مقاله

مقالات موضوع نظام سیاسی را اینجا می‌توانید بخوانید.

کرونا، اهمیت حاکمیت سیاسی را روشن تر کرد. گفتگو با دکتر رضا سیمبر

کرونا، اهمیت حاکمیت سیاسی را روشن تر کرد. گفتگو با دکتر رضا سیمبر

| در بحران کرونا تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، بسیار موثرتر است.

دکتر رضا سیمبر، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه گیلان، معتقد است در بحران کرونا تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، بسیار موثرتر است. مشروح این گفتگو را بخوانید:

 

  • یکی از مهمترین مباحث مطرح شده از زمان شیوع ویروس کرونا پیامدهای آن بر نظم جهانی است. در ابتدا بفرمایید که اصولا نظم جهانی مبتنی بر وستفالی تا کنون چه تغییراتی کرده است و آیا کرونا می‌تواند این نظم را تغییر دهد؟

معمولا در خصوص مباحث کرونا و دنیای پس از کرونا و تاثیراتی که کرونا در نظام بین المللی و روابط بین الملل و همچنین تفکرات راجع به روابط بین الملل خواهد داشت سوالات زیادی مطرح می‌شود؛ مثل اینکه نظم جهانی مبتنی بر دوران وستفالی چگونه جا به جا می‌شود، چگونه تغییر پیدا می‌کند، یا نظام حاکم جهانی که آمریکامحور است چگونه به پایان خودش نزدیک شده است و آیا اساسا به پایان خودش نزدیک شده است یا نه؟ آیا کرونا می‌تواند نظم جهانی را تغییر بدهد؟

در رابطه با سوال‌های شبیه به این من چند نکته را ذکر می‌کنم و با آموزه‌هایی که ما در اندیشه‌های روابط بین الملل و رهیافت‌های فکری که در این زمینه داریم به آنها پاسخ می‌دهم. یک نکته این است که آیا نظم جهانی دچار تغییر هست یا نه؟ نکته ای که اینجا به نظر می‌رسد این است که ابتدا توضیحی درباره نظم وستفالی عرض کنیم. وستفالی از قرن هفدهم به بند تغییراتی را در نظام بین الملل ایجاد می‌کند و دنیا را از حالت ملوک الطوایفی و امپراتوری به عرصه حکومت ملت – کشورها در می‌آورد که با تکیه بر عناصر ملت و قلمرو و اقتدار سیاسی (حاکمیت) که مورد شناسایی قرار می‌گیرد رواج پیدا می‌کند.

خود تفکر وستفالی در دنیا عملا به پدیده نشنالیسم و نهایتا به فاشیسم منجر شد. باید دقت داشته باشیم که علی رغم شعارهای جهانی شدن،در دنیای قبل از کرونا هم اینطور بود که ایده زنده باد ملت – کشورها وجود داشت. چرا؟ به خاطر اینکه مردم در سرزمین‌های مختلف، ایجاد دولت مختص به خود را بهترین راه نجات زندگی خودشان می‌دیدند و معتقد هستند که ملت – کشورها بهترین پاسخ را برای آنها خواهند داشت؛ چه برای رفع نیازهایشان، چه برای شفافیت و چه در جهت پاسخگویی. بنابراین مستند ما این است که بعد از دنیای وستفالی و بعد از آنکه در چند دهه گذشته ایده جهانی شدن مطرح شد هنوز هم علی رغم اینکه جهانی شدن در برخی زمینه‌ها موفقیت‌هایی را به دست آورده است ولی باز هم گفته می‌شود زنده باد ملت –کشورها. چرا؟ یک دلیلش افزایش رو به تصاعد ملت – کشورهاست. با زاییده شدن سازمان ملل متحد، ما پنجاه کشور در دنیا داشتیم که منشور سانفرانسیسکو را امضا کردند. الآن چند تا کشور داریم؟ الآن دویست کشور در دنیا داریم؛ یعنی در عرض هفتاد سال، تعداد ملت – کشورها در دنیا افزایش پیدا کرده است.

اگر ملت‌ها را رها بکنی بیشتر طرفدار این هستند که کشورهای خودشان را داشته باشند. در همه جای دنیا این ایده وجود دارد؛ مثل رویای دولت کرد. کردهای ایران و عراق و سوریه و ترکیه رویای دولت خودشان را دارند. یعنی قومیت‌ها فکر می‌کنند اگر تحت سیطره قومیت‌های دیگر نباشند و اگر دولت خودشان را داشت باشند امنیتشان بهتر تامین خواهد شد.

من فکر می‌کنم اینکه این سوال مطرح می‌شود که نظم جهانی بعد از وستفالی چگونه جا به جا می‌شود باید عرض کنم اتفاقا کرونا به ما ثابت کرد در عین حال که همگرایی جهانی تقویت می‌شود ولی ملی گرایی هم تقویت شد. یعنی چه ملیت گرایی تقویت شد؟ یعنی در وقوع بحران همه متوجه شدند که هر کسی به فکر خودش هست و نمی‌تواند منابع خود را به سایر کشورها بدهند. اگر منابع خود را به سایر کشورها بدهند موجب ناراحتی شهروندان می‌شود. یک نمونه بارزش اتحادیه اروپاست. علی رغم امضاها و تاکیدات زیادی که در بستر اتحادیه اروپا وجود دارد کشورهای ضعیف تر اتحادیه اروپا که گرفتار کرونا شدند در قالب فرآیند همگرایی خواهان کمک‌های مالی شدند که این درخواست‌ها عمدتا توسط کشورهای پولدار اتحادیه اروپا رد شد. این امر باعث اعتراض بسیار زیاد کشورهای ضعیف شد و آنها گفتند اگر اینها در موقع بحران به ما کمک نمی‌کنند پس چه زمانی کمک خواهند کرد؟

می‌خواهم این را عرض کنم علی رغم شعار جهانی شدن و ایده همگرایی جهانی، اما کرونا بار دیگر به ما آموخت بهترین راه حل همان تفکر وستفالی است که کشورها در داخل مرزهای خودشان یک حاکمیت فعال و مقتدر داشته باشند که او به دادشان می‌رسد و نه همکاری‌های جهانی. اتفاقا در بحران کرونا نکته این است که تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت‌ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، اگر دولتی داشته باشند که مردمی‌فکر کند و به فکر همه مردم باشد، این بسیار موثرتر است. دولت خوب می‌تواند به مردم نظام سلامت خوب بدهد، می‌دهد به آنها بیمه خوب بدهد، می‌تواند به آنها کمک اقتصادی برساند تا از این بحران رد شوند.

  • با توجه به شیوع کرونا آیا همکاری‌های جهانی در قالب جهانی سازی افزایش یافته است و یا بر عکس حاکمیت ملی تقویت شد؟

باید توجه داشته باشیم همکاری‌های جهانی هم مورد تاکید قرار گرفت ولی به نظر من در اولویت دوم است؛ یعنی اگر ما وستفالی و جهانی شدن را در بحث کرونا با هم مقایسه کنیم تاکید عمده روی نظام وستفالی است. تاکید عمده روی این است که ملت‌ها از حکمرانی خودشان متوقع باشند که شفاف و پاسخگو عمل کند. در مرتبه اول آنها هستند که باید به مردم کمک بکنند. در عین حال همکاری‌های جهانی هم به نوعی مورد تاکید قرار گرفت. کرونا به ما آموخت همه ما مردم دنیا در یک قایق سوار هستیم و اگر یک جای این قایق آسیب دید اینطور نیست که فقط عده خاصی غرق بشوند بلکه همه کسانی که در آن سوار هستند غرق خواهند شد. بنابراین از این منظر در مباحث کرونا این مطلب به ما منتقل شد که مسئله این ویروس مرز نمی‌شناسد، حاکمیت ملی نمی‌شناسد. بنابراین برای مبارزه با آن همه ما باید دست به دست هم بدهیم. شاید بشر نوع دیگری از این همکاری را در مسئله تروریسم تجربه کرده بود ولی ویروس کرونا نشان داد بدون توجه به مذهب و نژاد و جنسیت همه در معرض خطر هستند و به همکاری جهانی نیاز است.

اگر ما شرایط زیست محیطی و اقلیمی‌بهتری را می‌خواهیم باید بیشتر در ساز و کارهای همکاری‌های جهانی به هم کمک کنیم و باید بیشتر رژیم‌های حقوقی موثر را در مباحث محیط  زیست داشته باشیم. باید همکاری بیشتری در مصرف منابع طبیعی داشته باشیم. در بحران کرونا این امور مورد تاکید قرار گرفت ولی اینکه چقدر کشورها در این زمینه درس بیاموزند و با هم همکاری بکنند تا بتوانند مسائل مربوط به خودشان را از طریق ایجاد کنوانسیون‌های بین المللی و همکاری‌های جهانی حل بکنند بستگی به آینده دارد و اینکه چه قدر از این مسئله دست بگیرند و چه ساز و کارهایی داشته باشند و چقدر هزینه کنند.

مثلا در مورد محیط زیست نیازمندی به همکاری‌های جهانی خیلی روشن شد. اینطور نیست که پخش گازهای گلخانه ای و مسئله لایه ازن فقط به یک کشور آسیب وارد بکند بلکه به سراسر طبیعت آسیب وارد می‌کند. گرم شدن زمین و آب شدن یخ‌های قطبی و زیر آب رفتن سواحل باعث می‌شود ویروس‌ها راحت تر در همه جای دنیا پخش شوند و بشر آسیب ببیند.

بنابراین من نظرم این است که در این دوراهی وستفالی و همکاری جهانی، بشر به هر دو راه خواهد رفت ولی از نظر تامین راه حل در مسئله کرونا اثبات شد که تفکر وستفالی بهتر می‌تواند به آنها کمک بکند. البته وستفالی زمانی می‌تواند به داد ملت – کشورها برسد که یک حاکمیت کارآمد و یک حاکمیت خوب سر کار باشد، نه یک حکمرانی فاسد و رانتی. اگر آنطور باشد باز هم به مردم خودش با تبعیض نگاه می‌کند. به هر حال در مقام مقایسه، وستفالی در مقابل همکاری‌های جهانی نشان داد که نظام موثرتری است.

وقتی کشورها گرفتار چنین بحرانی می‌شوند همه در ابتدا به فکر شهروندان خودشان هستند؛ البته نمی‌خواهم در مقام ارزیابی قرار بگیرم که این خوب یا بد است. ای کاش اینطوری نبود، ای کاش تفکر همه مردم دنیا و حکومت‌ها این بود همه با هم هستیم و مرزها اهمیت ندارد ولی متاسفانه اینطور نیست و بحران کرونا هم نوعی تاکید بر این بود که این تغییرات خیلی موجب تغییر نظام وستفالی نیست و اتفاقا نظام وستفالی تقویت بیشتری پیدا کرد و در کنار آن همگرایی‌های جهانی هم مورد تاکید قرار گرفت؛ ولی اینکه دنیای پساکرونا یادش بماند و برای ارتقای همکاری‌های جهانی برنامه ریزی داشته باشد، پازلی است که متغیرهای متعددی دارد که باید از آن متغیرها استفاده کنیم و به جلو برویم. مثلا باید کنوانسیون‌های زیست محیطی را تقویت کنیم. کشورهای توسعه یافته غرامت بیشتری در مورد نواقص زیست محیطی پرداخت کنند.

به هر حال باید آنگونه به آموزه‌های کرونا نگاه کنیم که عبرت آموز باشد. ما در میان حکمرانی کشورها می‌بینیم کشورهای پولدار باز هم در زمینه حقوق بشر فشار بیشتری روی مهاجرین و اقلیت‌ها اعمال می‌کنند؛ یعنی به بهانه کرونا حتی در درون کشورها برای اولویت دادن به شهروندان خودشان، به اقلیت‌ها تبعیض آمیز نگاه می‌کنند. این سوی دیگر قضیه وستفالی است. این امر موجب نقض حقوق بشر شد چراکه موجب اعمال فشار بر مهاجرین و اقلیت‌ها شد. الآن همین فرمان اجرایی ترامپ را ببینید. این مسئله نشان دهنده نقض حقوق بشر به بهانه کرونا است. می‌خواهم توجه داشته باشید که حرکت‌های نژادپرستانه هم در برخی کشورها مهاجرپذیر جهان تشدید پیدا کرد و ما الآن در آمریکا و استرالیا می‌بینیم که به بهانه کرونا حرکت‌های نژادپرستانه صورت می‌پذیرد؛ یعنی در درون یک کشور هم افراد به خودی و غیر خودی تقسیم می‌شوند و خودی و غیر خودی که در مباحث وستفالی داریم در بحران کرونا مورد تاکید قرار می‌گیرد.

البته ویروس کرونا به نوعی به صلح جهانی هم کمک کرد؛ یعنی نشان داد ما به همکاری‌های جهانی نیازمندیم. اگر می‌خواهیم با این ویروس بجنگیم مسئله مسئله مرزها نیست بلکه این یک دشمن مشترک است که باید کشورها با هم همکاری بکنند و به دیپلماسی همکاری نیازمندند. شاید در این مسئله حتی دیپلماسی دیجیتالی مورد تاکید قرار گرفت. این آن روی سکه است؛ یعنی دیپلماسی دیجیتالی نشان داد ما به مرزها خیلی اهمیت نمی‌دهیم و به صورت دیجیتال همکاری‌های جهانی برای مقابله با کرونا شکل می‌گیرد. دیپلماسی دیجیتالی از این به بعد برای حد و فصل بسیاری از مخاصمات بین المللی برای تقریب افکار جهانی، برای ایجاد حرکت‌های فرهنگی مشترک بین الاذهانی می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. اهمیت دادن و تمرکز بر دیپلماسی دیجیتالی یکی از رهاوردهایی بوده است که به نفع همکاری‌های جهانی بوده. در عین حال این امر نیازمند آن است که کنوانسیون‌های بین المللی در مورد مسائل محیط زیست یا مسائل پناهندگان یا در زمینه مسائل حقوق بشر در هر سه نسلش مورد تاکید قرار بگیرد.

  • لطفا بفرمایید که شیوع این ویروس چه تاثیری بر مفهوم امنیت بین المللی گذاشت؟

من یک چیزی در اینجا عرض کنم که با بحث وستفالی هم مرتبط است. کرونا به ما آموخت زرادخانه‌های تسحیلاتی، هسته ای و موشکی، موشک میان برد و دور برد نمی‌تواند همه امنیت را برای ما به ارمغان بیاورد. به عبارت دیگر جدال امنیت مضیق و امنیت جامع مطرح است. در کرونا امنیت تنگ نظر که فقط راهکارهای نظامی‌و سیاسی یا سخت افزارانه را مورد تاکید قرار می‌داد با چالش جدی مواجه شد. اگر ما جلوی خانه مردم تانک قرار دهیم باز هم امنیت ایجاد نمی‌شود و نیازمند این است که با همکاری‌های جهانی این امنیت متحول بشود یا به عبارت دیگر امنیت جامع مورد تاکید قرار بگیرد. امنیت جامع تاکید می‌کند امنیت فقط توسط تانک و توپ تامین نمی‌شود بلکه امنیت پدیده ای چندوجهی و چند بعدی است که به بحث نسل‌های مختلف حقوق بشر، به بحث محیط زیست گرایی، به بحث اقتصادی، به بحث عدالت اجتماعی و رفع نابرابری‌های سرمایه داری جهانی ارتباط دارد. پس حرکت از سمت امنیت مضیق به سمت امنیت جامع یکی از رهیافتهایی بوده است که به نفع همگرایی‌های جهانی  و به نفع صلح جهانی بوده است.

من این مطلب را به صورت تئوریک عرض می‌کنم ولی ما در خصوص این مسئله باید یک شبکه اجتماعی از طرف پژوهشگران و دانشگاهیان ایجاد کنیم. همه ما موظف هستیم روی آموزه‌های کرونا تاکید بکنیم و رهایش نکنیم و به سمت ایجاد رژیم‌های بین المللی موثر برویم.

ما باید توجه داشته باشیم همه ما با هم متصل هستیم و اگر چینی‌ها در قضیه کرونا مقصر هستند ولی همه تقصیر گردن چینی‌ها نیست. باید توجه داشته باشیم گسترش ویروس‌هایی که این روزها عمده شان ظرف چند سال اخیر منشا جانوری داشتند، یعنی با انتقال جانورها به وجود آمدند حاکی از دست بردن انسان در محیط زیست است و همه مردم و همه کشورها در این زمینه مقصر هستند. در عین حال هم پیدا کردن مقصرها مهم است و هم راه حل‌هایی که ارائه می‌شود. کرونا به ما یاد داد این تقصیر، یک تقصیر جهانی است و راه حلش هم یک راه حل جهانی است. یعنی باید کمک بکنیم با این ویروس به شکل جهانی برخورد بکنیم.

  • جهان پسا کرونا در حوزه اقتصادی و به ویژه اقتصاد بین المللی چگونه خواهد بود؟

نکتهای که باید به آن توجه بکنیم این است که از لحاظ اقتصادی آن چه نظام اقتصادی حاکم در دنیا بر اساس جهانی گرایی اقتصادی در میان ما ترویج داد پدیده مصرف گرایی بود. مصرف گرایی شوق خرید بیشتر، غذای بیشتر، مسافرت بیشتر را به ما داد تا چرخه نظام  سرمایه داری بچرخد. نظام سرمایه داری عملا خواسته‌های ما را تبدیل به نیاز کرد. عمدتا از طریق تبلیغات تجاری روز مغز انسان‌ها کار کردند و انسان‌ها باورشان شد بسیاری از خواسته‌ها جزء نیازهای آنهاست. این امر باعث فشار بیش از حد بر طبیعت شد. این شیوه باید تغییر پیدا کند و انسان‌ها موظف هستند یک تغییری در نظام اقتصادی ایجاد کنند. باید توجه داشته باشیم در دوران بعد از کرونا ما مدتی رکود شدید اقتصادی خواهیم داشت. شاید این امر ما را به فکر بیندازد که در مدیریت مصرف گرایی دقت بیشتری داشته باشیم.

نکته دیگری که بد نیست اشاره کنم این است که در اثر کرونا، نظام بین المللی به سمت حمکرانی کینزی گرایش پیدا می‌کند. به این معنا که دولت‌ها باید در زمینه رفاه جامعه خودشان عمل بکنند. اینطور نیست که جامعه را رها بکنند. دولت‌ها باید در نظام آموزش، نظام سلامت و بهداشت، در زمینه رفع نابرابری‌های اقتصادی، در زمینه رفع بیکاری و اشتغال، در زمینه تامین نظام‌های بیمه ای مداخله بیشتری داشته باشند. البته من حالت متعادل دخالت دولت را می‌پسندم. این آموزه ای است که در بحث کرونا به ما آموخته شد. کرونا به ما آموخت دولت‌ها نمی‌توانند سلامت و بهداشت را رها بکنند. من فکر می‌کنم باز باید یک فشار شدیدی به دولت‌ها وارد شود که به سمت حکمرانی خوب حرکت کنند. در تفکر وستفالی ما باید دولتهایی داشته باشیم پاسخگو؛ دولت‌هایی که به فکر مردم هستند و نه به فکر رانتی‌ها و رفقای خودشان. دولت‌هایی  که با تفکر نولیبرال اقتصادی بر طبل واگذاری امور به بخش خصوصی می‌کوبند باید توجه داشت باشند بعضی امور را نباید به بخش خصوصی محول کرد و باید به نحو مدبرانه بر آن نظارت کرد. به هر حال این مسئله ای است که در سطح بین المللی هم مورد توجه قرار می‌گیرد. در عین حال عرض کردم بحث حکمرانی یکی از دغدغه‌های مهمی‌ است که بعد از کرونا باید بیشتر مورد تاکید قرار بگیرد.

نکته بعدی اینکه نظام دست درازی به طبیعت باعث این می‌شود همگرایی‌های بیشتری را در سطح جهانی شاهد باشیم و دولت‌ها به فکر بیفتند؛ ولی قطعا باید به این فکر هم باشند که مرگ و میر ناشی از فقر اقتصادی بیشتر از بیماری کروناست و واگرایی به نفع هیچ کدام از کشورها نیست و باید با همکاری و تشریک مساعی در زمینه مسائل مشترک، زمینه‌های مختلفی را ایجاد کنیم که این چالش‌ها را حل بکنیم. باید یاد بگیریم زرادخانه‌های هسته ای نمی‌توانند صلح و امنیت را برقرار کنند. ممکن است بعد از کرونا کسب و کارها تعطیل شوند و رکود حکم شود اما کرونا به ما آموخت اصل تاب آوری در صنعت مهمتر از سودآوری است. در این خصوص توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. همچنین کرونا به ما آموخت تولید بیشتر و مصرف گرایی موجب تخریب محیط زیست خواهد شد و در بلند مدت به نفع بشر نخواهد بود. همچنین لذت جویی و مصرف گرایی بیش از حد بشر باعث تخریب گسترده محیط زیست می‌شود.

  • آیا در جهان پسا کرونا جهانی سازی و نظم آمریکا محور تضعیف خواهد شد؟

درست است کرونا ضرورت وجود دولت مقتدر کارآمد و مردمی‌را مورد تاکید قرار داد ولی اینکه در داخل یک کشور چگونه بتوانیم با رانت و با سیستم ناکارآمد حکمرانی بدون اعمال خشونت مقابله کنیم و دولت‌ها را مجبور کنیم به سمت رفع نابرابری ناموجه حرکت بکنند وظیفه خیلی سختی است. به همین ترتیب سخت تر در نظام بین الملل است؛ چون ما در نظام بین الملل تعدد دولت‌ها را داریم.

مسئله بعد اینکه در کرونا راه حل‌های مردمی‌هم خودش را نشان داد؛ یعنی مردم نشان دادن خیلی جاها نمی‌توانند به دولت‌های خودشان چشم امید داشته باشند و باید خودشان وارد عمل شوند. این امر ناشی از ضعف حکمرانی ملی خودشان است ولی در عین حال همکاری‌های اجتماعی از تهران تا رم و از رم تا نیویورک خودش را بیشتر نشان داد و نشان داد روحیه همکاری‌های اجتماعی در نظام بین الملل وجود دارد و باید آن را تقویت بکنیم تا بتوانیم همکاری‌های اجتماعی در زمینه‌های بین المللی تاثیر خودش را نشان بدهد.

پس بنابراین در مورد اینکه آیا  جهانی سازی تضعیف می‌شود یا خیر باید پاسخ بدهم هم آری و هم نه. جهانی سازی مورد تاکید قرار می‌گیرد ولی اینکه چقدر به رژیم‌های حقوقی بین المللی قابل استناد بدل شود بستگی به تلاش دولتمردان و اندیشمندان دارد؛ ولی در عین حال کرونا باعث آسیب ملی گرایی نشد و اتفاقا نشان داد این کشورها هستند که مسئول حمایت از شهروندان خودشان هستند. در مورد نظام جهانی آمریکامحور هم همین طور است؛ یعنی اگر آمریکایی‌ها از کرونا دست نگیرند قطعا باعث می‌شود مسائل عدیده برایشان پیش آید و چالش‌های عمده برای آمریکایی‌ها به وجود آید.

  • آیا کرونا و تاثیرات ناشی از آن تاثیری بر نظم منطقه غرب آسیا و به ویژه نفوذ منطقه ای ایران خواهد گذاشت؟

در مورد منطقه نفوذ ایران در غرب آسیا هم عرض کنم که این مسئله به توان دستگاه دیپلماسی ما ارتباط دارد. به خصوص اینکه ما چه مقدار توان داریم که از نفوذ خودمان استفاده‌های مالی و تجاری ببریم. اینکه ما درآنجا حضور داریم ولی ترک‌ها در زمینه‌های اقتصادی منافع بیشتری کسب می‌کنند ناشی از ضعف دیپلماسی اقتصادی ماست. ما زمانی میتوانیم از منطقه نفوذ خودمان بهره مندی داشته باشیم که بتوانیم از این نفوذی که با هزینه زیاد به دست آوردیم با یک برنامه ریزی خوب بهره مندی اقتصادی داشته باشیم.

نظم جهانی پس از کرونا چگونه خواهد بود؟

نظم جهانی پس از کرونا چگونه خواهد بود؟

| سه نوع تفکر در خصوص نظم جهانی پس از کرونا مطرح است. سناریوی اول شیوع کرونا و بحران‌های ناشی از آن را نشانه پایان ابرقدرتی آمریکا و چرخش قدرت از غرب به شرق می‌داند.

این روزها ویروس کرونا و بیماری کووید 19 بر سراسر جهان سایه افکنده و اتفاقات نسبتاً بی‌نظیری را رقم‌زده است. اکنون این ایدئولوژی‌های رقیب، بلوک‌های قدرت، رهبران و نظام‌های سیاسی مختلف هستند که همگی با اضطراب در محک آزمون قرارگرفته‌اند و هر فرد و کشوری در دهکده جهانی در حال درس گرفتن از وقایع رخ‌داده است. در فرانسه، مکرون گفت که دنیا در حال جنگ با دشمنی نامرئی است و اکنون زمانی است که سبب می‌شود ما بیشتر فکر کنیم و متوجه شویم آنچه سال‌ها وقوعش را ناممکن می‌دانستیم در حال روی دادن است. در این شرایط یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های اندیشمندان و تحلیلگران روابط بین‌الملل چگونگی مختصات جهان پساکرونا است. بسیاری بر این باور هستند که شیوع کرونا و ناکامی قدرت‌های بزرگ در برابر این بیماری تا به امروز، باعث خواهد شد نظام بین‌الملل موجود و نظم جهانی فعلی کارایی خود را ازدست‌داده و شاهد نظمی نوین باشیم؛ اما برخی دیگر بر این باور هستند که این اتفاقات آن‌قدر بزرگ نیستند که بتوانند نظم جدیدی را جایگزین نظم فعلی کنند. ازاین‌رو در این مطلب قصد داریم به بررسی نظریات مختلف در این خصوص بپردازیم.

سناریوی اول: بسیاری از تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند این ‌همه گیری به دوره جهانی‌شدن که از سال ۱۹۴۵ که تحت سلطه آمریکا به وجود آمد و هم‌چنین به ابرقدرتی آمریکا که از سال 1990 و با فروپاشی شوروی آغاز شده بود، پایان دهد. در این راستا باید گفت پیش‌ازاین نیز بسیاری از اندیشمندان مانند فرید زکریا از دوران پساآمریکایی سخن گفته‌اند و همین امر باعث شده که با شیوع ویروس کرونا کارشناسان این مسئله را شروع افول جدی قدرت آمریکا و افزایش یافتن قدرت چین بدانند. از نشانه‌های زوال نظم کنونی می‌توان گفت که دولت‌ها در سراسر جهان قید اقتصاد جهانی را زده و رو به ناسیونالیسم اقتصادی و استقلال اقتصادی آورده‌اند و مشغول ذخیره‌سازی مواد غذایی و افزایش ذخایر استراتژیک خود شده‌اند. در نظم جهانی در آینده پساکرونا شاهد رشد ملی‌گرایی و ناسیونالیسم، زوال گلوبالیسم و هنجارهای مربوط به فرهنگ جهانی‌شدن خواهیم بود. هنری کیسینجر وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا طی مقاله‌ای در وال‌استریت ژورنال با اشاره به شیوع جهانی ویروس کرونا و پیامد‌های اقتصادی و سیاسی آن نوشت این بیماری همه‌گیر برای همیشه نظم جهان را تغییر می‌دهد.

بسیاری از تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند این‌ همه گیری به دوره جهانی‌شدن که از سال ۱۹۴۵ که تحت سلطه آمریکا به وجود آمد و هم‌چنین به ابرقدرتی آمریکا که از سال 1990 و با فروپاشی شوروی آغاز شده بود، پایان دهد. در این راستا باید گفت پیش‌ازاین نیز بسیاری از اندیشمندان مانند فرید زکریا از دوران پساآمریکایی سخن گفته‌اند و همین امر باعث شده که با شیوع ویروس کرونا کارشناسان این مسئله را شروع افول جدی قدرت آمریکا و افزایش یافتن قدرت چین بدانند.

در راستای ضعیف شدن قدرت آمریکا در مقابل چین باید بگوییم که ایالات‌متحده تمام رکوردهای مربوط به کرونا را شکسته است و بیش از 820 هزار مورد ابتلا و بیش از 45 هزار مورد فوت در این کشور گزارش شده است. تا اینجا چین جنگ تجاری را از آمریکا برده است و ازقضا یکی از نگرانی‌های آمریکا تشدید این روند بعد از خاتمه یافتن داستان کروناست. طبق آمار سال ۲۰۱۸ چین ۱۲.۴ درصد از کل تجارت جهانی و در مقابل آمریکا ۱۱.۵ درصد را در اختیار داشت. از طرفی، هرچند که تولید ناخالص داخلی چین برای اولین بار از تاریخی که اطلاعات مربوط به اقتصاد کشور ثبت شده ۶.۸ درصد کاهش پیداکرده اما در آمریکا به دلیل ادامه یافتن این اپیدمی، وضعیت بحرانی است. تنها ظرف یک ماه گذشته ۲۲ میلیون نفر درخواست حقوق بیکاری کرده‌اند. اقتصاددانان معتقدند که انقباض اقتصاد آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است.[1] برخی شیوع این ویروس را نقطه عطفی می‌دانند که چین با کمک آن از آمریکا به‌عنوان یک قدرت جهانی پیشی می‌گیرد. این بحران، مدل‌های سیاسی و اقتصادی ایالات‌متحده و چین را در کانون توجه جهانی قرار داده است و هر کشوری که از آن سربلند خارج شود، اعتبار بیشتری کسب خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که تبعات اقتصادی کرونا بر آمریکا شدیدتر از تأثیرات آن بر چین باشد. اگر این اتفاق رخ دهد تغییر کانون قدرت به شرق که تاکنون روند آن آغاز شده است، سرعت خواهد گرفت.

«استفن والت» نظریه‌پرداز مطرح روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد معتقد است چین پیروز میدان بوده و توانسته از این موقعیت استفاده کرده و نظام سیاسی و الگوی خود را توجیه کند. او معتقد است در دنیای پساکرونا شاهد تغییر توازن قوا از غرب به شرق خواهیم بود. از دید او سنگاپور و کره جنوبی بهترین پاسخ را در مقابله با این بیماری دادند و چین اوضاع را به‌خوبی مدیریت کرد. او اشاره می‌کند که مدیریت بحران از سوی امریکا و دولت‌های اروپایی، همراه با تردید و ضعف بود.[2]

سناریوی دوم: برخی دیگر از تحلیلگران معتقدند که شیوع این ویروس نمی‌تواند ضربه جدی به نظم جهانی کنونی وارد کند و آمریکا هم چنان به ابرقدرتی خود ادامه خواهد داد. این دسته معتقدند اگرچه که اقتصاد آمریکا از این بحران قطعاً ضربه خواهد خورد اما هنوز دلار آمریکا بافاصله زیاد از رقبایش پول مسلط جهان است. حدود ۶۲ درصد ذخایر ارزی کشورهای جهان به دلار است. قدرت نظامی آمریکا به‌خصوص نیروی دریایی آن در چهارگوشه جهان حضور دارد چیزی که هیچ حکومتی حتی نزدیک به این موقعیت نیست.

برخی دیگر از تحلیلگران معتقدند که شیوع این ویروس نمی‌تواند ضربه جدی به نظم جهانی کنونی وارد کند و آمریکا هم چنان به ابرقدرتی خود ادامه خواهد داد. این دسته معتقدند اگرچه که اقتصاد آمریکا از این بحران قطعاً ضربه خواهد خورد اما هنوز دلار آمریکا بافاصله زیاد از رقبایش پول مسلط جهان است.

اقتصاد آمریکا ممکن است تضعیف شود اما هم چنانکه در بحران شدید سال ۲۰۰۸ شاهد بودیم به‌احتمال‌قوی می‌تواند دوباره قدرت خود را بازیابد. آمریکا ازنظر فن‌آوری پیشرفته و اطلاعات، تعداد اختراعات و پیشرفت‌های علمی و مغزهایی که از کشورهای دیگر دنیا جذب می‌کند با هیچ کشور دیگری قابل‌مقایسه نیست و از ۱۰ دانشگاه برتر در دنیا، ۷ دانشگاه به آمریکا تعلق دارد. جوزف نای اندیشمند مطرح آمریکایی نیز همین نظر را دارد وی گفته است: «ما باید درباره‌ این ادعا که شیوع ویروس کرونا در جهان همه‌چیز را تغییر می‌دهد، با تردید بنگریم و بدانیم چین از این ماجرا سودی نمی‌برد و ایالات‌متحده همچنان قدرت برجسته باقی خواهد ماند.[3]» به‌طورکلی تحلیلگران مدافع این سناریو معتقدند این بحران آن‌قدر جدی نیست که بتواند باعث ایجاد نظم نوینی در نظام بین‌الملل شود کما اینکه همه‌گیری آنفلوانزا در سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ بیشتر از جنگ جهانی اول قربانی گرفت اما تغییرات نظام جهانی در آن سال‌ها ناشی از جنگ بوده است نه همه‌گیری این بیماری. از طرفی جهانی‌شدن یا وابستگی متقابل بین کشور‌های دنیا، نتیجه تغییر در فناوری حمل‌ونقل و ارتباطات است و بعید است که به دلیل شیوع کرونا متوقف شوند. هرچند ممکن است برخی از جنبه‌های اقتصادی ازجمله تجارت محدود شود، اما جریان مالی آن کمتر از این جریان متأثر خواهد شد. تحت تأثیر واقع خواهد شد.

سناریوی سوم: سناریوی دیگری که در کنار این سناریوها مطرح است مسئله تداوم نظم کنونی جهان با ابرقدرتی آمریکا به همراه تغییراتی در نظم کنونی است. منظور از این تغییرات، دگرگونی‌هایی هستند که باعث از بین رفتن نظم کنونی و ابرقدرتی آمریکا نمی‌شوند. از این دیدگاه ممکن است اقتصاد آمریکا زیان جدی ببیند اما قدرت نرم آمریکا هم چنان آن کشور را به‌عنوان قدرت برتر نگاه می‌دارد. این بحران حمایت از جهانی‌شدن را تضعیف می‌کند. حمایت از جهانی‌شدن پیش‌ازاین نیز با ظهور پوپولیسم و سیاست‌های ریاست جمهوری دونالد ترامپ در موقعیت ضعف قرارگرفته بود. اگرچه شیوع کرونا واکنش شدیدتری نسبت به جهانی‌شدن ایجاد نموده است و بسته شدن مرزهای ملی و اعمال حاکمیت شدید دولت‌ها، افسانه قدرتمند جهانی‌شدن یعنی «دنیای بدون مرز» را بیش‌ازپیش زیر سؤال برده است؛ اما این به‌منزله پایان نظم بین‌المللی و ابرقدرتی حاکم نیست و تنها آن را ضعیف می‌کند. بحران جاری به جهانی‌شدن پایان نخواهد داد اما امید می‌رود که درخواست‌ها برای انسانی‌تر و ضابطه‌مندتر کردن آن افزایش یابد.[4]

سناریوی دیگری که در کنار این سناریوها مطرح است مسئله تداوم نظم کنونی جهان با ابرقدرتی آمریکا به همراه تغییراتی در نظم کنونی است. منظور از این تغییرات، دگرگونی‌هایی هستند که باعث از بین رفتن نظم کنونی و ابرقدرتی آمریکا نمی‌شوند.

جمع‌بندی

همان‌طور که ذکر شد سه نوع تفکر در خصوص نظم جهانی پس از کرونا مطرح است. سناریوی اول شیوع کرونا و بحران‌های ناشی از آن را نشانه پایان ابرقدرتی آمریکا و چرخش قدرت از غرب به شرق می‌داند. سناریوی دوم معتقد است که نظم جهانی کنونی به راه خود ادامه می‌دهد و این بحران نیز هم چون بحران‌های دیگر توسط آمریکا مدیریت می‌شود. سناریوی سوم راه میانه دو سناریوی قبلی است و معتقد است این بحران چالش جدی برای نظم کنونی است و قطعاً در آینده با تغییراتی مواجه خواهیم بود اما این به‌منزله پایان نظم کنونی و ایجاد یک نظم نوین نیست. به نظر می‌رسد که سناریوی سوم نسبت به دو سناریوی قبلی بیشتر به واقعیت نزدیک است و باید گفت این بیماری حتماً منجر به تغییراتی در سیاست‌های کشورهای مختلف و یا ضعیف‌تر شدن و قدرتمندتر شدن برخی از کشورها و حتی روندهای موجود خواهد شد اما این تغییرات منجر به ایجاد یک نظم نوین جهان گسترده نمی‌شود.

[1] https://www.bbc.com/persian/world-features-52357685

[2] https://www.theguardian.com/world/2020/apr/11/coronavirus-who-will-be-winners-and-losers-in-new-world-order

[3] https://www.isna.ir/news/99013118059/

[4] https://nationalinterest.org/feature/how-coronavirus-may-reshape-world-order-145972

مصاف ایران با کرونا

مصاف ایران با کرونا

| چگونه ویروس اندیشه نئولیبرالیسم ، جامعه و حکومت را در مقابل ویروس کرونا آسیب پذیر کرده است؟

کرونا به جرات از بزرگترین و بی سابقه ترین چالش‌های سلامت عمومی ‌کشور در دوران پس از انقلاب است. ویروسی که از سطح زندگی فردی تا ساختارها و نهادها کشور را درگیر کرده است. پاسخ هر یک از این نهادها اعم از دولت، مجلس، رسانه، طبقات مختلف جامعه، بازار و… قابل بررسی و تحلیل جداگانه است.

کرونا در دوران اوج گیری‌های چالش‌های اقتصادی بعلل درون‌زا در ایران رخ داد. توسعه اقتصادی نولیبرال دولت‌های متوالی پس از سه دهه با محوریت آزادسازی و خصوصی‌سازی منجر به شوکهای ارزی و حامل‌های انرژی و کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم و تورم افسارگسیخته و افزایش هزینه‌های زندگی و شکاف‌های طبقاتی شده است که منتج به کاهش سرمایه اجتماعی دولت و حاکمیت نیز شده است. مسئله‌ای که پس از شوک بنزینی و وقایع آبان‌ماه تشدید شد. این کاهش سرمایه اجتماعی پیرو سیاست‌های تورم‌زا و فقیرسازی آحاد مردم و بی توجهی به عدالت، خود را در کاهش مشارکت انتخاباتی مجلس و در نیز بی توجهی مردم به هشدار‌ها و توصیه‌ها ارشادی دولت برای قرنطینه خانگی و عدم مسافرت، نشان داد.

در این بستر ناخوشایند کرونا ورود کرد و توان حکمرانی دولت و مجلس و ساختار اجتماعی و رسانه‌ای و مدیریتی کشور را به چالش کشید. فارغ از کم و کیف این چالش‌ها و پاسخ آنها، مسئله‌ی مصاف نابرابر مردم کم‌تر محل توجه بوده است. حتی برخی نخبگان و مقامات اظهار کردند که کرونا ویروسی دموکرات است و همه مردم اعم از فقیر و غنی به یک اندازه در خطر هستند. به‌هرحال نتیجه سالها سیاستگذاری و اجرای سیاستهای نولیبرالی در حوزه اقتصاد، سلامت، اموزش، توسعه و عدالت اجتماعی هویدا شده است و کیفیت زندگی و اسیب پذیری نابرابر مردم در مقابل کرونا نمایان و قابل بررسی است.

 

کرونا با نابرابری تشخیص داده شد!

اولین نمودهای نابرابری که در روزهای ابتدایی شیوع آن در ایران توسط کرونا پرده‌برداری شد، دسترسی راحت مقامات به امکانات تشخیصی بود. مقامات می‌تواستند در اولین مراحل بیماری یعتی تب و بدن درد و حتی تماس و مصافحه با بیماران و حتی بصورت غربالگری( آنچه در مجلس انجام شد) از نظر ابتلا به کرونا بررسی شوند و سریع اقدام به درمان نمایند. اما در همان روزهای نخست، بیماری مردم عادی طبق پروتکل‌ها و در موارد شدید و گاهی بعد از فوت(موارد جدید شهرستانها در روزهای ابتدایی) تشخیص داده می‌شد، مسئله‌ای که کاملا خلاف روح انقلاب اسلامی ‌و سیره حکومت علوی است.

 

نابرابری در سلامت

مردم در مقابل کرونا اسیب پذیری یکسانی ندارند. شرایط اولیه سلامت مردم در مواجهه با ویروس کرونا یکسان نیست. در گروه‌های پر خطری چون دیابتی، قلبی و ریوی، میزان و توان کنترل بیماری مرتبط با توان درامدی، طبقه و موقعیت اقتصادی اجتماعی و جغرافیایی آنهاست. بیمار دیابتی در پایین یا حاشیه شهر یا استان مرزی که به‌دلیل فقر درامدی توان تهیه منظم دارو و ویزیت‌های منظم پزشکی ندارد و دارای قندخون کنترل نشده و بالاست، سیستم ایمنی بسیار اسیب پذیرتری دارد تا بیماری با توان مالی مناسب و مراجعات منظم به پزشک. به گفته اقای حریرچی معاون وزیر بهداشت و درمان پس از شوک ارزی و تورم پنجاه درصدی مراجعه به پزشک 30 درصد کاهش داشته که نتیجه‌ای جز کنترل ضیعف‌تر بیماری‌های مزمن و و شیوع عوارض بیماری‌ها و رشد مرگ و میرها و کاهش طول عمر مردم به‌ویژه اقشار فرودست ندارد. این در حالی است که طبق گزارش مرکز آمار ایران در سال 97 ، دهک ثروتمند جامعه 24 برابر دهک فقیر جامعه برای بهداشت و درمان خود می‌تواند هزینه کند؛ یعنی سلامت تبدیل به کالایی شده است که طبقات فرادست با قدرت مالی خود می‌توانند تهیه کنند و می‌توانند با هزینه بیشتر با کسب شرایط اولیه سلامت بهتر و کسب شرایط بهداشتی وتغذیه‌ای و محافظتی بهتر در مواجعه با ویروس کرونا در موضع اسیب پذیری کمتری قرار بگیرند.

پس از شوک ارزی و تورم پنجاه درصدی مراجعه به پزشک 30 درصد کاهش داشته که نتیجه‌ای جز کنترل ضیعف‌تر بیماری‌های مزمن و و شیوع عوارض بیماری‌ها و رشد مرگ و میرها و کاهش طول عمر مردم به‌ویژه اقشار فرودست ندارد. این در حالی است که طبق گزارش مرکز آمار ایران در سال 97 ، دهک ثروتمند جامعه 24 برابر دهک فقیر جامعه برای بهداشت و درمان خود می‌تواند هزینه کند؛ یعنی سلامت تبدیل به کالایی شده است که طبقات فرادست با قدرت مالی خود می‌توانند تهیه کنند.

 

نابرابری از کرونا کشنده‌تر است!

نابرابری در سلامت واقعیتی است که از ساختارها و سیاستهای اقتصادی اجتماعی سیاسی حاصل شده است. اولین و مهمترین شاخص سلامت و حتی توسعه (برپایه مفاهیم توسعه انسانی در مقابل نظریات قدیمی‌تر توسعه به مثابه رشد اقتصادی و درآمد محور)، امید به زندگی است که در ایران بین مناطق مرکزی و برخوردار با مناطق پیرامونی و محروم شکافی ده‌ساله است. مردم استان سیستان‌وبلوچستان به‌طور میانگین ده سال زودتر از مردم تهران و البرز می‌میرند(65 سال در مقابل 75 سال)؛ یعنی به سالمندی بالایی نمی‌رسند که جزو گروه‌های پرخطر مرگ توسط کرونا شوند. قبل از کرونا شکارِ محرومیت می‌شوند!

عدالت و برابری در امکان بقا و زندگی از ابتدایی ترین حقوق اولیه هر ایرانی است و این شکاف هولناک ده ساله هیچگاه از سوی جریانات سیاسی چه در مجلس و دولت و رسانه‌ها محل بحث و دغدغه جدی نبوده است. کمربند استانهای مرزی ایران دارای شکاف میانگین پنج ساله است که با کمی‌ ضرب و تقسیم در جمعیت این استانها پرده از مرگ خاموش صدها هزار نفر برمی‌دارد. برای مثال این مقدار برای استان سیستان‌وبلوچستان با جمعیت 1.4میلیون روستایی، فوت حدود 175000 نفر می‌شود. طبق تحقیقات «ویلکینسون» در کشورهایی با نابرابری زیاد ولو ثروتمند و حتی با بیشترین سرانه سلامت، میزان امید به زندگی، از کشورهای برابرتر کمتر است (امریکا در مقابل کشورهای حوزه اسکاندیناوی). همچنین اثبات شده است که فقرا از ثروتمندان بیشتر می‌میرند و عمر کوتاه تری دارند.

 

ویروس نئولیبرالیسم از کرونا کشنده‌تر است!

محرومیت و فقر و نابرابری از کرونا به مراتب کشنده‌تر است. سیاست‌های مسبب این محرومیتها از کرونا کشنده‌تر است. جهان به تجربه دریافته است که ایدئولوژی‌های انسانی بسیار بیشتر از بلایای طبیعی توان ایجاد بزرگترین کشتارهای بشری را دارند. فاشیسم طی جنگ جهان دوم 70 میلیون نفر، کمونیسم قاتل میلیون‌ها نفر در شوروی و چین، لیبرال‌سرمایه‌داری امریکا با به‌راه‌اندازی جنگهای متعدد، و نهایتا نولیبرالیسم با بسط نابرابری و فقر در امریکای لاتین و افریقا و امریکای جنوبی. همچنین با به‌راه اندازی گذارهای دردناک و کشنده و غارتگرانه به بازار آزاد، مثل کودتای نولیبرالی «ژنرال پینوشه» در شیلی و گذار استبدادی و خونین این کشور به اقتصاد آزاد یا روسیه در دهه نود میلادی بعد از فروپاشی شوروی و گذار از اقتصاد کمونیستی به بازار آزاد که با کاهش امید به زندگی و فقر گسترده بی‌سابقه مواجهه شد. شورش‌های نان و سرکوب و کشتارهای در دهه هشتاد و نود در بسیاری از کشورهای جهان سوم رخ داد. نولیبرالیسم بیش از سه دهه است در ایران رخنه کرده و ویروس نئولیبرالیسم در دولت و مجلس و دانشگاه و بدنه‌ی مدیریتی و کارشناسی کشور نفوذ کرده و تبعات اقتصادی سیاسی فرهنگی امنیتی آن سالهاست به جامعه و نظام تحمیل می‌شود. در حالی که در تجربه معاصر ایران بیشترین افزایش امید به زندگی پیش از ورود اندیشه نولیبرال در سال 68 ، در زمان جنگ تحمیلی و طی شدیدترین فشارها و کمبودهای اقتصادی رخ داد که با اندیشه عدالتخواه و تعهد دولت به تحقق قانون اساسی به ایجاد شبکه‌های خانه‌های بهداشت از شهر تا روستا در مناطق محروم و توسعه‌ی مراقبتهای بهداشتی به سرتاسر کشور اقدام کرد و گامی ‌بزرگ در تحقق برابری و عدالت در سلامت احاد ملت برداشت.

 

نابرابری در تهیه لوازم محافظت از کرونا

مرحله ابتدایی جلوگیری از ابتلا دسترسی به اقلام بهداشتی و محافظتی است. با افزایش تقاضا بازار در تامین اقلام شکست خورد و احتکار و گران‌فروشی بر بازار مسلط شد و پرده از بازار بیمار ایران که در سیره دلالان است برداشت؛ البته این نما از ماهیت بازار پس از شوک ارزی و تخصیص میلیاردها دلار ارز دولتی به بخش خصوصی و بازاریان جهت تامین کالاهای اساسی نمایان شده بود. اما در بحران کرونا و مسئله سلامت عمومی ‌باید بازار مهار شده و از اقلام بهداشتی کالازدایی می‌شد.؛ چرا که توان مالی مردم به‌شدت نابرابر و در دهک‌های کم‌درامد بحرانی است. طبقات مستضعف قادر به تهیه این اقلام حتی از بازار عادی نیستند چه برسد به بازار سیاه. در پیمایشی که اخیرا انجام شد در برخوردارترین شهر با بالاترین سرانه درامدی کشور، یعنی تهران، 22 درصد مردم عدم توان مالی را علت عدم تهیه‌ی اقلام محافظتی و ضدعفونی اظهار کردند؛ لذا تکلیف مناطق و استانهای محروم چون سیستان و بلوچستان با هفتاد درصد جمعیت زیرخط فقر مطلق روشن است.

در این نابرابری در امکان دسترسی به اقلام بهداشتی  در ترکیب با شرایط محیطی غیربهداشتی حاشیه‌ی شهر‌ها و اجبار به کار و عدم ماندن در خانه، اسیب‌پذیرترین قشر جامعه در مقابل کرونا اقشار فرودست جامعه و مستضعفین هستند. 2

 

ویروس نئولیبرالیسم در دولت و مجلس و دانشگاه و بدنه‌ی مدیریتی و کارشناسی کشور نفوذ کرده و تبعات اقتصادی سیاسی فرهنگی امنیتی آن سالهاست به جامعه و نظام تحمیل می‌شود. در حالی که در تجربه معاصر ایران بیشترین افزایش امید به زندگی پیش از ورود اندیشه نولیبرال در سال 68 ، در زمان جنگ تحمیلی و طی شدیدترین فشارها و کمبودهای اقتصادی رخ داد.

 

تغذیه و استرس نابرابر

بیماری‌زایی کرونا متناسب با توان سیستم ایمنی فرد است. در  فردی با سیستم ایمنی  قوی در حد سرماخوردگی و فردی با سیستم ایمنی ضعیف دچار نارسایی ریه می‌شود. جدا از وجود یا نبود بیماری مزمن و مخل سیستم ایمنی بدن، سیستم ایمنی به واسطه محور غدد و زنجیره هورمونی از مغز تا غدد فوق کلیوی از سطح استرس ادراک ذهنی و محیطی فرد به‌شدت متاثر است. هیپوتالاموس در مغز با ادراک استرس و ترشح هورمون‌های واسطه و تحریک غدد فوق کلیوی باعث ترشح هورمون ادرنالین برای استرس کوتاه مدت و کورتیزول برای استرس بلند مدت می‌شود تا فرد را برای مواجعه با استرس مزمن مهیا کند. ثابت شده است که این هورمون‌ها به‌ویژه کورتیزل مهارکننده سیستم ایمنی است.

مردم از نظر استرس در شرایط نابرابری هستند. هر چه از طبقات مرفه و ثروتمند به سمت طبقات فرودست می‌رویم مقدار استرس بیشتر می‌شود و استرس بیشتر یعنی سیستم ایمنی ضعیف‌تر. قراردادهای موقت کارگری و ناامنی شغلی به‌شدت استرس‌زا است. فقر و درآمد پایین بشدت استرس‌زا است. تورم و گرانی و افرایش هزینه‌های نیازهای  اساسی زندگی و مایحتاج روزانه، حاشیه‌نشینی و زاغه نشینی، اجاره نشینی و جهش در اجاره استرس‌زاست. شوک‌درمانی و آزادسازی ناگهانی قیمت‌ها استرس‌زا است. داشتن بیمار مزمن و عدم توان مالی درمان افراد بیمار خانواده استرس‌زاست. یک میلیون خانوار به علت هزینه‌های کمر شکن درمان به زیر خطر فقر می‌روند. بی تردید این زنجیره عوامل استرس‌زا عمده ناشی از تصمیمات دولت و مجلس است و روح عمده این تصمیم‌ها و سیاست‌ها اندیشه نئولیبرال با محوریت آزادسازی و خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی است که فشار له‌کننده این سیاست‌ها، با تحمیل استرس فزاینده سیستم ایمنی، عمده مردم جامعه را کم‌کار و اقشار مستضعف و کم درامد را از نظر سلامتی بسیار آسیب‌پذیر می‌کند. آن هم در شرایطی که برخی نواحی کشور عمده مردم زیرخط فقر زندگی می‌کنند؛ مثلا با توجه به خط فقر اعلامی‌ سال 97 مرکز پژوهش‌های مجلس تا پایان سال ۱۳۹۷ در حدود ۲۳ الی ۴۰ درصد (با سناریوهای مختلف برای وضعیت درآمدی خانوار در سال ۱۳۹۷) در زیر خط فقر قرار خواهند گرفت. یعنی بیش از هفتاددرصد مردم سیستان و بلوچستان زیرخطر فقر مطلق هستند و درامد روستاییان این استان به اندازه نیمی‌ از درامد روستاییان کشور است و البته کمترین امید به زندگی را هم دارند.

در ادامه روند بیماری‌زایی کرونا سیستم ایمنی برای مقابله کرونا از آنتی‌بادی‌ها استفاده میکند. آنتی‌بادی  از پروتئین ساخته می‌شود. همچنین گروه‌های مختلفی از ویتامین‌ها در توان سیستم ایمنی نقش دارند. لذا داشتن یک سیستم ایمنی قوی نیازمند رژیم استاندارد و مقادیر کافی پروتئین و میوه و گروه‌های غذایی باارزش  است. اما متاسفانه مردم از نظر تغذیه در شرایط نابرابری به سر می‌برند. به‌طوری که دهک ثروتمند جامعه 8 برابر دهک فقیر جامعه می‌تواند برای تغذیه خود هزینه کند. یعنی 8 برابر طبقات فرودست جامعه،گوشت را به‌عنوان منبع اصلی پروتین و ساخت انتی بادی می‌خورد و متاسفانه بعد شوک ارزی 97 گوشت به کالای لوکس تبدیل شد و سوسیس و کالباس رشد کرد. طی سالیان 83تا93( قبل شوک ارزی 97) سفره غذایی مردم درصد 30درصد  کاهش پیدا کرده است.

در استان‌های محروم که در بدترین وضعیت امنیت غذایی هستند، میزان سوء تغذیه در میان کودکان استان 20 درصد است  و نابرابری در تغذیه با نرخ تورم و افزایش قیمت مواد غذایی رابطه مستقیم دارد. عللی که باز هم از تصمیمات اقتصادی نولیبرالی به ویژه شوک درمانی و ازادسازی‌های قیمت‌های کلیدی چون ارز و حامل‌های انرژی مستقیما متاثر است و در ایران اجرا و تجربه شده است؛ در حالی که وقوع بحران سلامت و تغذیه و شورش‌های نان از دهه 80 میلادی تاکنون جزو نتایح اثبات شده اینگونه سیاست‌ها و تجربه جهانی است و پس ازاجرای بسته سیاستی تعدیل ساختاری اخذ شده از نهادهای بسط نولیبرالیسم در جهان سوم یعنی صندوق بین المللی پول و با حمایت و بسط نحله‌های بازار آزادی در دانشگاه‌ها و تکنوکرات‌ها در بدنه مدیریتی و کارشناسی کشورهای جهان سوم رخ داده است. اما دولتهای ایران بی توجه به تجربه جهانی و حتی معاصر کشور این آزادسازی‌ها قیمتها را به نفع اقلیتی و ضرر اکثریت جامعه تکرار می‌کنند.

 

نابرابری در دسترسی به پزشک و تخت بیمارستانی

پس از شکست اقدامات محافظتی و بهداشتی و توان سیستم ایمنی، مرحله بعدی درمان و بستری است. این مسئله حیاتی نیز در ایران از نابرابری رنج می‌برد . به‌طور میانگین ایران در مقایسه با سایر کشورهایی که سن امید به زندگی انها مشابه یا حتی کمتر از ایران است از سرانه پزشک، پرستار و تخت بیمارستانی کم‌تری برخوردار است؛ به طوری که این مقدار برای عمده کشورهای متوسط به بالا برای پزشک و تخت بالای 2تخت به ازای هر هزار نفر است (ایران حتی از عراق و سوریه هم پزشک و پرستار کمتر دارد) این در نواحی چون چابهار که هم اکنون هم به‌واسطه مسافران به کرونا مبتلا شده است کمتر از نصف مقادیر میانگین کشوری است(0.6 تخت به ازای هزار نفر!) و استان سیستان و بلوچستان کم‌ترین سرانه تخت بیمارستانی را دارد. این نابرابری در کمربند استانهای پیرامونی همچون سایر شاخص‌های کیفیت زندگی حاکم است. درحالی که برخی شهرستانهای صدهزار نفره سیستان‌وبلوچستان دارای دانشگاه پولی هستند اما فاقد بیمارستان هستند و بیماران نیازمند به بستری به شهرهای دیگر سفر می‌کنند. این عدم دسترسی‌ها یکی از علل عمده رکورداری این استان در مرگ‌ومیر مادران باردار در کشور نیز هست.

پیرو خودگردان شدن شهرداری‌ها، شهرهای مرکزی و مناطق ثروتمند دارای شهرداری‌های ثروتمند و در نتیجه دارای خدمات شهری و بهداشت عمومی ‌قابل قبولی هستند و مناطق محروم با فقر درامدی مردم دارای شهرداری‌های فقیر و درنتیجه از خدمات و بهداشت عمومی ‌ضعیفی برخوردارند.

 

از دولت حداقلی نئولیبرال تا نابرابری در خودمراقبتی و خودقرنطینگی

راهبرد اصلی دولت در مهار کرونا در کشور تاکید بر خودمراقبتی و رعایت بهداشت فردی و خودقرنطینگی خانگی است. در نبود قرنطینه شهری و مداخلات گسترده به توصیه و ارشاد بسنده شده است که در این رویکرد حداقلی توان اقتصادی و فقر درامدی دولت که در بودجه انقباضی 99 هویدا شد بی‎تاثیر نبوده است.

رعایت بهداشت فردی مسئله‌ای متاثر از نابرابری فضایی و شرایط زندگی و بهداشت عمومی ‌است. بهداشت فردی در شرایط محیطی عفونی و غیربهداشتی محکوم به شکست است. زندگی در کنار فاضلاب و پشته‌های زباله بخشی از زندگی روزانه مردم حاشیه نشین کشور است. کلان شهرهای کشور جملگی دچار حاشیه نشینی گستره هستند و جمعیت میلیونی فقرای شهری در محیط با فقر بهداشتی و آلوده زندگی می‌کنند. فقط در استان سیستان و بلوچستان پنجاه درصد جمعیت شهری حاشیه نشین هستند، چابهار دارای بیشترین نسبت جمعیت حاشیه نشین در کشور است.

نابرابری در خدمات شهری و بهداشت عمومی‌ طی سه دهه بسط اندیشه نولیبرال خودگردانی و دولت زدایی مشهود و چهره شهرها را به شدت طبقاتی و دوقطبی کرده است. پیرو خودگردان شدن شهرداری‌ها، شهرهای مرکزی و مناطق ثروتمند دارای شهرداری‌های ثروتمند و در نتیجه دارای خدمات شهری و بهداشت عمومی ‌قابل قبولی هستند و مناطق محروم با فقر درامدی مردم دارای شهرداری‌های فقیر و درنتیجه از خدمات و بهداشت عمومی ‌ضعیفی برخوردارند. همچنین مناطق محروم با معضلات زیست محیطی گسترده مواجه‌اند.

 

قرنطینه خانگی توصیه درست منوط به اینکه شرایط برای همه برابر باشد. درواقعه راهبردهای دولت برای طبقه متوسط شهری وابسته به دولت با حقوق ثابت و ثروتمندان دارای دارمد از سرمایه و مال التجاره است. دهک‌های بالای درامدی دارای بیشترین درامد از محل سرمایه و ماله التجاره اعم سرقفلی، اجاره مسکن و سپرده بانکی هستند و می‌توانند بدون کار کردن دارای درامد باشند و در خانه بمانند. در سال 95 بیش از 60 درصد درامد دو دهک‌های بالای جامعه عایدی بر سایه بوده است نه کار کردن. هم اکنون که عمده‌ی اقتصاد کشور در رکود و تعطیلی است صاحبان سرمایه پولی روزانه هزار میلیارد تومان سود بانکی دریافت می‌کنند؛ در حالی که عام مردم بویژه دهک‌های  فقیر جامعه دارای کسری بودجه ماهانه و عدم پس انداز مکفی هستند که در صورت کار تمام وقت و چند شیفته نیز از عهده تامین هزینه نیاهای اساسی و بعد از شوک ارزی بر نمی‌آیند.

مردم در ماندن در خانه اختیاری ندارند و جبر و فشار معیشت انها را از خانه بیرون می‌کند. کرونا زمانی به ایران وارد شده که  نولیبرالیسم مردم را از خانه اخراج کرده و آنها را به تقلا در بازارهای مقررات‌زدایی و رها و آزاد مجبور کرده، چراکه نیازهای زندگی همگی بازاری و حقوق آنها کالایی شده است. عمده مشاغل خدماتی و کارگری بصورت قراردهای غیررسمی ‌خارج از تعهدات قانون کار و بیمه تامین اجتماعی و یا رسمی‌ ولی موقت است که در صورت عدم انجام و در خانه ماندنِ فرد، اخراج می‌شوند. مشاغل کارگری روزمزد دارای درامد روزانه هستند و در صورت خانه ماندن، فرد و خانواده‌ی وی بدون درامد و توان حتی تامین نیازهای خوراکی روزانه خود را ندارند. در نبود یک نظام رفاهی حمایتی فراگیر و عادلانه، دولت توان حمایت عمومی‌ را ندارد و راهی جز یارانه خانوارها برای حمایت عمومی‌ نیست. در صورت نیاز به تعطیلی عمومی ‌نواحی بحرانی و کل کشور دولت باید به میزان حقوق ماهیانه یارانه مردم را شارژ کند.

 

نولیبرالیسم چگونه عدالت در سلامت را به محاق برد؟

مسئله نابرابری در سلامت بسیار جدی و فزاینده است و نیز متاثر از اندیشه و سیاستهای اقتصادی. چه اقدامات حمایتی و کنترلی مهار کرونا برای کوتاه مدت چه ارتقا زیرساختهای بهداشتی و درمانی و شاخص‌های کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی در بلند مدت، همه و همه نیازمند منابع مالی بالایی است که دولت فقیر شده با معافیت‌های مالیاتی رانتی برای ثروتمندان و ابرشرکتها و خصوصی سازی افسارگسیخته و افراطی منابع آن را (عمده صنایع پتروشیمی‌با درامدهای میلیارد دلاری) از دست داده است، به طوری که سهم دولت از تولید ناخالص ملی از 48درصد در سال 55 و 25 در سال 85 و نهایتا به به 11 درصد در سال 98 سقوط کرده است

.

بی شک پس از مهار ویروس کرونا ، اولویت مجلس و دولت آینده و جریانات عدالت خواه باید مهار ویروس نولیبرال و مقابله با توسعه اقتصادی نابرابر ساز نولیبرال و بسط حداکثری عدالت اجتماعی و بازگشت به قانون اساسی باشد.

 

 

 

منابع:
://www.tabnak.ir/fa/news/951012/%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%DB%B3%DB%B0-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D8%B2-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C
 http://fdn.ir/23030
https://www.khabaronline.ir/news/766327/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9-%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%81%DA%A9%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%AF
 کتاب علت نابرابری در جامعه من هستم -ریچارد ویلکینسونو کیت پیکت
 http://irhea.ir/content/150/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D8%B9%D8%B8-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

 

http://namayande.com/news/159978/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7
 https://www.khabaronline.ir/news/1259564/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%DB%B4%DB%B0-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%B2%DB%8C%D8%B1
 https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/03/1707967/%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D8%A8%D8%A7%D8%B1-10:%D8%A7%D8%B3%D8%AA
 https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/06/23/2095951/%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-5-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF-%D9%86%D9%85%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B1
 https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/01/1705506/%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%86-20-%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%A1%D8%AA%D8%BA%D8%B0%DB%8C%D9%87-%D9%85%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF
 https://www.javanonline.ir/fa/news/960204/%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA
https://www.irna.ir/news/83601018/%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%AE%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B2%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%85%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%DB%B6
https://www.icana.ir/Fa/News/433728/1-8-%D8%AA%D8%AE%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B2%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B1-1000-%D9%86%D9%81%D8%B1
https://sazandeginews.com/News/5682
https://www.irna.ir/news/83020781/%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D9%83%D8%B4%D9%88%D8%B1
https://www.isna.ir/news/95022515032/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B2%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF
https://www.parsine.com/fa/news/192991/%D8%B2%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/02/2100437/%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%A8-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B7%D9%84-%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85
(فصلنامه عدالت اجتماعی پاییز 97صفحه 47)
کتاب همبستگی اجتماعی و نابرابری : مجموعه مقالات

 

داستان یک رسوایی

داستان یک رسوایی. گفتگو با دکتر فرزاد جهان بین

| ابتلا به ویروس کرونا نشان داد تمدن غربی هم از مشکلات اساسی رنج می‌برد. مثل کسی که زباله‌ها را زیر فرش زیبا جمع کند، دولت‌های غربی همه این مشکلات را زیر آن زیبایی ظاهری پنهان کرده بودند.

با دکتر فرزاد جهان‌بین، عضو هیئت علمی‌دانشگاه شاهد، به گفتگو نشستیم. دکتر جهان‌بین معتقد است همه‌گیری ویروس کرونا، معایب گسترده‌ی فرهنگ فردمحور غربی را آشکار ساخته است. مشروح این گفتگو را بخوانید:

  • به نظر شما آیا همگانی شدن این ویروس اشکالات نظام غربی را آشکار کرده است؟

جهان‌بین: ابتلائاتی مثل همین ویروس کرونا چون همه‌گیر است می‌تواند آزمونی باشد تا عیار ملت‌مندی و دولتمندی کشورها را نشان دهد. ملت‌مندی به این معناست که ملت چقدر به هم پیوسته است و در مقابل بحران‌ها چقدر تاب آوری دارد و چه ارزش‌هایی بر آن کشور حاکم است. دولتمندی هم به این معناست که دولت چه میزان توان دارد شرایط بحران را مدیریت کند و اوضاع را تحت کنترل خودش قرار دهد.

این آزمون امروز در حال انجام است و نظام‌ها دارند در یک مسابقه‌ی آشکار این دو محور را به نمایش می‌گذارند و خودشان را در معرض ارزیابی و قضاوت دیگران قرار می‌دهند. در مورد غرب، چون اینها توان اقتصاد بالایی داشتند، همچنین قدرت نظامی ‌بالایی داشتند؛ لذا همواره به عنوان مطالبه‌کار بودند و در موضع فعال قرار داشتند و دیگران در موضع پاسخگویی به آنها بودند. خب، ما یک چنین دیدی در مورد اینها داشتیم و چون این دید وجود داشت، همیشه با تحسین به آنها نگاه می‌شد؛ اما ابتلا به ویروس کرونا نشان داد تمدن غربی هم از مشکلات اساسی رنج می‌برد. مثل کسی که زباله‌ها را زیر فرش زیبا جمع کند، دولت‌های غربی همه این مشکلات را زیر آن زیبایی ظاهری پنهان کرده بودند و این ابتلا باعث شد آن ظاهر کنار برود و حقیقت آشکار شود.

عدم توان دولت‌ها در کنترل این وضعیت و مسائلی مثل مسئله ماسک دزدی که اتفاق افتاد یا اینکه سالمندان را رها کردند و اولویت را به جوانان دادند یا این هجومی‌ که نسبت به مغازه‌ها آورده شد، همه‌ی اینها نشان داد زیر این ظاهر زیبا مشکلات فراوانی وجود دارد که این ابتلا باعث شد آسیب‌ها رو بیایند.

بر این اساس به نظرم می‌آید وقتی رفتار ملت ایران را با دولت‌های غربی و ملت آمریکا مقایسه کنیم سوالات جدی در این زمینه از مسائل بنیادین حیات تا نوع نگاه به انسان تا مسائل مدیریتی ایجاد خواهد شد.

ابتلا به ویروس کرونا نشان داد تمدن غربی هم از مشکلات اساسی رنج می‌برد. مثل کسی که زباله‌ها را زیر فرش زیبا جمع کند، دولت‌های غربی همه این مشکلات را زیر آن زیبایی ظاهری پنهان کرده بودند.

  • ریشه تفاوت رفتار مردم ایران و کشورهای مذکور چیست؟

جهان‌بین: به نظر من این امر به دو نوع تعریف از زندگی بر می‌گردد. یک دیدگاه، تربیت فردگرای سود محور است. این تربیت، وضعیت کنونی را در غرب رقم زده است. ازآن طرف تربیت ایثارمحور است که انقلاب اسلامی‌در پی آن است. در واقع دو نگاه به انسان وجود دارد. یک نگاه فردگرایانه و سود انگارانه و یک نگاه ایثارگرانه مبتنی بر مواسات. در این بحران خیل عظیمی‌ازکادر درمان، طلاب و دانشجویان به استقبال مرگ رفتند.به عبارتی فرهنگ استماته یعنی به استقبال مرگ رفتن. خب، این نتیجه تربیت ایثارگرانه است که اسلام به ما یاد داده است و در مقابلش، نگاه فردگرای سودمحور است که موجب می‌شود همه به فکر خودشان باشند و مرگ پایان همه چیز باشد.

مثلا در همین بحران کرونا چند هزار نفر از طلاب، مشغول کفن و دفن اموات شدند و حتی نه برای زندگان بلکه برای احترام و تکریم مردگان به استقبال خطر رفتند.

  • اگر بخواهیم اندیشه این دو تمدن را بررسی کنیم، تا چه میزان مرگ اندیشی در مواجهه با این بحران موثر بوده است؟

جهان‌بین: حتما باید همه پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنیم و معتقد به نظام علت و معلول و مسببات هستیم اما معتقدیم در طول اینها، همه چیز به دست خداست. لذا یک آرامشی در میان مردم ایران هست. این به هم ریختگی در ملتهای دیگر در میان ملت ما وجود ندارد. این امر به خاطر این است ما مسبب الاسباب را خدا می‌دانیم و به او پناه می‌بریم که خود این، یک آرامشی ایجاد می‌کند. همچنین نوع نگاهی که به مرگ داریم چنین است که مرگ را پایان حیات نمی‌دانیم. همه اینها باعث شده چهره زیبایی از حیات ما در معرض دید جهانیان قرار بگیرد. من معتقدم دوره پساکرونا دوره دیگری خواهد بود و احتمالا معادلات قدرت به هم می‌خورد و یک فضای جدید ایجاد خواهد شد.

یک دیدگاه، تربیت فردگرای سود محور است. این تربیت، وضعیت کنونی را در غرب رقم زده است. ازآن طرف تربیت ایثارمحور است که انقلاب اسلامی‌در پی آن است.

  • در لایه دولت و حاکمیت تفاوت میان دولت جمهوری اسلامی‌به عنوان زمینه ساز تمدن نوین اسلامی‌و دولتهای غربی مشاهده می‌شود؟

جهان‌بین: من عمده موفقیت‌های جمهوری اسلامی‌را به خاطر مردم و وجود رهبری می‌دانم که باعث می‌شود ثبات و آرامشی در کشور ایجاد شود. در چهارچوب نظام امامت و امت، حکومت ما هم عملکرد خوبی داشته است.هر چند در ابتدا خصوصا دولت منفعل شد اما در ادامه به خود آمدند. ما از واردکننده «کیت تشخیص» داریم به صادرکننده آن تبدیل می‌شویم. در قضیه کرونا کمبودها در کشور ما جبران شد و الآن تقریبا کمبودی در تهیه وسایل و تجهیزات نداریم. در نیازمندی‌های خوراکی مردم هم کمبودی نداریم. این در حالی است که ما کاملا در محاصره هستیم و بدترین تحریم‌ها علیه ما اعمال شده است. . در یک فقره صد هزار زندانی از زندان آزاد شد و غیر از این، کمک معیشتی به خانواده زندانیان صورت گرفت. این نکته بسیار مهمی ‌است و اتفاق مهمی ‌است که افتاده است.  این دارد قدرت جدیدی را در دنیا مطرح می‌کند. سوای این امر، عقلانیتی که در این سیستم وجود دارد که باعث تعطیلی حرم‌های معصومین شد اهمیت زیادی دارد. بالاخره این کار، کار کمی ‌نیست و امری بی سابقه است که توسط این نظام صورت گرفت. بر این اساس این مدل اجتهادی که به تعبیر قانون اساسی از طریق ولایت امر دارد در جمهوری اسلامی ‌صورت می‌گیرد وضعیت جدیدی را به جهان عرضه می‌کند.

  • موفقیت‌های دولت‌های شرق آسیا مثل چین در مقایسه با غرب ناشی از چیست؟

جهان‌بین: به نظرم الگوی چین برای دیگران قابل توصیه نیست؛ چون چین یک حکومت اقتدارگراست. این خیلی مهم است که مردم یک کشور چقدر مدیریت پذیر باشند و چقدر به تصمیمات نظام سیاسی تن بدهند. به نظرم الگوی چین الگوی قابل توصیه ای نیست و اگر ما می‌خواهیم مقایسه کنیم باید میان کشورهایی مقایسه کنیم که نظام مردم سالاری دارند و مردم درآنجا حرفشان و جایگاهشان برجسته تر است. مدیریت چنین مردمی‌سخت است.

عقلانیتی که در این سیستم وجود دارد که باعث تعطیلی حرم‌های معصومین شد اهمیت زیادی دارد. بالاخره این کار، کار کمی ‌نیست و امری بی سابقه است که توسط این نظام صورت گرفت. بر این اساس این مدل اجتهادی که به تعبیر قانون اساسی از طریق ولایت امر دارد در جمهوری اسلامی ‌صورت می‌گیرد وضعیت جدیدی را به جهان عرضه می‌کند.

اینکه اگر جمهوری اسلامی‌را با حکومت‌های اروپایی مقایسه کنیم ما در رتبه بالاتری قرار می‌گیریم به خاطر این است که با وجود تحریم‌ها توانستیم عیار خودمان را نشان دهیم. با اینکه مردم ما اجتماعی هستند ولی یک دفعه آمار می‌دهند بالای 90 درصد مردم، پروتکل‌های بهداشتی را مراعات کردند. این نکته خیلی جالب است و قدرت تطبیق مردم ایران را نشان می‌دهد و اینکه اینها چقدر می‌توانند در این شرایط قدرت مدیریت داشته باشند.

  • مواجهه همدلانه مردم ناشی از ضعف دولت است یا بیانگر نقش فاعلانه دولت است؟

هیچ دولتی بدون مردم نمی‌تواند اقدام کند. اینکه در غرب نمی‌توانند بحران را مدیریت کنند یک بخش‌اش ناشی از این است که مردم پای کار نیستند. دولت‌ها به تنهایی نمی‌توانند کاری انجام بدهند و انجام این امور فقط از عهده ملت بر می‌آید و درستش هم همین است. اصلا بدون مردم دولت نمی‌تواند این کارها را انجام بدهد.

  • در این بحران‌ها حاکمیت باید به نقش مردم تکیه کند یا دنبال تصدی امور باشد؟

همان‌طور که بیان شد، دولت‌ها نمی‌توانند بدون حمایت مردم اقدامی‌انجام دهند. مثلا یک نفر می‌آید یک میلیارد تومان کرایه یک پاساژ را می‌بخشد. کجا دولت می‌تواند این اقدامات را انجام دهد. پس بدون مردم نمی‌شود اقدامی‌موثری انجام داد.

همدلی موجود میان ما، میان آنها نیست. مثلا شما این حجم از جوانان جهادی را که به مناطق محروم می‌روند و خودشان را در معرض خطر قرار می‌دهند در کدام کشور غربی مشاهده می‌کنید؟ این جریان ناشی از فرهنگ ایثار است که موجب می‌شود همانطور که گفتم، طرف، خودش را در معرض مرگ قرار دهد؛ همان کاری که پزشکان و پرستاران ما کردند. با اینکه امکانات ما کمتر از سایر کشورهاست ولی عملکردمان بهتر است و دلیل این امر ایثارگری کادر درمانی است.

  • در بحران‌های آینده با توجه به تجربه کرونا، آیا غرب قدرت کنترل اوضاع مردم را خواهد داشت؟ همچنین آیا ما که تجربه خوبی در این زمینه داشتیم و توانستیم از ظرفیت مردم استفاده کنیم آیا در بحران‌های آینده از این ظرفیت استفاده خواهیم کرد؟

جهان‌بین: نظام بوروکراسی ما باید به نفع مردم کنار برود و فقط در حد هدایت و حمایت و نظارت باشد. ما هر چه می‌توانیم باید نظام بوروکراسی مان را به نفع مشارکت مردم کنار بزنیم. این بحث مهمی‌است و باید به آن فکر کرد. نظام بوروکراسی تا جایی که می‌تواند باید به نفع نهضت عقب نشینی کند. ما باید نظام بوروکراسی حداقلی داشته باشیم و محور کار بر اساس مشارکت حداکثری باشد. در خصوص غرب هم باید عرض کنم بعید می‌دانم غرب تغییر رویه بدهد چون این مسائل ریشه در مباحث بنیادین دارد و همانطور که اشاره کردم از این به بعد به نظر می‌رسد مشکلاتش بیشتر هم خواهد شد.

دنیا در پساکرونا چگونه خواهد بود؟ گفتگو با دکتر سیدمجید امامی

دنیا در پساکرونا چگونه خواهد بود؟ گفتگو با دکتر سیدمجید امامی

| نظم تمدنی کنونی ثابت کرد که چه صورت علمی‌اش و چه صورت مدیریتی‌اش از پس تمام مطالبات انسان برنیامده است.

دکتر سیدمجید امامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) معتقد است: «واضح است که نظم تمدنی کنونی ثابت کرد که چه صورت علمی‌اش و چه صورت مدیریتی‌اش از پس تمام مطالبات انسان در شرایط گوناگون زیستی‌طبیعی برنیامده است.» مشروح این گفتگو را بخوانید:

کارشناس گفتگو: داوود طالقانی

 

  • مسئله علم، شناخت امر کلی است. به نظر شما کرونا در کلیتش چه شکلی دارد؟

امامی: به دو صورت می‌توان به این سوال پاسخ داد: یک پاسخ از منظر تاریخ علم و فناوری است و یک پاسخ از منظر جامعه شناسی تاریخی است، یا شاید بهتر است بگویم فلسفه تاریخ. از نظر تاریخ علم و فناوری شما باید این را در نظر داشته باشید که کار علم طبیعی حداکثرسازی است. کار علم تجربی تطبیق زیست انسان با عالم خلق است، نه عالم امر. از این منظر، شناختی که علم می‌تواند از بحران کرونا بدهد این است که در جریان علم یک نقصی نسبت به حرکت طبیعت وجود دارد. این چیزی است که ما به آن توجه نمی‌کنیم.

هر چند در صد سال اخیر بت‌وارگی علم مدرن تا حد زیادی مورد خدشه قرار گرفته است ولی همچنان، مخصوصاً کشورهای در حال توسعه مثل ما فکر می‌کنند «علم، مطلق تطابق با واقع و به روز بودگی انسان است». ما به لحاظ تاریخ علم و فناوری می‌توانیم دوره‌های مختلفی را در تاریخ ببینیم که عقب بودن از قانون طبیعت یا خشم طبیعت یا حتی واکنش طبیعت اتفاق افتاده است و باعث تحول در تاریخ علم شده است.

مهم است که ما این موضوع را متوجه بشویم و درک بکنیم. پس درک کلی از مسئله امروز، درک عدم به روز بودن علم ما و عصیان علم‌بنیاد انسان است. در دوره‌های قبل این طور بوده است که جریان علمی، عصیان علم‌بنیاد نداشته است؛ یعنی همواره فرضش بر این بوده است که ناشناخته‌هایش بیشتر از شناخته‌هایش است. درست است علم جدید هم می‌گوید ما هنوز چیزهایی را نشناختیم ولی نحوه مواجهه‌اش با جهان ناشی از این است که چنین غروری دارد و مدعی است من جهان را در تسلط گرفته‌ام. این امر نشان دهنده این است که تسخیر طبیعت اتفاق نیفتاده است. درست است که ما طبیعت را اذیت و تخریب میکنیم ولی سلطه ای بر طبیعت نداریم. به خاطر همین در اوایل قرن بیستم این سوال مطرح شد آیا انسان میتواند بر عارضه مرگ فائق شود یا خیر؟ برخی می‌گفتند بله، می‌توانیم جلوی مرگ را بگیریم. واقعیت این است در این ماجرا ما مسخّر طبیعت هستیم و طبیعت مسخّر ما نیست.

پس یا علم راهش را ناقص پیش آمده است یا ما هنوز در اوایل الفبای علم هستیم. این حرفی است که ادیان هم می‌زنند و می‌گویند تا قبل از زمان ظهور حقیقت در عالم، فقط دو حرف از ۲۷ حرف علم برای ما آشکار می‌شود. ثمره عملی این حرف، کرنش بیشتر به عالم امر است که مسلط بر عالم خلق است. ثمره دیگر آن کمک گرفتن بیشتر از عالم امر برای مدیریت عالم خلق است.

یا علم راهش را ناقص پیش آمده است یا ما هنوز در اوایل الفبای علم هستیم. این حرفی است که ادیان هم می‌زنند و می‌گویند تا قبل از زمان ظهور حقیقت در عالم، فقط دو حرف از ۲۷ حرف علم برای ما آشکار می‌شود. ثمره عملی این حرف، کرنش بیشتر به عالم امر است که مسلط بر عالم خلق است. ثمره دیگر آن کمک گرفتن بیشتر از عالم امر برای مدیریت عالم خلق است.

وقتی‌هابرماس و ژیژک و… مصاحبه می‌کنند اصلا به این موضوع اشاره نمی‌کنند. آنها در این شرایط چه پاسخ می‌دهند؟ برخی از آنها مشکلات ساختاری جهان را بر می‌شمارند، برخی هم سعی می‌کنند به بحران حقیقت احاله بدهند؛ یعنی همان حالت آویزان‌بود‌گی و درماندگی انسان.  ما باید اینجا مطالبه گری داشته باشیم. البته باید بگویم انتقادی‌ها، پست مدرن‌ها و پست پوزیتیویست‌ها در این مسئله با ما همراه هستند و معتقدند که علم زیاد گنده‌گویی کرده است.

از منظر جامعه شناسی تاریخ هم می‌توان به این سوال پاسخ داد. یکی از مفاهیمی ‌که به شدت در فلسفه تاریخ باید روی آن بحث کرد بحث بحران است. بحران‌ها حرکت‌های بزرگ و شکاف‌های بزرگ در تاریخ ایجاد می‌کنند. بحران به معنای درماندگی یک نظم تمدنی از واقعیت تمدنی است. جنگ جهانی اول و دوم به معنای حقیقی کلمه بحران تمدنی بود و درماندگی نظم قبلی را نشان می‌داد. اصلاً ماجراهای چرخش فرهنگی و اتفاقاتی که برای اروپا و آمریکا افتاد حاصل جنگ جهانی دوم بود که از دلش علوم انسانی متحول شد.

آنچه امروز از اندیشه انتقادی، اندیشه پسامدرن و اندیشه پساساختارگرایی وجود دارد محصول بحران جنگ جهانی دوم است. پس از این نظر علوم انسانی نسبت به بحران ماتأخر است. در بحث قبل، علم باید شأن ماتقدمش را محقق کند اما در بحث جامعه‌شناسی تاریخی، علم باید شأن ماتأخرش را محقق کند. الآن هنوز دیر نشده است  و علم باید واکنش نشان بدهد. من نمی‌دانم علوم تجربی سر عقل می‌آیند که واکنش نشان دهند یا نه. به عنوان مثال عرض می‌کنم احتمالاً در همین حوزه داروسازی، توجه بیشتر به بوم‌شناسی، توجه بیشتر به گیاهان و خصلت‌های جادویی گیاهان برای درمان، در دنیا خیلی پررنگ تر می‌شود. همانطور که چین توانست موفق بشود و الآن در ایران هم برخی دارند این کار را انجام می‌دهند گرچه جریان سرمایه سالاری دارو پزشکی در مقابلش مقاومت می‌کند.

بحث بحران به لحاظ جامعه‌شناسی تاریخی می‌تواند کرونا را به مثابه یک انقطاع از نظم تمدنی قبلی به نظم تمدنی جدید بشناسد. من نمی‌گویم در پساکرونا همه چیز بلادرنگ عوض می‌شود. اینکه می‌گویند پساکرونا یک دنیای دیگر است را واقعا من نمی‌دانم؛ ولی میفهمم که اگر عالمان و اندیشمندان، نقش خودشان را ایفا کنند الان وقت تحول است.

پس بحث بحران به لحاظ جامعه‌شناسی تاریخی می‌تواند کرونا را به مثابه یک انقطاع از نظم تمدنی قبلی به نظم تمدنی جدید بشناسد. من نمی‌گویم در پساکرونا همه چیز بلادرنگ عوض می‌شود. اینکه می‌گویند پساکرونا یک دنیای دیگر است را واقعا من نمی‌دانم؛ ولی میفهمم که اگر عالمان و اندیشمندان، نقش خودشان را ایفا کنند الان وقت تحول است. ممکن است بگوییم عصر یخ زدگی روشنفکران و دانشمندان است و اینها از بین رفته اند. به هر حال اگر دانشمندان نقش خود را ایفا بکنند الان وقت تحول است.

بر همین اساس باید این بحران را توضیح داد. ما هم می‌توانیم از چارچوب تحلیل والرشتاین استفاده کنیم و هم از چهارچوب نظری اولریش بک. در بحث والرشتاین اساساً با بحران‌های جهانی ساختارها به پایان می‌رسند و بحرانهای جهانی اگر عمقشان درک بشود و به قله برسند ساختارها را بی قدرت و بی نفوذ می‌کنند و فضایی برای بالا آمدن عاملیت‌های جدید هستند. مثلا شما فرض کنید ساختار آموزش و پرورش، ساختار تربیتی موجود، ساختار دولت موجود. اینها ساختار‌هایی هستند که حاضر نیستند به رقیب خودشان پا بدهند ولی  در این شرایط است که اگر ما می‌خواهیم درباره آینده برنامه ریزی در کشور خودمان فکر کنیم باید مقداری به این مسائل توجه بکنیم.

ببینید، بحران محیط زیست یک بحران جهانی بود. اخلاق جهانی می‌گوید چون بحران محیط زیست بحران جهانی است ما فقط با اخلاق جهانی می‌توانیم جلوی آن بایستیم، باید هوای هم را داشته باشیم. قبلاً این امر اخلاقی بود که من به خاطر وطنم هر کاری انجام بدهم؛ ولی الان مسئله لایه اوزون مسئله جهانی است. شما می‌دانید به خاطر بحران محیط زیست واکنش‌های جهانی اتفاق افتاد. پیمان‌های اجلاس کیوتو، اجلاس پاریس، همه برآمده عزم جهانی بود برای برخورد جهانی؛ ولی بعدا این موضوع از طرف برخی کشورها خصوصاً آمریکا جدی گرفته نشد.

الان باز ما با یک مسئله جهانی مواجهیم و ساختارهای قبلی جهانی هم در مقابل آن فروماندند. یعنی ساختار سازمان بهداشت جهانی و ساختار سازمان ملل در این بحران کارآمدی ندارند. کدام ساختار از همان اول آمد جلوی این بحران بایستد و بگوید بیایید این بحران را کنترل کنید. سازمان‌های جهانی نتوانستند هیچ کاری انجام بدهند. مگر همین آمریکا تا چند روز پیش نمی‌گفت کرونا یک ویروسی است که چینی‌ها تولید کرده اند و می‌خواهند با آن به ما حمله کنند و ما جلویشان خواهیم ایستاد. ویروس چینی نشانه ایستادگی الکی آمریکا بود.

شما به ساختارهای دیگر نگاه کنید؛ مثلا ساختار رسانه ای. ما فکر می‌کنم هر چه در تلویزیون نمایش داده شود را مردم می‌بینند. آیا واقعیت اینطوری است؟ مردم دارند همه چیز می‌بینند غیر از تلویزیون. ما باید در ساختارها تجدید نظر کنیم. در ده سال آینده دیگر وزارت فرهنگ و سازمان تبلیغاتی وجود ندارد. مسئولان باید این را بدانند. همان جمله‌هایدگر که گفته است: هر آن چیزی که سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود. این مصداق حقیقی بحرانی است که به جهان ساختارها افتاده است.

حالا از منظر اولریش بک هم می‌شود به این موضوع نگاه کرد. چون اساساً مدرنیته یک نظم برای مدیریت ریسک بود، یعنی یک نظمی‌بود که می‌گفت من ریسک را به جایی رساندم که تو عمل کنی و الان این موازنه ریسک به هم ریخته است و طبعاً عمل و کنش فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و تمدنی دچار اختلال خواهد شد. اینجاست که ما باید در مورد جامعه شناسی ریسک و نسبت ریسک و تمدن سازی صحبت کنیم و نظمی‌را جستجو کنیم که می‌تواند وضعیت ریسک را مدیریت کند.

  • علوم انسانی به‌صورت خاص کیفیت‌های زندگی را بررسی می‌کند و به دنبال ارائه یک زندگی خوب است. ار حیث کیفی، کرونا چه تغییری در زندگی روزمره ما داشته است؟

امامی: مهمترین مسئله در کیفیت زیست، کیفیت معنوی و روانی زیست است که توجه به آن احیا شده است؛ ولی باز هم متاسفانه با اینکه معنویت در نظام سرمایه داری دکان خودش را دارد، ولی توجه به حقیقت اش نشان داد که در زندگی جدید توجه جدی به حقیقت او نشده است. اگر بخواهیم در مورد کشور خودمان صحبت کنیم، متاسفانه ما هم خوب توجه نکردیم. در جامعه ما حدود ۴۰ درصد از مردم واقعاً در جستجوی معنویت زندگی هستند. اینها یا باید در این شرایط دنبال یوگا بروند یا دنبال تراروانشناسی و یا دنبال دعای هفتم صحیفه. پس اولا یک رقابت جدی بین گونه‌های معنویت برقرار است و از طرف دیگر خود این میدان جدید، بیشتر زیست ما را در چنبره نئولیبرالیسم قرار می‌دهد؛ چون مجبوریم معنویت هم بخریم. قبلاً فقط گوشت و مرغ و ترانه و رقص و شو می‌خریدیم الان باید معنویت هم بخریم.

مهمترین مسئله در مورد کیفیت زندگی مسئله معنویت است. ممکن است  ما بگوییم در این بحران خانواده نشان داد چقدر امر مقاومی‌است. بله، خانواده بسیار مهم است ولی خانواده با معنا و خانواده ای که غایت معنوی ندارد متفاوت است. در این شرایط خصوصا نیاز انسانهای مجرد به معنویت بیشتر می‌شود تا بتوانند در این تنهایی‌ها احساس اتصال به بیکران داشته باشند و به جای این که خودشان را فرو افتاده در زندانی سیاه ببیند، احساس وصل شدن به بی کران بکنند. پس مسئله معنویت است اینجا مطرح است.

در عین حال ما باید از معنویت عمیقی سخن بگوییم که می‌توانیم از آن با عنوان معنویت در میدان یا معنویت جهادی یاد کنیم که با معنویت‌های سکولار خیلی فاصله دارد و هم مبارزه و ایدئولوژی را به حیات انسان برمی‌گرداند، هم عشق و دوست داشتن و محبت را. کسی که می‌آید برای یک علت غایی بزرگتر به دیگران کمک می‌کند، در این شرایط خیلی بهتر میتواند جامعه را اداره بکند و به جامعه آرامش بدهد.

  • در سیاست‌های جدید، جمعیت، واسطه‌ی دولت و ملت است. نسبت کرونا را با جمعیت، دولت و ملت چگونه صورت‌بندی می‌کنید؟

امامی: در مورد بحث جمعیت یک احتمال این است که دولت‌ها به اقتدار دوره جنگ جهانی دوم برگردند؛ ولی باز یک حرفی مطرح است و آن اینکه اینها می‌خواهند اقتدار داشته باشند، می‌خواهند سلطه داشته باشند چون بر جمعیت‌ها سلطه دارند اما در این شرایط دولت‌هایی سر کار می‌مانند که بتوانند از این کنترل، تولید مشروعیت کنند . البته اگر کنترلشان صرفا سخت افزاری باشد فرو می‌پاشند.

نظام سلامت برای تدبیر بدن است، برای درمان بدن است. درست است حوزه سلامت از مباحث اجتماعی و فرابدن حوزه سلامت نشأت می‌گیرد ولی این مباحث فقط برای کسی نیست که پزشکی عمومی‌ خوانده باشد.

اتفاقی که در اروپا دارد می‌افتد دقیقا به همین تفاوت برمی‌گردد؛ یعنی چون در آلمان سیستم‌های کنترلی از ایتالیا و انگلستان و فرانسه قوی تر است، لذا دولت برقرار است. این امر تداعی گر این معنا است که دولت دیگر چیزی نیست جز کنترل کردن. ما باید بتوانیم کنترل ‌کنیم، تولید اطلاعات بکنیم و تولید رضایت بکنیم. این یک زنجیره است که به هم وصل است. طبعا برخی دولت‌ها در این وسط در بحث سیاست جدید درمانده می‌شوند.

  • نظریه‌های کلان فرهنگ‌شناسی و جامعه‌شناسی و فلسفه چه جایگاهی برای امر شایع و فرایند شیوع و پدیده‌های مسری قائل هستند؟

امامی: واقعیت این است که ما یک حوزه بسیار مهمی ‌داریم به نام جامعه شناسی پزشکی و جامعه شناسی سلامت و جامعه شناسی بدن. اولا خیلی نیاز است که ما این حوزه‌ها را بومی‌سازی بکنیم ولی غفلت کردیم. حتی محافل علوم انسانی اسلامی ‌هم از این حوزه‌ها غفلت کرده اند. ما باید وارد این حوزه بشویم و آنها را نقد کنیم. یک بخشی از ادبیات جامعه شناسی سلامت دنبال تلقین رویکردهای رفتارگرایانه در عرصه زیست است؛ یعنی چطور بتوانیم انسان‌ها را منقاد نسخه خودمان بکنیم و مثلاً چه کسانی منقاد نمی‌شوند؛ ولی در حوزه اپیدمی‌و پاندمی ‌به نظر می‌رسد در خود نظام سلامت که برای خودش یک انحصاری قائل است، خصوصا در ایران این انحصار بیشتر وجود دارد، این گفتمان وجود ندارد که باید سیاست‌خوانده‌ها و مدیریت‌خوانده‌ها و علوم اجتماعی خوانده‌ها جامعه را مدیریت کنند. نظام سلامت برای تدبیر بدن است، برای درمان بدن است. درست است حوزه سلامت از مباحث اجتماعی و فرابدن حوزه سلامت نشأت می‌گیرد ولی این مباحث فقط برای کسی نیست که پزشکی عمومی‌ خوانده باشد.

پس بخش زیادی از آن برگرفته از رویکردهای رفتارگرایی است. همانطور که گفتم رویکردهای انتقادی، پساساختارگرایی و رفتارگرایی در مواجهه با پاندمی‌مواضعی دارد؛ اما آنچه خیلی مهم است رویکرد بومی‌ماست. به طور مثال رفتارهای اجتماعی در جامعه ما چه اقتضائاتی دارند که می‌تواند الگوهای مواجهه با پاندمی‌را بازتولید بکند. آنچه امروز در ایران اجرا می‌شود صد درصد کپی شده ایده‌های سازمان بهداشت جهانی است. عین جملات را اینجا ترجمه می‌کنند و به عنوان سیاست مطرح می‌کنند.

من می‌گویم روی ایده‌های جدید هم فکر کنیم، آزمایش کنیم تا بتوانیم مطالعات اپیدمی‌خودمان را بومی‌کنیم. یعنی نقش علوم اجتماعی خودمان را به اضافه پدیده و بحران اپیدمی‌نشان بدهیم. ما حتی نمی‌آییم آزمایش بکنیم. انجمن جامعه شناسی ایران هم گوش به فرمان اطبا است. پس جامعه شناسی پزشکی چه شد؟ این مسئله پزشکی نیست، مسئله سلامت است

  • به نظر شما کرونا یک برایند و نتیجه از تاریخ عملکردهای انسانی است یا چالش و مانعی (مانند سایر ریسک‌ها و مخاطرات) پیش روی کارنامه اراده‌هاست؟

امامی: واقعیت این است که هنوز برای قضاوت درباره این ماجرا زود است اما آنچه واضح است این است که نظم تمدنی کنونی ثابت کرد که چه صورت علمی‌اش و چه صورت مدیریتی‌اش از پس تمام مطالبات انسان در شرایط گوناگون زیستی‌طبیعی برنیامده است. آیا این نتیجه عملکرد انسان است یا اراده انسان به واسطه این بحران باید پرورش پیدا کند و بتواند به مرحله بعد برود؟

ما هنوز مطالعات دقیقی در مورد جنگ بیولوژیک نداریم، پس بهتر است درباره چیزهایی که می‌دانیم صحبت بکنیم. اینکه این ویروس محصول عملکرد بشر در عرصه ی زیست فناوری است یا حتی اتفاق تصادفی و واکنش تصادفی به برخی مداخلات در حوزه زیست فناوری است هنوز مشخص نیست و همه اینها احتمال است. من فقط تاکید می‌کنم که نظم فعلی مطلق نیست و ادعاهایش تا حد زیادی شکسته شده است.

  • بیشتر دانشمندان علوم انسانی بین طبیعت و فرهنگ معادلاتی مطرح می‌کنند. کرونا در این معادله بین طبیعت و فرهنگ کجاست؟

امامی:  نظریه‌های فرهنگی بر اساس معادله بین طبیعت و فرهنگ درست شده اند و کسی که این را بفهمد می‌تواند نظریه‌های فرهنگی را بشناسد. نکته خیلی مهم این است که آیا ماجرای کرونا می‌تواند منجر به بازتولید نظریه‌های فرهنگی جدیدی به صورت بومی‌بشود یا نه؟ ما هنوز یک نظریه پرداز فرهنگی که ایران را شناخته باشد و بتواند شناختش را گسترش داده باشد و به مکتب نظری تبدیل کند نداریم. الان باید به واسطه بازخوانی رابطه طبیعت و فرهنگ در اقلیم ایران، در جامعه ایران نظریه فرهنگی خودمان را تولید کنیم. الان وقت بازتولید نظریه فرهنگی است. در عرصه جهانی هم باز نظر می‌آید ممکن است برخی نظریات تاریخ شان به سر بیاید.

عکاس: کامیار خطیبی؛ فرهیختگان

 

ویروس کرونا: چه کسانی در نظم نوین جهانی، برنده و یا بازنده خواهند بود؟

ویروس کرونا: چه کسانی در نظم نوین جهانی، برنده و یا بازنده خواهند بود؟

| کووید 19، انتقال قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع می‌‌بخشد. کره‌‌ی جنوبی و سنگاپور بهترین واکنش را نشان داده‌‌اند و چین نیز پس از اشتباهات اولیه‌‌ی خود ، عملکرد موفقی داشته است.

| The Guardian

«همه‌ چیز خوب خواهد شد »، این چیزی است که ایتالیایی‌ها به ما یاد داده‌اند. اما آیا در واقعیت نیز، در آینده همه چیز بهتر خواهد شد؟ ممکن است اکنون قضاوت در رابطه با آن‌چه امانوئل مکرون، آن را «جنگ علیه دشمن نامرئی» توصیف کرده است و بررسی پیامدهای آن بر اقتصاد و سیاست (در آینده‌ای دور که وضعیت عادی می‌گردد)، زودهنگام به نظر برسد. کمتر کسی تنها بعد از سه دور اول بازی، به تحلیل آن می‌نشیند.

رهبران، سیاست‌مداران و تحلیلگران جغرافیای سیاسی جهان، می‌دانند كه در دوره‌ی سرنوشت‌سازی زندگی می‌كنند، از این رو یک چشمشان به نبرد روزانه و چشم دیگرشان به پیامدهای این بحران بر جهان است. اکنون جهان‌بینی‌های رقیب، بلوک‌های قدرت، رهبران و سیستم‌های انسجام اجتماعی در دادگاه افکار جهانی در معرض آزمایش قرار دارند.

در حال حاضر، همه در دهکده‌ی جهانی در حال یادگیری درس‌هایی هستند. در فرانسه، مکرون پیش‌بینی کرده است که: «این دوره به ما چیزهای زیادی خواهد آموخت. بسیاری از اطمینان‌ها و اعتقادها از بین خواهند رفت. بسیاری از چیزهایی که فکر می‌کردیم غیرممکن هستند، اتفاق خواهند افتاد. فردای پیروزی، به گذشته باز نخواهیم گشت، [زیرا] از نظر اخلاقی قوی‌تر خواهیم بود. ما عواقب آن را خواهیم پذیرفت، همه‌ی عواقب را.» او قول داده است که در حوزه‌ی بهداشت، سرمایه‌گذاری بزرگی انجام دهد. گروهی از نمایندگان طرفدار مکرون در مجلس، هم‌اکنون وب‌سایت «روز بعد[1]» را راه‌‌اندازی کرده‌اند.

در آلمان، زیگمار گابریل[2]، وزیر امور خارجه‌ی سابق حزب سوسیال دموکرات؛ این چنین اظهار تاسف کرده است که: «ما 30 سال با دولت صحبت کردیم» و پیش‌بینی می‌کند که نسل بعدی، کمتر نسبت به جهانی شدن، ساده‌انگار خواهد بود. در ایتالیا نخست وزیر پیشین، ماتئو رنزی[3]؛ خواستار ایجاد کمیسیونی در آینده است. در هنگ کنگ، می‌توان دیوار نوشته‌هایی با این مضمون مشاهده نمود: «بازگشتی به وضعیت عادی وجود ندارد زیرا وضعیت عادی زمانی بود که این مشکل هنوز به وجود نیامده بود.» هنری کیسینجر[4]، وزیر امور خارجه‌ی ایالات متحده در زمان ریچارد نیکسون[5]؛ معتقد است که اکنون حاکمان باید آماده‌ی نظم نوین جهانی، پس از ویروس کرونا؛ باشند.

دبیرکل سازمان ملل متحد، آنتونیو گوترش[6]، اظهار داشته است که: «ارتباط بین بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان، هرگز به این اندازه کارایی نداشته است. کویید 19 به طرز چشمگیری نشان خواهد داد که آیا ما [به هم] خواهیم پیوست … و یا شکست خواهیم خورد.»

بحثی که در اندیشکده‌‌های جهانی مطرح است، در رابطه با همکاری نمی‌‌باشد، بلکه در این‌‌باره است که آیا چین و یا ایالات متحده به عنوان رهبران جهان پساکرونا ظهور خواهند کرد یا خیر.

در انگلستان، این بحث نسبتاً نادیده گرفته می‌‌شود. حزب در حال خروج کارگر، آشکارا به دنبال اثبات توانمندسازی دولت و نیروی کار است. در این راستا، تعریف مشاغل ارائه‌‌دهنده‌‌ی خدمات عمومی، شامل پیک‌‌های تحویل و صاحبان مغازه‌‌های محقر گوشه‌‌ی خیابان نیز شده است. در واقع، آن‌‌چه ناپلئون با تحقیر ملت انگستان را بدان خواند و به آنان «ملت مغازه‌‌دار» گفت، دیگر چندان بد به نظر نمی‌‌رسد.

 در زمان شروع ویروس کرونا، این راننده‌ی پیک، در فیسبوک، توییتر و پینترست؛ به عنوان نماد خدمات عمومی در بریتانیا تبدیل شد.

در زمان شروع ویروس کرونا، این راننده‌ی پیک، در فیسبوک، توییتر و پینترست؛ به عنوان نماد خدمات عمومی در بریتانیا تبدیل شد. عکس از: موردو مک‌لود[10]/روزنامه‌ی گاردین [11]

 

این وضعیت، در بریتانیا به وضوح با زمان جنگ جهانی دوم مورد مقایسه قرار می‌‌گیرد. پائول ادیسون[12] در «جاده‌‌ای به 1945[13]»،  شرح می‌‌دهد که چگونه جنگ جهانی باعث شد که بریتانیا، به چپ متمایل گردد. وی به نقل از خاطرات یک روزنامه‌‌نگار به نام جی‌‌ال هادسون[14] در سال 1944، می‌‌نویسد: «دیگر هیچ توجیهی برای بیکاری، زاغه‌‌نشینی و کمبود مواد غذایی وجود ندارد. ما در این جنگ نشان دادیم که بریتانیایی‌‌ها در گِل نمی‌‌مانند. کافی است تنها نیمی از بصیرت، انرژی و نبوغ خود را به کار گیریم و در رابطه با آن‌‌چه در این جنگ انجام دادیم، به یک جمع‌‌بندی برسیم، در این حالت چه کاری وجود دارد که نتوانیم انجام دهیم؟ ما استدلال مبهم و نویدبخش روزهای بهتر را که می‌‌گفتند قادر به انجام این کار نیستیم و یا نباید این کار را انجام دهیم، را از بین برده‌‌ایم. مالیات‌‌های سنگین و سهمیه‌‌بندی مواد غذایی، خواه ناخواه ملت ما را بالا برده است.»

موضوعات مختلفی برای بحث و گفت‌‌وگو آماده است: انتخاب بین اقتصاد نا به سامان و سلامت عمومی؛ برتری‌‌های سیستم‌‌های بهداشت متمرکز یا منطقه‌‌ای، نسبت به یکدیگر؛ جهانی شدن در معرض آسیب؛ آینده‌‌ی سازمان ملل متحد؛ عوام‌‌فریبی؛ مزایای ذاتی اقتدارگرایی.

به همین ترتیب، بوریس جانسون[15] مجبور به ترک دولت گردید، اما به نظر می رسد که تأثیری که این موضوع بر جامعه‌‌ی مدنی انگلستان گذاشته است، بسیار بیشتر از تأثیر آن بر سیاست این کشور می‌‌باشد. انگلیسی‌‌های که به سردی و سکوت شهره‌‌اند، دیگر تنها بازی نمی‌‌کنند[16]. احساس تلاش جمعی، کارکنان بهداشتی داوطلب، کوبیدن اعتراض‌‌آمیز به کف قابلمه‌‌ها، همه و همه این حس را القا می‌‌کند که سرمایه‌‌ی اجتماعی از دست رفته در حال اصلاح است. اما در جنبه‌‌های سیاسی، هنوز بحث جدیدی مشاهده نمی‌‌گردد. شاید این کشور، خسته از خروج از اتحادیه‌‌ی اروپا، نتواند با درون‌‌گرایی و تحولات بیشتر، کنار بیاید.

در اروپا، ایالات متحده و آسیا، بحث گسترده‌‌تر شده است. ممکن است زندگی عمومی متوقف شده باشد، اما بحث‌‌های عمومی، شدت گرفته‌‌اند. موضوعات مختلفی برای بحث و گفت‌‌وگو آماده است: انتخاب بین اقتصاد نا به سامان و سلامت عمومی؛ برتری‌‌های سیستم‌‌های بهداشت متمرکز یا منطقه‌‌ای، نسبت به یکدیگر؛ جهانی شدن در معرض آسیب؛ آینده‌‌ی سازمان ملل متحد؛ عوام‌‌فریبی؛ مزایای ذاتی اقتدارگرایی.

گویا این بیماری همه‌‌گیر، به رقابتی برای رهبری جهان تبدیل شده است و کشورهایی که قادر به واکنش مؤثر نسبت به این وضعیت بحرانی باشند، اهمیت خواهند یافت. سیاستمدارانی که در خارج از سفارتخانه‌‌های خالی خود فعالیت می‌‌کنند، به شدت در تلاشند تا از نحوه‌‌ی مدیریت بحران در کشورهای خود، دفاع کنند و غالباً نسبت به منتقدین، مواضع شدیدی می‌‌گیرند. غرور ملی و سلامتی در معرض خطر هستند. هر کشوری به همسایه‌‌ی خود نگاه می‌‌کند تا ببیند با چه سرعتی در حال «کم کردن شیب منحنی است».

اندیشکده‌‌ی گروه بحران[17]، در ارزیابی چگونگی اثرگذاری ویروس، بر سیاست بین‌‌الملل؛ چنین می‌‌گوید: «در حال حاضر می‌‌توان به دو روایت رقیب در رابطه با وضع موجود اشاره نمود، اول این‌‌که کشورها باید برای مقابله‌‌ی بهتر با کرونا، در کنار هم باشند. دومی هم این است که کشورها برای محافظت بهتر خود در برابر کرونا، جدا از یکدیگر قرار گیرند.»

بیونگ چول هان ، فیلسوف بزرگ کره‌‌ی جنوبی؛ اظهار داشته است كه پیروز این میدان «كشورهای آسیایی مانند ژاپن، كره، چین، هنگ كنگ، تایوان یا سنگاپور هستند كه ذهنیتی اقتدارگرایانه دارند كه ناشی از سنت فرهنگی آن‌‌ها و گرایش ایشان به کنفسیوس است. مردم این کشورها نسبت به اروپا، مطیع‌‌تر هستند و کمتر عصیان می‌‌کنند. آنان بیشتر به دولت اعتماد دارند. [در این کشورها] زندگی روزمره، بسیار سازمان یافته‌‌تر است.

هم‌‌چنین مطرح می‌‌نماید: «این بحران، یك آزمون سخت برای دو ادعای رقیب است که کشورهای لیبرال یا غیرلیبرال را در مدیریت بهتر پریشانی‌‌های شدید اجتماعی، موفق می‌‌دانند. با شیوع این بیماری، نه تنها ظرفیت‌‌های عملیاتی سازمان‌‌هایی مانند WHO و سازمان ملل متحد، آزمایش می‌‌شوند، بلکه فرضیات اساسی در رابطه با ارزش‌‌ها و معامله‌‌های سیاسی که آن‌‌ها را شکل می‌‌دهند، نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت.»

در فیسبوک، توییتر و پینترست، تصویر یک هواپیمای روسی که به اسپانیا کمک‌‌های دارویی می‌‌کند، مشاهده می‌‌گردد.

در فیسبوک، توییتر و پینترست، تصویر یک هواپیمای روسی که به اسپانیا کمک‌‌های دارویی می‌‌کند، مشاهده می‌‌گردد. عکس‌‌برداری از خوزه جوردان، AFP در تصاویر گتی[18].

 

در حال حاضر، بسیاری ادعا می‌‌کنند که شرق در این نبرد روایت‌‌ها پیروز شده است. بیونگ چول هان[19]، فیلسوف بزرگ کره‌‌ی جنوبی؛ در متنی تأثیرگذار در ال پایس[20]؛ اظهار داشته است كه پیروز این میدان «كشورهای آسیایی مانند ژاپن، كره، چین، هنگ كنگ، تایوان یا سنگاپور هستند كه ذهنیتی اقتدارگرایانه دارند كه ناشی از سنت فرهنگی آن‌‌ها و گرایش ایشان به کنفسیوس[21] است. مردم این کشورها نسبت به اروپا، مطیع‌‌تر هستند و کمتر عصیان می‌‌کنند. آنان بیشتر به دولت اعتماد دارند. [در این کشورها] زندگی روزمره، بسیار سازمان یافته‌‌تر است. مهم‌‌تر از همه این‌‌که، آسیایی‌‌ها، به شدت به نظارت دیجیتالی برای مقابله با ویروس، پایبند هستند. در آسیا، نه تنها ویروس‌‌شناسان و همه‌‌گیرشناسان[22]، بلکه دانشمندان علوم رایانه‌‌ای و متخصصان ابرداده‌‌ها نیز در حال مقابله با این همه‌‌گیری هستند.»

او پیش‌‌بینی می‌‌کند: «چین اکنون می‌‌تواند پلیس دیجیتالی خود را به عنوان الگویی موفق در برابر همه‌‌گیری بفروشد. چین برتری سیستم خود را با افتخار خیلی بیشتر نیز در معرض نمایش خواهد گذاشت.» وی معتقد است که ممکن است رأی‌‌دهندگان غربی، که جذب امنیت و اجتماع شده‌‌اند؛ بخواهند این آزادی‌‌ها را فدا کنند. برای مثال، آزادی کمی در قرنطینه‌‌ی اجباری خانگی در کل فصل بهار، وجود دارد.

قطعاً، اکنون چین در دور پیروزی قرار دارد و معتقد است که توانسته جایگاه خود را به طرز ماهرانه‌‌ای از مقصر به ناجی جهان بازگرداند. نسل جدید سیاستمداران جوان چینی، برای اثبات برتری کشورشان؛ به رسانه‌‌های اجتماعی رفته اند. میشل دوکلوس[23]، سفیر پیشین فرانسه که هم اکنون در انستیتو مونتاژ[24] فعالیت می‌‌کند، چین را به «تلاش بی شرمانه برای سرمایه‌‌گذاری بر روی پیروزیش در مقابل ویروس و استفاده‌‌ی تبلیغاتی از آن برای سیستم سیاسی خود» متهم می‌‌سازد. «جنگ سرد اعلام نشده‌‌ای که از مدتی پیش در حال شکل‌‌گیری بود، چهره‌‌ی واقعی خود را زیر نور شدید کووید 19 نشان می‌‌دهد.»

استفان والت[25]، که یکی از نظریه پردازان روابط بین المل دانشگاه هاروارد[26] است، فکر می‌‌کند که ممکن است چین موفق گردد. او در متنی که برای اولین بار در مجله‌‌ی فارن پالیسی[27] منتشر شد، عنوان نمود: «کووید 19، انتقال قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع می‌‌بخشد. کره‌‌ی جنوبی و سنگاپور بهترین واکنش را نشان داده‌‌اند و چین نیز پس از اشتباهات اولیه‌‌ی خود ، عملکرد موفقی داشته است. واکنش دولت‌‌های اروپایی و ایالات متحده بسیار تردیدبرانگیز بوده است و می‌‌تواند منجر به تضعیف قدرت غرب گردد.»

بسیاری از افراد در جناح چپ اروپا، مانند اسلاوی زیزک[28] که یک فیلسوف اسلونیایی است؛ از قدرت گرفتن اقتدارگرایان می‌‌ترسند و غرب را این‌‌چنین پیش‌‌بینی می‌‌کنند: «یک بربریت جدید با چهره‌‌ای انسانی، اقدامات بی‌‌رحمانه‌‌ای که برای بقا انجام می‌‌شوند ([گرچه] همراه با هم‌‌دردی و شماتت) و نظرات کارشناسی که به آن‌‌ها مشروعیت می‌‌بخشند.»

بر خلاف وی، شیوشانکار منون[29]، استاد مهمان در دانشگاه آشوکا[30]ی هند، معتقد است: «تاکنون، تجربه نشان داده است که اقتدارگرایان و عوام‌‌فریبان، در اداره‌‌ی همه‌‌گیری موفق نبوده‌‌اند. کشورهایی مانند کره و تایوان که توانستند واکنشی سریع و موفق از خود نشان دهند، جمهوری بوده‌‌اند و رهبرانی اقتدارگرا و عوام‌‌فریب نداشتند.»

فرانسیس فوکویاما[31] می‌‌گوید: «آن‌‌چه در رابطه با واکنش به بحران، کشورها را از هم متمایز می‌‌سازد، استبداد و یا جمهوریت نیست. آن‌‌چه تعیین‌‌کننده است، نوع رژیم نمی‌‌باشد؛ بلکه ظرفیت دولت و مهم‌‌تر از آن اعتماد به حکومت  است.» وی از آلمان و کره‌‌ی جنوبی، به عنوان دو کشور موفق در این زمینه یاد می‌‌کند.

فرانسیس فوکویاما می‌‌گوید: «آن‌‌چه در رابطه با واکنش به بحران، کشورها را از هم متمایز می‌‌سازد، استبداد و یا جمهوریت نیست. آن‌‌چه تعیین‌‌کننده است، نوع رژیم نمی‌‌باشد؛ بلکه ظرفیت دولت و مهم‌‌تر از آن اعتماد به حکومت  است.»

کره‌‌ی جنوبی، بر خلاف چین، یک کشور جمهوری است و بهترین عملکرد را از خود نشان داده است. مطبوعات بین‌‌المللی، مملو از مقالاتی در رابطه با چگونگی پیروی آلمان از مدل موفق کره‌‌ جنوبی در آزمایش انبوه[32] است.

اما کره جنوبی، اقتصادی صادرات‌‌محور دارد. اگر همان‌‌طور که پروفسور جوزف استیگلیتز[33] پیش‌‌بینی می‌‌کند، همه‌‌گیری این بیماری، غرب را مجبور به بازبینی در زنجیره‌‌ی تأمین جهانی خود کند، آن‌‌گاه کره‌‌ی جنوبی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. وی معتقد است که این بیماری همه گیری، نشان داده است که مشکلاتی در رابطه با تمرکز تولیدات تجهیزات پزشکی در جهان وجود دارد. به این ترتیب، موجودی‌‌های محصولات وارداتی کاهش خواهد یافت و کشورها بیشتر به تولید داخلی روی خواهند آورد. ممکن است کره جنوبی به دلیل مواجهه خوب با این بیماری مورد تقدیر قرار گیرد، اما بازار جهانی خود را از دست خواهد داد.

در حال حاضر، جدا از کسانی مانند استیو بانون[34] که معتقد به «تجزیه‌‌ی دولت اداری» هستند، بازنده‌‌ی فعلی اتحادیه‌‌ی اروپا است.

برخی طرفداران اروپا، به منتقدین اصلی آن تبدیل شده‌‌اند. نیکول گنسوتو[35]، نایب رئیس مؤسسه‌‌ی فکری ژاک دلورس[36] می‌‌گوید: «عدم آمادگی اتحادیه‌‌ی اروپا، ضعف و ترس آن، بهت‌‌آور است. قطعاً، بخش سلامت، جزو شایستگی‌‌های آن نیست، اما این به آن معنا نیست که هیچ ابزار و یا مسئولیتی ندارد.» اولین اقدام بدیهی که باید انجام می‌‌شد، بستن مرزها، گردآوری تجهیزات و ایجاد گروهی برای واکنش ملی بود. در زمان كمبود، هر کس به فکر خویش است و ایتالیا کشوری بود که بیش از همه، تنها رها شد.

نیکول گنسوتو نایب رئیس مؤسسه‌‌ی فکری ژاک دلورس می‌‌گوید: «عدم آمادگی اتحادیه‌‌ی اروپا، ضعف و ترس آن، بهت‌‌آور است. قطعاً، بخش سلامت، جزو شایستگی‌‌های آن نیست، اما این به آن معنا نیست که هیچ ابزار و یا مسئولیتی ندارد.»

اما این موضوع، به درگیری‌‌های زشتی میان شمال و جنوب اروپا، در رابطه با موضعاتی چون بدهی مشترک و یا شرایط لازم برای صدور هر گونه اعتبار از جانب صندوق کمک به بحران مالی منطقه‌‌ی یورو[37]؛ گردید. هلندی‌‌ها و آلمانی‌‌ها معتقدند که ایتالیا سعی دارد از این بحران، در لومباردی[38] بهره گیرد و مصوبه‌‌ای که در آن، موضوع یوروباند[39]ها (پرداخت بدهی‌‌های جنوب، توسط شمال) رد شده بود را مورد بازبینی قرار دهد. نخست وزیر ایتالیا، جوزپه کونته[40]، ضمن رد این موضوع، به این مجموعه گفت: «تاریخ نشان خواهد داد». وی هشدار داد که اگر اتحادیه‌‌ی اروپا شکست بخورد، احتمال از هم پاشیده شدن آن وجود دارد.

نخست وزیر پرتغال ، آنتونیو کاستا[41]، از اظهارات «منزجر کننده» و «حقیر» وزیر خارجه‌‌ی هلند، ووپک هوکسترا[42]؛ سخن راند و وزیر امور خارجه‌‌ی اسپانیا، آرانچا گونزالس[43]، این سؤال را مطرح نمود که آیا هلندی‌‌ها متوجه این موضوع هستند که «اکر یک کشتی غرق شود، حتی آن‌‌هایی که در کابین درجه‌‌ی یک قرار دارند نیز غرق خواهند شد» با خیر؟

انریکو لتا[44]، نخست وزیر پیشین ایتالیا نیز با انتقاد از مقاومت هلند در کمک به ایتالیا، به مطبوعات هلند گفت که دیدگاه ایتالیا در رابطه با هلند، به شدت آسیب دیده است: «یک روز بعد از آن‌‌که مأمورین گمرک آلمان، محموله‌‌ی بزرگی از ماسک را در مرز متوقف کردند، کامیون‌‌های روسی که دارای تجهیزات امدادی بودند، در خیابان‌‌های رم عبور کردند و میلیون‌‌ها ماسک از چین ارسال شد. ماتئو سالوینی[45] منتظر چنین اقداماتی از جانب هلند و آلمان است تا به راحتی بگوید: می‌‌بینید، ما هیچ مصرفی برای اتحادیه اروپا نداریم.»

موضع اتحادیه‌‌ی اروپا غیرقابل بازگشت نیست. خاتمه‌‌ی موضوع سالوینی[46] هنوز جای پای خود را پیدا نکرده است، زیرا محبوبیت کنته، باعث می‌‌شود این نخست وزیر، یک هدف آسان نباشد. کونته تبدیل به محبوب‌‌ترین رهبر تاریخ جمهوری ایتالیا شده است. برخی سیاستمداران آلمانی مانند ماریان ونت[47] نیز سعی کردند با انتقال برخی بیماران ایتالیایی از برگامو[48] به کلن[49] و معالجه‌‌ی آنان، برخی از آسیب‌‌ها را جبران کنند.

اما با وجود افزایش آمار کشته‌‌ها در اروپا و بحرانی که به تازگی شروع به نفوذ در آفریقا کرده است، گفتمان اتحادیه‌‌ی اروپا تاکنون تحت سلطه‌‌ی روشی نامعین و بسیار خام، در رابطه با چگونگی تأمین بودجه‌‌ی صندوق کمک به بحران مالی منطقه‌‌ی یورو، بوده است.

آن‌‌چه مایه‌‌ی تسلای اروپایی‌‌ها می‌‌باشد‌‌، نگاه به آن سوی اقیانوس اطلس و مشاهده‌‌ی هرج و مرج روزانه در نشست‌‌های مطبوعاتی عصرانه‌‌ی دونالد ترامپ[50]، است. چیزی که هر روز یادآوری می‌‌کند، انسان عاقل قادر به برنامه‌‌ریزی برای مواجهه با هر بحرانی است، به جز یک رئیس جمهور غیر منطقی! ناتالی توکی[51]، یکی از مشاورین جوزپ بورل[52]، رئیس امور خارجه‌‌ی اتحادیه اروپا، این سؤال را مطرح می‌‌کند که آیا مانند آن‌‌چه که در سال 1956 رخ داد و بحران سوئز[53] به عنوان نمادی از فروپاشی نهایی قدرت جهانی انگلستان، اتفاق افتاد، قرار است که ویروس کرونا، نمادی از «لحظه‌‌ی سوئز» برای ایالات متحده باشد؟

خود بورل اصرار دارد كه اتحادیه‌‌ی اروپا با وجود آغاز سختی که پشت سر گذاشته است، در حال پیدا کردن جای پای خود و شکل‌‌دهی همکاری‌‌هایی برای پیروزی است. او در پروژه‌‌ی سندیکا، چنین می‌‌نویسد: «بعد از مرحله‌‌ی اول که واگرایی تصمیمات ملی بود، اکنون وارد مرحله‌‌ای از همگرایی با محوریت اتحادیه‌‌ی اروپا می‌‌شویم. جهان در ابتدا، به گونه‌‌ای ناهماهنگ با بحران روبرو شد، بسیاری از کشورها، علائم هشدار دهنده را نادیده می‌‌گرفتند و به تنهایی پیش می‌‌رفتند. اکنون مشخص شده که تنها راه خروج از این بحران، با هم بودن است.»

ممکن است ثابت گردد که او درست می‌‌گوید، اما در حال حاضر، دو کفه‌‌ی ترازو در یک سطح هستند. هنوز دنیایی وجود دارد که باید بر این بحران غلبه کند.

[1] Jour d’Après

[2] Sigmar Gabriel

[3] Matteo Renzi

[4] Henry Kissinger

[5] Richard Nixon

[6] António Guterres

[7] Facebook

[8] Twitter

[9] Pinterest

[10] Murdo MacLeod

[11] The Guardian

[12] Paul Addison

[13] The Road to 1945

[14] JL Hodson

[15] Boris Johnson

[16] Bowling Alone

[17] Crisis Group

[18] Getty

[19] Byung-Chul Han

[20] El País

[21] Confucianism

[22] Epidemiologist

[23] Michel Duclos

[24] Institut Montaigne

[25] Stephen Walt

[26] Harvard

[27] Foreign Policy magazine

[28] Slavoj Žižek

[29] Shivshankar Menon

[30] Ashoka

[31] Francis Fukuyama

[32] Mass Testing

[33] Joseph Stiglitz

[34] Steve Bannon

[35] Nicole Gnesotto

[36] Jacques Delors

[37] Euro Zone Bailout Fund

[38] Lombardy

[39] Eurobond

[40] Giuseppe Conte

[41] António Costa

[42] Wopke Hoekstra

[43] Arancha González

[44] Enrico Letta

[45] Matteo Salvini

[46] Salvini

[47] Marian Wendt

[48] Bergamo

[49] Cologne

[50] Donald Trump

[51] Nathalie Tocci

[52] Josep Borrell

[53] Suez