
چرا بیهوده جدل و پرخاش میکنیم؟
- نوشته شده : سیدمحمد زرهانی
- 16 مارس 2019
- تعداد نظرات :1
علم و فلسفه | فلسفه و حکمت | گفتگو
| چرا انسان با وجود آنکه تقریبا قدرت و نقشی موثر در حل یا رفع برخی از مسائل ندارد، درگیر مجادله با انسان دیگری میشود که او هم تقریبا قدرت و نقش موثری در حل یا رفع همان مسئله ندارد؟
چرخه تعقیب ، تحلیل و پرخاش
1 : دور میز صبحانه در اتاق دبیران با دقتی که بیش از نیاز انجام چنین عملی است ، درحال قرار دادن قطعه کوچکی از پنیر بر تکه مربع شکل نان بودم تا علاوه بر تاخیر انداختن در صرف صبحانه ، فرصت شنیدن مکالمه همکاران را از موضع ناظر بی طرف ، با جلب کمترین توجه به دست آورم.
یکی از همکاران : «آقای … شما که در جریان اخبار و اتفاقاتی بگو ببینم امروز قیمت دلار چنده؟»
همکار دیگر : «نمیدونم والا هر کانالی یه قیمت زده. ظاهرا قراره مذاکره کنن.»
همکار سوم : «نه که سِری قبل مذاکره کردن اوضاع خوب شد. اگر مذاکرات جواب میداد الان اوضاع جور دیگه ای…»
این لحظه خاص فرصت مناسبی است تا با برداشتن قوری خود را مشغول اجرای مناسک ریختن چای سازم و از شرکت در نزاع در حال شکل گیری به اندازه ممکن دور بمانم. ظاهرا مناظره نیمه رسمی اما پر هیجانی میان فرد نخست و همکاری که مذاکره را در تثبیت نرخ ارز بی تاثیر میدانست، درگرفته بود. سایر همکاران نیز تلویحا با یکی از نمایندگان فکری خود در جلسه ولو به اندازه تکان دادن سر به نشانه تایید همراهی میکردند.
2 : ناظر به این اتفاقات پرسشی در ذهنم نقش بست : چرا انسان با وجود آنکه تقریبا قدرت و نقشی موثر در حل یا رفع برخی از مسائل ندارد، درگیر مجادله با انسان دیگری میشود که او هم تقریبا قدرت و نقش موثری در حل یا رفع همان مسئله ندارد؟ چه چیزی در پس پرده کنشهایی از این دست قرار دارد که ما را این روزها به تکرار چرخه تعقیب اطلاعات، تحلیل وقایع و ارائه تحکم آمیز آن به دیگران وا میدارد؟ شاید این عمل نوعی از اِعمال قدرت در فضای عمومی است که با استفاده از گفتمانهای سیاسی رایج آن را نمایش میدهیم. یا ممکن است این رفتار ما مکانیسمی دفاعی برای مواجهه با وضعیت بی هنجار و آشوبناک جهان پیرامون باشد. چه بسا تلاشی است برای آزمودن اطلاعات و به اشتراک گذاشتن دانش شخصی به شیوه ای غیر همدلانه.
با تکیه بر هر یک از فرضیات بالا وقایع این چنینی را که تحلیل کنیم ، الگویی عمدتا یکسان و در عین حال تکرار شونده خود را از میانه ماجرا آشکار میسازد : چرخه تعقیب ، تحلیل و پرخاش. این روزها یک سوم از این چرخه را که پرخاش یا مکالمه غیر دوستانه است در محافل و فعالیتهای گروهی به وفور مشاهده میکنیم. خواه در بستر یک مکالمه کوتاه میان مسافران یک تاکسی ، خواه در بستر یک میهمانی خانوادگی، یا حتی در بستر شبکههای اجتماعی و کامنتهای کاربران، تفاوت چندانی نمیکند. انسانها جدل میکنند و گویا از مجادله دستاورد یا محصول مطلوبی میخواهند. اگر شما هم دست از جدلهای مکرر و زورآزماییهای متعارف گروهی برداشته اید و در مورد علت تکرار این وقایع به فکر فرو رفته اید، پس برای شما نیز جای طرح این سوال هست که واقعا اوضاع از چه قرار است؟
بدیهی است که لازمه شرکت در این مکالمات گروهی تعقیب اطلاعات به خصوصی است که خود به خود در ذهن انسان شکل نمیگیرند. مثل صحبت کردن در مورد یک بازی فوتبال. اگر بازی شب گذشته را ندیده باشید یا به قول بنده اطلاعات خاصی را “تعقیب” نکرده باشید، به تبع آن فرصت شرکت فعالانه در این مکالمات گروهی را نخواهید داشت. حضور فعال در مکالمات گروهی به ما ضرورت تعقیب وسواس گونه اطلاعات را تحمیل میکند. مهمترین ویژگی این مرحله صرف زمان به میزانی حائز توجه برای عقب نماندن از عرصه رقابت است.
اما در هر صورت تعقیب اطلاعات به تنهایی ثمر بخش نیست. برای ورود مسلحانه به یک مکالمه گروهی، نیاز به طراحی سازه ای منظم از ایدهها است که با داشتن میزان بالای قابلیت اقناع بتوان آن را به میدان گفت و گو عرضه کرد. هرچند میتوان راه ساده تری را در پیش گرفت و از “تحلیل” دیگران استفاده کرد. دیگران نیز طیف متنوعی از دوستان ، آشنایان و رسانههای رسمیو غیر رسمی را در بر میگیرند که به واسطه هوشمندی انسان در گزینش میتوانند راهگشای حضوری فعال در میدان مجادلات باشند. بدیهی است که هرچه ارتباطات گسترده تر باشد ، دایره دیگران نیز وسیع تر و تحلیل هم با تکیه بر گزینش مناسب، احتمالا قدرتمند تر میشود. با این حال ما خریدار تحلیلهای خاصی هستیم. مانند سلیقه مان در انتخاب مدل ، رنگ و شکل لباس، تحلیلهایی که انتخاب میکنیم هم سبک و سیاق خاصی دارند.
در بخش سوم چرخه برای دفاع از تحلیل خود، به دیگری ، یافتهها و تحلیل او با توجه به میزان امکانات (از جمله هم اندیشان حاضر در جلسه!) میتازیم. “بهترین دفاع حمله است” ، ظاهرا دیگری پذیرنده تحلیل ما نیست و قصد به کرسی نشاندن تحلیل معیوب خود را دارد ، پس لیاقت عتاب را دارد. البته برخورد تند این روزها میان ما مبدل به متداول ترین شیوه مکالمات گروهی شده است. در این مرحله هوشمندی افراد بیشترین تاثیر را در پیروزی از میدان پرخاش برجای میگذارد.
مثلا اینکه شخص ظرافتهای فضای گروه را درک کند و بداند که چه شیوه و چه اندازه از پرخاش مورد پذیرش سایرین است، در میزان و مدت پیروزی او تاثیر گذار خواهد بود. بگذارید در مورد مفهوم پرخاش در اینجا کمی واضح تر صحبت کنیم. این مفهوم الزاما تنها نماینده رفتار شخصی عصبانی نیست که با صدای بلند حرف میزند و بر روی میز میکوبد ، یا صرفا معرف رفتار شخصی نیست که مخاطبش را تحقیر و یا به وی توهین میکند. بلکه نماینده رفتارهایی جزئی نیز هست که در نگاه اول غیر مهم به نظر میرسند. مثل لبخندی تلخ و طعنه آمیز که بدون ادای کلمات احساسات ناخوشایند را روانه حریف میکند. یا مواجهههای غیر کلامی دیگری مانند لم دادن غیر محترمانه روی صندلی که به حریف گوشزد میکند : «ریز میبینمت!» در واقع پرخاش نبردی خفیف اما همه جانبه برای پیروزی در گروه با تکیه بر همه امکانات است.
اما حقیقتی تلخ پشتوانه این پیروزیهای موقتی است. در بلند مدت طرفین جدال عمدتا ناکامند و نهایتا با خستگی یا تغییر موضوع یا تغییر گروه یا حتی سکوت به جدل بی پایانشان، پایان میدهند. برای رسیدن به قلمرو دیگری نقشه میکشند و اندک اندک آرزوی کشف گروهی از افراد را در سر میپرورانند که تحلیلهایی متناقض با تحلیلهای ایشان نداشته باشند. اما چون یافتن گروه افراد از هرجهت یکدست ، تقریبا غیر ممکن است و همچنین چون رفتار عتاب آلود درسطح کلان اعضای جامعه شیوع یافته، ناکامی پشت ناکامی در ذهن همه افراد تلنبار میشود. با تاسف در چرخه تعقیب، تحلیل و پرخاش کمابیش همه به یک اندازه بازنده ایم.
“ تعقیب اطلاعات به تنهایی ثمر بخش نیست. برای ورود مسلحانه به یک مکالمه گروهی، نیاز به طراحی سازه ای منظم از ایدهها است که با داشتن میزان بالای قابلیت اقناع بتوان آن را به میدان گفت و گو عرضه کرد. هرچند میتوان راه ساده تری را در پیش گرفت و از “تحلیل” دیگران استفاده کرد. دیگران نیز طیف متنوعی از دوستان ، آشنایان و رسانههای رسمیو غیر رسمی را در بر میگیرند که به واسطه هوشمندی انسان در گزینش میتوانند راهگشای حضوری فعال در میدان مجادلات باشند. بدیهی است که هرچه ارتباطات گسترده تر باشد ، دایره دیگران نیز وسیع تر و تحلیل هم با تکیه بر گزینش مناسب، احتمالا قدرتمند تر میشود. با این حال ما خریدار تحلیلهای خاصی هستیم. مانند سلیقه مان در انتخاب مدل ، رنگ و شکل لباس، تحلیلهایی که انتخاب میکنیم هم سبک و سیاق خاصی دارند. “
اما چرا شیوه و منش رفتار گروهی عمده ما به چرخه تعقیب ، تحلیل و پرخاش رسیده است؟ ممکن است هرکدام از ما انگشت اشاره خود را به سوی دیگری نشانه بگیریم و او را آغاز کننده این بازی ناجوانمردانه بدانیم که با تعقیب اطلاعات غلط دست به تحلیلهای ناروا زده و هرلحظه آن را به شیوههایی نامناسب بر ما تحمیل میکند. اما این توجیه خوبی برای مقابله به مثل از جانب ما نیست چرا که ما نیز با رفتاری مشابه عملا وارد ماجرای عبثی شده ایم که پایه ناهنجاری در تعاملات اجتماعی است. نقطه آغاز چرخه ناکامی مهم نیست، مهم این است که شیوه ناصحیح ادامه پیدا نکند.
3 : درحالی که با قاشق چای خوری شکر را در استکانم حل میکنم ، متوجه نگاه خیره شخصی که مقابلم نشسته میشوم که با لبخند و زبان بی زبانی انگار میگوید : «چطور خسته نمیشوند؟» در این مدت کوتاه مناظره به شدت بالا گرفته است و کنایهها جای خود را به صراحت داده اند. چند جرعه بیشتر از چای ننوشیده ام که زنگ میخورد و مناظره میز صبحانه بی آنکه نتیجه رضایت بخشی برای طرفین داشته باشد متوقف میشود. هنگام برخاستن از پشت میز ایده ای را برای طرح در کلاس درس پروراندم : چرخه دانش، تعامل و گفتوگو.
سیدمحمد زرهانی پژوهشگر در حوزههای انسانشناسی، جامعهشناسی و … است و مطالب او در سایت باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.
عالی بود