سیاست و فرهنگ

رویکردهای کلی سیاست‌گذاری فرهنگی

| حکومت به زبان ساده می‌خواهد بر ما تأثیر بگذارد و خودش می‌گوید این تأثیر در همه ابعاد است و از جمله این ابعادها، فرهنگ است. حکومت می‌خواهد ببیند با چه خط‌مشی و با چه برنامه‌هایی باید فرهنگ امعه را راه‌بری کرد. نوشته زیر که در انسان‌شناسی و فرهنگ منتشر شده و به قلم رسول محسن‌زاده است، سعی دارد تا به بخشی از این سوالات پاسخ دهد.

سیاست‌گذاری فرهنگی
یکی از مباحثی که اخیراً در مسائل اجتماعی/فرهنگی کشور و به طور خاص بحران آب مطرح شده، مسئله سیاست‎گذاری و خصوصاً سیاست‎گذاری فرهنگی است که عمدتاً به یک رویکرد خاص تقلیل داده می‎شود. در این گزارش بر همین اساس در تلاشیم ضمن برشمردن ویژگی‎ها و مختصات کلی سیاست‎گذاری فرهنگی رویکردهای کلی سیاستگذاری فرهنگی را به اختصار مورد بحث قرار خواهیم داد.
به طور کلی می‌توان گفت در سیاست‌گذاری فرهنگی باید پیش زمینه‌های زیر مورد توجه قرار گیرند:
۱) شناسایی هدف های کلان نظام و شناسایی و تحلیل طرح‌ها و اقدام های اجرایی.
۲) مفهوم مخاطب فرهنگی و گوناگونی آن در جامعه و به عبارتی نیازها و اهداف متفاوت مخاطبان
۳) شناسایی خصوصیات فرهنگی، توانایی‌های فکری و مادی جامعه و گونه‌های مختلف تمایلات
۴) مفهوم هویت فرهنگی با تعریف خصوصیات رفتاری تقریباً همگن در یک جامعه که در شیوه زندگی، نظام ارزشی، روابط اجتماعی و تولید فکری بروز می‌یابد.
۵) توجه به مسائل و موضوعات تخصصی فرهنگی در کنار بررسی ارتباط فرهنگ با حوزه‌های خویشاوند نظیر آموزش، کتاب و رسانه‌های جمعی مانند مطبوعات و صدا و سیما، محیط زیست و کیفیت زندگی، در عین لزوم تفکیک مسوولیت‌ها و وظایف.( پهلوان،۱۳۸۲: ۱۱۴)
با استفاده از چنین بستری می‎توان برای به نتیجه رسیدن سیاست‌گذاری فرهنگی و رابطه آن با برنامه‌ریزی که می‌توان به اتکای منابع، هویت‎ها و میراث فرهنگی گذشته، از آینده سخن گفت و برای ساختن آن امید داشت زیرا سیاستگذاری فرهنگی نه فقط سیاستگذاری برای امروز، بلکه کاملاً وابسته با تاریخ و فرهنگ گذشته یک ملت است. با در نظر گرفتن چنین زمینه‌هایی در مجموع کشورهای مختلف برای تدوین سیاست فرهنگی ملی خود راهبردهای متنوعی را متناسب با دیدگاه‌های سیاسی و وضعیت اجتماعی خود مدنظر داشته‌اند که خلاصه‌وار عبارتند از :
۱-راهبرد نخبه‌گرا یا سنتی که بر نقش هویت ملی از طریق حفظ و حراست میراث فرهنگی و احیای گذشته تاریخی در راستای تقویت غرور ملی تاکید دارد. فرهنگ در این راهبرد، امری زیبایی‌شناختی به شمار می‌آید. البته منظور از هویت ملی، تمام داشته‌های سنتی اعم دین، زبان و یک فرهنگ خاص و مرکزی است.
۲- راهبرد توسعه‌ای: دستاورد مکتب مطالعات فرهنگی با دغدغه پیوند فرهنگ و توسعه است که محورهایی چون همگانی کردن فرهنگ؛ پی‌ریزی مبانی فرهنگی برای سیاست‌های اقتصادی؛ توسعه متوازن بخش فرهنگ با سایر بخش‌ها و توجه به افزایش تولیدات فرهنگی
۳- راهبرد کثرت‌گرا: بر خود فرهنگ، مستقل از نقش آن در توسعه و محورهایی چون تکثر و تنوع فرهنگی، حقوق فرهنگی، تاکید بر فرد بجای جامعه، تاکید بر گروه‌های ویژه در معرض سلطه فرهنگی نظیر زنان و اقلیت‌های قومی و دینی و جهان گرایی متمرکز شده است(بهادری، ۱۳۷۶: ۱۳۶-۱۴۱)
انواع سیاستگذاری ها فرهنگی:
منشا پیدایش سیاستگذاری فرهنگی را می توان در دو سرمشق کلی خلاصه کرد: سرمش آرمان شهر‎گرا و سرمشق واقع‎گرا. سرمشق آرمان‎شهرگرا، تعبیری ایدئولوژیک از فرهنگ دارد و برنامه‎ریزی فراگیر را در دستور کار دارد. سیاستگذاری فرهنگی معطوف به هدف و آرمان برای تحقق یک آرمان یا ذهنیت به کار گرفته می‎شود. در این حالت در واقع سیاست‎گذار، چشم‎اندازها و اهداف کلی را مدنظر قرار می‎دهد و برای دستیابی به اهداف آرمانی یا ارزش‎های برنامه‎ای راهبردی تهیه و تدارک می‎بیند. اشتریان می‎نویسد: در این نوع سیاست‎گذاری تصمیم‎گیران درک نظری و هستی‎شناسانه خود را از جهان، انسان، جامعه و فرهنگ مبنا قرار می‎دهند. باید و نبایدهایی که در جهان‎بینی مطرح می‎شود پایه اهداف سیاست‎گذاری فرهنگی قرار می‎گیرد و نه فهم عینی جامعه و منطقی استقرایی، در اینجا سیاست‎گذار فرهنگی یا به شناسایی مشکلات و مسائل خاص فرهنگی نمی‎پردازد و یا این مسائل را با توجه به ارزش‎ها و آرمان‎ها طرح می‎کند یعنی به مشکلاتی توجه می‎کند که بر سر راه آن اهداف قرار دارند… روش این گونه سیاست‎گذاری در عمل دستوری در فهم دستوری و در فهم نخبه‎گراست(اشتریان ۳۸-۳۹). این سرمش گاهی به سرمش شریعت‎مدارانه تبدیل می‎شود که در آن حکومت خود را عهده‎دار اجرای اوامر و حدود الهی می‎داند و با استفاده از منابع دینی و فقها، به تمایزگذاری میان مردم بر اساس شریعت اقدام می‎کند. هدف حکومت به این ترتیب سعادت دنیوی و اخروی مردم است و ابزار تبلیغ و هدایت و در صورت لزوم اجبار است.
در طرف دیگر، سیاستگذاری واقع‎گرا با آرمان‎ها و اهداف کلی آغاز نمی‎شود. بلکه در ابتدا بیان عینی یک مسئله اجتماعی پرورده می‎شود. در سیاست‎گذاری معطوف به مسئله، از تحلیل و علت‎یابی یک مشکل عینی شروع می‎کنند و سپس به اتخاذ سیاست‎های برای حل آن اقدام می‎کنند. حسن این روش این است که اولاً سیاست‎گذار دچار پراکندگی فکر و ابهام نمی‎شود. ثانیاً از اختلاط اهداف و سیاست‎های پرهیز می‎کند. ثالثاً محدوده متغیرهایی را که باید دستکاری شوند مشخص می‎کند و رابعاً به انطباق سیاست‎ها با اهداف با سهولت بیشتری دست می‎یابد.
جدول شماره ۱- مقایسه سرمشق‎های سیاست گذاری فرهنگی ( منبع: آزاد ارمکی،۱۳۸۹: ۶۶)

سرمشق آرمان شهر واقع گرا
مبانی نظری حکومت عهده دار پیاده کردن آرمان ها و پالودن حوزه فرهنگ عمومی است. حکومت مسول در نظر گرفتن واقعیات و تکثیر موجود در فضای فرهنگی و اجتماعی است
معیار تعبیر ایدئولوژیک از آرمان ها خواسته ها و تمایلات اقشار مختلف
منبع ایدئولوژی مصلحت اندیشی معطوف به مسئله
روش شناسی عقل گرایی فراگیر مبتنی بر ارزش تحلیل هزینه-فایده، تجزیه و تحلیل عینی مشکلات
تمایزگذاری بر مبنای حدود و ارزش ها بر مبنای اجتماعی بودن
زبان واژگان و مفاهیم از پیش تعیین شده اصول عقلانی و اجتماعی
محدود عمل فراگیر حتی شاید در حوزه خصوصی گزینش تجربی مواضع مناسب، روابط بین فردی
هدف سعادت انسان ها مصالح فردی و جمعی
روش عمل اقدام در سطح جامعه به عنوان یک کل آزمون و خطا و تجربه مداوم
راه درونی کردن گردن نهادن به حدود و اوامر عقل و محاسبه
ابزار اجرا تبلیغ و هدایت و در صورت لزوم اجبار تبلیغات و قوانین

در کنار این دو سرمشق، می‌توان از سرمشق توسعه‌گرایی نیز نام برد که البته حالت خاصی از واقع‌گرایی است. به این ترتیب که حکومت خود را مسول توسعه اقتصادی و اجتماعی می‌داند و می‌کوشد با تکیه بر منبع مصلحت‌اندیشی متخصصان امور و تبلیغات مناسب با توسعه کشور، فرهنگ توسعه را در مردم نهادینه کند و آنها را نهایتاً بر اساس پیشرو بودن، عقلانی بودن و در مسیر توسعه بودن از یکدیگر متمایز کند. «بر اساس این سرمشق، مقرر شده است که حوزه باورها و رفتارهای عمومی چنان سامان یابد و تحول پذیرد که مددکار فعالیت‌های کشور در عرصه‌های گسترده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد. برحسب این دیدگاه، تکنولوژی مدرن و بسط ظرفیت‌های اقتصادی و تولیدی، مستلزم برانگیختن ایستارها، ارزش‌ها و سرمشق‌های رفتاری خاص میان عموم مردم است. قلمروی سرمشق یاد شده، قلمرو ارتباط فرد با دیگران است و کمتر با نیات و باورهای عمیق سروکار دارد. آنچه در سرمشق توسعه‎گرا اهمیت دارد، متقاعد شدن فرد به پیروی از مجموعه ضوابظ عقلانی و خردمندانه در رفتار اجتماعی با دیگران است. هدف این سرمشق، تامین مصالح جمعی در پرتو آن تامین مصالح فردی است و ابزار پیشبرد آن، تبلیغات گسترده می‎باشد. (غلامرضا کاشی، ۱۳۸۱)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code