مقاله

مقالات موضوع بوروکراسی را اینجا می‌توانید بخوانید.

بوروکراسی

بوروکرات‌ها، دست از سر ما بردارید!

سیاست و اقتصاد | سیاست | بوروکراسی

| کمی بعد از مرگ اولین رهبر انقلاب روسیه، ورق به کلی برگشت و تمام دستاوردهای داخلی و خارجی انقلاب دفن و تنها رهبر زنده انقلاب، لئون تروتسکی به همراه آرمان‌هایش به ترکیه تبعید شد. تروتسکی، که حالا از فرماندهی ارتش سرخ و رهبری فکری اتحادیه احزاب کمونیست جهان به یک سیاستمدار در تبعید تبدیل شده بود، تمام سال‌های در تبعید تلاش کرد تا عامل اساسی شکست انقلاب را بشناسد و بشناساند: بوروکراسی!

 

انقلاب اسلامی ایران برای تغییرات بزرگی در جامعه ایران طراحی و هدایت شد که در صحبت‌ها و یادداشتهای به جا مانده از رهبران آن به روشنی توصیف شده اند. عبارت معروف شهید بهشتی که “قرآن رابر سر جامعه‌ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، و از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است[1]” به روشنی ماهیت تحول طلب و معطوف به هدف این انقلاب را نشان می‌دهد. با این حال، 4دهه بعد از این انقلاب اگرچه سخن گفتن از شکست آن ادعایی به گزاف است، اما واقعیت عریان کف خیابان‌ها نشان می‌دهد که درست برعکس آنچه شهید بهشتی گفت، فرمالیسمی از آرمان‌ها به جای واقعیتها قرار گرفته است و طبیعتا حرکت انقلاب نسبت به سال‌های ابتدایی آن کند و گاهی عکس شده است. به گونه‌ای که به گفته رهبر انقلاب بعد از چهل سال هنوز دولتی انقلابی در ایران روی کار نیامده است.[2]

برای فهم کند شدن انقلاب اسلامی تبیین‌هایی ارایه شده است که عموما علت را ناشی از عوامل محتوایی و سیطره ایدئولوژی‌های غیراسلامی همچون لیبرالیسم و سوسیالیسم بر دستگاه فکری بعد از انقلاب جستجو می‌کنند. با این حال، تجربه شکست سایر انقلابهایی که دچار استحاله اندیشه‌ای نشدند نشان می‌دهد که باید دلیل را در جایی جز تغییرات ایدئولوژیک خصوصا عوامل فرمیک و ساختاری جستجو کرد. انقلابهای مهم سده بیستم، اگرچه از نظر ایدئولوژیک با یکدیگر تفاوت و حتی تضاد دارند اما در معرض عوامل ساختاری مشابهی قرار دارند که بررسی آن‌ها باعث شناخت پدیده انقلاب می‌شود.

سال‌های ابتدایی انقلاب روسیه بیشتر از آنکه به توصیفات جرج اورول در 1984 شباهت داشته باشد، شبیه انقلاب اسلامی ایران بود. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اقدامات سرکوبگرانه علیه اقلیتهای مذهبی پایان یافت و نوعی آزادی مذهب به وجود آمد، آموزش رایگان و همگانی شد، مدیران دولتی به اندازه متوسط درآمد یک کارگر ماهر صنعتی حقوق می‌گرفتند، نهضت مبارزه با بی‌سوادی در سراسر روسیه شکل گرفت و قانون برابری دستمزد زنان و مردان وضع شد. با این حال، کمی بعد از مرگ اولین رهبر انقلاب، ورق به کلی برگشت و تمام دستاوردهای داخلی و خارجی انقلاب دفن و تنها رهبر زنده انقلاب، لئون تروتسکی[3] به همراه آرمان‌هایش به ترکیه تبعید شد. تروتسکی، که حالا از فرماندهی ارتش سرخ و رهبری فکری اتحادیه احزاب کمونیست جهان به یک سیاستمدار در تبعید تبدیل شده بود، تمام سال‌های در تبعید تلاش کرد تا عامل اساسی شکست انقلاب را بشناسد و بشناساند: بوروکراسی!

بیشتر بخوانید:  چرا حرف آقازاده‌ها خریدار دارد؟

بوروکراسی، یا به صورت دقیقتر “حکمرانی میزها” عامل فرمیک مشترک عقبگرد بسیاری از انقلابهاست. این واژه فرانسوی نزد متفکران کلاسیک دوران جدید جایگاه ویژه‌ای دارد. ماکس وبر بوروکراسی را سازمانی معطوف به هدف می‌داند که براساس عقلانیت ابزاری عمل می‌کند تا بدون اتلاف منابع به هدف اصلی خودش برسد. از این منظر بوروکراسی تجلی ساختاری اصول عقلانیت مدرن است. امپراتوری پروس و نظام اداری-مالی آهنین ژان باتیست کلبر وزیر اقتصاد لویی چهاردهم باشکوه ترین مصادیق بوروکراسی‌های معطوف به هدف معاصر وبر هستند. اهمیت این ساختار اجتماعی در تاریخ انسانی آنچنان زیاد است که موفقیت امپراتوری‌های بزرگ گذشته را می‌توان با دوام و کارایی بوروکراسی‌های آن‌ها برابر دانست. با این حال، همانطور که از منظر قدرتهای حاکم، بوروکراسی عامل ثبات و دوام و حفظ وضع موجود است، از دیدگاه جریان‌های فکری ضد قدرت، بوروکراسی موجودی منفور و محافظه‌کارانه است که باعث تاخیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی می‌شود. راز دشمنی کارل مارکس با دولت مدرن نیز در همین مفهوم وبری بوروکراسی نفهته است. به گفته مارکس “دولت مدرن کمیته اجرایی طبقه بورژوازی است” و براساس همین تلقی، تروتسکی و لنین انحلال بوروکراسی را در کنار نابودی پلیس تزاری و ارتش او لازم می‌دانستند.

انقلابها پس از براندازی بوروکراسی‌ها خود به دام بوروکراسی خود ساخته می‌افتند. تروتسکی از همان سال‌های اول پیروزی انقلاب روسیه نسبت به خطر بوروکراسی جدید هشدار می‌داد. تمرکز قدرتی که پس از بیرون رانده شدن رقبا در پی یک انقلاب به وجود می‌آید، بوروکراسی و نظام تصمیم گیری بالا به پایینی ایجاد می‌کند که به گفته تروتسکی “کاستهایی[4] خودبسنده و خودمختار” هستند که با استقلال کامل از جامعه، طبقه و حتی حزب حاکم منابع محدود را به سمت ذینفعان خاص هدایت می‌کند. نبود شفافیت، حس سرسپردگی، هیجانات ابتدای انقلاب و اغماض در رعایت قواعد سیاسی و حقوق شهروندی که در فضای انقلابی رایج هستند خیلی زود محیطی برای شکل گیری و قدرت بوروکراسی‌ها به شکل سازمان‌های اداری مختلف فراهم می‌کنند. با قدرت گرفتن بوروکراسی‌ها، سر و کله قدرتهایی پیدا می‌شود که در مبارزات انقلابی مردم حضور نداشتند اما به واسطه سوار شدن بر ماشین بوروکراسی به قدرت رسیده اند؛ این‌ها همان بوروکراتها هستند که جایگزین انقلابی‌ها می‌شوند.

بیشتر بخوانید:  شعار "رضاشاه روحت شاد" از کجا آمد؟

مساله بوروکراسی درباره انقلاب اسلامی ایران شکل پیچیده تری به خود می‌گیرد. انقلاب اسلامی ایران وارث تمام و کمال ساختارهای اداری نظام سیاسی شاهنشاهی است. به جز ساواک، که بسیاری از مقامات آن حتی قبل از سقوط شاه از کشور خارج شدند سایر تشکیلات اداری از جمله بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، سازمان‌های تعزیراتی، نخست وزیری، اتاق بازرگانی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع، شرکت ملی نفت و … به انقلاب منتقل شد.

ساختار بوروکراسی شاهنشاهی برای اعمال کنترل بالا به پایین جامعه و انتقال پایین به بالای منابع اقتصاد طراحی شده بود و در این ماموریت بسیار به هم پیوسته عمل می‌کرد. جای تعجب ندارد که موفق ترین چهره اقتصادی دوران پهلوی دوم یعنی علینقی عالیخانی که همزمان سه وزارتخانه صنعت و معدن، بازرگانی و اقتصاد را اداره می‌کرد قبل از وزارت هم در ساواک و هم در شرکت نفت اشتغال داشت و پس از وزارت نیز به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، بوروکراتهای شاهنشاهی حذف شدند اما تشکیلات اداری آن‌ها به انقلابیون منتقل شد.

 

با قدرت گرفتن بوروکراسی‌ها، سر و کله قدرتهایی پیدا می‌شود که در مبارزات انقلابی مردم حضور نداشتند اما به واسطه سوار شدن بر ماشین بوروکراسی به قدرت رسیده اند؛ این‌ها همان بوروکراتها هستند که جایگزین انقلابی‌ها می‌شوند.

 

انقلابیون بدون توجه به لزوم بازطراحی بوروکراسی شاهنشاهی و قواعد آن تنها با تمسک به ارزش‌های اسلامی متصدی امور شدند. نمونه بارز آن، آیین نامه‌های اجرایی است که برای اجرای عقود اسلامی در بوروکراسی بانکی به امضای نخست وزیر (میرحسین موسوی) رسیده است. این آیین نامه‌ها صرفا با جایگزین کردن فقه اسلامی به جای بانکداری ربوی تلاش کردند مناسبات مالی را ربا زدایی کنند. اما بعد از گذشت 4 دهه از تدوین آن‌ها و تصویب قانون عملیات بانکی بدون ربا تحقق بانکداری اسلامی مورد تردید قرار دارد، به این دلیل که ساختار بانک و نحوه تنظیم مناسبات بین بانکها و بانک مرکزی (تعیین نرخ بهره پایه) بدون تغییر باقی مانده است.

مثال دیگر، فساد گسترده‌ای است که در بوروکراسی صنعتی نظام شاهنشاهی وجود داشت. عمده صنایع سنگینی که در دهه 1340 به وجود آمد، تحت بوروکراسی غیرشفاف و غیرپاسخگویی به بوروکراتهای دولتی سپرده می‌شد. پس از انقلاب اسلامی، اگرچه پاسخگویی حکام به مردم و تبعیت از خواست آن‌ها یکی از ارزش‌های انقلاب اسلامی بود، اما ساختار مدیریت صنایع دولتی متناسب با این ارزش تغییر نکرد و همچنان همان بوروکراسی برای عزل و انتصاب ادامه پیدا کرد به شکلی که امروز شاهد مقاومت رده میانی مدیران شرکتهای دولتی در برابر خصوصی سازی و نظارت عمومی و انتشار اطلاعات شرکتهای دولتی هستیم.

انقلاب ناتمام اکتبر 1917 روسیه نمونه روشنی از طغیان میزها علیه انقلابهاست. لئون تروتسکی، اگرچه هیچ وقت توفیق آن را پیدا نکرد که مسیر بزرگترین انقلاب مارکسیستی تاریخ را به ریل اصلی برگرداند، اما تا پایان عمر مساله بوروکراسی و آریستوکراسی نوینی که بعد از انقلاب بوجود آمده بود را بررسی و تحلیل‌های نهایی او در کتاب “انقلابی که به آن خیانت شد[5]” منتشر کرد. انقلاب اسلامی ایران برای تداوم و تحقق آرمان دولت اسلامی باید یکبار به مانع ساختاری بر سر راه یعنی بوروکراسی بهره کشی که طبقه جدیدی از مدیران اشرافی را ایجاد کرده است بپردازد. بدون بازطراحی بوروکراسی و میدان دادن به سایر اشکال سازماندهی منابع (از جمله شبکه‌ها) نمی‌توان به حل معضل فساد، ناکارآمدی، خویشاوندسالاری و لختی تحرک سیستمی غلبه کرد. سرنوشت انقلاب اسلامی در این صورت متفاوت از انقلاب اکتبر نخواهد بود.

 

[1] این عبارت بخشی از سخنان شهید آیت‌الله دکتر بهشتی است که در جلسه‌ی پنجم از سلسله جلسات تفسیر قرآن با عنوان “مکتب قرآن” پیرامون آیات ۱۰۲ تا ۱۱۰ سوره آل عمران ایراده شده است و در کتابی تحت عنوان «بایدها و نبایدها» به چاپ رسیده است و نگارنده آن را از وبسایت قانون بازنشر کرده است.

[2] بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه تهران، 06 شهریور 1396

[3] Leon Trotsky

[4] Caste

[5] The Revolution Betrayed (1937)