مجله تایم

تحلیل یا تحمیل؟ تایم چه چیزی را نادیده می‌گیرد؟

سیاست و اقتصاد | سیاست | سیاست خارجی

| نویسنده تایم، به طرزی مبتدیانه، اساسی‌ترین پرسش فکر غربی پیرامون علت دشمنی مردم ایران با آمریکا را، به مسئله‌ای روانشناسانه تغییر داده است.

فارغ از مواجهه‌ی عامه‌پسندانه‌ی بخشی از مردم و حتی برخی از نخبگان ایران با مطلب اخیر تایم، که وجهی از نمودش در کامنت‌های زیر پست اینستاگرامی این مجله‌، هویدا شد، آنچه مهم‌تر جلوه می‌کند، «بازنمایی» این مطلب در فضای بین‌المللی است. بازنمایی‌ها اما همیشه دارای کارکردی دوگانه‌اند، یا حقیقت را بی کم‌وکاست بیان می‌کنند، یا چنان دستخوش تغییرش می‌کنند که واژگون شود.

برای فهم بهترِ بازنمایی صورت گرفته از رهبر ایران، پرسش اولیه در مواجهه‌ با این مطلب، باید حول خاستگاه ذهن ادوارد فلسنتال، سردبیر یهودی مجله، مطرح شود. با توجه به تحولات بی‌سابقه‌ی ماه اخیر در خاورمیانه نظیر شکست نتانیاهو در انتخابات، عملیات زمینی و هوایی یمن علیه عربستان، بیعت علنی حوثی‌ها و حزب‌الله با رهبر انقلاب، سفر ناگهانی ظریف در حاشیه نشست G7 و…، طبیعی به نظر می‌رسد که افکار عمومی غرب، بیش از پیش درگیر مسائل خاورمیانه به طور عام و ایران به طور خاص شود. از آنجایی که لفظ ایران در اخبار، بماهو ایران، استعاره‌ای بی‌مصداق جلوه می‌کند، رسانه‌ها، هرطور که بخواهند این استعاره را به سرچشمه‌های گوناگونی متصل می‌کنند، به طور مثال برای آن تینیجر آمریکایی که در لابلای توییت‌هایش با عکس آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان صفحه‌ی اول مجله تایم مواجه می‌شود، تصویرش از ایران، به فرد در آن عکس محدود می‌شود، و این «محدودیت استعاری» شاید مهم‌ترین کاری است که رسانه‌ها به‌خصوص در بخش سیاست بین‌المللشان انجام می‌دهند.

این محدودیت اما، صرفا فرمی نیست، چرا که در گام بعدی به ارائه‌ی محتوایی منجر خواهد شد که فارغ از سنخ بازنمایی‌اش(حقیقت یا دروغ)، برای مای ساکن خاورمیانه اهمیت دارد؛ از چه جهت؟ از این سو که سرنوشت زندگی در خاورمیانه، از دوران استعمار به خواست مردم غیرخاورمیانه‌ای، رقم خورده است، مطالبه‌ای که برساخته‌ی بازنمایی‌های صاحبان قدرت و رسانه در غرب بوده است. این غیریت طمّاع، تمنای رسیدن به هویتی مستقل در خاورمیانه را، به خواستی بسیار پر هزینه تبدیل کرده است و دقیقا در همین نقطه‌ است که بازنمایی رهبر ایران برای افکار عمومی جهان، بر تکاپوی هویت‌طلبی ما، اثر خواهد گذاشت و یا به عبارت دیگر می‌توان اینطور گفت که ما ساکنین خاورمیانه، طعم واقعی استقلال را زمانی خواهیم چشید که فکر «دیگری» جواز تعیین سرنوشت ما را صادر نکند. با این تفاصیل شاید بشود تا حدودی، به جغرافیای ذهن آن حقوق خوانده‌ی دانشگاه هاروارد پیرامون انتخاب صفحه‌ی اول مجله‌اش رسید.

 

ما ساکنین خاورمیانه، طعم واقعی استقلال را زمانی خواهیم چشید که فکر «دیگری» جواز تعیین سرنوشت ما را صادر نکند. با این تفاصیل شاید بشود تا حدودی، به جغرافیای ذهن آن حقوق خوانده‌ی دانشگاه هاروارد پیرامون انتخاب صفحه‌ی اول مجله‌اش رسید.

 

حال که اهمیتِ روی جلد رفتن عکس آیت‌الله خامنه‌ای آشکار شد، جزئیاتی که نویسنده‌ی مطلب «جنگ آیت‌الله» ارائه می‌دهد، قابل بررسی است. کریم سجادپور که این‌روزها در توییتر به دلیل حمایتش از تشدید تحریم‌ها علیه ایران، به شدت مذمت می‌شود، در مطلب اخیرش  سعی کرده تا از جنبه‌هایی گوناگون، به بررسی شخصیت و عملکرد رهبر ایران بپردازد. وی به طرزی مبتدیانه، اساسی‌ترین پرسش فکر غربی پیرامون علت دشمنی مردم ایران با آمریکا را، به مسئله‌ای روانشناسانه تغییر داده است. او همواره به دنبال جا انداختن این ادبیات است که  دشمنی ایران، یک مسئله‌‌ی کاملا شخصی است و ریشه در  شکنجه‌‌های آیت‌الله خامنه‌ای توسط ساواک دارد؛ ادعایی که بیانگر ناتوانی نویسنده در فهم مفاهیمی چون «ایدئولوژی» و «تاریخ‌مندی» است. تاریخ دشمنی نخبگان وطن‌پرست ایران با آمریکا، دقیقا از زمان دخالت علنی دولت آمریکا در کودتای ٢٨ مرداد شروع، و با قوت گیری مجدد حزب توده، و جا افتادن ادبیات چپ در سنت روشنفکری، تبدیل به بخشی از هویت تاریخی روشنفکران ایرانی شده است. ادبیاتی که علاوه بر روشنفکران، توسط حرکت‌های مذهبی و به خصوص حرکت امام خمینی از سال ١٣۴٢ و با سخنرانی علیه کاپیتولاسیون، در میان بخش سنتی جامعه نیز فراگیر شد، تا جامعه‌ی سیاسیِ(طبقه متوسط مدرن و سنتی) ایران قبل از ۵٧ را سراسر ضدآمریکایی کند.

 

کریم سجادپور که این‌روزها در توییتر به دلیل حمایتش از تشدید تحریم‌ها علیه ایران، به شدت مذمت می‌شود، در مطلب اخیرش  سعی کرده تا از جنبه‌هایی گوناگون، به بررسی شخصیت و عملکرد رهبر ایران بپردازد. وی به طرزی مبتدیانه، اساسی‌ترین پرسش فکر غربی پیرامون علت دشمنی مردم ایران با آمریکا را، به مسئله‌ای روانشناسانه تغییر داده است. او همواره به دنبال جا انداختن این ادبیات است که  دشمنی ایران، یک مسئله‌‌ی کاملا شخصی است و ریشه در  شکنجه‌‌های آیت‌الله خامنه‌ای توسط ساواک دارد.

 

زایش انقلاب اسلامی را در  ایران نمی‌توان بدون فهم ایدئولوژی حاکم در آن زمان فهمید. ایدئولوژی انقلابی آن زمان دو وجه داشت، وجه ایجابی‌اش که در راستای شعارهایی چون صدور انقلاب مطرح می‌شد و وجه سلبی‌اش که نطفه‌اش در طول ٢۵ سال دشمنی با آمریکا بسته شده بود و مهم‌ترین جلوه‌‌اش تسخیر سفارت آمریکا بود.

روند دشمنی با آمریکا در میان جامعه‌ی سیاسی پس از دهه ۶٠  از جنبه‌ی تاریخی به دو دلیل، بسیار کند، سمبلیک و توخالی شد: جایگزینی ادبیات لیبرال به جای ادبیات چپ در میان روشنفکران و سرگرم قدرت شدن جریان مذهبی. این دشمنی اما از جهت ایدئولوژیک همواره به عنوان ادبیاتی زنده و پویا در فضای فرهنگی و سیاسی کشور مطرح بود. علت اصلی این پویایی را بیشتر  باید در انتقال این میراث ایدئولوژیک به نسل‌های جوان‌تر دهه شصتی و هفتادی، توسط رهبر انقلاب به عنوان مهم‌ترین و اثرگذار‌ترین مبشر ایدئولوژی انقلابی جستجو کرد. اما نکته‌ی بسیار مهم  این است که اگر در روزگار دهه شصت دشمنی آمریکا، وجه سلبی ایدئولوژی انقلابی را شامل می‌شد، امروز این دشمنی به وجه ایجابی‌اش بر‌می‌گردد. اگر آن زمان مهم‌ترین جلوه‌ی دشمنی با آمریکا تسخیر سفارت چندهزارمتری آمریکا در تهران بود، امروز مهمترین وجهش گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران است. تفاوت دو مصداق مذکور، این گزاره را به ذهن متبادر می‌کند که اگر روزی آمریکا به دنبال براندازی نظام، با ابزار‌هایی چون کودتا، ترور و… بود، امروز به دنبال توافق با ایران، بر سر توقف نفوذ منطقه‌ای و استراتژیکش است.

این تفاوت درست در شرایطی خودش را نمایان می‌کند که غرب درگیرِ بحران، شاهد دیدن خاورمیانه‌ای است که مستقل‌تر از همیشه در جست‌وجوی هویت خویش است(حال به اعتراض یا مدارا). از شواهد اینطور برداشت می‌شود که آن بحران و این استقلال‌طلبی، اگر وارونه روایت نشود، شرش گریبان‌گیر خود غرب خواهد شد. این حرف به معنای این نیست که غرب سراسر پیرو مکتب انقلاب اسلامی شود، اما زنگ خطر برای غرب آنجا است که افکار عمومی غرب، به همان انگاره‌ای برسد که فوکو از نزدیک لمسش کرد: «انقلاب اسلامی روح یک جهان بی‌روح است.» انگاره‌ای که اگرچه فوکو را مسلمان نکرد، اما متحول کرد و ادوارد فلسنتال دقیقا همین نکته را فهمیده که حقیقت را اینچنین وارونه می‌نمایاند.

1 نظر ثبت شده

  1. محمدصادق گفت:

    عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code