جنگ در دوران ما

این مقاله توسط آقای حسین پارسا باشگاه ارسال شده است/ با تشکر از ایشان

نیل جنگ به انبوه سازی کشتار

خشونت و یک کشتار سایبرنتیک مترادف جنگ نیست بعدها بود که نزاع (تقابل و تعامل)بدین صورت خصلت کشتار انبوه که الآن میشناسیم (کشتار و نه جنگ) را به خود گرفت- و هنر جنگ آوری و دلاوری تبدیل شد به برخوردی خونین میان دولتها ی سازمان یافته و تبدیل شد به انبوه کشی و معنی هماوردی خود را از دست داد.
اعتقاد من بر این امر تاکید دارد که در واقع معنی واقعی جنگ آوری و در واقع هماوردی،هنر تفکر در باره ی تفکر است و اندیشیدن به اندیشه ها و ایجاد تقابل و تعامل بین اندیشه ها و سپس و هم به موازات تولد اندیشه و فکر و بالاخره تولید نظریه نو.
جان: موفق نمیشیم نه. منظورم مردمه.
ترمیناتور: نابود کردن خود در طبیعت شماست.
جان: آره مشکل اصلی همین جاست.
ما در تاریخ – یا می توان گفت در نیم صده ی گذشته –به مرحله ای پا گذاشته ایم که قدرت کشندگی (سلاح ها)به آخرین مرز خود رسیده است.
مرحله ای که سلاحهای هسته ای دست کم از جنبه ی نظری، میتواند هستی واقعی کره ی زمین را به خطر اندازد…مر حله ای که تلاش برای افزایش کشنده گی یک سلاح مخصوص نابودی انبوه،بیهوده شده است…
جنگ جهانی دوم توان هراس انگیز برای صنعتی کردن مرگ را به نمایش گذاشت.
بر خلاف   سون تزو که معتقد بود«موفق ترین ژنرال کسی است که بدونه جنگ،یا با کمترین خسارات،به هدف خود دست یابد، کارل فون کلوز ویتس (1780-1831)،که پدر استراتژی نوین هم خوانده میشود اعتقاد دیگری داشت.
گو اینکه او در نوشته های بعدی نکات ظریف و حتی متناقض را بیان کرد،ولی این گفته ی او که«جنگ کنش خشونت است که تا آخرین مرزهایش پیش میرود»در میان جنگ های عصر جدید طنین می اندازد.
کلوز ویتس -در باره ی جنگ مطلق نوشت و این از نگاه بعضی ها هنوز کافی نبود.
از این رو ژنرال آلمانی   اریش لوندروف   پس از جنگ اول مفهوم «جنگ کامل » را برای سعی در تکمیل مفهوم قبلی ارایه کرد و سعی در گسترش آن نمود که البته با نظریه کلوزویتس هم تعارض داشت.
کلوز ویتس جنگ را دنباله ی سیاست میدانست.لوندروف این گونه استدلال میکرد که برای اینکه جنگ کامل باشد،نظم سیاسی باید تابع ارتش قرار گیرد.
بعدا نظریه پردازان نازی بر این نکته پا فشاری کردند که صلح صرفا دوره ای از آماده شدن برای جنگ است-(جنگ در فاصله ی جنگ ها)
جنگ کامل در معنا ی وسیع ترش جنگی بود که از لحاظ سیاسی،اقتصادی،فرهنگی،و تبلیغاتی،به راه می افتاد و جامعه یکسر به یک ماشین جنگی بدل میشد.
این خرد گرایی به شیوه ی صنعتی بود که به نقطه ی پایانی اش میرسید.
مفهوم نظامی چنین نظریه هایی به حد اکثر رساندن ویرانی بود.
بی اچ لیدر هارت(b.h.liddle hart)در کتاب خود با عنوان (تاریخ تفکر استراتژیک) این گونه بیان کرده که «بیش از یک قرن این اصل نخستین در آموزه ی نظامی یعنی-انهدام نیروهای عمده ی دشمن در میدان جنگ-تنها هدف واقعی جنگ را تشکیل میداده است.
در واقع و بهتر بگویم در عمل،آموزه ی جنگ کامل،فرق میان اهداف نظامی و غیر نظامی را کمرنگ ساخته یا یکسره از میان میبرد.
کورتیس لومه (1)به کمال مبلغ نظریه ویرانی انبوه بود.
فرد کاپلان(f.kaplan)در کتاب«جادو گران واپسین نبرد نیکی بدی»(the wizards of Armageddon)
می نویسد:از نظر لومه نابود کردن همه چیز راه پیروزی در یک جنگ بود…نتیجه ی کلی یک بمباران استراتژیک باید عظیم باشد.
زمانی که تمدن صنعتی در دوره ی پس از جنگ دوم به نقطه ی اوج خود رسید،ویرانی انبوه آماده شد تا همان نقش مرکزی را که تولید انبوه در اقتصاد داشت در جنگ بازی کند.این ویرانی انبوه همزاد مرگ آور تولید انبوه بود.
ولی باز هم با این همه کسب تجربه در دوران صنعتی و جنگ های این دوران باز هم اعم از جنگ اول و دوم و سرد آیا باز اینها به این نتیجه رسیده اند که:
هنر جنگیدن در پیروزی با حداقل تلفات است.

چرا جنگ فرا نوین؟
سارا: باید بدونم اسکاینت- چطور ساخته میشه. مسئولش کیه.
ترمیناتور: مردی که مسئولیت بیشتری داره دایسن است.
سارا: کی هست.
ترمیناتور: مدیر پروژه های ویژه در شرکت سایبردین سیستم.
سارا: چرا اون؟
ترمیناتور: تا چند ماه دیگه ریز پزدازنده ای انقلابی میسازد.
سارا: بگو بعد چی.
ترمیناتور: سی سال دیگر   سایبردین بزرگترین عرضه کننده ی سیستم های نظامی خواهد بود.
تمام بمب افکن های مخفی مجهز به کامپیوتر سایبردین میشن و بدونه سرنشین(اشاره به سیستم ایجیس )(8)و بعدا دارای برنامه ای کاملا عملی میشن و بدونه سرنشین عملا پرواز میکنند.
طرح بودجه ی سیستم اسکاینت تصویب شده سیستم چهارم اوت 1997 وارد عمل میشه و تصمیمات انسانی از دفاع استراتژیک حذف میشه و اسکاینت به سرعت شروع به یاد گیری میکند و در ساعت 2:14 بیست و نهم اوت خود آگاه میشه و اونا وحشت زده سعی میکنند اون رو خاموش کنند.
سارا: و اسکاینت میجنگه.
ترمیناتور: بله. موشکها شو به طرف هدفهایی در روسیه شلیک میکنه.
جان: چرا به روسیه؟مگر حالا دوست ما نیستند.
ترمیناتور: چون اسکاینت میدونه حمله ی متقابل روسیه دشمنانش رو در اینجا نابود میکنه(اشاره به سیاست انهدام نهایی در جنگ سرد که به خوبی در معرض استرس بودن مردم را در آن زمان نشان میدهد)
اشتیاق بیش از حدی که در چند ساله ی اخیر نسبت به نام گذاری انواع جدید جنگ پدید آمده دارای مبنایی منطقی است،زیرا به نظر میرسد که تحولات عرصه ی جنگ شتاب بی سابقه ای و در عین حال قدرت ویرا نگری جنگهای جدید نیز تازگی دارد.
اینک آیا مثلا جنگ خلیج فارس را میتوان گونه ای تازه از جنگ در نظر گرفت.؟
نشریه ی بیزینس ویک در این رابطه با لحنی حق به جانب می نویسد:جنگ خلیج فارس بدونه شک در حکم مرحله ی گذار بین یو جنگ متفاوت است.و در ادامه عناصری را بیان میکند که به زعم خودش مهم ترین ویژه گی های این -جنگ جدید- به شمار میروند:
1) مشارکت سیستم های متکی به فن آوری عالی(هوش مصنوعی بر پایه ی شبکه های عصبی مصنوعی)(2)
2) به کار گیری لشکری از سیستم های رایانه ای و ارتباطاطی گوناگون-(3)
3) فهم اینکه سیاست و روابط عمومی نقشی حساس را در تحقق اهداف نظامی ایفا میکنند.(4)
اما ویژه گی هایی از این دست تازگی ندارد.در جنگ ویتنام هم شرایط به همین منوال بود.
البته در اینکه جنگ کویت بستر جدیدی را(البته با توسل به خشونت بی سابقه)فراهم آورد تردیدی نیست،اما در نیمه ی دوم قرن گذشته معلوم گردید که جنگ در حال تغییری بنیادین است.
ناظران آگاه تر تبعات استفاده از جنگ افزارهای متکی به فن آوری عالی و به خصوص رایانه را مد نظر قرار داده اند.
آنان نامهای مختلفی برای این نوع جدید از جنگ برگزیده اند.از جمله:
جنگ مدام-جنگ فن آوری،جنگ متکی به فن آوری عالی یا جنگ فن آورانه-جنگ کامل-جنگ خیالی-جنگ رایانه ای-جنگ پایان ناپذیر نظامی گری آمریکایی-جنگ خفیف –جنگ سایبر نتیک-جنگ فوق مدرن-جنگ فرامدرن-جنگ فرا واقعی –جنگ اطلاعات-جنگ اینترنتی-جدال مغزها جنگ موج سوم-جنگ نسل ششم-جنگ دوران چهارم-و جنگ محض.
این عناوین را صرف آن گفتم که هر موقع به آنها برخوردید بدانید منظور «جنگ در دوران ماست».
تمامی این تعابیر گرچه هر کدام به نوعی پذیرفتنی است،اما هیچ یک آنچنان که باید و شاید
پیچیدگی و ماهیت فراگیر دگرگونی های جدید رخ داده در عرصه ی جنگ را بیان نمی کند.
برای نمونه اصطلاح   جنگ محض  (5) که از سوی ویری لیو(PAUL VIRILIO)ولاترینجر(lotringer)پیشنهاد شده بی شک توصیفی شاعرانه از نفوذ جنگ تا اعماق فرهنگ معاصر،البته فرهنگ غربی و به ویژه در قلمرو سیاست به دست میدهد که برد آن حتی تا داخل خانه ها هم کشیده شده و اکنون مفهومی با عنوان   جنگ در خانه  موضوعیت یافته.
چه کسی حاضر است تضمین کند که اگر پدری با فرزند کوچک خود پای یک بازی رایانه ای نشست حتما او پیروز میدان نبرد بازی خواهد بود که قطعا در اکثر موارد فرزند او پیروز خواهد شد.
جنگ که اکنون پیش رو داریم جنگی است بسیار نا خالص (6)یا به تعبیر عده ای جنگی ناقص(7)زیرا اینک به برکت علم و فن آوری جنگ امروزی از مجرای فر هنگ و با ایجاد ساختار اقتصادی،فروش محصول انتخاب رئیس جمهور و افزایش تعداد مشتری صورت میگیرد.
با این همه نبردهای واقعی نیز دیگر نه نبردهایی قاطع و حماسی که نبردهایی گیج کننده،خفیف و ذلت بارند.
آنچه هم اکنون جنگ را متفاوت ساخته ورای مقولاتی نظیر فن آوری عالی و رایانه و داشتن سرعت برق آسا و علم سایبرنتیک و بهره برداری نظامی از انواع اطلاعات است.
اکنون در آن حوزه هایی مانند هنر،ادبیات،اقتصاد، فلسفه،دانش،تمدن،تجربه…دخیلند.
دیگر جنگ از آن حالت همگنی و توازن و تقارن در در آمده سبب شده که علمی نباشد که بتوان آن را کنترل یا اداره کرد.
قواعد مقاومت فرهنگی و سیاسی به شدت دستخوش تحول و تغییر شده.انقلابی که بر اثر تحولات شتابان صورت گرفته در عرصه های رایانه و جلوه های تصویری در قلمروی فن آوری به وجود امده،چنان جغرافیای جدیدی از مناسبات قدرت را در سطح جهان پدید آورده که تا بیست سال پیش از این حتی تصورش هم ممکن نبود.
انسان به داده تقلیل یافته،امر نظارت ابعاد جهانی یافته اندیشه ها مسحور واقعیات روی پرده شده و قدرتی خود کامه در حال تجلی است که شالوده اش بر جهل و غفلت بنا گردیده است.
جغرافیای جدید جغرافیایی است مجازی و بن مایه های مقاومتهای سیاسی و فرهنگی ناگزیر باید در همین فضای الکترونیکی هوا تنفس کنند و عرض اندام کنند.
در این فضای مجازی رایج ترین سئوال این خواهد بود که  آیا اطمینانی هست که این چیزی که تنفس میکنیم اکسیژن باشد   .
جنگ الآن به پروتیوس(peroteus)نیم خدای اساطیر یونان،میماند که تا وقتی با زمین در تماس بود می توانست تغییر شکل دهد و به همین دلیل در جریان کشتی میان هرکول و او هرکول مجبور بود تمام مدت او را در هوا نگه دارد.
اکنون وضع به گونه ای است که جنگ پروتیوس وار مشغول کشتی گرفتن با زمان حال است و در این اثنا میکوشد تا در مصاف با دگرگونی های فوق العاده ای که در عرصه ی فن اوری و سیاست درگیری در حال وقوع است،در قامت موجودی منسجم ظاهر شود (خواه در قالب گفتمان،فرهنگ،سبک،و شیوه ی زندگی و جز آن)و از این طریق کما کان به حیات خود ادامه میدهد.
گفتمان، گفتمان است اما عملیّات ها و استراتژی ها و طرحهایی که در عالم خارج به اجرا در می آید واقعی هستند.«ژان بودریار»
ولی در واقع جنگ از دیر باز همواره نوعی گفتگو بوده است.
جنگ جدید بیش از آنکه بر سر اشیاء باشد بر سر واژگان و بیش از آنکه بر سر واقعیات،رنج ها و شرایط باشد بر سر استعداد ها،امیدها و آرزو هاست….
بنا بر این جنگ در این تمدن به یک ساخت بغرنج ایدئولوژیک متکی است که از راه آموزش و در چارچوب نظامی مشتمل بر زبان و قوانین و نمادها و ارزشها همچنان به حیات خود ادامه میدهد.
توضیح و تفسیر نظامهایی از این دست اغلب بر همان اندازه با سیر واقعی رویداد ها فاصله دارد که توضیحات منسوخ ارایه شده در مورد جنگ،که آن را ماحصل جادو،مناسک یا انتقام قلمداد میکردند.
در دوران جدید جنگ دیگر زاییده ی یک موقعیت خواص نیست،بلکه ناشی از تفسیری به شدت ساختگی از آن موقعیت است.

پی‌نوشت:
1-(c.le may) ژنرالی که حمله به توکیو را رهبری میکردو بعدا فرمانده ی یگان استراتژیک در نیروی هوایی ایالات متحده شد
2- intelligent
3- computer-communication
4-(business week staff,1991 a,b,c,pp.39,42,37)
5- PURE power
6- impure
7- imperfect
8-ایجیس: هوش مصنوعی بر پایه ی شبکه های عصبی مصنوعی

تماس با نویسنده:
sl2azh@yahoo.com

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code