در آستانه انقلابهای ماسکها
- نوشته شده : داوود طالقانی
- 10 مه 2020
- تعداد نظرات :0
| ناکارآمدی دولتها در برابر پیشگیری و درمان کرونا، همان حرفی بود که دالیها یا به عبارت دقیقتر آنارشیستها میگویند: دولت نمیخواهیم.
هیج همزمانی تصادفی نیست، نه حداقل در زمانه ما. توالی رخدادهای اخیر و همنشینی پدیدههای جهانی، جرقههایی را در اذهان کنجکاو برمیانگیزد. میل فلسفه تاریخ نیز چنین است که یا بنیانی عقلانی برای اموراتی که در پیرامون انسان میگذرد، پیدا کرده یا نهایتا تفسیری عقلپذیر از آن ارائه کند.
یکی از همین همنشینیهای عجیب و همزمانیهای غریب و قرابتهای معنایی در «ماسک» تجلی پیدا کرده است. اضطرابهای آخرالزمانی هنرمندان در سالهای گذشته منجر به خلق تصاویری شد که انبوه خلق ماسکهایی شبیه نقاب «بین» (نقش مقابل بتمن در شوالیه تاریکی که تام هاردی نقش آن را بازی کرد) به صورت زدهاند و ابر آلودگی بر فراز سرها معلق ایستاده است. البته از آخرالزمانِ سلامتی پردهبرداری شد و ویروس کرونا همه و دقیقا همه را مجبور کرد که ماسکهایی فیلتردار به رنگهای سیاه و سفید به صورت بزنند و به جرگه یاران «بین» بپیوندند. (نکته جالب اینجاست که عامل هویتبخش و قوامدهنده بتمن نیز ماسک اوست) ماسک آیکون تبهکاری و اعمال شرارتبار در دنیای جدید است. فیلم ماسک (1994) با درخشش جیم کری را همه به خاطر دارند. ماسکهای سال 2020 میانه واقعیت مجازی و مجاز واقعی در رد و بدل هستند، یعنی آن چه دالیهای نتفلیکس با کروناییهای جهان تقاطعی همسطح ایجاد میکنند.
سریال خانه کاغذی (la casa de papel) ساخته شبکه نتفلیکس و به زبان اسپانیایی حکایتگر دزدهایی است که به مرکز تولید پول در مادرید و سپس خزانه ملی اسپانیا هجوم میبرند و گروگانگیری میکنند. دزدهایی با ماسک سالوادور دالی نقاش سوررئالیست اسپانیایی که فراخوان شورش علیه سیستم را میدهند و از میان مردم نیز هواخواهانی پیدا میکنند. نه تنها دزدان و گروگانها ماسکهای دالی به صورت دارند، که در ادامه سریال مردم هم به نشانه اعتراض (اعتراض به همه چیز، مانند بحران مالی اروپا، کنفرانسهای بینالمللی، نشستهای گروههای اقتصادی و…) ماسکهای دالی را بر چهره دارند.
“سریال خانه کاغذی (la casa de papel) ساخته شبکه نتفلیکس و به زبان اسپانیایی حکایتگر دزدهایی است که به مرکز تولید پول در مادرید و سپس خزانه ملی اسپانیا هجوم میبرند و گروگانگیری میکنند. دزدهایی با ماسک سالوادور دالی نقاش سوررئالیست اسپانیایی که فراخوان شورش علیه سیستم را میدهند.“
چند خط قبل این گونه ذکر شد که ماسکها نشانههای شر در دنیای جدید هستند. (پرسونا که تقویتکننده شخصیت افراد است، دیگر وجههای عاقلانه و بهنجار ندارد) در طرف مقابل، بقایای مدرنیسم پس از جنگ نیز مدعی است که هنوز هم دولت «خیر اعلی» است. تقابل دوتایی خیر و شر این بار در جبهه جنگ ماسکها علیه دولتها خود را نمایان کرده است. با این تفاوت که هیچ کدام واقعی نیست.
دالیهای تبهکار و دالیهای معترض تمام نابهنجاریها، نابسمانیها، آسیبها و بحرانها را به دولت منتسب میکنند. کرونا نیز چنین داعیهای را دارد، با این تفاوت که مرد عمل است. هر چه سینما به امر خیالین نزدیک شده، این کرونا بود که امر واقعی را با شدتی هر چه تمامتر به صورتها زد. دولت، همان خیر اعلایی که روزگاری هگل در عناصر فلسفه حق بسیار رویش حساب باز میکرد چقدر توانایی مقابله با کرونا را دارد؟ ناکارآمدی دولتها در برابر پیشگیری و درمان کرونا، همان حرفی بود که دالیها یا به عبارت دقیقتر آنارشیستها میگویند: دولت نمیخواهیم.
استقرار نظم اجتماعی جدید به دولتها بستگی دارد. نظم و نظام باهماند و جداییناپذیر تلقی میشوند. دولت با بهرهگیری از نیروهای سخت خود مانند پلیس و دادگاه و با استفاده از آپاراتوسها (ساز و برگهای ایدئولوژیک) به بیان آلتوسری مانند مدرسه و دانشگاه، کلیسا و سازمانهای دینی، رسانهها و… انسانسازی میکنند تا نظم مستقر موافق آنها باشد. گرامشی به این نظم مستقر با تعبیر جامعه مدنی یاد میکرد. حال کرونا کاری کرده که نظمها به هم بریزد و ناظمها در خانههایشان قرنطینه شوند و نظامهای سیاسی به خود بلرزند. گویی دالیها به مراکز تولید پول و خزانههای ملی در سراسر جهان حمله کرده و وضعیت قرمز اعلام شده و نیروهای امنیتی و انتظامی تجمیع شده باشند و آبروهای رفته را بخواهند جمع کنند.
“دولت، همان خیر اعلایی که روزگاری هگل در عناصر فلسفه حق بسیار رویش حساب باز میکرد چقدر توانایی مقابله با کرونا را دارد؟ ناکارآمدی دولتها در برابر پیشگیری و درمان کرونا، همان حرفی بود که دالیها یا به عبارت دقیقتر آنارشیستها میگویند: دولت نمیخواهیم.“
نظمها بر امور کلی قوام دارند، اما این امور همیشه جوابگو نیستند و دچار فروپاشی میشوند و امور کلی جدیدی جای آنها را میگیرد. روزگاری کلیسا قدرت اول بود و قبلتر از آن امپراطور مالک هستی پنداشته میشد و بعدتر از آن دموکراسی بهترین رژیم برای حکمرانی تلقی میشد. طاعون (در کنار کشف قاره آمریکا و دسترسی به حجم نامحدودی طلا و مواد غذایی مانند سیبزمینی برای اروپای گرسنه و بهرهگیری از استعمار ملل ضعیف) نسخه هزار سال تمدن بشری در غرب را پیچید و امور کلی سنت آگوستین و سنت توماس طی 200 سال برچیده شد. به جایش «دانایی توانایی است» فرانسیس بیکن و «انسان خداست» داوینچی به امور کلی بدل شدند.
آنفلوانزای اسپانیایی که مابین جنگهای جهانی اول و دوم شیوع پیدا کرد، ناقوس مرگ امور کلی قبلی را نواخت و به تعبیر هوسرل علوم اروپایی را به بحران کشاند. شاید پس از آنفلوانزای اسپانیایی یا بمب هیروشیما یا نابودی اروپا بود که تشکیک در باب مفهوم دولت مدرن به اذهان خطور کرد. کمون پاریس تجربه تلخی برای ایده بیدولتی بود و دولتداری نیز جنگ جهانی و جنگ داخلی را رقم میزد. به هر حال دنیای پس از جنگ جهانی حول محور دولت آمریکایی (پراگماتیست در همه امور) رقم خورد. کارآمدی دولت آمریکایی که نسخهای برای تمام دولتهاست، این روزها ناکارآمد جلوه میکند. شبیه ایام پس از فراگیری وبا در ایران که دولت قاجاریه بیدولتی خود را اثبات کرد و مشروطه به عنوان نظم جدید پدید آمد.
میل به آنارشی از عهد باستان بوده و تا همین امروز به جلو آمده است. گای فاکس با همان ماسک معروفش میخواست ساختمان پارلمان انگلیس را منفجر کند. (ایماژ این شخصیت آنارشیست در سینما را نیز میتوان در فیلم الف مثل انتقام پیگیری کرد) برخلاف گای فاکس که مرد عمل آنارشیستها بود، پیر ژوزف پرودون در سمت نظری آنارشیسم قرار داشت. میخائیل باکونین آنارشیستی بود که به سوسیالیسم گرایش پیدا کرد و الکساندر هرتسن سوسیالیستی بود که رگههای آنارشیستی در آثارش یافت میشد. نظریه آنارشیسم نامهای بسیاری به خود دیده اما انقلابهایشان به دست خودشان محقق نشده است. همانند پدیده کرونا که حتی به مخیله سوسیالیستهای تخیلی هم خطور نمیکرد. بسیار بیجاست که مانند سایر ادراکهای عوامانه بگوییم در آینده نظمهای مستقر و فعلی تغییر خواهند کرد، بلکه باید گفت این روزهای کرونایی، ایام انقلابهای آنارشیستی است. کافیست به ماسکهای انقلابیون در خیابانها بنگرید.
داوود طالقانی پژوهشگر حوزههای ارتباطات، فلسفه و علوم اجتماعی است و عمده مطالب او در باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.