
مطبوعات و آگاهی افکار، یک رابطه قدیمی
«باشگاه شما»، جایی است که دانشجویان، نخبگان و پژوهشگران علوم انسانی در آن، مقالات خود را با مخاطبان خود به اشتراک میگذارند. شما هم میتوانید با ارسال مقالات علمیژورنالیستی، بعد از ارزیابی توسط هیئت تحریریه باشگاه اندیشه، مقالات خود را منتشر کنید. دسترسی به سایر مقالاتِ «باشگاه شما».
| رشد یک جامعه به حد خیلی زیادی به فضای رسانهای آن بستگی دارد و هرچه روشنگری بیشتری در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی جامعه خود داشته باشد مردم را بر جامعه حاکم خواهد کرد.
تأثیری که رسانهها در رفتار سیاسی و اجتماعی مردم ایفا کردهاند غیرقابلانکار است و با مطالعهای تاریخی میتوان دریافت که پیدایش و توسعهی ابزار رسانههای جمعی تا چه اندازه در تعیین سرنوشت جامعه و مردم مؤثر بوده است.
برای مثال چنین نقشی را در زمینهی رفتار سیاسی میتوان در مشارکت سیاسی مردم یک جامعه دید. نقش این وسایل در زمینهی اجتماعی نیز، در فرهنگی جمعی که میتواند تولید کند تا رفتار افراد جامعه در تطابق با ارزشها و هنجارهایی باشد، که برای جامعه تعیین شده است، بسیار ملموس است.
حاکمان جوامع مختلف همواره در پی یافتن راهی برای تسلط بر مردم و جامعه بودهاند و آن را فرصتی برای تضمین ثبات و بقای خود میدیدهاند. برنامهریزان و سیاستگذاران حکومتی نیز تلاش بسیاری در جهت رسیدن به این هدف داشته و حکومت را به سمت سوق میدادهاند.
بهتدریج، با گسترش جوامع و پیدایش وسایل ارتباطجمعی، راه آنها در رسیدن به این هدف هموار شد و با موقعیتی که در اختیار داشتند توانستند برنامههای خود را بر ابزار نوین ارتباطی سوار کرده تا بدین ترتیب به اداره جامعه بپردازند و با اجرا و پیاده کردن برنامههای خود از این طریق، مردم و جامعه را تحت کنترل خود داشته باشند.
پیدایش رسانههای ارتباطجمعی فرصتی را در اختیار صاحبان قدرت قرار میداد تا برنامههایشان را همهجانبه و در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … به اجرا درآورده، در فرهنگ پذیری سیاسی و اجتماعی مردم جامعه دستکاری و تصرف داشته باشند و بهاینترتیب تغییرات را مطابق خواستههایشان پیش برند.
رفتهرفته با گذشت زمان، استفاده از ابزار ارتباطجمعی تغییر کارکرد داده و گاه حتی رو در روی منافع سیاستگذاران و حاکمان قرار گرفته و بهاینترتیب به رشد آگاهی جمعی کمک کرد؛ هرچند که امروزه در بسیاری از جوامع میتواند هر دو نقش مثبت و منفی را ایفا کند (در خدمت مردم باشد یا در خدمت منافع حاکمان).
چنان که میدانیم عصر ارتباطات و ظهور رسانههای ارتباطی چون مطبوعات، رادیو، تلویزیون، اینترنت و… نقش مؤثری در شکلگیری افکار عمومی داشته و چنین تأثیری را در همه جوامع بهوضوح میتوان دید اما اگر بخواهیم مشخص کنیم که این سهم از اثرگذاری تا چه اندازه است بهناچار باید به پژوهش اثرگذاری رسانهها در این زمینه رجوع کرد.
تأثیرات این رسانهها نهتنها به منافع حکومتی حاکمان و رشد آگاهی مردم از جامعهشان محدود نمیشود، بلکه این ابزار زمینههای شکلگیری آگاهی، در زمانی که مردم سراسر دنیا نمیتوانستند کمترین ارتباطی در لحظه با هم داشته باشند و احوال دیگر مردم را بهطور همزمان دنبال کنند، به وجود آورد.
آنچه در این تحقیق قرار است مورد بررسی قرار گیرد، مطبوعات و تأثیر آن روی افکار عمومی است؛ بنابراین بهصورت اجمالی نگاهی به روند شکلگیری مطبوعات در طول زمان خواهیم داشت و خواهیم گفت این رسانه به چه صورت در افکار عمومی جامعه مؤثر واقع شده است.
اگر بخواهیم از تأثیر روزنامهها و نقشی که در جهان و حوزه عمومی داشتهاند بگوییم نخست باید تاریخچهای از روزنامههای جهان ارائه کرده و بعد به سراغ واکاوی در این نقش برویم.
تاریخچه روزنامه در جهان
روزنامه برای اولین بار در قرن هفدهم در استراسبورگ منتشر شد البته نه روزنامه به مفهوم امروزی. پس از آن روزنامه (relation) که به معنی گزارش دادن است، توسط یوهان کارلوس انتشار یافت. این روزنامه نخستین روزنامهی موضوعی بود و از این حیث جهانی به شمار میرفت، مبتنی بر عامه مردم بود و آگهی داشت و در نهایت امر آن که به صورت متداوم منتشر میشد که همین باعث شد اولین روزنامه مدرن امروزی به شمار رود.
این روزنامه نخستین روزنامهی هفتگی بود كه به مدت هفتادسال نشر پیدا کرد اما از بسیاري جهات با روزنامههای امروزي تفاوت داشت. در آن دوران پستچیها بهعنوان گردآورندگان خبر، خبرها را که غالباً به مفهوم امروزی زیاد هم نبودند، از دلیجان یا سوارهها میگرفتند و بیآنکه ویرایش کنند به دست چاپ میسپردند. لازم به ذکر است که پیدایش روزنامه در سایر نقاط جهان، چند سالی به طول انجامید.
فرانسه
گزت(gazette) نخستین روزنامه فرانسه بود که در سال 1631 منتشر شد.
انگلیس
روزنامهای با همین نام در سال 1665 در انگلیس منتشر شد كه در آغاز آكسفورد گزت(Oxford Gazette) نام داشت. آكسفورد گزت در آكسفورد يعني در جايي كه دربار انگلیس از ترس طاعون در آنجا مستقر شده بود، انتشار مییافت.
اما وقتي دربار پس از يك سال به پايتخت بازگشت، اين روزنامه نیز نام خود را به لندن گزت تغییر داد.
سوئد
در سوئد نخستین روزنامه در سال 1645 انتشار يافت. اين روزنامه سوئدي قدیمیترین Postoch inrikes Tidningar در سوئد است كه تا به امروز بدون وقفه منتشر شده است.
امریکا
پنجاه سال بعد پاي روزنامه به آمريكا باز شد. روزنامه پابليك اكرنسز (Public Occurrences) در سال 1690 در بوستون انتشار يافت. بدبختانه اين روزنامه تنها يك شماره انتشار يافت و بهسرعت توقيف شد و به همين دليل است كه تاريخ آغاز انتشار روزنامههاي مدرن آمريكا را سال 1734 ميدانند، يعني زماني كه ژورنال هفتگي نيويورك (New York Weekly Journal) منتشر شد.
كانادا
كاناداييها در سال 1752 به نخستين روزنامه خود يعني هاليفكس گزت (Halifax Gazette) را انتشار دادند.
استراليا
نخستين روزنامهها در بخش شرقي جهان در قرن نوزدهم با عنوان سيدني گزت و نيوساوت ادورتايزر در سال 1803 در استراليا منتشر شدند.
هند
روزنامه بمبئي ساماچار (Bombay samachar) از سال 1822 در هند منتشر شد. اين روزنامه دوزبانه یعنی به زبان انگليسي و گجراتي (زبان شمال غربي هند) بود.
ژاپن
نخستين روزنامه ژاپنیها به نام نيچي نيچي (NichiNichi) در سال 1872 منتشر شد (محمدی، 1396).
تولد روزنامه به مفهوم امروزی آن
انتشار روزنامه و به عبارت بهتر تولد روزنامه به مفهوم امروزی آن در سال 1650 در لايپزيگ آلمان و با انتشار اينكومند زايتونگن (Einkommende Zeitungen) صورت گرفت. اينكومند زايتونگن 6 روز در هفته منتشر ميشد، چهار صفحه داشت و ابعاد آن حدود 5/31 در 17سانتيمتر بود. اگرچه انتشار روزنامهها در آغاز از نظر تعداد چشمگير نبود، اما آلمانی زبانها به حدي كه بخواهند بخوانند، روزنامه در اختيار داشتند. در پايان قرن هفدهم حدود هفتاد روزنامه آلمانیزبان در آلمان منتشر ميشد كه كمي بيشتر از كل روزنامههاي منتشره در بقيه اروپا در آن دوران بود.
اين روزنامهها كه تيراژهايي در حدود 300 تا 400 نسخه داشتند، توسط 200هزارتا 250 هزار نفر خوانده ميشدند. ازآنجاکه همه مردم قدرت خريد روزنامه نداشتند، روزنامهخواني در آن دوره يك تجربه مشترك بود و علاوه بر اين، یکسوم جمعيت قادر به خواندن و نوشتن بودند. آنان که روزنامه ميخريدند در كافهها، خانهها و قرائتخانهها (reading rooms) براي ديگران روزنامه ميخواندند و درباره آخرين خبرها و تحولات با هم بحث ميكردند. پروفسورها و معلمها هم از گزارشهاي روزنامهها براي دروس و سخنرانيهاي خود استفاده ميكردند.
ارتقای سطح سواد و آموزش منجر به استقبال بيشتر از روزنامهها شد و مردم براي هزينه كردن در مورد رسانهاي كه عطش آنها را نسبت به اطلاعات فرومینشاند، رغبت و تمايل بيشتري از خود نشان دادند. حدود سال 1800 بود كه Hamburger Unpartheyische Correspondent براي خود 51 هزار مشتري دستوپا كرد. چهار هزار نسخه از اين روزنامه هامبورگي كه براي اروپاييها به يك منبع معتبر خبري تبديل شده بود، به كشورهاي ماوراي بحار ارسال ميشد و اين روزنامه توانست نخستين روزنامهنگاراني را كه فقط از طريق روزنامهنويسي امرارمعاش ميكردند، گرد خود جمع كند (همان).
ریشه مفهوم افکار عمومی
در اطراف مفهموم افکار عمومی هالهای از ابهام وجود دارد و تعریف علمی یکدستی برای آن موجود نیست. اما درباره آن توافقی همگانی مطرح است و آن اینکه افکار عمومی پدیدهای جمعی است. هرچند نظرها حیطههای فردی هستند اما افکار عمومی حاصل جمع این نظرات نیست.
برای فهم بهتر افکار عمومی بهتر است آن را در بستری تاریخی بررسی کرده و مفاهیم پایه و اساسی آن را مشخص کنیم.
واژه افکار عمومی مربوط به قرن 18 میلادی است؛ گرچه خود پدیده خیلی زودتر از این در تاریخ به ثبت رسیده است.
در آتن مفاهیم ossa، pheme یا nomos مفاهیمی آشنا بودند درحالیکه رومیها عبارات fama، fama popularis، rumores و در پایان عمر امپراتوری عبارت vox populi را به کار میبردند. فلاسفه یونان قدیم، افلاطون و ارسطو، در افکار عمومی که هنوز به این عنوان رواج نیافته بود، مکانیسمی میدیدند که مشروعیت در آن تضمین میشد(لازار، 1396،ص34).
در طول قرون وسطا در اروپای غربی، ازآنجاکه اکثر مردم روستایی بودند، زندگی در چارچوب جامعهی سنتی برای بقای اجتماعی چندان مناسب نبود. پدیدهای نزدیک به افکار عمومی در میان گروههای مذهبی، روشنفکران و افراد نخبهی سیاسی وجود داشت. کشمکشهای مذهبی، مبارزات میان شاهزادگان برای کسب قدرت مستلزم کوششهایی جدی بود که از جانب رقیبان برای متقاعد ساختن مردم و جلب طرفداری آنها صورت میگرفت.
ظهور عصر جدید در ایتالیا، موجب پیدایش گروهی از نویسندگان و خبرنگارانی شد که به شاهزادگان در تقویت پایههای دولت ملی خود کمک میکرد که بهعنوان روزنامهنگار، مشاور و دیپلمات به کار گرفته میشدند. برای مثال پیترو ارتینو ایتالیایی (15561492) هنر افشاگری، تهدید و مداحی را بیشتر از همه بلد بود و شارل پنجم در اسپانیا و فرانسوای اول در فرانسه خواهان خدمات او بودند. ماکیاولی همعصر او که توصیههای ملموسی درباره تصاحب قدرت و حفظ آن به شهریار میکرد، به او سفارش میکرد تا افکار عمومی را دستکم نگیرد.
اختراع چاپ در قرن پانزدهم و پیدایش پروتستانها در قرن شانزدهم، دو رویدادی بودند که تعداد اشخاصی را که میتوانستند به نظر مردم درباره خود شکل دهند، افزایش چشمگیری دادند. لوتر زبان لاتین کلاسیک را که مورداستفاده نخبگان فرهنگی بود رها کرد و با تودههای آلمانی باب سخن گشود. نوشتههای او که در حد گستردهای در سرتاسر اروپا نشر یافته بود، طبیعت خداپرستانه داشت و وقایع روز مانند جنگ علیه ترکها یا شورش روستاییان را شامل میشد و به شکلگیری نظرها کمک میکرد. طی جنگهای سیساله اعلامیههای تصویری از هر دو طرف توزیع میشد و مقامات دینی و اجتماعی در پاسخ به این اقدام سعی داشتند با اعمال سانسور، نشر افکار را کنترل کنند. هابز در فلسفهی اجتماعی بر این اعتقاد بود که نظر بر جهان حکومت میکند و بدین ترتیب اندیشهی افکار عمومی را رواج داد. ویلیام تمپل نظر را مانعی در راه اقتدار سیاسی میدانست و در سال 1671 نوشت: « نظر پایه و اساس هر حکومتی را تشکیل میدهد.»
زایش افکار عمومی
همگان بر این باورند که افکار عمومی اختراع دموکراتهای پارلمانی جدید است. این پدیده از نظر تاریخی با مرگ خودکامگی قدرت مطلقه ارتباط دارد. وقتی مردم به دادگاه «عمومی» مراجعه کردند، مفهوم عمومی بهعنوان پایه نظام جدید اقتدار حق حیات پیدا کرد.
ابداع مفهوم افکار عمومی را به ژان ژاک روسو نسبت میدهند. هرچند در 1750 میلادی که نشر یافت به معنی سنتی و پیش دموکراتیک آن به کار رفته است یعنی به معنی نظر دیگران در جامعه، بیان جمعی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ملت، احساسات و اعتقادات مشترک. روسو تا آن زمان افکار عمومی را بیان ارادهی سیاسی نمیداند، بلکه مقاومتهایی میپندارد که در مقابل تلاش برای تغییر صورت میگیرد.
“ابداع مفهوم افکار عمومی را به ژان ژاک روسو نسبت میدهند. هرچند در 1750 میلادی که نشر یافت به معنی سنتی و پیش دموکراتیک آن به کار رفته است یعنی به معنی نظر دیگران در جامعه، بیان جمعی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ملت، احساسات و اعتقادات مشترک.“
پیدایش افکار عمومی آگاه، بهعنوان نیروی سیاسی، با طبقه متوسط، یعنی بورژوازی و نیز با ایجاد نهادهای دموکراتیک، رشد سوادآموزی و بالاخره پیدایش رسانههای همگانی رابطهی تنگاتنگ داشت.
با مجموعه سه عامل: مطبوعات بهمنزله جولانگاه مباحثات، کلام چاپشده بهعنوان وسیله تقاعد و مردان ادب در نقش سیاستمداران، دادگاه عمومی تازهای پا به عرصه گذاشت.
ژاک نکر وزیر دارایی لویی شانزدهم در آستانهی انقلاب فرانسه، مفهوم افکار عمومی را در سراسر اروپا رواج داد و آن را «روح جامعه» میوه انقطاع ناپذیری بین انسانها به حساب میآورد. او افکار عمومی را قدرت ناپیدایی میدانست که بی گنج و بی محافظ و بی ارتش، برای شهر، دربار و حتی قصر پادشاهان قانون وضع میکند. در تاریخ افکار عمومی آنقدر که ابتکار نکر در انتشار منظم پروندههای مالی حکومت، اهمیت داشت نوشتههایش نداشت؛ چون چشم و گوش مردم را باز میکرد و به آنها امکان قضاوت در مورد عملکرد حکومت را میداد. نکر معتقد بود افرادی در شکلگیری افکار عمومی نقش دارند که فقط در شهرها زندگی میکنند، قادرند بخوانند، بنویسند و مرتباً اخبار را دریافت کنند. این بینش به بورژوازی تعلق داشت.
افکار عمومی بهتدریج با عبور از مرزهای بورژوازی و با در برگیری تودههای شهری در جریان انقلاب فرانسه شکل گرفت. ظهور این پدیدهی تازه با قدرتی که در گذشته ناشناخته بود و میتوانست نهادهایی مانند سلطنت، کلیسا و نظام فئودالی را براندازد، به معنی زایش یک نیروی سیاسی جدید بود.
در طول نیمهی دوم قرن هجدهم در فرانسه، محافل ادبی که با نفوذ زنانه اداره میشدند در شکلدهی نظرات نقشی فراتر از حتی دربار بازی میکردند اهل ادب از همهجا در این محیطها پذیرفته میشدند و بر سر افکار جدید خود که بعدها در تمام جامعه نشر مییافت به مصاف افکار میپرداختند. این محافل بهتدریج به مراکز سیاسی اصلی تبدیل شدند و با عقب زدن بیسوادی از نظر تعداد و گستره اجتماعی وسعت میگرفت که در قرن نوزدهم به اوج خود رسید.
در طول این قرن با رونق گرفتن تجارت، کسب اطلاعات اقتصادی بالا گرفت و اطلاعات خود به صورت کالایی برای مبادله تبدیل شد و هابر ماس این پدیده را اصلیترین عامل کشف و گسترش چاپ میداند که بهتبع امکان انتشار افکار نو و آگاهی را فراهم آورد. سرمایهداری تجاری خود عاملی برای پیدایش طبقه بورژوا بود. افراد از نظر دینی، سیاسی و اقتصادی کنشگران آزادی بودند که این خود باعث رشد فردی در کانون خانوادهها میشد. هابر ماس کافهها سالنها و محافل عمومی را محل جمع افراد فرهیخته در قرن هجدهم میداند. او این جمعیت را پیشگام جمعیت سیاسی میداند که «جمعیتی خواننده»را پایهگذاری میکند. ماس از نقش مهم روزنامه در شکلگیری این فضای تازه سخن میگوید(بیش از 3000 کافه در لندن تأسیس میشود که هرکدام محفلهایی برای مشتریان میشود).
“افکار عمومی بهتدریج با عبور از مرزهای بورژوازی و با در برگیری تودههای شهری در جریان انقلاب فرانسه شکل گرفت. ظهور این پدیدهی تازه با قدرتی که در گذشته ناشناخته بود و میتوانست نهادهایی مانند سلطنت، کلیسا و نظام فئودالی را براندازد، به معنی زایش یک نیروی سیاسی جدید بود.“
انتشار روزنامه برای حفظ انسجام این مجموعه چندشکلی ضروری بود. تاتلر، اسپکتاتور و گاردین نهادهایی واقعی با موضوعات جالبی برای مباحثه هستند؛ برای جذب مشتریان ویژه خود یعنی قشر بورژوا. بهاینترتیب روزنامهها که نمایندهی وجدان عمومی جامعه بود با زبان نوشتاری حرف مردم را بازگو میکرد. با رشد شعور سیاسی افراد جامعه، دفاع از قلمرو خصوصی اقتصادی نیز مطرح شد و افراد خواهان رهایی از قدرت حاکم شدند. بهاینترتیب فضایی که قبلا در مالکیت دولت بود تحت مالکیت افراد درآمد و انتقادها از دولت شروع شد که محصول رشد آگاهی سیاسی جامعه بود. به گفتهی هابرماس با تقویت بورژوازی مردم فرهیخته قرن هجدهم نیروی سیاسی پیدا کردند و به بحث و انتقاد در مورد حکومت سلطنتی پرداختند؛ تا قبل از انقلاب فرانسه مطبوعات در خدمت نظام حاکم بوده و از مطبوعات سیاسی خبری نبود. همانطور که گفته شد نکر با انتشار اسناد مالی حکومت فرانسه، حیطهی اقتدار عمومی را شکل داد و آن زمان بود که سرکوب دیگر معنایی نداشت (لازار،1380).
بر اساس گفتههای فوق، با شکلگیری افکار عمومی و بالا رفتن سطح سواد مردم قرن 18 نیاز به روزنامهها برای انتشار آگاهی در جامعه حیاتی بود. بنابراین روزنامهها هر روز جای پای خود را در میان مردم محکمتر کرده و آنها را به خود وابستهتر می ساخت. به همین ترتیب روزنامهها نقش سیاسی خود را در سراسر جهان شروع کردند، نقشی که تا به آن زمان آنقدر برجسته نبوده و بیشتر عملکردی سطحی و خبری داشت و تا این حد تاثیرگذار نبود.
با ارائه تاریخچهای از روزنامههای سراسر جهان و نیز تاریخچه شکلگیری افکار عمومی حال نوبت آن رسیده است تا از نقش روزنامهها در شکلگیری دموکراسی سخن گفته و در این راستا از نظریات صاحب نظران در این حیطه بهرهمند شویم.
گابریل تارد جامعه شناس فرانسوی، مطبوعات را از جمله عوامل پیدایش همگان میداند که دارای همبستگی معنوی و فکری به جای کنشهای فیزیکی است که میتواند با ایجاد رشتههای ارتباطی، آگاهی، اندیشه و ارادهی مشترک در زمان واحدی بهوجود آورد.
از نظر ماکس وبر با بررسی نقش مطبوعات، آن را در شناخت عوامل ویژگیهای موثر در تکوین عقلانیت نو و انسان مدرن بسیار پراهمیت میداند.
فردیناند تونیس آلمانی از مطبوعات بهعنوان رکن اساسی افکار عمومی سخن گفته و نقش آن را فراتر از قدرت های مادیای که دولتها در اختیار دارند، میداند؛ زیرا مطبوعات با محدود نماندن به مرزهای یک کشور و با بهرهگیری از نظرات متفکران، دانشمندان و نویسندگان خواهان ایجاد جامعهای جهانی هستند تا بدین ترتیب عوامل اعمال زور را کنار بزنند(خانیکی،1381).
در فرایند دموکراتیزه کردن یک جامعه، روزنامه نگاران نقشی آگاهی بخش را به عهده دارند، آنها با رساندن اخبار به مردم و پوشش رخدادهای سیاسی عاملی برای شکل گیری نظات به حساب میآیند و این نقش بزرگ جز با تفسیر درست امکانپذیر نیست؛ با وجود انتخاب اخبار روزنامه نگار باید نقشی خنثی داشته باشد . رسانهها از جمله عوامل آگاهی بخش در جامعه بوده و افراد یک جامعه برای بروز در جامعه و آگاهییابی به آنها وابستهاند؛ این دقیقا همان عاملی است که مردم را در یک جامعه به حاکمان اصلی آن جامعه تبدیل میکند.
با نگاهی تاریخی به انقلاب مشروطهی ایران و آنچه از اسناد برجای مانده، میتوان دریافت که مطبوعات در شکلگیری مشروطیت و بیداری ایرانیان تا چه اندازه موثر عمل کرده است. تا زمان زیادی مطبوعات یکهتاز عرصهی روشنگری و تغییرات سیاسی و اجتماعی بودند گرچه این نقش بعدها دستخوش تغییراتی شده و با اعمال سانسور در مطبوعات تا حدودی آن را به انزوا کشاند.
مطبوعاتی که مدت مدیدی در اختیار مردم بود و تنها رسالت آن ایجاد آگاهی و فراهمکردن بستری برای مشارکت سیاسی و اجتماعی بود گرفتار اعمال سانسور شده و یا در برخی جوامع در خدمت تبلیغ حکومت حاکمان قرار گرفت و کوچکترین انتقادی از طرف اهالی این رسانه که متوجه حاکمان بود، بهتعطیلی آن میانجامید.
نگارنده مایل است ابتدا از نقش مطبوعات در ایجاد دموکراسی صحبت کرده و پس از معرفی نظامهای مختلف مطبوعاتی و بایدها و نبایدهای مطبوعاتیشان، از به زوال رفتن و کاهش اقتدار مطبوعات و استقبال از آنها و موانعی که در سر راه رشد این رسانه قرار دارد بگوید و اشارهای اجمالی به نقش این رسانه در دوران مشروطیت تا به امروز داشته باشد.
مطبوعات و دموکراسی
بنابر آنچه که پیشتر گفته شد، مطبوعات در ایجاد آگاهی و رشد افکار عمومی دارای تاثیر بسزایی بوده و همراهی بسیاری با مردم برای اعمال کنترل بر حکومت و نقد حاکمان، در جهت اصلاح روش مملکتداری و نیز پاسخگویی در جهت عملکردشان داشته است.
تا پیش از عصر روشنگری مطبوعات در پیشرفت آگاهی فکری مردم نقش چشمگیری نداشتند اما قرن 17 و 18 این بستر را فراهم آورد و با آزادی نشریات و عدم کنترل آنها، این مهم اتفاق افتاد و از این دوره به بعد بود که شاهد گذار به دموکراسی در جوامع هستیم.
اسپینوزا از اندیشمندان عصر روشنگری با مورد تاکید قرار دادن آزادی بیان میگفت حکومتهای آزاد این امکان را برای افراد به وجود میآورند تا به هر آنچه مایل است بیندیشد و پس از آن، اندیشهاش را به زبان آورد(نوری زاده، 1392).
او رسیدن به آزادی بیان و عقیده را تنها از راه ایجاد دموکراسی در جامعه ممکن میداند و تنها راه مبارزه با حکومتهای خودکامه را آزادی ارتباطات میداند.
چنانچه گفته شد مشارکتهای سیاسی و اجتماعی افراد تنها از طریق ارتباطاتِ آگاهیبخش در جامعه امکانپذیر است و رد و بدل کردن اطلاعات موجبات مشارکت همگان را فراهم میآورد و این امر بدون وجود مطبوعات آزاد در یک جامعه میسر نیست و باعث حفظ حقوق شهروندی در آن جامعه است. الکسیس دو توکویل در کتابش «دموکراسی در آمریکا» تحلیلی در مورد نقش مطبوعات در دموکراسی به دست داده که در آن بیان میدارد مردم یک کشور از جمله عواملی هستند که به حفظ استقلال یک کشور کمک میکنند(همان).
بدیهی است که استقرار دموکراسی در یک جامعه به سه عامل وجود احزاب مختلف در یک جامعه، رسانههای همگانی آزاد و گروهها و سازمانهای مردم نهاد وابسته است.
رسانههای همگانی چون تلویزیون، رادیو، مطبوعات و اینترنت نقش بسیار زیادی در هدایت افکار و فرهنگ سیاسی و اجتماعی یک کشور ایفا میکنند. گرچه آزادی بیان لازمه دموکراسی در هر کشوری است اما امروزه در برخی از کشورها از آن جلوگیری به عمل آمده و باعث سرکوب و دیکتاتوری و عدم رشد آگاهی است که در ادامه به تفصیل از آن خواهیم گفت.
رسانه برای ایفای این نقش خطیر باید بکوشد استقلال خود را حفظ کرده و از هرگونه استقلال سیاسی و مالی به دور باشد. گرچه دوری از طرفداری از احزاب و گروهها کمی دشوار مینماید اما روزنامه نگار با پایبندی به اصول روزنامه نگاری باید تا حد توان از جبههگیری به دور باشد تا بتواند با نوشتن حقایق مردم خود را در رسیدن به آگاهی حقیقی یاری رساند.
نظریههای رسانهای با تاکید بر مطبوعات
در این بخش اشارهای کوتاه به نظریات رسانهای مختلف جهان خواهیم داشت .
- نظریه استبدادی
در این نظریه رسانه دارای نقش بسیار مهمی برای اعمال قدرت در جامعهاند. فقدان استقلال و وابستگی آنها به نظام دولتی ویژگی این رسانه است. بر پایهی این نظر حقیقت و قدرت، دو روی یک سکه است و هرچه افراد به کانون قدرت نزدیکتر باشند دسترسی بیشتری به حقیقت دارند و پیوند حقیقت و قدرت توجیهی برای هدایت مطبوعات از بالا است. مالکیت رسانه دردست دولت است و هرگونه انتقاد به دولت نوعی تهدید امنیتی تلقی میشود؛
بنابراین:
رسانهها نباید عامل تحدید قدرت بوده بلکه باید تابع قدرت باشند.
نباید هیچ توهینی از طرف رسانهها متوجه ارزشهای عمومی، حاکمان و… باشد و در این راستا سانسور امری اجتناب پذیر است.
حمله به دولت جرم تلقی شده و دولت انواع نظارتها و کنترلها را بر رسانه ایجاد میکند.
- نظریه رسانههای آزاد
این نظریه که ریشه در انقلاب کبیر فرانسه دارد، بر اصل آزادی اظهار نظر و انتقاد تاکید کرده و آن را عاملی برای کاهش استبداد، اختلافات جامعه، اصلاح اشتباهات و… میداند.
براساس این نظریه:
سانسور ممنوع بوده چراکه باعث گمراهی و پنهان ماندن حقیقت است.
انتشار هر عقیدهای اعم از درست و نادرست امری مجاز شمرده میشود.
اعمال هرگونه محدودیتی از جانب حکومت به معنی تضییع حقوق شهروندان است.
خدمت مردم به دولت را میتوان در عدم دخالت در رسانهها دید.
نشر و توزیع بدون داشتن مجوز، امری مجاز است.
هر گونه انتقاد از دولت و حمله به آن نباید هیچگونه مجازاتی در پی داشته باشد.
وضع و اعمال قوانین برای نشریات مردود است.
روزنامهنگاران باید دارای استقلال حرفهای باشند.
- نظریه مسئولیت اجتماعی
این نظریه بر ایجاد پیوند میان استقلال رسانهها و وظایف مسئولیت اجتماعی تاکید دارد. این نظریه بیان میدارد که آزادی و مسئولیت دو روی یک سکهاند و مطبوعات ضمن انتقاد از دولت و اگاهی بخشی به مردم باید به مصالح و منافع ملی و امنیتی یز پایبند باشند. بر اساس این نظریه:
ژرسانهها باید از هر آنچه که به جنایت، خشونت، بینظمی اجتماعی و توهین به اقلیتها منجر میشود بپرهیزند.
ژرسانهها باید متکثر و انعکاس دهندهی تنوعات درون جامعه باشند.
ژرسانهها علاوه بر احساس مسئولیت نسبت به بازار و مالکان نسبت به جامعه احساس مسئولیت داشته باشند.
- نظریه رسانههای شوروی
بر اساس نظریهی رسانههای شوروی، رسانهها باید تحت نظارت و کنترل طبقه کارگر و در نهایت حزب کمونیست باشند. آنها باید یکدست بوده و تعارضهای سیاسی موجود در جامعه را منعکس نکنند. مطبوعات در چنین جامعهای اساسی ترین نقش را در شکل گیری جامعه و حرکت به سمت کمونیست را دارند و از این رو در سوسیالیزه کردن، کنترل غیررسمی اجتماعی و بسیج همگانی به سمت اهداف اجتماعی و اقتصادی از پیش تعیین شده وظیفه بسیار مهمی دارند.
بر اساس این نظریه:
رسانهها مجاز به انتقاد از دولت و حمله به آن نیستند.
سانسور امری مجاز تلقی میشود.
مالکیت خصوصی برای رسانه امری مردود است.
رسانهها باید تصویری کامل و عینی از جامعه و جهان ترسیم کنند.
- نظریه رسانههای توسعه بخش
این نظریه بیشتر در کشورهای جهان سوم شکل گرفته و مدافع کم کردن روند تجاری شدنِ ارتباطات، عدم استفاده از زور و اجبار در رسانهها و دوسویه کردن جریان اخبار بینالمللی است. این نظریه بر آن است که رسانهها باید وظایف توسعهای مثبتی را در جهت توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با تاکید بر هویت ملی، ثبات و وحدت فرهنگی دنبال کنند و لازمه آن را دوری از الگوهای آزادی گرایانهی غربی می داند.
اصول این نظریه عبارتند از:
استفاده از مشارکت عمومی در خلق پیام و الویت دادن زبان و فرهنگ ملی.
انتشار اطلاعات و اخبار مربوط به کشورهای درحال توسعه.
مجاز بودن مداخله دولت در رسانهها به نفع اهداف توسعه.
- نظریه مشارکت دموکراتیک
این نظریه با نظریهی رسانههای توسعه بخش نزدیکی داشته با این تفاوت که در جوامع لیبرال طرفدار دارد. این نظریه مخالف ایجاد جامعهی تودهوار است و از حق کاربرد رسانهها در مقیاسهای کوچک اجتماع دفاع میکند. از مخاطبان خرد دفاع کرده و در برابر تمرکزگرایی تجاری و اقتصادی عکسالعمل نشان میدهد. از توسعهی رسانههای جماعتی و کوچک از سوی گروهها سازمانها، اجتماعات محلی و… پشتیبانی کرده و حامی ارتباطات افقی در مقابل ارتباطات عمودی است. بر اساس این نظریه:
رسانهها باید اصل بیطرفی را رعایت کنند.
رسانهها و پیامهای جامعه متکثر باشد و تمرکز رسانهای امری مردود است.
نفی کنترل دولتی بر رسانهها.
مخالفت با شکلگیری رسانههای بزرگ و یکسویه(محمدی،1396).
بنابر آنچه در بررسی نظامهای مختلف رسانهای در بالا ذکر شد، هر جامعهای نظام رسانهای مخصوص به خود را دارد و این عامل خود دارای نقشی اساسی در شکلگیری آگاهی و افکار عمومی آن جوامع است.
پس از معرفی مختصر نظریات رسانهها، اکنون نوبت به توضیح کاهش استقبال عمومی به مطبوعات در جامعه امروزی رسیده و پس از آن به اختصار مروری بر نقش این رسانه از دوران مشروطیت تا به امروز خواهیم داشت.
کاهش استقبال عمومی به مطبوعات
به میزانی که مطبوعات دچار ضعف خبری و محتوایی شده و رابطهی میان آنان و خوانندگان ضعیف میشود به همان میزان تلاشهای مختلفی برای جلب «مشتری» به جای «مخاطب» صورت میگیرد. و این امر هم به دلیل آمدن رسانه های جدیدتر بود و هم به دلیلی که در بالا عنوان شد. رفته رفت این نقش سیاسی کمرنگتر شد و رسانهها جدید با جذب مخاطبان، عاملی برای ضعف مطبوعات شدند. کمکم مطبواعت برای هزینههایی که داشتند رو به پخش اگهی و تبلیغات آورده و با قبول درج این تبلیغات و آگهیها درآمدی هم از این طریق برای خود کسب میکرد.
“مشارکتهای سیاسی و اجتماعی افراد تنها از طریق ارتباطاتِ آگاهیبخش در جامعه امکانپذیر است و رد و بدل کردن اطلاعات موجبات مشارکت همگان را فراهم میآورد و این امر بدون وجود مطبوعات آزاد در یک جامعه میسر نیست و باعث حفظ حقوق شهروندی در آن جامعه است.“
پخش اخبار دروغ برای جذب مخاطب نیز از عوامل از دست دادن مخاطبان و شد از سویی دیگر طرفداری از گروه خاص سیاسی و جبههگیریهای مغالطهآمیز و یا وابستگی اقتصادی و سیاسی داشتن به دولت یا افراد خاص، تکرار خبر خبرگزاریها و انحصار خبری و سانسورهای زیادی که بر این رسانه اعمال میشود، میتواند از دیگر عوامل بیرغبتی به این رسانه باشد؛ هرچند که بروز رسانههای جدیدتر چون تلویزیون، و اینترنت و ناتوانی مطبوعات در پاسخگویی به نیاز مخاطب امروز این عدم استقبال را بیشتر کرده است.
پس از این رکود مطبوعات سعی داشتند با افزایش سرگرمی و مقالات تحلیلی و گزارش های تصویری و خبری نقش قبلی خود را احیا کنند اما بنا به دلایل فوقالذکر چنین اتفاقی نیفتاده و روز به روز شاهد کم شدن تیراژ و مخاطبان این رسانهایم.
مطبوعات در ایران از مشروطه تا امروز
حال به جامعهی ایران بازگشته و به اختصار به بررسی نظام مطبوعاتی در این کشور میپردازیم.
اگر بخواهیم از تاثیر مطبوعات در جامعه ایران سخن بگوییم این تاثیر شگرف را میتوان در در زمان مشروطه دید که چگونه این رسانه بر افکار عمومی و بیداری ایرانیان برای احقاق حقوق خود در زمان حکومت مظفرالدین شاه مؤثر واقع شد.
از عوامل شکلگیری انقلاب مشروطه ایران میتوان به شکست روسیه از ژاپن اشاره کرد که بازتاب بسیار زیادی در کتابها و روزنامههای ایران از سوی روزشنفکران ایرانی داشت . در واقع با توجه به وقایع قبل از انقلاب مشروطیت، روشنفکران و افراد اهل خرد جامعه، این نیاز را تشخیص دادند که زمان آن فرا رسیده است تا با استفاده از مطبوعات و رسانههای چاپی و نقشی که این رسانهها در جامعهی آن زمان داشتتند تغییراتی ایجاد کنند. بر اساس شواهد تاریخی با امضای فرمان مشروطیت شمار روزنامه ها و مجلات از 6 به 100 رسید و عناوینی که روزنامهها برای خود برگزیده بودند حسی ملی گرایانه را تقویت میکردد مثل ترقی، بیداری، عصرنو و… (محمدی، 1396).
در این روزنامهها هر روز بیشتر و بیشتر مردم با اوضاع و احوال و اخباری که در جهان میگذشت آشنا شده و از آن اطلاع پیدا میکردند؛ در واقع بنابر آنچه گفته شد چنین آشناییای بود که باعث شد آنها از حکومت مطالبات خود را داشته باشند و برای مقابله با استبداد شاه برای استقرار قانون تلاش کرده و با آگاهی رسانی به مردم به انقلاب مشروطیت برسند. گرچه قبل از انقلاب مشروطیت، در عصر ناصرالدین شاه هم مطبوعات جایگاه خود را داشتند و در میان مردم راه باز کرده بودند لیکن چنین نقش اساسیای را تا آن زمان به این پررنگی ایفا نکرده و سانسور میشدند.
با یک مطالعهی تاریخی میتوان دریافت که این کنترل و سانسور در عصر مشروطیت به کمترین حد خود رسید و بحث آزادی بیان مطرح شد. پس از آن بود که هر حزبی میتوانست آزادانه عقاید خود را بیان کرده و به مراتب در روند فکری مردم عملکردی مؤثر داشته باشد. روزنامههایی مثل شفق سرخ، نوبهار، نسیم شمال، ایران آزاد، کوکب ایران و… در شمار این رزونامه ها به شمار میرفتند که به مسایل اجتماعی و سیاسی درون کشور میپرداختند. رفتهرفته این آزادی بیان کمتر شد چنان که در عصر محمدعلی شاه، چنین چیزی خیلی کمتر اتفاق افتاد و استبداد حکومتی وی عامل اصلی آن بود.
بعد از فتح تهران بازهم تا حدودی شاهد احیای این آزادی هستیم. این رزونامه ها در دوران جنگ جهانی اول اخبار مربوط به جنگ را نیز در اختیار مردم قرار میدادند و به سبب همین نفوذ و استقبال مردم از این روزنامهها در دوران فترت(12911300 از انحلال مجلس سوم تا تشکیل مجلس چهارم)، منجر به توقیف بعضی از این روزنامهها شد. در زمان رضاشاه روزنامه هایی که در مخالفت با حکومت و استبداد آن مطلب مینوشتند توقیف میشدند نظیر روزنامههای طوفان با سردبیری فرخی یزدی، گلشن، حلاج و ستارهی ایران. روزنامه های دوران محمدرضا شاه نیز هم دارای وجوه سیاسی و اجتماعی خود بودند و با کنترل کمتر از زمان رضا شاه ادامه حیات دادند که این روند تا زمان ترور او که توسط یک روزنامه نگار صورت گرفت ادامه داشت و پش از ان بهانه ای برای کنترل شدید مطبوعات شد وهر روزنامهای با کوچکترین نقد خود، توقیف میشد و قوانینی در رابطه با اصلاح قانون مطبوعات 1326 تصویب شد که با به قدرت رسیدن دکتر مصدق و همزمان با ملی شدن صنعت نفت لغو شد.
این روند سادهگیری به مطبوعات در دروره وزارت ایشان برقرار بود و دکتر مصدق را به درخشان ترین چهره مطبوعات تبدیل کرده است. پس ازکودتای 28 مرداد سخت گیری به مطبوعات از سر گرفته شد و مطبوعات از این زمان رو به انحطاط گذاشت. با وجود این مطبوعات آن زمان با وجود توقیف و اعمال سانسور دارای نقشی غیرقابل انکار بوده و از عوامل اصلی روشنگری آن زمان به شمار میرفتند(نوری زاده، 1392).
با اشارهای اجمالی که به نقش مطبوعات در عصر مشروطیت شد شاید بهتر باشد نقش کنونی این رسانه در جامعه امروز بگوییم.
پس از انقلاب اسلامی، گرچه انتظار میرفت فضای باز سیاسی ایجاد شود و مطبوعات باز هم به دوران اوج خود در ایران بازگردند و به روشنگری بپردازند، اما چنین انتفاقی نیفتاد. به عنوان مثال میتوان به تعطیلی روزنامه آیندگان اشاره کرد. پس از آن هم سختگیری بیشتری بر مطبوعات اعمال شد. این روند ادامه داشت تا آن که ریاست جمهوری خاتمی با شعار توسعه سیاسی آغاز شد و بنابراین مطبوعات به عنوان یکی از ارکان اساسی توسعه سیاسی جانی دوباره گرفتند و فضای انتقاد از حکومت شکل گرفت و این بار برای روزنامه ها با تیراژهایی میلیونی سانسور و خودسانسوریای درکار نبود اما این فضای باز سیاسی، خیلی به درازا نکشید و این بار هم به سرنوشت توقیف دچار شد. پس از آن تا امروز همواره این فضا بر جامعه ایران و روزنامهها که رکن چهارم دموکراسی به شمار میروند حاکم بوده و خود عامل عقب ماندگی مطبوعات و عدم اعتماد به آنها شده چرا که روزنامه نگاران ناگزیر از رعایت خط قرمزها هستند.
نتیجه گیری
آنچه در این مقاله ذکر شد بیشتر برای آشنایی مخاطبان و افراد جامعه برای آشنایی بیشتر با مطبوعات در نگاهی تاریخی به آن و رابطهای که با دموکراسی برقرار میکند، بود و استدلال میکرد که برقراری دموکراسی در جامعه چگونه از راه آگاهی افکار میگذرد. بنابراین رشد یک جامعه به حد خیلی زیادی به فضای رسانهای آن بستگی دارد و هرچه روشنگری بیشتری در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی جامعه خود داشته باشد مردم را بر جامعه حاکم خواهد کرد وگرنه به زیر سلطه حاکمان خواهد کشاند و به منافع آنها خدمت خواهد کرد.
امروز به تعبیر مارشال مک لوهان شاهد دهکدهای جهانی هستیم که در آن ارتباطات به سرعت رشد کرده و دیگر نیاز نیست برای کسب اطلاع از جامعهای دیگر در آن سوی مرزها چند روزی زمان بگذرد تا مردم جامعهای دیگر از اوضاع و احوال و اخبار سایر جوامع آگاهی پیدا کنند. رادیو، تلویزیون، اینترنت از جمله رسانههایی هستند که دنیای خبری امروزی ما بسیار به آنها وابسته بوده و نقش بسیار مهمی در این فرایند ایفا میکنند.
گرچه اقتضائات جامعه امروز متفاوت از جامعه دیروزی است و تصور میشود با آمدن یک رسانه جدید رسانه قدیم کنار رفته و آن را به انزوا کشانده اما این تصور درست نیست و آمدن یک رسانه جدید به معنی به انزوا کشیده شدن نقش رسانه قدیمیتر نیست. بلکه هم اینها در تعامل با یکدیگر عمل کرده و باعث کاملتر شدن اخبار یکدیگرند. بنابراین شاید توجهی که در گذشته به مطبوعات می شد و امروز از نقشی که در دنیای دیروز ایفا میکرد فاصله گرفته اما افراد برای تکمیل گزارههای خبری خود بی نیاز از این روزنامه نیستند چرا که جزییات بیشتر برای افرادی که طالب فهم بیشتری هستند از طریق این رسانه قابل دستیابی است و این در صورتی اتفاق میافتد که بنابر آنچه پیشتر ذکر شد این رسانه رسالت حقیقی خود را باز یابد و در جهت آگاهی مردم و برای آنها عمل کند.
منابع
خانیکی، ه. قدرت، جامعه مدنی و مطبوعات، (1381). تهران، انتشارت طرح نو.
لازار، ژ. (1380). افکارعمومی، ترجمه مرتضی کتبی، تهران، نشر نی.
محمدی، ارسلان. (1396). تاریخ معاصر ایران و جهان و مسایل بین المللی معاصر، تهران، انتشارات مهر سبحان، موسسه عالی اموزشی ماهان.
نوری زاده، ن. (1392). دموکراسی، مطبوعات و رسانه های همگانی.