آگهی‌های تجاری که از سلبریتی‌ها استفاده می‌کنند، میل به مصرف، همانند سلبریتی‌ها، را در افراد به وجود می‌آورند. مخاطبان آگهی برای این که مصرف مشابه سلبریتی‌ها داشته باشند، آن کالا را خریداری می‌کنند و به این ترتیب صاحبان آگهی به هدف خود می‌رسند: محصول خود را در بازاری به وسعت جهان می‌فروشند و سرمایه بیشتری کسب می‌کنند. ‌

مطالعات سلبریتی

سلبریتیزه شدن فرهنگ به چه معناست؟

جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | سلبریتی

| در این فرایند سلبریتی جایگاهی فراتر از صرف جلب توجه و مصرف پیدا کرده و خود را به عنوان یک «گروه منزلتی» در جامعه مطرح می‌کند.

نگاهی اجمالی به وضعیت فرهنگ شهرت مدرن در ایران و جهان

در قسمت زنانه‌ی اتوبوس، دختر نوجوانی با صدای بلند برای اطرافیانش تعریف می‌کرد: «مدیر مدرسه حضور در مراسم را ممنوع کرده اما ما و دیگر همکلاسی‌های هماهنگمان (!) مدرسه را تعطیل کرده‌ایم و آمده‌ایم. بچه‌های چند تا مدرسه دیگر هم قرار بوده همین کار را بکنند …» اتوبوس به سمت میدان انقلاب تهران درحرکت بود و ترافیک سنگین صبحگاهی حوالی چهارراه ولیعصر در روز یکشنبه 25 آبان 1393  خبر از ازدحام جمعیتی می‌داد که برای شرکت در مراسم تشییع‌جنازه خواننده‌ی جوان پاپ «مرتضی پاشایی» تجمع کرده بودند.

فوت مرتضی پاشایی و تشییع‌جنازه‌ی جنجالی او را باید نقطه‌ی عطف فرهنگ شهرت در ایران دانست. هزاران تحلیل و واکنش را در پی داشت. برخی به مقایسه‌ی تشییع‌جنازه‌ی او با چهره‌های مذهبی و سیاسی دیگر پرداختند و خبر از تغییر ارزش‌ها در نسل جدید دادند.  روزنامه‌ها از تبدیل‌شدن سلبریتی‌ها به گروه مرجع نسل جدید گفتند و برخی کارشناسان نیز با تأکید بر رفتارهای نامعمول هوادارانی که در مراسم شرکت کرده بودند از ظهور جامعه‌ای نمایشی سخن می‌گفتند. درحالی‌که این واقعه موضوع گفتگو تحلیل تاکسی‌ها، گعده‌های دوستانه و صفحات داخلی روزنامه‌ها شده بود اما در میان علمای علوم انسانی و اجتماعی سکوتی حکم‌فرما بود که بیش از آنکه ناشی از تأمل باشد نشانه‌ی بهت و حیرت به نظر می‌رسید!

شاید مهم‌ترین و البته جنجالی‌ترین واکنش‌ها در اصحاب علوم انسانی، یک ماه بعد و در نشست  «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رخ داد که در آن اساتیدی همچون محمد سعید ذکایی، محمود شهابی، نعمت‌الله فاضلی، مهدی منتظر قائم و یوسف اباذری به بررسی جامعه‌شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی پرداختند و در انتهای آن جلسه انتقاد شدید دکتر اباذری از  نحوه خوانندگی پاشایی و رفتار هواداران وی منجر به تشنج در جلسه گردید.

از پدیده‌ی پاشایی و حواشی و تحلیل‌های پیرامون آن چند سالی گذشته اما ته‌نشستش، مشخص شدن یک خلأ جدی در فضای علمی کشور بوده است: عدم توجه نهاد علم در ایران به فرهنگ شهرت و سلبریتی‌ها. گشتی در مقالات و پایان‌نامه‌های دانشگاهی ما را به تعدادی کمتر از انگشتان دست می‌رساند که این موارد نیز عمدتاً در دو سال اخیر انجام‌ شده است. بنابراین اگر بخواهیم از میزان و نوع تأثیر سلبریتی‌ها بر فرهنگ جامعه‌ی ایرانی سخن بگوییم شواهد علمی بومی و معتبر چندانی دستگیر ما نخواهند بود. فرهنگ شهرت در غرب نیز به‌عنوان پدیده‌ای متأخر مورد بررسی علمی قرارگرفته و تا سه دهه‌ی پیش، ادبیات علمی چندانی نداشته است. بااین‌حال عمده‌ی پژوهش‌ها نشان‌دهنده‌ی تأثیرات متناقض سلبریتی‌ها بر فرهنگ و جامعه است.

اولین دسته از پژوهش‌ها نشان‌دهنده‌ی نقش چهره‌های مشهور بر «توجه» است. با مطالعه‌ی سلبریتی‌ها به‌عنوان «چهره‌های آوازه جوی رسانه مدار»، به اهمیت توجه مخاطبان در سلبریتی شدن و ماندن پی می‌بریم. آوازه‌جویان، شهرتشان را مدیون رسانه‌های جمعی هستند و تا زمانی می توانند سلبریتی باقی بمانند که «توجه» مخاطبان را بر روی خود و اقداماتشان نگه دارند.  گرَنت مکرکنِ[1] انسان‌شناس با بررسی در پایگاه‌داده‌ها مشخص کرده که در ایالات‌متحده و بین سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۰، بازیگران ۱۷درصد از توجه به افراد مشهور را به خود اختصاص داده‌ بودند: این مقدارْ کمی‌ کمتر از مجموعِ توجه به فیزیک‌دان‌ها، شیمی‌دان‌ها و زیست‌شناسان بود.

در این شرایط کارگردانان ۶درصد و نویسندگان ۱۱درصدِ توجهات را به خود جلب کرده بودند. بین سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰، بازیگران ۲۴درصدِ توجه را به خود اختصاص داده بودند و نویسندگان نیز ۹درصد. این آمار در سال ۲۰۱۰ به این صورت درآمده است: بازیگران ۳۷درصد از توجه (بیش از چهار برابرِ توجهی که به دانشمندان علوم طبیعی شده) را به خود اختصاص داده‌اند، درحالی‌که میزان توجه به کارگردانان و نویسندگان به ۳درصد کاهش یافته است.

تصور اولیه این بود که سلبریتی‌ها می توانند کارکرد مهمی در پویش‌های اجتماعی و سیاسی و دعوت عموم مردم به مشارکت اجتماعی داشته باشند اما تحقیقات نشان می دهد که سلبریتی‌ها بیش از آنکه برای جلب توجه به مسائل واقعی مفید باشند؛ برای حواس پرتی مناسب هستند!

مقاله‌ای در ژورنال بین‌المللی مطالعات فرهنگی با نظرسنجی از انگلستانی‌ها نشان داده که آن‌هایی که جدی‌تر شایعات سلبریتی‌ها را دنبال می‌کنند یک‌سومِ کسانی که دیگر اَشکال اخبار را دنبال می‌کنند در سازمان‌های محلی مشارکت دارند. مشابه همین آمار در مورد میزان علاقمندی به سیاست، مشارکت در انتخابات و ارتباط معکوس آن با توجه به چهره‌های مشهور وجود دارد. جورج مونبیو[2] از سلبریتی‌ها به‌عنوان «سلاح حواس پرتی جمعی» نام می برد و با اشاره به این آمارها یادآوری می‌کند که نباید به ادعاهای گاه‌وبی‌گاه و خودگفتۀ رسانه‌ها مبنی بر اینکه سلبریتی‌ها ما را به زندگی اجتماعی پیوند می‌دهند گوش کنیم.

دسته ای دیگر از تحقیقات، تأثیر سلبریتی‌ها بر حوزه‌های فرهنگی را بررسی کرده اند که نتایجش موید بیشترین حوزه ی اثر چهره‌های مشهور در سبک زندگی مصرفی است. به دیگر معنا افراد برای اخذ تصمیمات مهم و اساسی در زندگی (مثل دینداری، رای دادن، انتخاب شغل و …) کماکان به گروه‌های مرجع سنتی وفادار مانده اند و در مسائل روزمره زندگی و موضوعات سطحی همچون نحوه پوشش و آرایش، ژست و لحن، الگوی تفریح و خرید و … از سلبریتی‌ها الگوبرداری می‌کنند.

اما تأثیر عمیق سلبریتی‌ها را باید در فرایندی که دریسنز[3] «سلبریتزه شدن فرهنگ[4]» می‌نامد مشاهده کرد. در این فرایند سلبریتی جایگاهی فراتر از صرف جلب توجه و مصرف پیدا کرده و خود را به عنوان یک «گروه منزلتی» در جامعه مطرح می‌کند. این گروه جدید به عنوان نمای فرهنگی جامعه مدرن، تجلی از آرزوها، رویاها و آرمان‌های توده‌های مردم مورد توجه و تحسین قرارگرفته و به جهت دهی ارزش‌های فرهنگی می‌پردازد.

همین مسئله موجب می‌شود که اشتیاق نسل جدید به خودبیانگری و مورد تحسین  و توجه قرار گرفتن افزایش یابد و  جایگاه شهرت به‌عنوان یک ارزش غایی و مستقل برجسته‌تر از هر برهه‌ی دیگری در تاریخ اجتماعی حیات بشر گردد. مطالعۀ منتشرشده در مجلۀ سایبر سایکالوجی[5] نشان می‌دهد که بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ تغییری اساسی در ایالات‌متحده رخ‌ داده است. در سال ۱۹۹۷ ارزش‌های غالب در برنامه‌های تلویزیونیِ محبوب برای نُه تا یازده‌ساله‌ها عبارت بودند از احساس مسئولیت‌های اجتماعی و نیکوکاری. در این سال، در بین شانزده ارزشِ بررسی‌شده، شهرت در جای پانزدهم بود. اما ده سال بعد و بعد از رایج شدن برنامه‌های استعدادیابی و شوهای واقع نما[6]، شهرت به جایگاه اول رسید و پس از آن، این عناوین قرار گرفتند: وجهۀ عمومی، محبوبیت و موفقیت مالی. احساس مسئولیت‌های اجتماعی در این سال به جایگاه یازدهم سقوط کرد و نیکوکاری پس‌ازآن به جایگاه دوازدهم رسید.

 

سلبریتی‌ها درک مخاطبانشان را از زیبایی، موفقیت، آرزوهای شغلی و حتی جایگاه خود در جهان تغییر می‌دهند. در فرهنگ شهرت، موفقیت مساوی با شهرت است. شهرتی که لزومی ندارد برخاسته از فضیلت، توانمندی یا خاص باشد بلکه کافی است در یک مسابقه ی استعدادیابی تلویزیونی شیرین کاری کنید یا از رقص، شوخی‌های نامعمول و روابط نامعمولتان در اینستاگرام فیلم و عکس بگذارید!

 

مهم ترین مشکله فرهنگ شهرت مدرن را باید همین جابه‌جایی ارزشی دانست. سلبریتی‌ها درک مخاطبانشان را از زیبایی، موفقیت، آرزوهای شغلی و حتی جایگاه خود در جهان تغییر می‌دهند. در فرهنگ شهرت، موفقیت مساوی با شهرت است. شهرتی که لزومی ندارد برخاسته از فضیلت، توانمندی یا خاص باشد بلکه کافی است در یک مسابقه ی استعدادیابی تلویزیونی شیرین کاری کنید یا از رقص، شوخی‌های نامعمول و روابط نامعمولتان در اینستاگرام فیلم و عکس بگذارید!

اندک پژوهش‌های داخلی انجام‌شده (از جمله پایان نامه نگارنده[7]) نیز نشان‌دهنده‌ی شواهد مشابه فرهنگ غربی در تاثیرگذاری سلبریتی‌ها بر نوجوانان و جوانان ایرانی است. البته مورد مشخص امیدوار کننده، سپرِ گزینشگری و تفکر انتقادی است که به شکل جدی در نحوه مواجهه مخاطبان ایرانی با سلبریتی‌ها دیده می شود و در برخی موارد از جمله کنش‌های سیاسی و دینی، نه تنها الگوگیری از سلبریتی‌ها وجود ندارد؛ بلکه سلبریتی‌ها در نقش گروه‌های مرجع منفی عمل کرده و موجب واکنش معکوس می شوند. (نمونه ی بارز آن را در انتخابات ریاست جمهوری گذشته شاهد بودیم… .)

از پدیده‌ی مرتضی پاشایی چند سالی می‌گذرد. از آن روز تابه‌حال، عوامل مختلفی مثل گسترش استفاده از رسانه‌های اجتماعی موجب شده تا با کمترین میزان تأخر فرهنگی شاهد پیش‌روی فرهنگ شهرت مدرن در جامعه‌ی خودمان باشیم و میکروسلبریتی‌ها و اینفلوئنسرهای ایرانی همگام با نمونه‌های جهانی مشغول بازیگری در فضای رسانه‌ای و اجتماعی باشند. اما در فضای علمی و نخبگانی همچنان از قافله عقب‌مانده‌ایم و مطالعات شهرت را مسئله‌ای فرعی و سطحی تلقی می‌کنیم. تنها زمانی می‌توانیم در عرصه‌ی سیاست‌گذاری و مدیریت سلبریتی‌ها درست تصمیم‌گیری کنیم که فهم واقعی و دقیقی از وضعیت آن‌ها و سطح و عمق اثرگذاری‌شان داشته باشیم. در غیر این صورت با اقدامات واکنش‌های شتاب‌زده، تنها به افزایش تنش فرهنگی و اجتماعی با آوازه جویانِ «عصرِ جدید» دامن زده‌ایم.

 

[1] Grant McCracken

[2] George Monbiot

[3] Olivier Driessens

[4] Celebritisation of Culture

[5] Cyber Psychology

[6] Reality TV-Shows

[7] با عنوان «بررسی جامعه شناختی تاثیر سلبریتی‌ها بر گروه‌های مرجع دانش‌آموزان»

گونه شناسی سلبریتی ها: از سرندیپیتی تا میکروسلبریتی!

جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | سلبریتی

 

| کریس روجک در کتاب سلبریتی (2004) تلاش کرده تا انواع سلبریتی‌ها را با توجه به زمینه‌های شکل گیری شهرتشان دسته بندی نماید.

سلبریتی. اصطلاحی که تا چندسال قبل معنای مشخصی برای بسیاری از ما نداشت و نزدیک‌ترین چیزی را که برایمان تداعی می‌کرد شخصیت محبوب کارتون قصه‌های جزیره (سرندیپیتی) یا نوعی اتومبیل (شورلت سلبریتی) بود. اما حالا به طیف گسترده‌ای از خواننده‌ها، بازیگران تلویزیونی و گویندگان ورزشی تا مدل‌ها و بچه پولدارهای اینستاگرامی اطلاق می‌شود که اگرچه تفاوت‌های زیادی با هم دارند اما همه در یک چیز مشترک هستند: شهرتی که به واسطه ی رسانه‌ها و جلب توجه مخاطبان رسانه‌ها حاصل شده است.

در کشور ما واکنش اولیه به این پدیده – مثل بسیاری از پدیده‌های نوظهور دیگر –  نادیده انگاری بود. تصور اولیه این بود که سلبریتی ها، جایگاهی در میان افکار عمومی ندارند و تنها ابزاری برای تبلیغات تجاری یا فروش روزنامه‌های زرد هستند اما در سال‌های اخیر اوضاع به وضوح تغییر کرده است. سلبریتی‌ها مدت هاست فراتر از بیلبوردهای تبلیغاتی رفته اند. آن‌ها در رأس پویش‌های اجتماعی و سیاسی مختلف همچون حمایت از تصویب لایحه ی حقوق کودکان، آگاهی دهی نسبت به سرطان پستان و یا جلب کمک‌های مردمی برای زلزله زدگان قرار گرفته اند و  برخی از آن‌ها کرسی‌های شوراهای شهر و روستا را اشغال کرده و حتی تا همنشینی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری پیش رفته اند!

بیشتر بخوانید:  سلبریتی‌ها واقعا کیستند؟

اوضاع در مغرب زمین نیز چندان متفاوت نیست و پدیده سلبریتی‌ها و فرهنگ شهرت، به عنوان موضوع روزِ علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است. چنان که ریچارد شیکل[1] می‌گوید چیزی  به‌عنوان «سلبریتی» قبل از شروع قرن بیستم وجود نداشته است و اولین نمونه‌های سلبریتی‌ها به شکلی که امروز می‌شناسیم متعلق به دهه هفتاد میلادی هستند. اما امروزه از رسوخ سلبریتی‌ها به عرصه‌های مختلف جامعه، اقتصاد و سیاست ابراز نگرانی شده و محققان از آن با اصطلاح «سلبریتزه شدن فرهنگ[2]» یاد می‌کنند. اتفاقی که پس از گسترش رسانه‌های جدید، با سرعت و دامنه‌ای باورنکردنی در حال وقوع است و یکی از نمونه‌های بارز آن را  به قدرت رسیدن ترامپ به عنوان اولین سلبریتیِ رئیس جمهور در آمریکا می‌دانند. یکی از تلاش‌های پژوهشگران حوزه سلبریتی و فرهنگ شهرت، درک تفاوت‌ها و تشابهات میان سلبریتی‌ها و دسته بندی آن هاست تا بتوان بر این اساس فهم دقیق تری از رفتارهای آن‌ها و حواشی و جنجال‌های پیرامونشان داشت و مواضع و واکنش‌های صحیحی در برابرشان اتخاذ نمود.

کریس روجک[3] در کتاب سلبریتی (2004) تلاش کرده تا انواع سلبریتی‌ها را با توجه به زمینه‌های شکل گیری شهرتشان دسته بندی نماید. وی اولین نوع شهرت را «شهرت انتسابی[4]» می‌نامد که به شکل نسبی و خانوادگی به دست می‌آید. سلبریتی‌های انتسابی به علت شهرت خانوادگی‌شان موردتوجه عموم مردم قرار می‌گیرند. اعضای خاندان سلطنتی انگلستان، یا فرزندان ترامپ معروف‌ترین نمونه‌های جهانی این دسته از سلبریتی‌ها هستند. در کشور ما نیز چندسالی است که وابستگان برخی مسئولین و سیاستمداران از همین راه به شهرت رسانه‌ای دست یافته اند.

 

چیزی  به‌عنوان «سلبریتی» قبل از شروع قرن بیستم وجود نداشته است و اولین نمونه‌های سلبریتی‌ها به شکلی که امروز می‌شناسیم متعلق به دهه هفتاد میلادی هستند. اما امروزه از رسوخ سلبریتی‌ها به عرصه‌های مختلف جامعه، اقتصاد و سیاست ابراز نگرانی شده و محققان از آن با اصطلاح «سلبریتزه شدن فرهنگ» یاد می‌کنند.

 

اما عموم سلبریتی‌های شناخته شده در جامعه ما، در دسته دوم یعنی «سلبریتی‌های اکتسابی[5]» قرار می‌گیرند. آن‌ها کسانی  هستند که به خاطر  توانمندی‌ها یا دستاوردهای خاصی که کسب کرده‌اند در معرض دید مخاطبان قرار گرفته و مشهور می‌شوند. البته دستاوردهای سلبریتی‌ها باید امکان بصری و جذابیت کافی برای پرداختن در رسانه‌ها را داشته باشد و به همین علت چهره‌های مرتبط با صنعت سرگرمی امکان بیشتری برای قرار گرفتن در این دسته را دارند. بااین‌حال، طیف بسیار وسیعی از قهرمانان ورزشی، خواننده‌ها، ستاره‌های تلویزیونی و سینمایی تا دانشمندان، سیاستمداران و چهره‌های نظامی در این گروه جای می‌گیرند.

اندی وارهول[6]، کارگردان و عکاس آمریکایی در دهه 70 میلادی گفته بود «در آینده، هر کس می‌تواند ۱۵ دقیقه مشهور باشد!» به نظر می‌رسد آینده مدنظر وارهول مدت‌هاست فرارسیده و رسانه‌های جدید برای هر کاربر فرصت بالقوه ی «شهرت 15 دقیقه ای[7]» را فراهم آورده اند. از سومین دسته از سلبریتی‌ها که روژک آن‌ها «سلبریتی‌های منتسب[8]» یا «سلتوئید[9]» می‌نامد از همین فرصت استفاده می‌کنند. آن‌ها در کوتاه مدت توجهات عمومی را جلب کرده و به شهرتی موقتی و گذرا دست می‌یابند. شهرتی که نه برآمده از دستاوردهای خاص یا نسبت خانوادگی بلکه صرفاً «شهرت برای شهرت» است و می‌تواند علل مختلفی داشته باشد: حضور در یک شوی تلویزیونی پرطرفدار (مهمانان برنامه ماه عسل)، انجام یک رفتار دوراز عرف یا غیرقانونی (وحیدخزایی معروف به پسرتلگرامی)، نوع بیان و انجام رفتار طنزآمیز ( امیر عباس کچیلیک)  یا هر گفتار و رفتاری که بتواند توجهات عمومی را ولو برای مدتی کوتاه به خود جلب نماید.

بیشتر بخوانید:  قلدری؛ لشگرکشی‌های مجازی

روجک به این نکته اذعان داشت که سلبریتی ممکن است حوزه ی شهرت خود را توسعه داده و از شهرت موقتی یا منتسب به سمت شهرت اکتسابی حرکت نماید اما شواهد نشان می‌داد که جستجوگران شهرت به کوتاه ترین مسیر یعنی «شهرت برای شهرت[10]» تمایل بیشتری دارند. تنها چندسال پس از این دسته بندی و با گسترش رسانه‌های اجتماعی تصویر محور – به خصوص یوتیوب و اینستاگرام – پژوهشگران فرهنگ شهرت گروه جدیدی از آوازه جویان را شناسایی کردند که به آن‌ها «میکروسلبریتی[11]» گفته می‌شود. این دسته ی جدید که اشتراکاتی هم با سلتوئیدها دارند بدون آن که لزوماً بر دستاورد یا فضیلت خاصی تکیه کنند، با اختصاص زمان و وسواس زیاد برای شکل دادن به پروفایل شبکه‌های اجتماعی خود و تسلط بر تکنیک‌های تولید محتوا در این فضا، به منزلتی مشابه سلبریتی‌ها اما محدود دست پیدا می‌کنند. کمدین‌های اینستاگرامی، مدل‌های تبلیغاتی و مانکن‌های لوازم آرایشی، اینفلوئنسرها[12] و  واینرها[13] نمونه‌های مشهود میکروسلبریتی‌ها هستند که فعالیت‌های مجازی و حواشی پیرامونشان گهگاه مخاطبانی غیر از دنبال کنندگان همیشگی‌شان را نیز درگیر می‌کند. به نظر می‌رسد آن دسته از کسانی  که ما شاخ‌های مجازی می‌نامیم و با ویدئوهای جنجالی، تظاهر به مصرف و تجمل یا رفتارهای خارج از قاعده و خلاف جریان جلب توجه می‌کنند نیز ذیل همین گروه قرار می‌گیرند.

سلبریتی؛ اصطلاحی است  که اگرچه برای همه کسانی که در جست‌وجوی آوازه و شهرت رسانه‌ای هستند به کار می‌رود اما این اشتراک لفظی نباید ذهن ما را از تفاوت‌های جدی میان متصفان به این صفت باز دارد. هر چقدر هم که با گسترش فرهنگ شهرت مدرن و جولان دادن سلبریتی‌ها در حوزه‌های مختلف مخالف باشیم باز هم نیازمند اتخاذ موضعی علمی و دقیق در این باره هستیم و به نظر می‌رسد اولین گام برای نیل به این مقصود، درک تفاوت‌های مفهومی انواع سلبریتی‌ها و نیز تمایزشان از دیگر انواع شهرت است.

 

 

منابع:

رولندز، مارک (1394). ترجمه: افشین خاکباز، شهرت، چاپ اول، نشر نو

حق پناه، حسین. (1395). بررسی جامعه شناختی تاثیر سلبریتی‌ها بر گروه‌های مرجع دانش آموزی. پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی. دانشگاه تهران

کشمور, ا. (1396). فرهنگ شهرت. (ا. شاه قاسمی, مترجم) تهران: پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات.

Leslie, L. Z. (2011). Celebrity in the 21st Century. California: ABC-CLIO.

Rojek, C. (2001). Celebrity. London: UK: Reaktion Books.

Nayar, P. K. (2009). Seeing Stars ; Spectacle,Society and Celebrity Culture. New Delhi: Sage Pubications.

 

[1] Richard Schickel: مورخ و نویسنده آمریکایی (1933-2017)

[2] Celebritization of culture

[3] Chris Rojek: جامعه شناس آمریکایی (1954-)

[4] Ascribed celebrity

[5] Achieved celebrity

[6] Andy Warhol

[7] 15 minutes of fame

[8] Attributed celebrity

[9] Celetoid

[10] Fame for Fame

[11] Micro-Celebrity

[12] Influencer: افراد شناخته شده در حوزه ی تخصصی (سفر، آشپزی، فن بیان، آرایش و یا…) که شهرت خود را از طریق ارائه فعالیت‌های خود در رسانه‌های اجتماعی به دست آورده اند. م.

[13] Viner: کسانی که در رسانه‌های اجتماعی و سرویس‌های اشتراک ویدئو، ویدئو‌های سرگرم کننده و طنز می‌سازند