
جنگ زشت، جنگ زیبا
- نوشته شده : داوود طالقانی
- 16 سپتامبر 2019
- تعداد نظرات :0
سیاست و اقتصاد | سیاست | سیاست خارجی
| جنگِ پیشاجنگ همانند جنگهای ناپلئون، جنگهایی برای صدور انقلاب قلمداد میشد و فیلسوفانی مانند هگل از جنگِ برای ارزشها یاد میکردند.
«صلح مقدس است، صلح زیباست، صلح درفش آرمانشهر است و سرود آرامبخش زمانه ماست»
پس از جنگ جهانی دوم، همه چیز مثل تقویم تاریخ بشری از صفر آغاز شد و نام و یاد پدیدهها و افکار پیشاجنگ به دست فراموشی سپرده شد. بخار قارچیشکل هیروشیمای اتمی و تل سربازان یخزده آلمانی در سرمای سیبری تصویری بود که جهنم و زمهریر جنگ را به رخ میکشید. صلح، این فرشته زیباروی و فریبکار، آمده بود که بر شانههای مردمان جهان بنشیند و موعظه کند، اما فرشته صلح، نه از بهشت بلکه از دوزخ دروغ آمده بود. فرشته صلح و صفا و صمیمیت و جامع خصائل رومانتیک در مقام آموزگاری دلسوز و دانا، دولتها و ملتها را یادآوری میکرد که جنگ قبیح است و صلح زیباست. جنگ پادآرمانشهر و دیساوتوپیای انسانهاست، پس برای رستگاری صلح را باید برگزید و به سرزمین امن موعود صلح یعنی آمریکا باید ایمان آورد و امان خواست.
تمام اسرار تاریخ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا پس از دو جنگ جهانی در همین سرود فرشته صلح نهفته است: «صلح زیباست و جنگ قبیح است». قباحت جنگ و قداست صلح همان فریبی است که مهمترین ابزار اعمال قدرت آمریکا را پشتیبانی میکند. آموزه فرشته صلح، فقط یک استثنا دارد و آن هم خود آمریکا است. آمریکا با تغییر توازن معادلات علوم انسانی، سو استفاده از بحران علوم اروپایی و مهاجرت از اندیشه اجتماعی از اروپای قارهای به آنگلوساکسون، منکر تاریخ اندیشه و تاریخیت اندیشه شد. پس جنگ نیز در همین تحولات معنایی، معنایی دگرگون یافت و از مسخشدگی مفاهیم بینصیب نماند.
جنگِ پیشاجنگ جهانی و جنگِ پساجنگ جهانی در یک نقطه، اشتراک و یک نقطه تفاوت دارند. جنگِ پیشاجنگ همانند جنگهای ناپلئون، جنگهایی برای صدور انقلاب قلمداد میشد و فیلسوفانی مانند هگل از جنگِ برای ارزشها یاد میکردند. لئو تولستوی شاهجنگِ پیشاجنگ یعنی جنگ تزار و ناپلئون را در کتاب عظیم خود، «جنگ و صلح» میستاید، چنان که ناپلئون کشتههای صفوف دشمن خود را که بر زمین ردیف شده بودند، ستایش میکرد. شخصیتهای اصلی داستان جنگ و صلح، تمامیت خود را در موقعیت جنگی به نمایش میگذارند و تولستوی حکیمانه متذکر میشود که در جنگ است که میل به مقابله با موقعیتهای جدید برای آدمی آشکار میگردد. جنگ در نظر مردان اندیشه قرون هجدهم و نوزدهم، برای تحقق ارادهها فهمیده میشد و جنگ را نه در برابر صلح، بلکه جنگ را برای صلح میفهمیدند. به همین خاطر نیز فلسفه و ادبیات و فیلسوف و ادیب به سراغ جنگ میرفت و با جنگ به مثابه پدیدهای زیباییشناسانه مواجه میشد، اما در چرخشی گفتمانی، جنگِ پساجنگ به یک باره قبیح میشود و سرمایهداری جنگ را نیز مانند امور دیگر از آن خود میکند، با این تفاوت که جنگ پاشنه آشیل سرمایهداری است.
جنگِ ارادهها جنگی نیست که در آن سرمایهداری بهره چندانی ببرد و پیروزی کسب کند. سرمایهداری آمریکایی جنگی را میخواهد که فقط اراده خود را در آن محقق کند، پس جنگ باید آن خصلتهای زیباییشناسانهاش را از دست بدهد. از طرفی جنگ نباید به عنوان امری در دسترس برای هر لحظه و قابل امکان برای همیشه قلمداد شود. پس هالیوود و اخبار به عنوان سواره نظام رسانهای نظام سرمایهداری وظیفه مهم جنگهراسی را به عهده میگیرند. آپاراتوس رسانهای آمریکا جنگ طلبی و فاشیسم را به مرحله اینهمانی رسانده و آن دو را تبدیل به چماقی برای کوفتن بر سر طالبان جنگِ ارزشی میکند.
“جنگِ ارادهها جنگی نیست که در آن سرمایهداری بهره چندانی ببرد و پیروزی کسب کند. سرمایهداری آمریکایی جنگی را میخواهد که فقط اراده خود را در آن محقق کند، پس جنگ باید آن خصلتهای زیباییشناسانهاش را از دست بدهد. از طرفی جنگ نباید به عنوان امری در دسترس برای هر لحظه و قابل امکان برای همیشه قلمداد شود. پس هالیوود و اخبار به عنوان سواره نظام رسانهای نظام سرمایهداری وظیفه مهم جنگهراسی را به عهده میگیرند.“
با وجود قباحت و زشتی جنگ و قداست و زیبایی صلح، اما جنگ پایان نیافت. فرشته صلح، یعنی آمریکا، خود جنگافروز شد و جنگافزار ساخت. آمریکای صلحطلب ویتنام را با بمبارانهای بیست و چهار ساعته خود شخم زد، در جنگ دو کره دخالت کرد، به عراق و افغانستان یورش برد و در برابر تمام انتقادها، دشمنی فرضی به نام تروریسم را خلق کرد. بیم بر هم خوردن نظم و نظام سرمایهداری توسط جنگ بیش از پیش زیاده شده بود و فقط با وجود دشمنی ضعیف، عقیم و واکسینه شده مانند تروریستهای خودساخته و خودباخته امکان جلوگیری از جنگ مهیا میشد.
قداست صلح و قباحت جنگ باید توجیهی آکادمیک نیز میگرفت تا گروه کثیری از نخبگان را از رجوع به وضعیت پیشاجنگ جهانی منصرف کرد. پس رشتههای صلحشناسی(!) و مطالعات صلح و انجمنهای جامعهشناسی صلح و فلسفه صلح برقرار شد تا روشنفکران ارگانیک در این محافل و حوزهها مشغول باشند و ذهن و فکرشان به سوی جنگ نرود.
برای نظام سرمایهداری تنها تهدید جنگی، جنگی است که سرمایه را تهدید کند و آن جنگی است که بر اساس ارزشها باشد و ارزشها مقوم جنگ شوند. این جنگ حاوی خصیصه جنگهای پیشاجنگ جهانی است و تنها چنین جنگی ارزشی است که میتواند جلوی جنگِ سودمحور را بگیرد. تنها همین جنگ است که خصلت زیباییشناسانه دارد و انسان را در تمامیت خود نشان میدهد و میتواند وضعیتی را برای تحقق تخیل فردی فراهم کند. آمریکا از هر روشی و به هر طریقی جلوی شکلگیری و رشد دشمنان راستین خود را میگیرد. همین امر میتواند با برچسبزنیهای شبهعلمی، تحریمهای اقتصادی، محاکمات سیاسی در مجامع بینالمللی و حتی توجیهگریهای شبهالهیاتی انجام پذیرد. هراس افکندن به دل مردمان از طریق «سایه جنگ» آخرین حربهای است که نظام رسانهاینظامی آمریکا برای جلوگیری از جنگ ارزشها و جنگ برای صلح به کار میبندد و به راستی «سایه جنگ» نماینده و آینه تمامنمای دیدگاه آمریکایی قباحت جنگ است که منکر توجه به جنگ به مثابه رستگاری جمعی است.
منابع:
هیپولیت، ژان، درآمدی بر فلسفه تاریخ هگل، ترجمه باقر پرهام، نشر آگاه
تولستوی، لئون، جنگ و صلح، ترجمه سروش حبیبی، نشر نیلوفر
صمیم، رضا، جزوه درسی نظریههای فرهنگ و ارتباطات، مقطع کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه امام صادق علیه السلام
داوود طالقانی پژوهشگر حوزههای ارتباطات، فلسفه و علوم اجتماعی است و عمده مطالب او در باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.