آل مظفر

بررسی مشروعیت دینی آل مظفر

| پس از فرونشستن گرد و خاک مغولان و روی کار آمدن ایلخانان، ایران به ثباتی به نسبت طولانی رسید. اما این ثبات با مرگ ابوسعید ایلخان پایان یافت و دوره‌ای از فترت و بحران در ایران آغاز شد. در این دوره، قدرت مرکزی از میان رفت و دولت‌های محلّی و کوچک ایجاد شد که سلسله آل مظفر از این خاندان‌هاست. مژگان صادقی فرد دانشجوی دکترای تاریخ ایران بعد از اسلام در مقاله زیر که در پیشینه منتشر شده، سعی کرده مشروعیت این خاندان را بررسی کند.

مقدمه

حکومت آلمظفر در طیسال‌­های ۷۹۵-۷۱۳ق، بر بخشی از قلمرو برجای مانده از ایلخانان (یزد، کرمان، فارس و بخشهای زیادی از عراق عجم) حکومت کردند. مسئله این تحقیق، شناسایی مبنای دینی مشروعیت‌زا برای این حکومت و چرایی انتخاب مبنای دینی و چگونگی کارکرد آن برای تثبیت و مقبولیت خاندان آل مظفر برای حکمرانی است. عمدتا، محور این مبحث بر این پایه بوده تا نشان دهد حاکم بر چه مبنایی حق حاکمیت و اعمال قدرت سیاسی را پیدا کرده و مردم با چه مجوزی این حق را پذیرفته‌اند. این موضوع از این جهت مهم است که اصولا بقا و استمرار و نیز تحکیم پایه‌ها و بنیان‌های حکومتی بستگی به کیفیت و میزان مشروعیت و مقبولیت آن حکومت داشته است. به علت کمبود منابع درباره اندیشه سیاسی عهد آل مظفر به عنوان یک حکومت محلی، به ناچار بیشتر از رفتار سیاسی حاکمان مظفری به اندیشه سیاسی آنان پی برده شده است. روش این تحقیق تاریخی و به شیوه توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات در آن حوزه با مطالعات کتابخانه‌ای انجام گرفته است.

معنای لغوی مشروعیت[۱](Legitimacy )

مشروعیت واژه­ای عربی از ماده«شرع»به معنای«راه روشن و درست» می باشد. شریعت به معنی«راه آشکار خدا بر بندگان»  و «راه روشن و راست خداوند» است. شرعی یعنی آنچه مطابق احکام و فرامین الهی باشد[۲]. مشروعیت در فارسی مصدر صناعی و از کلمه مشروع است. در ادبیات سیاسی واژه حقانیت(Right fullness)، نزدیک‌ترین و مناسب‌ترین لغت برای معنای خاص مشروعیت است[۳]. چنانچه دیوید بیتهام نیز مشروعیت را حقانیت قدرت معرفی می نماید[۴].

در معنای اصطلاحی مشروعیت یعنی توجیه عقلی اعمال قدرت حاکم و این که حاکم برای اعمال قدرت خود چه مجوزی دارد؟ به عبارت دیگر متضمن توانایی نظام سیاسی در ایجاد و حفظ این اعتقاد است که نهادهای سیاسی موجود مناسب‌ترین نهادها برای جامعه هستند[۵]. پژوهشگران برای مبانی مشروعیت حکومتها عوامل متعددی چون: قهر و غلبه،سنت (وراثت؛ خون و نژاد؛ شیخوخیت)،فره (کاریزمای شخصیتی)، منشأ الهی، مشروعیت دینی را مطرح و مورد بررسی قرار داده­‌اند[۶].در این مقاله تلاش خواهد شد ضمن معرفی کوتاه حکومت آل مظفر، بنیان های مشروعیت یابی این خاندان برای تحقق و استمرار حکومت مورد بررسی قرار گیرد

مشروعیت دینی

به نظر می‌­رسد در میان حکومت‎­های محلی ایران در قرن هشتم حکومت آل مظفر بیش از همه بر مفاهیم دینی برای کسب مشروعیت تاکید داشت. از سلاطین این سلسله، امیر محمد مظفری، در اجرای احکام دینی تلاش بسیار می نمود. محمود کتبی او را «شهریاری سائس و دین‌دار» معرفی می‌­کند که «در تقویت دین و تنظیم شرع سید­المرسلین و تربیت علما و رعایت رعایا فکری متین و رأی رزین داشت»[۷].

امیر محمد قبل از توبه معروف­اش در چهل سالگی، آنقدر عابد و زاهد شد که همه را به ستوه آورد. وی از دارالحکومه یزد تا مسجد جامع برای ادای نماز جمعه پیاده راه را می­‌پیمود[۸].صاحب مواهب الهی در خصوص این جنبه از اعمال او این چنین می نویسد: «های و هوی مستانه به تکبیر خداپرستانه مبدل شد و گلبانگ می­خواران به دعای دینداران عوض یافت…هر که دست در محرمات می­زد پا به پای در حد منکرات می­‌نهاد بی‌حد ادب می­‌یافت»[۹].

مهم‌ترین اقدام دینی امیر محمد و پسرش شاه شجاع برای کسب مشروعیت فرمانروایی و استحکام امور سلطنت ارتباط با بازمانده خلافت عباسی در مصر بود. علاوه بر این چون داعیه سلطنت ایران را داشت و می­‌خواست عراق و آذربایجان را هم مسخر کند؛ محمد ایلچی را به عنوان قاصد فرستاد تا از «ابوبکر المعتضد بالله المستعصمی»[۱۰] خلیفه عباسی مصر به عنوان این که از احفاد مستعصم آخرین خلیفه عباسی است اجازه حاصل کند.ابوبکر عباسی وکیلی از طرف خود به ایران فرستاد که در موقع محاصره اصفهان به امیر­محمد رسید و در قریه “ماروانان” از او بیعت گرفت و از این تاریخ نیابت خلافت را به امیر محمد رسید. امیر محمد نیز نام خلیفه را در خطبه و سکه وارد کرد.[۱۱]

همین بیعت او سبب شد که امیر محمد را «موعود بالمائه السابعه» گفته­‌اند[۱۲]وی حدیثی را مبنای دعوی خود قرار می‌­دهد که محمود کتبی صاحب تاریخ آل­مظفر آن را از غرائب معجزات نبوی ذکر می‌­کند[۱۳]. صاحب مواهب الهی نیز عنوان «مجدد مراسم الشریعه الغراء» را برای امیر محمد به کار می‌برد[۱۴]. بهترین تفسیر بیعت امیر با خلیفه عباسی مصر را عبدالرزاق سمرقندی ارائه می­دهد. وی می­نویسد: «جناب مبارزی چون می­خواست قواعد حکومت را استحکام دهد، اندیشه بیعت بنی­عباس در ضمیر او جایگیر شد»[۱۵].

پس از امیر مبارزالدین محمد، فرزند او شاه شجاع، نیز با همه آزاداندیشی در قلمرو اندیشه­­‌های مذهبی، سرانجام همچون پدر با بازمانده خلافت عباسی در مصر بیعت کرد تا حکومت خود را از نظر سیاسی-مذهبی مشروع سازد. شاه شجاع در ۷۷۰ ق با «المتوکل علی الله محمد بن ابی‌بکر العباسی» بیعت کرد[۱۶].

برخی از رفتارهای امرای مظفری نیز تداعی رفتارها و اقدامات فرمانروایان غزنوی و سلجوقی است که اقدامات خود را لباس دین و حمایت می پوشاندند. از جمله هنگامی که امیر محمد تصمیم گرفت در سرکوبی طوایف جرماء و اوغان ساکن کرمان که اغلب بر ضد او عصیان میکردند عنوان کرد که آن جماعت بر سنت مغول به بت تعظیم می نماید. از علما و فقهای کرمان حکم تکفیر آنان را گرفت و جنگ با ایشان را جهاد و غزا جلوه داد؛ از این رو او را “شاه غازی و امیر مبارزالدین و الدنیا” لقب دادند. خواجه حافظ شیرازی نیز در یکی از اشعارش او را «شاه غازی» خطاب میکند.

«شاه غازی خسرو گیتی­ستان آن که از شمشیر او خون می‌­چکید»(حافظ، ۱۳۸۵: ۴۰۳-۴۰۲)

یا هنگامی که امیر محمد، پس از تصرف شیراز، رقیبش شاه شیخ ابوالاسحاق آخرین فرمانروای آل اینجو را به اسارت گرفت، او را به فرزندان حاجی سیدضراب سپرد تا آنان  او را در ازای قتل پدر خود به قصاص برسانند. وی بهانه قتل او را این عنوان کرد که او کشنده یک سید (حاجی سیدضراب) بوده است(سمرقندی، ۱۳۸۳ : ۱/  ۳۰۸).

برخی از رفتارهای امرای مظفری برای کسب مقبولیت در میان رعایایش و کسب مشروعیت دینی تمسک به رفتارهای متشرعانه و دینمدارانه بود. به نوشته منابع در آن روزها شهرت یافته بود که یک تار موی پیامبر اکرم (ص)، نزد خاندان مرتضی اعظم سید شمس ­الدین علی بمی است. امیر مبارزالدین در ۷۵۴ق قبل از رفتن به سمت شیراز و فتح آن جا به بم رفت تا آن را بدست بیاورد. سید شمس­الدین علی نیز مدعی شد که حضرت پیامبر (ص) در خواب امر کردند که “موی محمد به محمد مظفر ده”. در ادامه گزارش گفته شده که امیر محمد مظفری نیز املاک بسیار بر فرزندان مرتضی علی بمی وقف کرد[۱۷].

امیر محمد بعد پس از آن و پس از تسلط بر فارس، به احترام و تشویق زهاد و فقها و متشرعین پرداخت. مردم را وادار به شنیدن حدیث و تفسیر و فقه می­‌کرد. خم و سبو می شکست، در میخانه می بست و در خانه زهد و ریا می­گشود. در امر به معروف و نهی از منکر مبالغه می­‌کرد[۱۸].حتی پسرش شاه شجاع به صورت طنز درباره پدر می گوید:

“در مجلس دهر ساز مستی پست است 

نه چنگ به قانون و نه دف بر دست است                     

رندان همه ترک می پرستی کردند    

جز محتسب شهر که بی می مست است»[۱۹]

 این اقدامات امیر محمد همچون خم شکستن و بیعت با بازماندگان خلافت عباسی و … در جهت کسب مشروعیت دینی و مقبولیت عامه، طبع ظریف شاعران آن دوره نظیر حافظ و عبید زاکانی را هم آزرده ساخت. چنانچه عبید در منظومه موش و گربه نسبت به اقدامات اظهار بیزاری می­‌نماید[۲۰].

خواجه حافظ نیز از امیرمحمد بنابر آنچه از اشعار او به کنایه و اشاره بر می­آید کراهت بسیار داشته است. امیر محمد را رواج دهنده­ی بازار ریا و خرافات می­شمرده است. منظور حافظ از محتسب در غزل­‌هایش، به احتمال فراوان امیر محمد است. از جمله در غزلی که در ۷۵۸ یا ۷۵۹ ق سروده شده یعنی اندکی پس از کشته شدن دوست و ولی نعمت خود شاه شیخ ابواسحق توسط امیر محمد، از رویدادهای گوناگون و خونریزی و فتنه و فساد شکایت می کند[۲۱].

این‌گونه رفتارها در مورد دیگر فرمانروایان مظفری نیز گزارش شده است. از جمله: سلطان احمد مظفری برای شکست رقیبش سلطان بایزید نذر کرد و به قرآن کریم تفال زد[۲۲]. شاه­ شجاع نیز دستور داده بود که مرقدش در مکه ساخته شود[۲۳]. گفته شده در یکی از جنگ­ها قبل از رویارویی با دشمن ناگاه علمی به تحفه از جانب شهر مدینه برای شاهشجاع آورده شد و او نیز «دست اعتصام بر آن زد و آن منازل که تاخیر واقع شده بود به یک منزل طی کرد»[۲۴].

 به گزارش یکی از منابع،شاه شجاع در عهدنامه‌ه­ای به امیر تیمور نوشت، ضمن استناد به آیات قرآن و یاد کردن از حضرت رسول(ص)، تمام فرزندانش را به امیر تیمور سپرد[۲۵]. در واپسین روزهای زندگی­‌اش نیز به ده حافظ قرآن دستور داد به صورت مدام برای وی آیات الهی را قرائت کنند و هر روز یک ختم کلام ­الله بر سر بالین وی به جا آورده شود[۲۶].

این گونه رفتارها در فعالیت‌های معماری آنها نیز قابل رویت است. امرای مظفری ساخت اماکن دینی مانند مساجد، مدارس، مقبره ها، خانقاه ها و گنبدها را وجه همت خود قرار داده بودند. مسجد جامع کرمان از یادگارهای این دوره است که امیر مبارزالدین محمد در سال ۷۵۰ ق دستور ساخت آن را صادر کرد[۲۷]. عمادالدین احمد برادر شاه شجاع هم مسجد پامنار را در ۷۹۳ ق ساخت. علاوه بر کرمان در یزد نیز مساجدی به دستور سلاطین آل مظفر ساخته شد[۲۸].

ملازمت با علما از دیگر رفتارهای امرای مظفری در این راستا بود. چنانکه امیرمحمد در میبد ملازمت مجلس علماء و فضلاء اختیار کرد.  مولانا عضد الدین ایجی از جمله علمای بزرگ عصر است که امیر محمد نسبت به وی احترام بسیار بهجا آورده و مواجب جهت مصارف او و ملازمانش در نظر گرفت. معروف است در مدت مختصری که مولانا عضد الدین مقیم اردوی امیرمحمد بود، شاه شجاع، شرح «مختصر الاصول ابن حاجب» از تألیفات مهم و معروف قاضی عضد است، نزد او آموخت.  علاوه بر این موارد تمامی حاکمان آلمظفر مرید محمد شاه پسر تقی الدین دادا محمد بودند و نیز مجلس وعظ مولانا عزالدین ابراهیم فیروزانی که در ۷۹۸ ق در یزد وفات یافته حاضر میشدند.  شاه منصور مظفری نیز پس از استقرار بر تخت سلطنت در شیراز، دستور داد تا مواجب روزانه برای سادات و علما را صد تومان قرار دهند. حاکمان مظفری با استفاده از مفاهیم دینی درصدد حفظ، تداوم و مشروع جلوه دادن قدرت خویش بودند.

حاکمان آل مظفر هر چند به اندیشه ایرانشهری به عنوان یکی از عناصر مشروعیت­زای حکومت­شان، بی­نظر نبودند اما دین را به عنوان مهم­ترین بنیان مشروعیت­‌بخش حاکمیت­شان قرار دادند. اعمال به ظاهر زاهدانه امیرمبارزالدین و سایر امرای آل مظفر، در راه کسب مشروعیت دینی و جلب نظر عامه مردم بود. وسیله­ای برای جاه­طلبی­های خویش قرار دادند. یکی از مهم­ترین مبانی مشروعیت حکومت آل­مظفر دست بیعت دادن به بازماندگان خاندان خلافت عباسی در مصر بود. امرای مظفری برای استحکام قدرت حکومت­شان و فتح سراسر ایران در اندیشه بیعت با خلفای عباسی افتادند.

منابع:

– بیتهام، دیوید(۱۳۸۲)، مشروع سازی قدرت، ترجمه محمد عابدی اردکانی، یزد: دانشگاه یزد.

– سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق(۱۳۸۳)، مطلع السعدین و مجمع البحرین، محقق و مصحح عبدالحسین نوایی،ج ۱ و ۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

– سیاح، احمد(۱۳۷۵)، فرهنگ جامع عربی-فارسی، تهران: کتابفروشی اسلام.

– شجاعی زند، علیرضا(۱۳۷۶)، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین (بررسی جامعه شناسی مناسبات دین و دولت ایران اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان.

-عبید زاکانی(۱۳۴۳)،کلیات عبید زاکانی(قصاید، غزلیات، قطعات، رباعیات و مثنویات)،تهران: کتابفروشی زوار.

-غنی، قاسم(۱۳۵۰)، تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم،تهران:  کتابفروشی زوار.

– کاتب، احمد بن حسین بن علی(۱۳۴۵)، تاریخ جدید یزد. به کوشش ایرج افشار،تهران: امیرکبیر.

– کتبی، محمود(۱۳۶۴)،تاریخ آل مظفر، محقق و مصحح عبدالحسین نوایی،تهران، امیرکبیر.

– مستوفی بافقی، محمد مفید(۱۳۸۵)، جامع مفیدی، محقق و مصحح ایرج افشار. ج۱ و۲و ۳، تهران: اساطیر.

– معلم یزدی، معین الدین بن جلال الدین(۱۳۲۶)، تصحیح و مقدمه سعید نفیسی، تهران: اقبال.

– میرخواند، محمد بن سید برهان الدین خواندشاه(۱۳۳۹)، روضه الصفا فی سیره الانبیا و الملوک و الخلفا، تهران: خیام.

 

– وینست، اندرو(۱۳۷۶)، نظریه های دولت، ترجمه حسین بشیریه، تهران: نشر نی، تهران.

– هیوود، اندرو(۱۳۸۷)، مفاهیم کلیدی در علم سیاست، ترجمان حسن سعید کلامی و عباس کاروان، تهران: نشر علمی و فرهنگی.

-یزدی،شرف­الدین(۱۳۳۶)،ظفرنامه،تصحیح­واهتمام­محمدعباسی،تهران:امیرکبیر.

 


[۱]واژه مشروعیت (Legitimacy) از ریشه لاتین legitimate و از کلمه یونانی legitimus گرفته شده است و با کلمات legislation (قانونگذاری) و legislator (قانونگذار) هم ریشه است. اندرو وینسنت(۱۳۷۶)، نظریه­های دولت، ترجمه حسین بشیریه،تهران:نشر نی، چاپ ششم، ص ۶۷؛ مشروعیت در لغت به معنای «قانونی بودن» و«مطابق با قانون» و «حقانیت» آمده است. اندرو هیوود(۱۳۸۷)، مفاهیم کلیدی در علم سیاست، ترجمان حسن سعیدی و عباس کاروان، تهران: نشر علمی و فرهنگی، ص ۳۶٫

[۲] احمد سیاح (۱۳۷۵)، فرهنگ جامع عربی  فارسی، تهران: کتابفروشی اسلام،ص ۷۸۸٫

[۳] محمدرضا حاتمی (۱۳۸۹)، مبانی مشروعیت حکومت در اندیشه سیاسی شیعه،تهران: انتشارات علوم و فنون رازی، ص ۳۲٫

[۴] دیوید بیتهام (۱۳۸۲)، مشروع سازی قدرت، ترجمه محمد عابدی اردکانی، یزد:دانشگاه یزد،ص ۴۳؛عبدالحمید ابوالمحمد(۱۳۷۶)، مبانی سیاست، تهران:نشرتوس، ص ۲۴۴٫

[۵] وینسنت، ص ۶۷؛ محمد جواد لاریجانی(۱۳۷۳).

[۶] علیرضا شجاعی زند(۱۳۷۶)، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین (بررسی جامعه شناسی مناسبات دین و دولت ایران اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان؛ حاتمی، همان.

[۷] کتبی،همان، ۳۴٫

[۸] همان،ص۴۱٫

[۹] معلم یزدی،همان،صص۱۰۶-۱۰۵٫

[۱۰] المعتضد­بالله ابوالفتح ابوبکر از ۷۵۳ تا ۷۶۳ ق عنوان خلافت داشت. پس از فتح بغداد بدست هلاکوخان و قتل آخرین خلیفه عباسی در بغداد، احمد بن الظاهر بامرالله که در زندان بود به مصر گریخت و در ۱۳ رجب ۶۵۹ ، بیبرس از ممالک مصر با او بیعت کرد و از آن پس دوره خلفای عباسی در مصر آغاز شد.

[۱۱] کتبی،همان،ص۶۷٫

[۱۲] جعفری،همان،ص۵۳٫

[۱۳] همان.

[۱۴] معلم یزدی،همان، ص۱۱٫

[۱۵] سمرقندی، همان،ج۱، ص۳۰۳٫

[۱۶] کتبی،همان، ص۹۶٫

[۱۷] کتبی،همان،ص۶۰؛ محمد میرک بن مسعود(۱۳۸۵)، ریاض الفردوس، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات محمد افشار،ص۳۷۹٫

[۱۸] قاسم غنی(۱۳۵۰)،تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم، تهران: کتابفروشی زوار،ص ۱۸۰٫

[۱۹] قزوینی،همان،ص۱۹۳٫

[۲۰] عبید زاکانی( ۱۳۴۳)، کلیات عبید زاکانی، مصحح عباس اقبال، تهران: زوار،  صص ۳۵-۳۴٫

[۲۱] حافظ، همان،ص۱۱۶٫

[۲۲] خواندمیر،همان،ج۳،ص۳۲۰٫

[۲۳] کتبی،همان،ص۹۶٫

[۲۴] همان،صص۹۴-۹۳٫

[۲۵] یزدی،همان،ج۱، صص۳۱۱-۳۱۰٫

[۲۶] کتبی، همان،ص۱۱۲؛ میرخواند(۱۳۸۰)،همان،ج۴،ص ۳۵۴۶٫

[۲۷] کتبی،همان،صص۵۸-۵۷؛ مستوفی بافقی،همان،ج۱،ص۱۲۱

[۲۸] کاتب،همان،ص۴۸۴٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code