
فیلسوفان هیتلر، جذاب اما فاشیستی
- نوشته شده : ایمان صفرآبادی
- 16 آوریل 2019
- تعداد نظرات :0
علم و فلسفه | سیاست | فاشیسم
| کتاب فیلسوفان هیتلر، جانبدار فلاسفهی یهودی مغضوب هیتلر و غضبناک بر فلاسفهای است که در زمان هیتلر منصبی داشتهاند. و حتی غضبناک بر تفکر آنها. و مگر فاشیسم غیر از این خشم بر تفکر و فیلسوف به دلیل تفکر و وجه اجتماعی و سیاسی آن است؟
«معیار تالیف لیستهای سیاه ماهیت ادبی-سیاسی بوده است. سوال اساسیای که برای هر تصمیم سیاسی ضرورت دارد، اینجا هم مطرح میشود. دشمن واقعی کیست؟ ما در برابر چه کسی میجنگیم؟ … ما با چیزی میجنگیم که در حال خرابکردن روش ذاتی ما در اندیشیدن و زیستن است. جنگ ما علیه ادبیات “ضالّه” است که اساساً برای شهرنشینها نوشتهشده است تا بتواند آنها را از محیطشان -مردم و اجتماعشان- جدا کند و آنها را کاملا بیریشه نماید. این ادبیات نهیلیستهاست. این حوزه از ادبیات، البته نه انحصاری ولی زیر سلطه یهودیان است… پیشنهاد شده که برای مجادلات آتی با ادبیات “ضالّه”، یک نسخه از این کتابها، حتی خطرناکترینشان (!)، در قفسه نگهداری سمهای شهرهای بزرگ و کتابخانههای دانشگاهها نگهداری شود»
اصول کلی برای تکمیل لیست سیاه
کتاب فیلسوفان هیتلر میخواهد راویتگر تاریخفلسفه از دل آشویتس و زیر چکمههای گشتاپو باشد.
روایتی خوب و جذاب که به ادعای محتوای کتاب برضد فاشیسم نوسته شده است اما در فرم و لحن به شدت فاشیستی است. جانبدار فلاسفهی یهودی مغضوب هیتلر و غضبناک بر فلاسفهای است که در زمان هیتلر منصبی داشتهاند. و حتی غضبناک بر تفکر آنها. و مگر فاشیسم غیر از این خشم بر تفکر و فیلسوف به دلیل تفکر و وجه اجتماعی و سیاسی آن است؟ نویسنده تا جایی پیش میرود که در جاهایی مخاطب را از اندیشههای «فیلسوفان هیتلر» میترساند و در جایی از کتاب از اینکه درباره اندیشه اشمیت 1600 عنوان کتاب در اروپا چاپ شده است افسوس میخورد و صد البته افسوسی مضاعف از اینکه که هایدگر معروفترین فیلسوف قرن است. از اینکه هایدگر و اشمیت و فرگه و سایرن در دادگاههای نورنبرگ در کنار افسران اس اس و گشتاپو محاکمه نشدهاند و به دست عدالت(!) سپرده نشدهاند حسرت میخورد.
از این نکته فرمی که بگذریم کتاب پر است از روایتهای ناب و جذاب که به بهترین نحو پردازش شدهاند. صحنههای بسیار از زندگی هیتلر و تک تک فلاسفه از محبوبان تا مغضوبان هیتلر در کتاب وجود دارد که با جزئیات دقیقی روایت میشوند و از این نظر کتاب بسیار خواندنی است.: «پس از صدای تپ تپ، نگهبان جسد را برداشت. وقتی داشت این جسد را مانند جسد قبلی از حیاط عبور میداد، دست جسد از چنگش درآمد و روی سنگفرش کشیده شد. بعد در حالی که آخرین باقیماندهها را جارو میکرد به شامش فکر میکرد.
کورت هوبر، دومین اعدامی، در بهار پیش از دستگیریاش با خانوادهاش در خانه بود. وقتی دختر دوازدهسالهاش پیانو تمرین میکرد، او دفتر نُت را برایش ورق زده بود. بعد از آن، طُره موهای نرم و بلند دخترش را نوازش کرده بود. هر وقت خم میشد تا موهای دخترش را ببوسد میتوانست حدس بزند که همسرش برای شام چه درست کرده. بوی غذا در موهای دخترک میماند.
وقتی هوبر از حیاط میگذشت تا به اتاق اعدام برسد، پای راستش را روی زمین میکشید. وقتی برگشت و به کشیش زندان لبخند زد، دستهایش میلرزید. کشیش با ترس آشنا بود، ولی نه خبر داشت که دستان او در طول عمرش میلرزیده نه میدانست که این زندانی پیشتر یکبار گلویش بریده شده است.»
کتاب پر است از روایتهایی با این دقت و جزء نگری که با قلمی روان نوشته شدهاست و مخاطب را تا انتها با خودش همراه میکند. روایتهایی که به زندگی و مرگ متفکرانی همچون هایدگر، اشمیت، والتر بنیامین، تئودور آدورنو، هانا آرنت و کورت هوبر میپردازند. هرچند مغرضانه در جای جای کتاب نویسنده به قضاوت افکار و اعمال شخصیتهایش نشسته است، و این شاید اصلیترین ضعف کتاب باشد، آنجا که خواسته است صحنه یا ماجرایی را روایت کند این کار را هنرمندانه انجام داده است.
“نگاه نویسنده یهودی کتاب به تفکر به مثابه صحنهی نبرد مسلحانه و بستن مرزها بر روی اندیشه تفاوتی با نگاه گشتاپو برای آتش زدن کتاب یهودیان ندارد. فیلسوفان هیتلر بسیار از این حیث ضربه خورده است. نگاه فاشیستی نویسنده در اینجا نه مستتر در فرم و لحن که در کلام ایستاده است بر ساحل و مسلسلش را گرفته است بر سربازان افکاری که از آب به بیرون میجهند و دیوانهوار شلیک میکند.“
فیلسوفان هیتلر از خاطرات کودکی ایوون شرات (نویشنده کتاب) در سواحل «سافک» و بالا و پایین رفتنهای او از سنگرهای بتونی قدیمی باقیمانده از جنگ شروع میشود و پس از 256 صفحه روایتگری زیبا و گیرا به ساحل سافک بازمیگردد و این جملات پایان مییابد : « این سنگرها برای محافظت در برابر نازیها طراحی شده بودند، ولی برای دفاع در برابر هجوم اندیشهها سنگری وجود ندارد. اگر گوش به زنگ نباشیم آیا ممکن نیست که تبعیض در لفافهی حرفهای مرموز قرار بگیرد و این بذر فلسفه هیتلری به نسل بعدی منتقل شود؟»
این نگاه نویسنده یهودی کتاب به تفکر به مثابه صحنهی نبرد مسلحانه و بستن مرزها بر روی اندیشه تفاوتی با نگاه گشتاپو برای آتش زدن کتاب یهودیان ندارد. فیلسوفان هیتلر بسیار از این حیث ضربه خورده است. نگاه فاشیستی نویسنده در اینجا نه مستتر در فرم و لحن که در کلام ایستاده است بر ساحل و مسلسلش را گرفته است بر سربازان افکاری که از آب به بیرون میجهند و دیوانهوار شلیک میکند تا مگر اندیشه خطرناکی(!) از ساحل عبور نکند و ما را درگیر عمل خودش نکند. پس باید چه کرد در برابر اندیشههای خطرناک(!) و فاجعهآفرین(!) ؟ شاید باید شنید و با آنها به معاملهای از در نقد برخاست. نقدی نه از درون سنگر و به نگاه دشمن و با نگاهی دشمنشناسانه که از در فهم و همکلامی.
ایوون شرات در کتابش، آنجا که قصد کوباندن فلاسفه را دارد، نه نقد که تخریبی از سراسر زیست فکری و اجتماعی متفکران را به دست میدهد. تخریبی که برق چکمههای گشتاپو را میتوان در آن نیز دید.
برلین در شبی شاهد سوزاندن کتابهای «ضدآلمانی» بود. روی پوسترهای تبلیغ این اتفاق اینگونه نوشته شده بود: «انجمن دانشجویان ناسیونالیست ملی در پاسخ به تحریک شرمآور آلمان توسط یهودیان، همه را به سوزاندن نوشتههای مخرب یهودیان فرامیخواند». به نظر نویسنده در کتابش همین جمله را بازنویسی کرده با این تفاوت که جای یهودیان و آلمانها را تغییر داده است.
ایمان صفرآبادی پژوهشگر و محقق علوم سیاسی و جامعهشناسی است و عمده مطالب ایشان در باشگاه اندیشه نیز در همین حوزهها منتشر خواهد شد.