بررسی جایگاه جن در برخی از آیات قرآن کریم و روایات معتبر
- نوشته شده : باشگاه اندیشه
- 19 آگوست 2018
- تعداد نظرات :0
بحث پیرامون موجودات فراحسی و فراطبیعی از جمله مباحثی بوده که از دیرباز ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. این مباحث به دلیل عدم مشاهده حسی و غیرقابل تجربه کردن در آزمایشگاه با جنجالهای زیادی مواجه بوده است و غالباً موافقان و مخالفان زیادی داشته است از طرفی برخی وجود آن را به کلی رد و آن را یک توهم و خیال واهی بیش نمیدانند و در نقطه مقابل بخصوص افراد عامه پا را فراتر نهاده و دچار نوعی خرافه گویی و توهمات بی اساس شدهاند، از جمله این موجودات جن میباشد و ما وجود آن را بنا بر نص صریح قرآن کریم قطعی میدانیم و در مورد ویژگیـهای و خصوصیات آن تا جایی که قرآن و روایات معتبر بیان کرده قبول، سایر خرافات را رد می کنیم.
مقدمه
برخی دانشمندان که تجربه علمی و آزمایشگاهی را ملاک ارزیابی هست و نیستها قرار دادهاند، وجود جن را حقیقت ندانسته و آن را ناشی از افکار کهن و افسانه و خرافات گذشتگان میدانند. آنان به این دلیل که نتوانستهاند جن را با آزمایش و مشاهده ثابت کنند، حکم به خرافی و افسانه بودن آن نمودهاند. در حالی که بحث از ماورای طبیعت در میان دانشمندان و مردم، عمری به قدمت تاریخ حیات بشری دارد. از سوی دیگر، هنوز علوم جدید نتوانسته انتظارات بشر را در این زمینه برآورده کند، زیرا ابزار این علوم، محسوسات و مشاهده میباشد در حالی که اموری وجود دارد که از دایره این ابزار خارج است و جن و وجود آن نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. یکی از دانشمندان مادی در محضر امام صادق(ع) خدا را انکار کرد، امام به او فرمود: آیا تو بر فراز آسمانها و دل دریاها دنبال خدا گشتهای و او را نیافتهای؟ آن شخص گفت: نه. امام به او فرمود: پس چگونه دنبال او نرفتهای و خیلی از جاهای دنیا را ندیده و نگشتهای، و او را انکار میکنی. آن مرد ساکت شد و مجلس را ترک کرد.
علوم تجربی به علت محدودیت، توانایی پی بردن به تمام مسایل عالم را ندارد. در این مقاله تلاش شده که به بررسی وجود جن از نگاه دین ـ با توجه به ادله محکم و یقینی ـ به برخی از خصوصیات این موجود بپردازد و شایعه و خرافی بودن برخی اعتقادات در این خصوص را روشن سازد.
گفتار اوّل: مفهوم شناسی
ضروری است پیش از ورود به بحث و بررسی ادله اثبات وجود جن، به تعریف این واژه پرداخته شود. در فرهنگ فارسی عمید جن چنین معنا شده است:
جن و جنّه (به کسر جیم و تشدید نون) به موجودی خیالی و غیر مرئی بین انسان و ارواح را میگویند که واحدش جنّی و مؤنث آن جنّیه است. جنّی یعنی یک مرد جن و جنّیه یعنی یک زن جن. جنگیر کسی را گویند که کارش دعا نوشتن و دعا دادن به مبتلایان امراض (بیماریها) روحی است و به قول خودش با جنها ارتباط دارد.
جن یک طایفه و نوعی از مخلوقات و موجودات خداوند متعال است هستند که بالطبع از حواس ما پنهانند و مانند خود ما شعور و اراده دارند و در قرآن کریم بسیار اسمشان برده شده و کارهای عجیب و غریب و حرکات سریع از قبیل کارهایی که در داستانهای سلیمان انجام دادند به ایشان نسبت داده شده و نیز مانند ما مکلف به تکالیفند و همانند ما زندگی و مرگ و حشر دارند و همه اینها از آیات قرآن استفاده میشود.
یا در تعریف دیگر، جن به معنای شیء مستور است، یعنی شیء نامرئی و پوشیده شده و غیر قابل رویت. جنین را به اعتبار این که در شکم پنهان است جنین گویند و باغ را که عرب جنت میگوید به اعتبار کثرت درختان است، به طوری که این درختان فضا را پوشانده و چیزی دیده نمیشود.
مرحوم ملاصدرا در کتاب مفاتیحالغیب مینویسد: بدان که جن از اجنان به معنی پنهانی و پوشیدگی است… لذا ما فرشته و جن را نمیبینیم در حالی که شیطان و جن ما را آشکارا میبینند و به آنها ایمان داریم.
شهید مطهری(ره) نیز مینویسد: «قرآن موجود دیگری به نام جن معرفی میکند. البته این که اغلب جن را به دیو ترجمه میکنند، غلط است… جن در ردیف انسان، مخلوقی است که درجهاش از انسان پایینتر است. در بعضی از قدرتها بر انسان میچربد و تواناییهایی دارد که انسان ندارد ولی از نظر درجه وجودی از انسان پستتر است.»
گفتار دوّم: دیدگاههای مختلف در مورد موجودات ماوراءالطبیعه
۱) پیرامون خلقت نظام عالم دو دیدگاه کلی وجود دارد: عدهای همه چیز را ناشی از خلقت ذات الهی میدانند و گروهی دیگر سر منشاء خلقت نظام عالم را در طبیعت جستجو میکنند. اگرچه میان آنان اختلاف نظرها بسیار عمیق و اساسی است ولی هیچ یک از این دو گروه نتوانستهاند وجود موجودات فراحسی را انکار کنند. آنهایی که خدا باورند و به روح و معاد اعتقاد دارند (غیر مسلمانان) از این موجودات به عنوان ارواح خبیثه و یا ارواح شریر و یا شیطان یاد میکنند. برخی هم آنها را موجودات طبیعی ندانسته بلکه موجوداتی فضایی قلمداد میکنند. مادی گرایان هم که اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، این موجودات را همان انسانهای اولیهای میدانند که در سیر تکامل بین انسان و حیوان باقی مانده و به شکل و شمایل غریبی در آمدهاند و یا حتی برخی از آنان معتقدند که اینان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمایان ساخته و موجب اذیت و آزار انسانهای متمدن میشوند.
۲) دیدگاه مسلمانان در مورد خلقت جن: مسلمانان بنا بر نص صریح قرآن، موجودات عالم را سه گروه طبقهبندی مینمایند: 1)جمادات؛ 2)نباتات؛ 3)حیوانات. حیوانات خود یا دارای عقلاند مثل انسان و فرشتگان و جنیان و یا فاقد شعوراند مانند حیوانات. طبق صریح آیات نورانی قرآن کریم و بدون هیچ شک و شبههای موجودی به نام جن در جهان آفرینش وجود دارد که از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرار گرفته و مشابه انسان است: «من جن و انس را نیافریدم جزء برای اینکه عبادتم کنند.»
گفتار سوّم: مهمترین ادله اثبات وجود جن
1) آیات قرآن
قرآن کریم، معجزه بزرگ خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) در مسایل پیچیده علمی، اعتقادی و اجتماعی و… روشنگر ظلمتهای زندگی انسان بوده که عقل از تبیین و حل آن عاجز است. عقل انسان با توجه به اینکه بهترین ودیعه الهی در وجود آدمی است، به خیلی از حقایق آگاه نیست و اگر این حقایق از منبع آسمانی وحی به آن عرضه شود، به راحتی میتوان درک نمود و به آن معتقد شد.
از آیات قرآن استفاده میشود، «جن» یک نوع موجود عاقل است که از حس انسان پوشیده شده و آفرینش آن در اصل از آتش است و ابلیس نیز از همین گروه میباشد. نظر قرآن جن دارای اوصافی بدین شرح است:
الف) جن دارای جنس نر و ماده و زاد و ولد است؛
ب) جن موجودی است که از شعلههای آتش آفریده شده است، برخلاف انسان که از خاک آفریده شده است؛
ج) هدف از خلقت آنان رسیدن به مقام عبودیت و بندگی است؛
د) آنان دارای شعور بوده و مکلف هستند و در بین آنان کافر و مؤمن هست؛
ه) آنان دارای زندگی، مرگ، نشور و عقاب میباشند؛
خ) زندگی آنان اجتماعی بوده و در طول زمان، امتهای مختلفی را تشکیل میدهند؛
و) خلقت آنان قبل از خلقت انسان بوده و ماده اولیه خلقت آنان از آتش است؛
ن) با وجود خلقت مادی، نامرئی هستند و نام جن از همین خصوصیت آنها گرفته شده است؛
ی) دارای حرکت سریع و قدرت فوقالعاده هستند؛
ک) از لحاظ ظرفیت کمال و کرامت، به انسان نمیرسند و به همین جهت هیچ گاه پیامبری از جنس جن بر نخاسته و آنان تابع پیامبران بشری هستند؛
ر) ظاهراً پاداش آنها غیرمتناسب با ظرفیت کمال آنان است؛
ز) آنان قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگیری و استراق سمع داشتهاند که با بعثت پیامبر ممنوع شدهاند.
علاوه بر آیات فوق، وجود آیاتی دیگر در قرآن که به این موجود میپردازد، دلیل محکمی بر حقیقت و واقعیت این موجود میباشد. اما با اثبات اصل وجود جن، توده مردم و ناآگاهان خرافات زیادی در مورد این موجود ساختهاند که با عقل و منطق همخوانی ندارد و به همین دلیل، یک چهره خرافی و غیرمنطقی به این موجود دادهاند به گونهای که وقتی کلمه جن گفته میشود خرافههایی نیز با آن تداعی میشود. از جمله اینکه، آنها را با اشکال غریب و عجیب و وحشتناک و موجوداتی دمدار و سمدار و موذی و پر آزار، کینه توز و بد رفتار که ممکن است از ریختن یک ظرف آب داغ در یک نقطه خالی، خانههایی را به آتش کشند، و موهوماتی از این قبیل [تصور میکنند] که این تصورات ناشی از ناآگاهی نسبت به این موجود است.
2) روایات
الف) در روایتی است که حضرت سید الشهداء(ع) به جنیان که برای کمک به ایشان آمده بودند، میفرماید: «و لله انی لاقدر منکم؛ من خودم قدرتم بیشتر از شماست»، جنیها گفتند: همینجا اجازه بده ما آنها [دشمنان] را هلاک کنیم، قبل از اینکه قضایا انجام بگیرد و وارد کربلا شوید و مقابله بشود، ما همین جا میتوانیم آنها را هلاک کنیم.
ب) امام باقر(ع) در تفسیر آیه «ولو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماءً غدقاً» میفرماید: اگر جن و انس بر ولایت و رهبری پیشوای مؤمنان علی(ع) و فرزندان او پایداری ورزند و به فرمانشان گردن نهند هر آینه دلهای آنان را از نور ایمان لبریز خواهیم کرد.
ج) در یکی از روزهای ایام ذیالحجه، یکی از شیعیان در حال انجام مناسک، دچار اشتباهی در نحوه انجام اعمال خود شد، جنّی که به شکل انسان در آنجا حاضر بود و او هم اعمال مخصوص حج را بجا میآورد، او را راهنمایی کرد و مسأله را به او فهماند. آن شخص پس از اتمام اعمالش، قضیه را به عرض امام صادق(ع) رساند و خطاب به امام گفت: شخصی با این مشخصات آمد و مرا متوجه اشتباهم نمود. امام(ع) به او فرمود: «ذاک رجل من الجن اراد ارشادک؛ آن شخص فردی از جن بوده قصد ارشاد تو داشت».
د) «اینکه جن و شیطان مانند انسان میخوابند یا نه؟ مسألهای است که از آیه «لا تأخذه سنه ولا نوم؛ خداوند خواب و حالت چرت ندارد» معلوم میشود که تنها ذات اقدس خداوند است که نمیخوابد و همه مخلوقات از خواب یا چرت ناگزیرند.
ه) در نهجالبلاغه نیز لفظ جن دو بار آمده است. امام علی(ع) میفرماید: «الحمدالله کائن قبل أن یکون کرسی او عرش او سماء او ارض او جان او انس» و در مورد خدا فرموده است: «و لکل مکان و فی کل حین و اوان و مع کل انس و جان»
و) امام سجاد(ع) در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه میفرماید: «پروردگارا، بر محمد و آل او درود فرست، درودی برابر همه درودهای فرشتگان و پیامبران و فرستادگان تو و آنان که اهل طاعت تو باشند، و شامل بر درود بندگانت از جن و انس و پذیرندگان دعوت گردد، و درود هر که را از انواع مخلوقات خود که آفریدهای و پدید آوردهای در بر گیرد.»
۳) کلام بزرگان
از جمله ادله اثبات واقعیت داشتن جن که خود نیز تأییدی بر این ادعا است، کلام بزرگان میباشد که در ذیل، به برخی از این سخنان میپردازیم:
الف) صدر المتألهین شیرازی معروف به ملاصدرا مینویسد: «جن را وجودی در این جهانِ حس، و وجودی در جهانِ غیب و تمثیل (عالم مثال) است، اما وجودشان در این جهان همان گونه که بیان شد هیچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نیست، جز آنکه آن را روحی در خور آن و نفسی که مبدأ فعال بر آن افاضه شده است میباشد و ممکن است که علت ظهور صورت پنهانی (جنی) در برخی اوقات، آن باشد که آنان بدنهای لطیفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذیرای جدایی و گرد آمدن است و چون گرد آمد و متکاثف شده قوام آن ستبر شده و مشاهده میگردد و چون جدا گشت، قوامش نازک وجسمش لطیف گشته و از دیدگان پنهان میگردد، مانند هوا، که چون تکاثف یافته و به صورت ابر درآمده مشاهده میگردد و چون به لطافت خود بازگشت دیده میگردد، زیرا برخی از اوقات ابراز تودههای زیاد هوا بدون آنکه از بخار دریا و جز آن یاری و مدد بگیرد به وجود میآید، چنان که در محل خود بررسی شده است.»
ب) مرحوم شهید مطهری(ره) از جن به عنوان نیرهای با شعور تعبیر کرده که بهترین تعبیر است.
ج) علامه حسنزاده آملی، نیز در الهینامه خود این گونه میگوید: «الهی! جن گفتند «یهدی الی الشر فآمنا به و لن نشرک بربنا احداً» وای! بر انسی که از جن کمتر است.»
د) شیخ بهایی(ره) که از علمای بزرگ شیعه میباشد، در کتاب کشکول خود نوشته است: «اهل دربند از شهرهای شیروان، همنشین مردم میانه آذربایجان شرقی بسیار اجنه را مشاهده کردهاند.»
ه) همچنین فخررازی در تفسیر کبیر میگوید: جن را بسیاری از مردم دیدهاند. رسول خدا(ص) نیز ایشان را دیده است، همچنین دیگران پس از وی اجنه را نیز مشاهده کردهاند.
اینها تنها شمهای بود از آیات قرآن، احادیث و روایات و کلام بزرگان که هرگونه شک و شبههای را در مورد وجود واقعیت جن به یقین بر طرف میسازد. به چند داستان معتبر نیز اشاره میشود تا موجب افزایش یقین و اعتماد بیشتر به این موجود واقعی شود.
4) داستانهای معتبر
الف) از حضرت امام صادق (ع) روایت شده است: روزی حضرت رسول(ص) نشسته بود، مردی خدمت ایشان رسید که بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام کرد، جواب داد و پس فرمود: خودش و کلامش شبیه جن است. سپس به او فرمود: کیستی؟ عرض کرد: من هام، پسر هیم، فرزند لاتیس، پسر ابلیس هستم.
ب) علامه طباطبایی(ره) میفرمودند: روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف و مشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس حضور یافت، چادری آورد، دو طرفش را به دست من داد و دو طرف دیگر را به دستهای خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان میخورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من چادر را محکم نگه داشته بودم، آدمکهایی به قامت دو وجب در زیر چادر بودند و بسیار ازدحام کرده بودند و تکان میخوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه شدم. این صحنه چشم بندی و صحنه سازی نبود و صد در صد امر خارجی بود.
گفتار چهارم: بررسی برخی از ویژگیهای جن
1) ازدواج و زاد و ولد و ذریه جن
واژه «رجال» در آیه اول که ذکر شد این معنی را به ذهن می آورد که بایدجن نیز مانند انسان زن داشته باشد. اما این دلیل قطعی محسوب نمیشود. زیرا ممکن است رجال به معنای اشخاص مهم و بزرگ از جنیان باشد. شاید احتمال اول واضحتر باشد. به خصوص که ذریّه (نسل) هم به نص قرآن برای آنان اثبات شده است با این حال نمیتوان وجود زنان جن را به قرآن نسبت دهیم. شاید تولید مثل جنیان به صورتهای دیگری باشد گرچه از روایات کم و بیش وجود نوعی فروماده برای آنان ثابت میشود».
نتیجه این که قرآن کریم برای شیطان ذریّه قایل شده و فرموده: « و شیطان و فرزندان او را برای خود دوست گرفتید. در جای دیگری هم نسبت مرگ و میر به آنها داده است و فرموده: «وعده عذاب الهی بر آنها حتم و لازم است چون امتنانی از جن و انس که در گذشتند»
از این دو نشان میتوان فهمید که تنادل میان جن نیز وجود دارد زیرا معهود و مالوف از هر جانداری آن است که ذریه و مرگ و میر دارد، این است که تناسل هم داشته باشد و قرآن کریم در مورد جن میفرماید که این نوع از جانداران فروماده و ازدواج دارند، تولد و تکاثر نیز دارند و در این باره فرموده : مردانی از نوع بشر به مردانی از گروه جن پناه می برند.
2) خوراک جن
در مورد این که جنیان آیا خوراک دارند یا خیر شهید مطهری (ره) می فرمایند: « ر روایات این مطلب هست که جنها خوراک دارند » که به بعضی از این روایات در زیر اشاره می شود.
« از پیامبر اکرم(ص) سوال شده آیا شیطان با انسان هم غذا میشوند، حضرت فرمود: «آری هر سفرهای که بر سر آن بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشود شیطان با افراد آن سفره هم غذا می شود، و خداوند برکت را از آن میبرد». شیخ بهایی (ره) میفرماید «خوراک ایشان هوای آمیخته به بی طعام است یا شارع مقدس در آداب غذاخوردن فرموده است: دستها را بعد از غذا بشویید تا اینکه هنگام خواب اجنبه و شیطان دست شما را بو نکند تا موجب اذیت شما گردد. مخصوصاً اطفالی که با دست آلوده می خوابند احتمال بیشتری دارد مورد آزار اجنه قرار گیرند. و روایاتی که دلالت بر این دارند که غذای آنها استخوانهای برجا ماده از غذاست. ولی بطور مسلم و یقین نمیتوان گفت خوراک اجنه چه میباشد.
3) جن ها سنی ندارد
از روایت اینگونه مشخص می شود که چون پیرمردهای آنان روز غدیر بودند، وخود حادثه را از نزدیک مشاده و سخنان پیامبر (ص) را شنیدهاند لذا در بین آنها کافر است، شیعه هم وجود دارد ولی سنی ندارند. بزرگان آنها این گونه میگوید که ما در روز غدیر پیامبر (ص) عبایش را در آورد و روی پلههایی که مثل منبر شده بود، گذاشت تا به خاطر داغی سنگها حایلی باشد و جانشین خود را معرفی کرد، شاید در روایات ما این مطلب پیدا نشده است که آن حضرت عبا را روی سنگها گذاشت.»
در این رابطه همچنین علامه حسن زاده عاملی فرمودند:
«جناب استاد ما علامه طباطبایی (ره) صاحب تفسیر قیم و عظیم المیزان فرموده است که استاد مرحوم سید علی قاضی (ره) حکایت کرده است که کمی از جن پرسیده است و (سایر آن خود مرحوم قاضی بوده) طایفه جن بر چه مذهبی هستند، آن جن در جواب گفت: طایفه جن مانند طایفه انس دارای مذاهب گوناگون هستند، جز این که سنی ندارند برای این که در میان ما کسانی هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بودند»
4) انسان برتر از جن
از آیات و روایات به خوب استفاده می شود که بر خلاف آنچه در میان مردم عوام مشهور است و آنها جنیان را از ما بهتران میدانند، انسان به مراتب برتر از آنهاست به دلیل این که تمام پیامبران الهی از انسانها برگزیده شدند و جنیان به پیامبرات اسلام (ع) که نوع بشر بود ایمان آوردند و از او تبعیت کردند و اصولاً واجب شدن سجده شیطان بر آدم که بنا بر نص صریح قرآن آن روز شیطان از بزرگان طایفه جن بوده و دلیل بر فضیلت نوع انسان بر جن می باشد.
شهید مطهری در جلد نهم آشنایی با قرآن می فرمایند: «اجنه در آنچه فضیلت و کمال واقعی است از انسان پایین ترند، یعنی دون انسان هستند و در بعضی از قدرتها اجنبه بالاتر هستند که کمال واقعی شمرده نمیشوند. آنها در مراحل ایمانی و معنوی از انسانها پایین تر بوده و آنها مراحلی که افراد بشر طی میکنند که مثلا به مقام پیامبری برسند. در این جهت که پیامبری برای هدایت و راهنمایی نیاز دارند تابع بشرند نه اینکه خود پیامبری داشته باشند البته بین آنها مؤمن واقعی وجود دارد.
جمعبندی
با توجه به آیات و روایات، انکار وجود جن امری غیر ممکن است؛ از این رو انکار جن در کلام معتقدین به اسلام با توجه به منابع مذکور ناشی از ناآگاهی آنان است و اما انکار جن از نگاه متفکران علوم جدید به خاطر این است که آنان وجود و عدم وجود هر چیزی را بر اساس مشاهده و تجربه میدانند و چون این علوم محدودند، قادر به کشف همه پدیدهها نیستند. اما این واقعیت را نباید کتمان کنیم که در بین عوام نیز خرافاتی وجود دارد که خالی از هر نوع واقعیت خارجی است که از این موجود، شکلی عجیب و غریب و آزاردهنده ساختهاند که ملاک و میزان تشخیص خرافی بودن یا صحت آن ادله عقلی و نقلی میباشد. البته پذیرش یا انکار وجود جن به خودی خود جزء ضروریات دین محسوب نمیشود اما اگر انکار وجود جن باعث انکار آیات قرآن کریم در این باره گردد، موجب انکار ضروری دین خواهد شد. مطالب جذاب و خواندنی دیگری نیز در مورد این موجود وجود دارد که به دلیل حجم زیاد قادر به بررسی آن در این مقاله نشدیم از جمله این که آیا بیماری جنزدگی وجود خارجی دارد یا یک توهم و بیماری روحی ؟؟؟ نیست.
پینوشتها:
. محمدحسین پورمحمدی، روح و جن از نظر علم و دین، قم، انتشارات غرفهالاسلام، چاپ سوم، 1385، ص17.
. حسن عمید، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ یازدهم، 1356، ص381.
. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1381، ج12، ص224.
. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1377، ج6، ص183.
. محمد رحمتی شهرضا، حقیقتی به نام جن، قم، انتشارات کریمه اهل بیت(ع)، 1384، ص25.
. مرتضی مطهری، پیشین، ص43.
. زاریات/56.
. محمد رحمتی شهرضا، پیشین، ص16.
. جن/6؛ کهف/50.
. الرحمن/10.
. زاریات/56.
. زاریات/54، و جن/11 و 14.
. احقاف/18و اعراف/48.
. احقاف/18.
. حجر/27 و الرحمن/15.
. اعراف/27.
. سبأ/13 و نمل/39.
. مرتضی مطهری، پیشین، ج8، ص17.
. همان، ص19.
. جن/9.
. ناس؛ انعام، /100، 112، 128 و130؛ اسراء/88؛ کهف/50؛ نمل/17 و 39؛ نبأ/12 و14؛ فصلت/29؛ احقاف/18 و29؛ ذاریات/56؛ الرحمن/33؛ جن/11 الی 15؛ الرحمن/25، 39، 56 و74….
. محمد رحمتی، پیشین، ص17.
. محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفاء، چاپ دوم، 1403هـ، ج2، ص228.
. رضا باقیزاده، برگی از دفتر آفتاب (در محضر آیت الله بهجت)، قم، چاپ چهارم، 1379، ج2، ص89.
. جن/16.
. محمد بن یعقوب الکلینی، اصول الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، بیروت، دارصعب و دار التعارف، چاپ چهارم، 1401هـ، ج1، ص220.
. حسن حسنزاده آملی، قم، نور علی نور، قم، انتشارات تشیع، چاپ ششم، 1376، ص41.
. محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، 1409هـ، ج14، ص91.
. بقره/255.
. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1416هـ، ج9، ص205.
. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشرقین،1380، خطبه 182، ص347.
. همان خطبه 195، ص410.
. صحیفه سجادیه، دعای چهل و هفتم، فراز پنجاه و پنجم.
. صادق برزگر، جن در کلام بزرگان، قم، انتشارات صبح پیروزی، چاپ اول، 1385، ص114.
. مرتضی مطهری، پیشین، ص181.
. جن/2.
. حسن حسن زاده آملی، الهی نامه، قم، بوستان کتاب، چاپ 1384، ص17.
. شیخ بهایی، کشکول، ترجمه: محمد بن حسینی زارانی بهمن، تهران، زرین، ۱۳۷۴، ص326.
. محمد بن عمر الفخر الرازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۶۹، ج3، ص221.
. محمدحسین پورمحمدی ، پیشین، ص74.
. نقل از: علیرضا رجالی تهرانی، جن و شیطان، قم، انتشارات نبوغ، چاپ چهارم، 1381، ص47.
. جن / 6.
. مصباح یزدی، معارف قرآن، ص316-315.
. کهف/ 50.
. فصلت / 252.
. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج12، ص325.
. جن/6.
. مرتضی مطهری(ره)، پیشین، ج6، ص49.
. محمد رحمتی شهرضا، پیشین، ص72.
. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج92، ص258.
. شیخ بهایی، پیشین، ص 132.
. حرعاملی، پیشین، ج2، ص 337.
. محمد تقی بهجت ، گوهرهای حکیمانه، قم، 1374، ص12.
. حسن، حسن زاده آملی، هزار و یک کلم قم دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،1373 ص30.
. کهف/50.
. محمد رحمتی شهرضا، پیشین، ص 34.