
نظام آموزشی نخبه کوب
- نوشته شده : احسان شاه قاسمی
- 01 جولای 2019
- تعداد نظرات :6
فرهنگ و هنر | فرهنگ | آموزش
| نظام آموزشی ما، با خیانت به فلسفه وجودی خود، می خواهد همه را راضی نگاه دارد.
اصطلاح نخبهکوبی (dumbing down) از دهه ۱۹۸۰ در آمریکا رواج یافت تا خطر تضعیف روزافزون آموزش و پرورش در این کشور را گوشزد کند. پس از شورشهای دهههای۶۰ و ۷۰، عملگرایان امتیازات زیادی به گروه های مختلف دادند و یکی از این گروهها دانش آموزانی بودند که دوست نداشتند درس بخوانند اما دوست هم نداشتند که مدرسه را رها کنند. به خوبی به خاطر دارم که در نوجوانی که، مثلا، سودای شرکت در المپیادهای ریاضی و فیزیک را داشتم و سوال های مربوط به المپیادها در کشورهای مختلف را می خواندم، یکی از ضعیف ترین این سوالات متعلق به کشور آمریکا بود. نتیجه این فرآیند این بوده است که بنیاد ملی سیاست آمریکا[1] میگوید امروز بیش از ۷۰ درصد فارغ التحصیلان مقاطع دکتری در آمریکا، خارجی هستند.
البته اینها با بورس و امکانات عالی و اهرمهای دیگر آمریکایی خواهند شد و به کشور آمریکا خدمت خواهند کرد؛ در سال ۲۰۱۵ بروس ای. وولی[2] رئیس سابق دپارتمان مهندسی برق در دانشگاه استنفورد اعلام کرد «بدون شک بهترین دانشگاه جهان در پرورش دانشجویان کارشناسی مهندسی برق، دانشگاه شریف در تهران است. [امسال] ۱۵ نفر از آنان مستقیما گرین کارت گرفتند و در استنفورد مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستند». می توان درباره فرار مغزها، استعداد ایرانیها، یا اهمیت ایجاد محیط امنی برای پرورش نخبگان صحبت کرد، اما آن چه در بحث کنونی برای ما مهم است، ضعف نظام آموزش در آمریکا در پرورش دانش آموزان توانا، و وابستگی دانشگاههای این کشور که بدون شک بهترین دانشگاههای جهان هستند، به نیروهای پرورش یافته در دیگر کشورهای جهان است.
کشور آمریکا میتواند ضعفهای آموزشی خود را با استفاده از نخبگان کشورهای دیگر جبران کند، اما ما چه؟ اگر وضعیت آموزش و پرورش در کشور ما به روشی که در دو دهه گذشته اداره شده پیش برود، تنها یک دهه بعد نه تنها برای نخبگان ما فرش قرمز پهن نخواهند کرد، بلکه باید خودمان برای تامین نیروی انسانی توانا، دست نیاز به سوی دیگر کشورهایی که آموزش و پرورش نیرومند دارند دراز کنیم.
متاسفانه همان عادت بد نیاز به راضی نگه داشتن همه، در دو دهه گذشته و حتی پیش از آن باعث شده روز به روز آموزش ما ضعیف تر شود. در آغاز، نظام جدید تحصیلی در دهه ۱۳۷۰ نظام قدیم را به صورت کامل دگرگون کرد و درس ها را از حالت سالی به حالت واحدی درآورد. سپس، از همین گذار استفاده شد و سر و ته بسیاری از درس ها زده شد. هر سال به بهانههای مختلف کتابهای ما سادهتر شدند و در نهایت دیدند کار به خوبی پیش نمیرود، اعلام کردند مردودی به بچه ها فشار میآورد و آن را حذف کردند. سپس نوبت به حذف مشق شب و پیک نوروزی رسید.
در واقع، نظام آموزشی تنبلپسند ما، هیچ معیاری برای ارزیابی دانش آموزان باقی نمیگذارد. نظام آموزشی ما، با خیانت به فلسفه وجودی خود، می خواهد همه را راضی نگاه دارد. پس از بیش از یک دهه کشش و واکش، حالا قرار شده کنکور هم برداشته شود و دانشگاهها خودشان دانشجویانشان را انتخاب کنند. روی کاغذ این کار یک کار درست و لوکس است. بانیان این ایده میگویند دانشگاههای بزرگ در دنیا به این روش دانشجو انتخاب میکنند، کنکور یعنی ارزیابی ۱۲ سال کار یک دانش آموز در چند ساعت و کنکور فشار روانی زیادی بر بچه ها میآورد.
درباره ایده نخست باید بگویم که گرچه بهتر است دانش آموزان به روشهای حرفهایتری در آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت کنند، این کار در ایران عملی نیست. متاسفانه در کشور ما نیروهایی غیر از نیروهای آشکار در حال کار هستند. در سالهای گذشته بارها شاهد بوده ایم روابط شخصی، قومی، سیاسی و اقتصادی با موفقیت، دانشگاه را تحت تاثیر قرار داده اند.
اگر کنکور حذف شود، دانشگاههای خوب و رشتههای پول ساز بدون شک در اختیار فرزندان پولداران و متنفذان قرار خواهد گرفت (همین الان هم در مقطع دکتری که انتخاب دانشجو در آن به دانشگاه ها واگذار شده، شاهد فشارها و تطمیعهای عجیب و غریب هستیم که گاه اعضای هیات علمی را وادار می کند برای دفاع از حق، تاوان بپردازند). برداشتن کنکور (که واقعا اشکالات زیادی دارد و نیازمند اصلاحات جدی است) به معنای بستن تنها روزنه تحرک اجتماعی برای دانش آموزان بااستعداد و مستمند است. وزارت آموزش و پرورش ادعا میکند که برداشتن کنکور به معنای جلوگیری از سوء استفاده موسسات کنکوری و حذف درآمد چند هزار میلیارد تومانی آنها است.
مطمئن باشید با حذف کنکور، همین موسسات با لابی کردن و رشوه دادن درآمدهایی بسیار بیش از این خواهند داشت؛ وانگهی، مگر میشود به خاطر حذف درآمد چند هزار میلیاردی دندان پزشکان، کل دندانهایمان را بکشیم؟! و واقعا میشود ادعا کرد اراده ای برای مقابله با این موسسات کنکوری هست، در حالی که آن ها به راحتی کار میکنند و حتی تبلیغات آنها در صداوسیما حضور همیشگی دارد؟ (همین الان این موسسات کنکوریهای برتر را با پرداخت پول کلان وادار به تبلیغ محصولات و خدمات آنها میکنند، آیا شناسایی و برخورد با این موارد دشوار است؟).
یکی از نگاههای نادرست در آموزش و پرورش ما این است که مسوولان نظام آموزشی، و بسیاری پدرومادرها، در کشور ما فکر میکنند فشار برای دانش آموز مضر است. این قطعا نشان دهنده ضعف علمی این مسوولان است. فشار، اگر به صورت راهبردی وارد شود، بسیار کارساز است. هر کسی که معلمی کرده میداند آموختن به آدمهای سختی کشیده بسیار بسیار آسانتر است. نمیتوان مشق شب، پیک نوروزی، امتحان و مردودی را حذف کرد به بهانه این که به بچه ها فشار وارد میشود. بدون فشار، هرگز بچه ای رشد نمیکند.
“یکی از نگاههای نادرست در آموزش و پرورش ما این است که مسوولان نظام آموزشی، و بسیاری پدرومادرها، در کشور ما فکر میکنند فشار برای دانش آموز مضر است. این قطعا نشان دهنده ضعف علمی این مسوولان است. فشار، اگر به صورت راهبردی وارد شود، بسیار کارساز است.“
فشار بخشی از زندگی طبیعی ما است و اگر بچه ای بدون فشار بزرگ شود، دستگاه بیولوژیک و روانشناسیک او دچار سردرگمی میشود که نتایج آن در بزرگ سالی برای شخص و کسانی که در نزدیکی او هستند، زیانبار است. از همه اینها گذشته، بچهها بر خلاف آن چه ما فکر میکنیم، بسیار مقاوم و توانا هستند. دگرگونیهای جمعیتی هم در این میان عامل تغییرات نگرشی بوده اند. بچهها کمتر و خانوادهها مرفه تر شده اند و بنابراین «زور» بچهها بیشتر شده است. در این شرایط، معلم تشویق میشود از روش های سادهتر برای آموزش استفاده کند و این امکان پذیر نیست. شرط نخست علم آموزی، پذیرفتن این واقعیت است که این کار آسان نیست. و در آموزش و پرورش نخبهکوب، همه گناهها همیشه به گردن معلم است.
تکلیف آموزش و پرورش ما با تکنولوژیهای نوین مشخص نیست. مسوولان ما پسایندهای شخصی، عاطفی، آموزشی و پرورشی تکنولوژیهای نوین رسانه ای را نمیدانند. کتابی به نام سواد رسانهای در مدارس ما تدریس میشود که اشکالات جدی دارد. سواد رسانهای از نگاه من یعنی این که بدانیم استفاده کودکان و نوجوانان از تکنولوژیهای ارتباطاتی و اطلاعاتی باید کمینه باشد. باز هم روی کاغذ به نظر میرسد که بچهها با استفاده از تکنولوژیهای نوین رسانهای میتوانند با گنجینههای علمی دنیا مرتبط باشند و برای موفقیت کشور و فرهنگشان بکوشند، اما همه پژوهشها نشان میدهد استفاده کودکان و نوجوانان از اینترنت و تلفن موبایل هیچ شباهتی به این تصویر آرمانی ندارد.
از آن گذشته، کودک و نوجوان نیاز به زمانهایی برای تخیل دارد. زمانهایی که هیچ سرگرمیای در دسترس نیست و کودک یا نوجوان نیاز دارد برای سرگرم کردن خود تخیل کند. گوشی تلفن و اینترنت این فرصت را از بچهها میگیرند. در نتیجه، مغز ورزش نمیکند و در کمال تاسف، نسل جدید ما بدون شک به لحاظ ذهنی کودن تر شده اند.
شوربختانه گاهی میبینیم حتی افراد متخصص از دیدن توانایی بچهها در کار با تکنولوژیهای نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی شگفت زده می شوند و ادعا میکنند نسل جدید ما باهوش تر شده اند. ابدا این طور نیست. کار با این تکنولوژیها اصلا هوش زیادی نمیخواهد. به تازگی فیلمی در شبکهها وایرال شده است که میمونی را در حال کار با گوشی نشان میدهد. یکی از نشانههای تاسف بار رواج گوشیهای همراه، ناتوانی بچههای ما برای موفق شدن در مهمترین آزمون توانایی ذهنی، یعنی ارتباط برقرار کردن با یک بچه دیگر است. بچههای ما امروز کمتر از همیشه میتوانند با هم ارتباط بگیرند و روابط دوستانه شکل دهند.
و در آخر، شاهد هستیم چگونه ضعف آموزش و پرورش ما با ضعف در سایر نهادهای آموزش تشدید میشود. برای هزاران سال کشور ایران برای مقابله با دشمنان خارجی و مشکلات داخلی وابسته به نبوغ نسل نو خود بوده است. در زمان رضاشاه عده زیادی از این دانش آموزان ممتاز به غرب رفتند و اکثر آنها برای خدمت به کشور خود بازگشتند. در زمان جنگ همین دانشآموزان ممتاز و ابتکارات مهندسی آن ها باعث شگفتی دشمنان و ناظران مستقل شد. حالا، ما برنامههایی مانند عصر جدید میسازیم که در آن یکی از افتخارات شرکت کنندگان، شکست در دوره تحصیل است.
نظام آموزش و پرورش ما مورد مواخذه قرار میگیرد که چرا نتوانسته استعداد کسی که خوب می تواند معلق بزند را کشف نکرده است. در حالی که نام برنامه را استعدادیابی گذاشته اند، دانش آموزی که در ریاضی یا حافظه خوب است به راحتی چهار چراغ قرمز میگیرد و حاضران ایستاده برای دانش آموز تنبلی که معدل او زیر پنج است اما خوب بلد است معلق بزند کف میزنند (حتی اگر کسی مانند مریم میرزاخانی زنده شود و به این برنامه برود، مطمئنا در همان آغاز چهار چراغ قرمز می گیرد و حذف می شود). در هر حال، این جا شاهد شکلگیری منظومهای هستیم که در آن دانش آموز ممتاز ما در نهایت متوجه خواهد شد قدر او دانسته نمی شود و باید دعوتهایی را که از آن سوی مرزها میآید جدی بگیرد. هیچ کشوری به اندازه ما دانش آموزان ممتازش را تحقیر نمیکند.
[1] National Foundation for American Policy
[2] Bruce A. Wooley

دکتر احسان شاهقاسمی، عضو هیئت علمی گروه ارتباطات در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و استاد ارتباطات است. مطالب ایشان در باشگاه اندیشه نیز در همین حوزه منتشر میشود.
مطلب قابل تاملی بود و من نیز سالها با فرزندانم چنین کردم یعنی با وجود داشتن امکانات لازم هیچگاه آنان را به مدارس غیر انتفاعی نفرستادم ویا هیچگاه با پارتی بازی و دادن پول برای خرید تلاش اقدام نکردم – هیچگاه از قبول نشدن آنها در المپیاد ها نگران نبودم و هیچگاه تقاضای نمره های بالا را از آنها نداشتم – بیشتر خواستم این بود که خودشان باشند و برای خودشان زندگی کنند وبه علاقه اشان بپردازند – بحمداله یکی در زمینه هوش مصنوعی برای خود اسم و رسمی دارد و دیگری نیز سال آخر پزشکی در یکی از دانشگاههای معتبر کشور است – گاهی هوای خارج رفتن دارند اما به آنها توصیه می کنم قبل ازهر تصمیم بروند و ببینند آنور آب چه خبر است و حتی هزینه اش را هم تقبل کرده ام –
در مقاله شما به واقعیات آموزش و پرورش توجه شده است و همسر م( دبیر بازنشسته ) این تنبلی و نشاط کاذب و بی هدفی را در دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی و مدارس خاص ، مشاهده و بیان می کرد – علی ایحال بسیاری از اقشار مردم با دیدگاه شما موافقند – ولی شاید تک فرزندی و رفاه طلبی برای فرزندان و تقلید از خانواده های مرفه تر ( تنبل تر) یکی از موانع دیدن واقعیات برای خانواده ها باشد – کاش می شد مطالب شما در شبکه های اجتماعی هم منتشر می شد – و با اجازه شما من قسمتی از مطالب شما را در پیام رسان های داخلی با ذکر نام منبع نشر می دهم .
سلام و روزبخیر و ممنون از ارسال نظر مفیدتان.
در شبکه های اجتماعی با نام کاربری @Bashgah_net هستیم و مطالب را منتشر میکنیم. سپاس از همراهی شما.
کاملا با ایده های این مقاله موافقم. ممنون از مقاله مفیدتون
یادداشت شما نکته های جالب و درخشانی داشت، اما به نظرم شما از آموزش و علوم تربیتی آگاهی ندارید. از هوشهای چندگانه بی خبرید و هنوز اصرار دارید همه در قالب هوش ریاضی افتخار آفرینی کنند. اینکه آدم بر اساس اطلاعات ناقص یادداشت بنویسد و نظر بدهد، از ضعف های اساسی نظام آموزشی است.
متاسفم برای شما که نخبه بودن رو فقط به معنای رتبه ی برتر در آموزش و پرورش میدونید.
ما به دنیا نیومدیم که کلی وقت بذاریم و با هر سختی ای فقط درس بخونیم و راه های رفته شده رو تکرار کنیم.
ما به دنیا نیومدیم که مشق های فراوان بنویسیم و هرچی به ما یاد دادن قبول کنیم.
اگر به خدا و آخرت باور دارید دست از ظلم کردن به بچه ها بردارید.فکر میکنید با سخت گیری دنیای بهتری ساخته میشه؟شاید خروجی سخت گرفتن چند دانشمند و مدال المپیاد باشه اما خیلی های دیگه در این راه تلف خواهند شد.
در مورد کنکور موافقم و همونطور که گفتید اشکالات زیادی داره اما اینکه موسسات کنکوری و دندان پزشکی رو باهم مقایسه کردید اشتباهه.دندان پزشکان برای مداوای درد و مشکل مردم پول کمی(به نسبت موسسات کنکوری) دریافت میکنند و اگر مشکل رو رفع نکنند،بیمار چیز زیادی از دست نداده و بین هزاران دندان پزشک دیگر یکی دیگر را انتخاب میکند.اما موسسات کنکوری با وعده های فراوان،باعث هدر رفتن چندین سال وقت و پول و زحمت می شوند و دانش آموز را نا امیدتر می کنند.
بله فشار بخشی از زندگی است اما ما به عنوان یک انسان باید دردی از درد های دیگران رو کم کنیم نه اینکه به مردم فشار بیشتری وارد کنیم!
رسول خدا(ص): «هرکس مؤمنى را شاد کند، مرا شاد کرده و هرکس مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است»(کافی،جلد2،صفحه188)