
دشمن اقتصاد کیست؟ کتابهای دانشگاهی
- نوشته شده : سیدمصطفی شاداب
- 12 فوریه 2019
- تعداد نظرات :0
| اگر کتابهای درسی تنها یک اثر در جامعه اقتصاددانان گذاشته باشند، آن یک اثر، حذف منازعات علمی از آموزش علم اقتصاد بوده است.
سال تحصیلی 2011 برای دپارتمان اقتصادی دانشگاه هاروارد متفاوت از سالهای قبل شروع شد. در اولین روزهای شروع کلاسها، هاروارد شاهد جنبش اعتراضی از سوی ورودیهای جدید رشته اقتصاد بود که نام خودشان را جنبش “ترک کلاس[1]” گذاشته بودند. جنبش ترک کلاس با خروج ناگهانی تعدادی از دانشجویان اقتصاد از کلاس کلیات اقتصاد گریگوری منکیو[2] و انتشار فیلم این اعتراض در یوتیوب اعلام موجودیت کرد. اعتراض اصلی دانشجویان این بود که ما در حال آموزش اقتصاد اوتیستی[3] هستیم، علمی که تنها در ذهن اقتصاددانان وجود دارد و نسبتی با واقعیتهای دنیای خارج برقرار نمیکند.
جنبش ترک کلاس با واکنشهای مختلفی مواجه شد که اگرچه در لحن تفاوت داشتند ( برخی مانند جان کِی، استاد مدرسه اقتصاد لندن، دانشجویان را محقّ اعتراض میدانستند[4] و برخی دیگر، مانند مقاله معروف روزنامه نیویورک تایمز[5] مدعی بودند دانشجوهای معترض اصلا نمیدانند که به چه چیزی اعتراض دارند) اما بر این نکته اتفاق نظر داشتند که اعضای این جنبش، که عمدتا دانشجوهای ترم اول اقتصاد بودند، شیوه ناشیانهای را برای اعتراض انتخاب کردند. واقعیت امر هم این است که این دانشجوها دیدگاه کاملی نسبت به نقاط ضعف علم اقتصاد نداشتند و این نقص فهم، در بیانیهای که دانشجوهای معترض در وبلاگ شان ( به نام وبلاگ ضد منکیو[6]!) منتشر کردند مشهود است. با این حال، جنبش ترک کلاس با تمام ضعفها و ناشیگری هایش، یک نکته برتری بر سایر جنبشهای قویتر دانشجویی داشت: این جنبش در جایی آغاز شده بود که آموزش علم اقتصاد از همانجا آغاز میشد.
کلاس کلیات اقتصاد کلان دانشگاه هاروارد جایی است که گریگوری منکیو، یکی از برجسته ترین اقتصاددانان دنیا و یکی از کاندیداهای همیشگی نوبل اقتصاد، تدوین کتاب درسی خیلی مهم خودش را براساس آن انجام میدهد. منکیو مولف کتاب اصول علم اقتصاد، یکی از کتابهای مرجع برای سال اولیهای اقتصاد در تمام دنیا است و این کتاب را براساس محتوای کلاس کلیات اقتصادش در دانشگاه هاروارد تدوین کرده است. رویش یک جنبش اعتراضی از جایی که مهمترین کتاب آموزشی اقتصاد در دنیا در آن “ساخته” میشود، چیزی شبیه به تمثیل آنتی تز در منطق دیالکتیک است که از درون تز به وجود میآید و به ضد آن تبدیل میشود.
کتابهای آموزشی اقتصاد، اساس استخوان بندی آموزش اقتصاد را میسازند و امروز طبیعی ترین جزء آموزش علم اقتصاد هستند. تقریبا هر جزء از روش پژوهشی علم اقتصاد، از روش شناسی آماری تا مدلهای ریاضی و فلسفه اخلاق فایده گرایی، هر روز مورد انتقاد شدید اقتصاددانان و سایر اندیشمندان علوم اجتماعی قرار میگیرند. با این حال، هیچ کس در لزوم استفاده از این کتابها به عنوان ابزار مطلق آموزش اقتصاد تردیدی ندارد. کتابهای درسی اقتصاد، خنثی ترین بخش محتوایی علم اقتصاد تلقی میشوند. این کتابها این امکان را ایجاد کرده اند تا دانشجویان اقتصاد، از اولین سال ورود به دانشگاه تا فراغت از تحصیل در دوره تحصیلات تکمیلی، به شکل یکسان و استانداردی اقتصاد بیاموزند. تدوین، انتشار و تبلیغ کتابهای آموزشی اقتصاد به گونهای است که در یک موضوع درسی، تمامی دانشکدههای اقتصاد دنیا بین چند کتاب محدود مطرح و مرجع دست به انتخاب میزنند. این در حالی است که تدوین سرفصلهای درسی برای آموزش اقتصاد قبل از این کتابها بسیار مشکلتر، پیچیده تر و البته محل اختلاف بوده است. اگر کتابهای درسی تنها یک اثر در جامعه اقتصاددانان گذاشته باشند، آن یک اثر حذف منازعات علمی از آموزش علم اقتصاد بوده است.
پاول ساموئلسون، اقتصاددان شناخته شده آمریکایی که اولین کتاب آموزش اقتصاد به شکل امروزی را برای دانشجویان سراسر دنیا تدوین کرد، جایی درباره اهمیت این ابزار آموزشی گفته بود: “تا زمانی که بتوانم کتاب درسی یک ملت را بنویسم، اهمیتی نمیدهم قوانین آن کشور را چه کسی خواهد نوشت”. اولین نسخه کتاب ساموئلسون با نام “اقتصاد” در سال 1948 وارد بازار شد و خیلی زود در دنیا فراگیر شد. این کتاب در طول نیم قرن به 41 زبان ترجمه شد و بیش از 4 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفت. شاید اگر ساموئلسون این کتاب را ننوشته بود، افتخار فروشهای میلیونی کتاب در قرن بیستم برای همیشه در انحصار شاهکارهای ادبی مثل لولیتا و صد سال تنهایی باقی میماند.
چیزی که درباره این ابزارهای محبوب آموزشی آزار دهنده است، نقش آنها در حذف تکثر از اقتصاد است. علم اقتصاد مجموعه متکثری از یافتههای تجربی است که با روششناسی های مختلف و براساس مبانی متنوع به وجود آمده اند، اما آنچه کتابهای آموزشی اقتصاد از این علم منعکس میکنند، صورت ریاضی از چند دیدگاه مشابه در این علم است. آنطور که تامس کوهن درباره انقلابهای علمی میگوید، ضعف یک پارادایم علمی وقتی نمایان میشود که آن پارادایم در معرض شواهدی از واقعیت قرار میگیرد که نمیتواند آنها را توضیح بدهد. این قاعده برای دیدگاههای پشت کتابهای درسی اقتصاد نیز صادق است. بعد از بحران مالی جهانی 2008 که نارسایی اقتصاد نئوکلاسیک نمایان شد، نقش طبیعی ساز کتابهای آموزشی در حذف دیدگاههای رقیب نئوکلاسیک و نیوکینزین پررنگتر نمایان شد. در بحبوحه بحران، روزنامهها و دانشکدهها پر شدند از نظریات رقیبی که توضیحی برای علل این بحران ارایه میدادند اما هیچ اثری از آنها در کتابهای آموزش اقتصاد نبود. به عنوان مثال، فرضیه بی ثباتی مالی هایمن مینسکی و مجموعه مطالعات این اقتصاددان کینزی بر روی حبابهای دارایی یکی از پر ارجاع ترین موضوعات بعد از بحران بود که تا آن زمان (و حتی بعد از آن) هیچگاه در کتابهای آموزش اقتصاد وارد نشد و در دانشکدههای اقتصاد تدریس نشد.
اقتصاد رفتاری یکی از شاخههای جدید علم اقتصاد است که با تلفیق روانشناسی در روششناسی اقتصاد، سالها پیش از بحران نسبت به این فرضیه مسلط کتابهای آموزشی اقتصاد که انسانها عقلایی رفتار میکنند هشدار داده بود. بر اساس یافتههای متعدد اقتصاد رفتاری، این فرض که انسانها با رفتار عقلایی و منطقی همواره انتخاب بهینه را انجام میدهند با شواهد تجربی از رفتاری که در بازارها از خود نشان میدهند همخوانی ندارد. انسانها میتوانند رفتارهای گله وار و غیرعقلایی بروز دهند که سر جمع آنها نتایج فاجعه باری برای اقتصاد دارد. چه بسا اگر فقط همین دیدگاه اقتصاد رفتاری وارد محتوای کتب آموزشی اقتصاد میشد، رهبران اقتصادهای توسعه یافته از اعتماد به (عدم) عقلانیت شهروندان خودداری میکردند و بحران مالی به بزرگی 2008 هیچگاه گریبانشان را نمیگرفت. تنها بعد از بحران بود که برخی از کتب آموزشی اقتصاد در ویرایشهای جدید، فصلی به اقتصاد رفتاری اختصاص دادند، اما باز هم جریان غالب تدوین محتوای آموزشی علم اقتصاد بدون تغییر باقی ماند.
آنچه درباره کاستیهای کتابهای آموزش اقتصاد ذکر شد، تنها بخشی از هزاران چالش موجود در سر راه دانشجویان و علاقه مندان به علم اقتصاد است. قطعا حکم به کنار گذاشتن این ابزارهای دقیق آموزشی و بازگشتن به نوعی نظام آموزشی فاقد متن سقراطی، ناشیانهترین دلالتی است که از این واقعیت میتوان استخراج کرد. با این حال، ضروری است که دانشجویان و علاقه مندان به علم اقتصاد در هر مرحله از آموزش آگاهانه نسبت به این کاستیها موضع داشته باشند و فرآیند رسمی آموزش را با مطالعات جنبی تکمیل کنند.
[1] Walk-out
[2] Gregory Mankiw
[3] Autistic Economics
[4] Angry Economics students are naïve but mostly right, Financial Times, May 20, 2014
[5] Know what your protesting, New York Times, Dec. 3, 2011
[6] Anti-Mankiw.blogspot.com
سیدمصطفی شاداب، دانشجوی دکتری اقتصاد در دانشگاه تهران است. به اقتصاد، سیاست و علوم اجتماعی علاقهمند است و اغلب مقالات او در باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.