عدالتخواهی

شبح عدالت خواهی: عدالت خواهی راستینی وجود ندارد

| عدالت‌خواهی مانند کمونیسم شبح است و شبح را نمی‌توان کشت. شبح را نمی‌توان را به طور دقیق تشخیص داد و به چنگ آورد.

عدالت‌خواهی، نامی است که در روزهای گذشته بسیار می‌شنویم. مدافعان و مخالفان عدالت‌خواهی و دوقطب عدالت، تعریف دقیق و روشنی از عدالت و جریان حاضر ندارند. به نظر می‌رسد عدالت‌خواهی چندان به چنگ نمی‌آید تا عدالت‌خواهان و ناقدانش تعریفی برای آن بر گزیند. شبح عدالت‌خواهی از قیدهای تعریف می‌گریزد و فقط برای شناخت آن می‌توان به ردپاها و اثراتش رجوع کرد.

«شبحی در سرتاسر ایران در حال پرسه زدن است: شبح عدالت‌خواهی». شاید اگر شبح مارکس میان ما حاضر می‌شد و می‌خواست مانیفستی دیگر بنویسد، مطلع متن او این‌چنین آغاز می‌شد. این مانیفست خیالی برای عدالت‌خواهی به احتمال زیاد در پاسخ به عدالت‌خواهان و منتقدان عدالت‌خواهی فهمیده می‌شد (دقیقا با احتساب زمان آینده در گذشته) که از عدالت‌خواهی راستین و شکل اصولی آن می‌پرسیدند. برای پاسخ به این سوال، «شبح» را نباید از یاد برد.

اشباح شکل یکسانی ندارند و در هر دقیقه و مکانی به شکلی در می‌آیند. عدالت‌خواهی در زمانه ما، متافیزیکی از آن خود را می‌طلبد اما به نظر می‌رسد که قریب‌ترین فلسفه به آن، واسازی (شالوده‌شکنی) باشد. دریدا در متافیزیک حضور به سراغ هونتولوژی رفت که تلفظ بسیار نزدیکی با اونتولوژی (وجودشناسی) دارد. دریدا هنگامی به سراغ این واژه رفت که در جهان، مرگ کمونیسم اعلام شده و بلوک شرق از هم پاشیده بود و همه می‌گفتند که کمونیسم مرده است، اما دریدا زیرآب مرگ کمونیسم را زد و از اساس ارتباط آن با مارکس را منکر شد. ارجاع دریدا به مطلع مانیفست حزب کمونیست بود که مارکس و انگلس برای انترناسیونال آینده نوشته بودند: «شبحی کل اروپا را تسخیر می‌کند»  مدعای مارکس و انگلس این بود که تمام نیروهای ارتجاعی و مترقی، دشمن خود را کمونیسم معرفی می‌کنند اما کمونیسم هیچ جا حضور ندارد. کمونیسم شبح است و شبح را نمی‌توان کشت. شبح را نمی‌توان به طور دقیق تشخیص داد و به چنگ آورد.

 

همه می‌گفتند که کمونیسم مرده است، اما دریدا زیرآب مرگ کمونیسم را زد و از اساس ارتباط آن با مارکس را منکر شد. ارجاع دریدا به مطلع مانیفست حزب کمونیست بود که مارکس و انگلس برای انترناسیونال آینده نوشته بودند: «شبحی کل اروپا را تسخیر می‌کند»  مدعای مارکس و انگلس این بود که تمام نیروهای ارتجاعی و مترقی، دشمن خود را کمونیسم معرفی می‌کنند اما کمونیسم هیچ جا حضور ندارد.

 

به گفته دریدا، شبح هم مرئی است، هم نامرئی، هم پایداری است، هم ناپایداری. شبح را فقط از روی اثری که بر جای می‌گذارد، می‌توان شناخت. به تعبیر دریدا، منطق شبح‌ها همان منطق واسازی است. فقط از طریق سوگواری و اعلان مرگ است که شبح‌ها ظاهر می‌شوند. در تعیین رفتار عدالت‌خواهی، جایی که کنش‌ها وا می‌دهند، همان جا قلب تپنده عدالت‌خواهی است. کار خطایی است که به دنبال تجسم و تجسد شبح‌ها بود. پس از بازی رسانه‌ای برادران صدرالساداتی، منتقدان عدالت‌خواهی پای‌کوبان گفتند که عدالت‌خواهی مرده است، گویی که مرگ کمونیسم را اعلام کرده‌اند. اما این شبح کماکان بر فراز سر آنان در حال پرسه زدن بود و آنان خطا می‌پنداشتند. هم عدالت‌خواهان و هم منکران آن، در به در به دنبال به چنگ آوردن این شبح هستند. داعیان عدالت‌خواهی با تجسد شبح عدالت‌خواهی می‌خواهند شکل رسمی و صوری خود را بیابند و منتقدان آن می‌توانند با تجسم شبح، عدالت‌خواهی را در گوشه رینگی انداخته و زیر حمله‌های خود نابود کنند.

 

هم عدالت‌خواهان و هم منکران آن، در به در به دنبال به چنگ آوردن این شبح هستند. داعیان عدالت‌خواهی با تجسد شبح عدالت‌خواهی می‌خواهند شکل رسمی و صوری خود را بیابند و منتقدان آن می‌توانند با تجسم شبح، عدالت‌خواهی را در گوشه رینگی انداخته و زیر حمله‌های خود نابود کنند.

 

متافیزیک حضور به روایت دریدا تمهید دیگری برای این مساله در نظر می‌گیرد. شبح‌شناسی راه حل گریزناپذیر فلسفه سیاسی عدالت‌خواهی است. هونتولوژی یا شبح‌شناسی، تاریخ جداگانه‌ای دارد. دریدا بزرگ‌ترین منتقد متافیزیک حضور شناخته می‌شود و متافیزیک حضور یعنی تمام گفتارهای فلسفی و الهیاتی که وجود و حضور را به هم پیوند می‌زنند. به گفته دریدا شکل دقیق‌تر و کامل‌تری از وجود داشتن داریم که وجودِ مکمل‌هاست. وجودی که خود را ضمیمه آن چه حاضر است، می‌کند. دریدا می‌گفت که هر آن چه حضور یا وجود دارد، دارای ضمیمه و مکملی است که مثل شبح آن وجود را از جا به در می‌کند. با این تعبیر، شبح عدالت‌خواهی از جا در رفتگی‌هایی دارد و در همان دقایق می‌توان شبح را شناخت.

این شبح به سراغ عدالت‌ آموزشی می‌رود و یقه کسانی را می‌گیرد که مدرسه غیرانتفاعی ساخته‌اند. شبح عدالت‌خواهی در توئیتر، اینستاگرام، تلگرام، روزنامه‌ها، تلویزیون و… پرسه می‌زند تا به دنبال مکمل و ضمیمه خود بگردد. شبح‌شناسی شبح عدالت‌خواهی یا به تعبیر پرسش کنندگانِ چیستی عدالت‌شناسی راستین، در وجود مکمل‌ها نهفته است، همان ضمایمی که عدالت خواهی به سراغ آن می‌رود: ساده‌زیستی، اشرافیت، آموزش، جنسیت، استادیوم و… .

با استعانت از بحث دریدا، می‌توان مدعی شد که عدالت‌خواهی راستینی وجود ندارد. این شبح پرسه می‌زند و در دقایقی به شکلی در می‌آید و بعد از آن دوباره محو می‌شود. با فرض متافیزیک حضور دریدا، بسیار منطقی است که این شبح تسلیم گفتارهای الهیاتی و مراعات‌های سیاسی نشود. اگر دلواپسانی برای این شبح دغدغه اخلاق را مطرح کنند، سخت بر خطا هستند زیرا بر شبح حرجی نیست. این شبح به کالبد هر کسی می‌تواند وارد شود. شاید همانند کمونیسم روسی، به صورت ظاهری عدالت‌خواهی ایرانی هم دچار افول شود و بعضی از افراد مدعی شوند که عدالت‌خواهی هم تمام شده است، اما همان طور که کمونیسم رفت و کسانی ماندند که شرح‌های دیگری از مارکس و فرضیه کمونیسم را ارائه کنند، شارحان و فعالان عدالت‌خواهی هم به امکانات و لوازم دیگر شبح عدالت‌خواهی متوسل می‌شوند.

 

با استعانت از بحث دریدا، می‌توان مدعی شد که عدالت‌خواهی راستینی وجود ندارد. این شبح پرسه می‌زند و در دقایقی به شکلی در می‌آید و بعد از آن دوباره محو می‌شود.

 

اشکال کار شبح‌شناسی عدالت‌خواهی در ایران این است که گمان می‌شود که با پدیده‌ای مواجه هستیم که نهایتا ده سال عمر دارد. لحظه‌ای که ادعای شناخت شبح عدالت‌خواهی مطرح شود، همان لحظه شبح شکل جدیدی به خود می‌گیرد تا اسیر موافقان و مخالفان نشود. شبح عدالت‌خواهی همانند شبح کمونیسم توانایی آن را دارد که به وقتش از گفتار دریدایی نیز خارج شده و به تصویر دیگری بدل شود. شبح عدالت‌خواهی مانند هر شبح دیگری، بی‌هدفی  است که برای خود پرسه می‌زند. پدر هملت اولین شبحی است که در تاریخ مدرنیته ظاهر شد و اشباح بعدی به پیروی از او عمل می‌کنند. هملت در اولین مواجه‌اش با شبح پدر می‌گوید: «زمان از جا به در رفته است»  شبح عدالت‌خواهی مانند شبح پدر هملت از ارواح جهان سنت نیست و عدالت‌خواهی به همین ترتیب پروژه‌ای سنتی – دینی فهمیده نمی‌شود (هرچند لوازمی الهیاتی دارد و در یادداشت «دوقطبی‌ها مخل عدالت‌خواهی به مثابه دانش: لزوم تأسیس الهیات عدالت‌خواهی – 98/8/20، روزنامه فرهیختگان به آن پرداخته شده) در جهان مدرن که از جا کندگی زمان رخ داده، نباید با معیارهای سنتی و پیشین به دنبال شناخت و قضاوت عدالت‌خواهی بود.

 

منابع:
مارکس، کارل و فریدریش انگلس، مانیفست حزب کمونیست، ترجمه مسعود صابری، انتشارت طلایه پرسو، 1397
نجفی، صالح، خانه خالی، نشر لگا، 1398
Seongho Yoon, Empety Housese Haunted: Hauntology of Space in Kim Ki‌Duk’s 3‌iron

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code