مصرف گرایی در کشورهای پیشرفته؛ فقر در کشورهای جهان سوم
- نوشته شده : باشگاه اندیشه
- 14 آگوست 2018
- تعداد نظرات :0
جوامع پیشرفته را میتوان بیشترین مصرف کنندگان منابع و سرمایههای موجود برشمرد؛ منابع و سرمایههایی که در بسیاری موارد، در کشورهای جهان سوم تولید میشود و در کشورهای پیشرفته، مسرفانه مصرف میشود. برآوردها بیانگر آن است که این روند مصرف و البته تخریب منابع و سرمایههای طبیعی، نتیجه ای جز گسترش فقر در کشورهای فقیر ندارد.
جامعه ایالات متحده به عنوان پنجمین ثروتمند جهان، سهمی بیش از حق خود مصرف میکند. جامعه آمریکا در حالی که تنها شش درصد جمعیت جهان را به خود اختصاص داده، مصرف کننده سی درصد از منابع جهان است.
هم اکنون بیست درصد جمعیت جهان، مصرف کننده هفتاد درصد منابع معدنی جهان هستند که البته مالک هشتاد درصد سرمایه جهانند. این جمعیت عمدتاً به جوامع غربی و مصرفگرا و یا جوامع پیرو غرب اختصاص دارد که مهم ترین آنها عبارتند از ایالات متحده، کانادا، کشورهای اروپای غربی، عربستان سعودی، استرالیا و ژاپن. حقیقت تلخ آن است که بسیاری، به برخی باورهای نادرست عادت کردهاند؛ به طور مثال، گفته میشود که جهان با کمبود جهانی غذا رو به روست و این در حالی است که هم اکنون زمین تأمین کننده غلات کافی برای نیاز دو هزار و پانصد کالری برای هر یک از ساکنان خود است و این رقم، جدای از میوه و خشکبار است. در حالی که عمدتاً ابراز میشود که کشورهایی آسیایی، آفریقایی، آمریکای مرکزی و لاتین، جمعیتی بیش از حد معمول دارند، اما از این نکته غافلیم که تراکم جمعیت در این کشورها، بسیار کمتر از بریتانیا، ژاپن، آلمان و هلند است.همه اینها بیانگر آن است، آنچه که به کمبود منابع دامن زده است، توزیع ناعادلانه منابع به نفع اغنیاست و هر راه حلی باید در برگیرنده این مسأله باشد. حامیان مصرف گرایی در غرب مدعیاند که تنها راه برای حل فقر جهانی، همانا رشد اقتصادی در جهان است که راه اصلی آن خلق ثروت در این جوامع است.در حال حاضر جامعه آمریکا با در اختیار داشتن شش درصد جمعیت جهان، مصرف کننده سی درصد انرژی دنیاست. بیست درصد جمعیت جهان که طبقه ثروتمند و مصرف کننده جهان را به خود اختصاص دادهاند، مسئول تولید بیش از پنجاه درصد گازهای گلخانهای، نود درصد گازهای تخریب کننده لایه ازن و نود و شش درصد زبالههای رادیو اکتیویته هستند. در حالی که به ندرت پیش میآید که کشورهای فقیر جهان فاقد منابع کشاورزی باشند، اما این منابع به ندرت در راستای منافع آنهاست. عمده زمینهای حاصلخیز در کشورهای جهان سوم به کشت محصولاتی اختصاص مییابد که سود و مصرف آن به کشورهای مصرف کننده اختصاص مییابد. قهوه، چای، پنبه، تنباکو، شکر، سویا، کاکائو، موز و… تنها نمونههایی از این محصولاتند و به نحوی همگی با میراث استعمار در ارتباطند. کشاورزان و کارگرانی که به کشت این محصولات میپردازند، نظارت و اختیاری بر محصولات خود ندارند و دستمزد آنها چیزی جز فقر و گرسنگی نیست. از سوی دیگر شاهدیم که قیمتهای تجاری نیز در کنترل جوامع ثروتمند است که بازار کالا، موافقت نامههای تجاری، تعرفهها و… این قیمتها را شکل میدهند. تقریباً قریب به اتفاق کشورهای فقیر جهان به کشورهای ثروتمند جهان بدهکارند. از دهه هفتاد تاکنون نیز شاهد ترغیب این کشورها به قرض گرفتن هستیم. در این اثنا شاهد افزایش چشم گیر نرخ بهرهها هستیم . در چنین شرایطی است که افزایش روند مصرف در کشورهای ثروتمند، نتیجهای جز افزایش فقر در کشورهای فقیر ندارد. در این روند مصرف گرایی در جهان است که اگر پیش بینیها در خصوص افزایش جمعیت در سالهای آینده به وقوع بپیوندد و الگوهای رفتاری مردم نیز تغییر نیابد، نه علم و نه تکنولوژی، به هیچ وجه توان توقف روند بازگشت ناپذیر تخریب محیط زیست را ندارند و در این میان، شاهد تشدید فقر در جهان نیز خواهیم بود.