کرونا، اهمیت حاکمیت سیاسی را روشن تر کرد. گفتگو با دکتر رضا سیمبر

کرونا، اهمیت حاکمیت سیاسی را روشن تر کرد. گفتگو با دکتر رضا سیمبر

| در بحران کرونا تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، بسیار موثرتر است.

دکتر رضا سیمبر، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه گیلان، معتقد است در بحران کرونا تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، بسیار موثرتر است. مشروح این گفتگو را بخوانید:

 

  • یکی از مهمترین مباحث مطرح شده از زمان شیوع ویروس کرونا پیامدهای آن بر نظم جهانی است. در ابتدا بفرمایید که اصولا نظم جهانی مبتنی بر وستفالی تا کنون چه تغییراتی کرده است و آیا کرونا می‌تواند این نظم را تغییر دهد؟

معمولا در خصوص مباحث کرونا و دنیای پس از کرونا و تاثیراتی که کرونا در نظام بین المللی و روابط بین الملل و همچنین تفکرات راجع به روابط بین الملل خواهد داشت سوالات زیادی مطرح می‌شود؛ مثل اینکه نظم جهانی مبتنی بر دوران وستفالی چگونه جا به جا می‌شود، چگونه تغییر پیدا می‌کند، یا نظام حاکم جهانی که آمریکامحور است چگونه به پایان خودش نزدیک شده است و آیا اساسا به پایان خودش نزدیک شده است یا نه؟ آیا کرونا می‌تواند نظم جهانی را تغییر بدهد؟

در رابطه با سوال‌های شبیه به این من چند نکته را ذکر می‌کنم و با آموزه‌هایی که ما در اندیشه‌های روابط بین الملل و رهیافت‌های فکری که در این زمینه داریم به آنها پاسخ می‌دهم. یک نکته این است که آیا نظم جهانی دچار تغییر هست یا نه؟ نکته ای که اینجا به نظر می‌رسد این است که ابتدا توضیحی درباره نظم وستفالی عرض کنیم. وستفالی از قرن هفدهم به بند تغییراتی را در نظام بین الملل ایجاد می‌کند و دنیا را از حالت ملوک الطوایفی و امپراتوری به عرصه حکومت ملت – کشورها در می‌آورد که با تکیه بر عناصر ملت و قلمرو و اقتدار سیاسی (حاکمیت) که مورد شناسایی قرار می‌گیرد رواج پیدا می‌کند.

خود تفکر وستفالی در دنیا عملا به پدیده نشنالیسم و نهایتا به فاشیسم منجر شد. باید دقت داشته باشیم که علی رغم شعارهای جهانی شدن،در دنیای قبل از کرونا هم اینطور بود که ایده زنده باد ملت – کشورها وجود داشت. چرا؟ به خاطر اینکه مردم در سرزمین‌های مختلف، ایجاد دولت مختص به خود را بهترین راه نجات زندگی خودشان می‌دیدند و معتقد هستند که ملت – کشورها بهترین پاسخ را برای آنها خواهند داشت؛ چه برای رفع نیازهایشان، چه برای شفافیت و چه در جهت پاسخگویی. بنابراین مستند ما این است که بعد از دنیای وستفالی و بعد از آنکه در چند دهه گذشته ایده جهانی شدن مطرح شد هنوز هم علی رغم اینکه جهانی شدن در برخی زمینه‌ها موفقیت‌هایی را به دست آورده است ولی باز هم گفته می‌شود زنده باد ملت –کشورها. چرا؟ یک دلیلش افزایش رو به تصاعد ملت – کشورهاست. با زاییده شدن سازمان ملل متحد، ما پنجاه کشور در دنیا داشتیم که منشور سانفرانسیسکو را امضا کردند. الآن چند تا کشور داریم؟ الآن دویست کشور در دنیا داریم؛ یعنی در عرض هفتاد سال، تعداد ملت – کشورها در دنیا افزایش پیدا کرده است.

اگر ملت‌ها را رها بکنی بیشتر طرفدار این هستند که کشورهای خودشان را داشته باشند. در همه جای دنیا این ایده وجود دارد؛ مثل رویای دولت کرد. کردهای ایران و عراق و سوریه و ترکیه رویای دولت خودشان را دارند. یعنی قومیت‌ها فکر می‌کنند اگر تحت سیطره قومیت‌های دیگر نباشند و اگر دولت خودشان را داشت باشند امنیتشان بهتر تامین خواهد شد.

من فکر می‌کنم اینکه این سوال مطرح می‌شود که نظم جهانی بعد از وستفالی چگونه جا به جا می‌شود باید عرض کنم اتفاقا کرونا به ما ثابت کرد در عین حال که همگرایی جهانی تقویت می‌شود ولی ملی گرایی هم تقویت شد. یعنی چه ملیت گرایی تقویت شد؟ یعنی در وقوع بحران همه متوجه شدند که هر کسی به فکر خودش هست و نمی‌تواند منابع خود را به سایر کشورها بدهند. اگر منابع خود را به سایر کشورها بدهند موجب ناراحتی شهروندان می‌شود. یک نمونه بارزش اتحادیه اروپاست. علی رغم امضاها و تاکیدات زیادی که در بستر اتحادیه اروپا وجود دارد کشورهای ضعیف تر اتحادیه اروپا که گرفتار کرونا شدند در قالب فرآیند همگرایی خواهان کمک‌های مالی شدند که این درخواست‌ها عمدتا توسط کشورهای پولدار اتحادیه اروپا رد شد. این امر باعث اعتراض بسیار زیاد کشورهای ضعیف شد و آنها گفتند اگر اینها در موقع بحران به ما کمک نمی‌کنند پس چه زمانی کمک خواهند کرد؟

می‌خواهم این را عرض کنم علی رغم شعار جهانی شدن و ایده همگرایی جهانی، اما کرونا بار دیگر به ما آموخت بهترین راه حل همان تفکر وستفالی است که کشورها در داخل مرزهای خودشان یک حاکمیت فعال و مقتدر داشته باشند که او به دادشان می‌رسد و نه همکاری‌های جهانی. اتفاقا در بحران کرونا نکته این است که تاکید بیشتری بر اهمیت مرزها و اهمیت حاکمیت سیاسی شد و نشان داده شد ملت‌ها اگر یک حکمرانی خوب داشته باشند، اگر دولتی داشته باشند که مردمی‌فکر کند و به فکر همه مردم باشد، این بسیار موثرتر است. دولت خوب می‌تواند به مردم نظام سلامت خوب بدهد، می‌دهد به آنها بیمه خوب بدهد، می‌تواند به آنها کمک اقتصادی برساند تا از این بحران رد شوند.

  • با توجه به شیوع کرونا آیا همکاری‌های جهانی در قالب جهانی سازی افزایش یافته است و یا بر عکس حاکمیت ملی تقویت شد؟

باید توجه داشته باشیم همکاری‌های جهانی هم مورد تاکید قرار گرفت ولی به نظر من در اولویت دوم است؛ یعنی اگر ما وستفالی و جهانی شدن را در بحث کرونا با هم مقایسه کنیم تاکید عمده روی نظام وستفالی است. تاکید عمده روی این است که ملت‌ها از حکمرانی خودشان متوقع باشند که شفاف و پاسخگو عمل کند. در مرتبه اول آنها هستند که باید به مردم کمک بکنند. در عین حال همکاری‌های جهانی هم به نوعی مورد تاکید قرار گرفت. کرونا به ما آموخت همه ما مردم دنیا در یک قایق سوار هستیم و اگر یک جای این قایق آسیب دید اینطور نیست که فقط عده خاصی غرق بشوند بلکه همه کسانی که در آن سوار هستند غرق خواهند شد. بنابراین از این منظر در مباحث کرونا این مطلب به ما منتقل شد که مسئله این ویروس مرز نمی‌شناسد، حاکمیت ملی نمی‌شناسد. بنابراین برای مبارزه با آن همه ما باید دست به دست هم بدهیم. شاید بشر نوع دیگری از این همکاری را در مسئله تروریسم تجربه کرده بود ولی ویروس کرونا نشان داد بدون توجه به مذهب و نژاد و جنسیت همه در معرض خطر هستند و به همکاری جهانی نیاز است.

اگر ما شرایط زیست محیطی و اقلیمی‌بهتری را می‌خواهیم باید بیشتر در ساز و کارهای همکاری‌های جهانی به هم کمک کنیم و باید بیشتر رژیم‌های حقوقی موثر را در مباحث محیط  زیست داشته باشیم. باید همکاری بیشتری در مصرف منابع طبیعی داشته باشیم. در بحران کرونا این امور مورد تاکید قرار گرفت ولی اینکه چقدر کشورها در این زمینه درس بیاموزند و با هم همکاری بکنند تا بتوانند مسائل مربوط به خودشان را از طریق ایجاد کنوانسیون‌های بین المللی و همکاری‌های جهانی حل بکنند بستگی به آینده دارد و اینکه چه قدر از این مسئله دست بگیرند و چه ساز و کارهایی داشته باشند و چقدر هزینه کنند.

مثلا در مورد محیط زیست نیازمندی به همکاری‌های جهانی خیلی روشن شد. اینطور نیست که پخش گازهای گلخانه ای و مسئله لایه ازن فقط به یک کشور آسیب وارد بکند بلکه به سراسر طبیعت آسیب وارد می‌کند. گرم شدن زمین و آب شدن یخ‌های قطبی و زیر آب رفتن سواحل باعث می‌شود ویروس‌ها راحت تر در همه جای دنیا پخش شوند و بشر آسیب ببیند.

بنابراین من نظرم این است که در این دوراهی وستفالی و همکاری جهانی، بشر به هر دو راه خواهد رفت ولی از نظر تامین راه حل در مسئله کرونا اثبات شد که تفکر وستفالی بهتر می‌تواند به آنها کمک بکند. البته وستفالی زمانی می‌تواند به داد ملت – کشورها برسد که یک حاکمیت کارآمد و یک حاکمیت خوب سر کار باشد، نه یک حکمرانی فاسد و رانتی. اگر آنطور باشد باز هم به مردم خودش با تبعیض نگاه می‌کند. به هر حال در مقام مقایسه، وستفالی در مقابل همکاری‌های جهانی نشان داد که نظام موثرتری است.

وقتی کشورها گرفتار چنین بحرانی می‌شوند همه در ابتدا به فکر شهروندان خودشان هستند؛ البته نمی‌خواهم در مقام ارزیابی قرار بگیرم که این خوب یا بد است. ای کاش اینطوری نبود، ای کاش تفکر همه مردم دنیا و حکومت‌ها این بود همه با هم هستیم و مرزها اهمیت ندارد ولی متاسفانه اینطور نیست و بحران کرونا هم نوعی تاکید بر این بود که این تغییرات خیلی موجب تغییر نظام وستفالی نیست و اتفاقا نظام وستفالی تقویت بیشتری پیدا کرد و در کنار آن همگرایی‌های جهانی هم مورد تاکید قرار گرفت؛ ولی اینکه دنیای پساکرونا یادش بماند و برای ارتقای همکاری‌های جهانی برنامه ریزی داشته باشد، پازلی است که متغیرهای متعددی دارد که باید از آن متغیرها استفاده کنیم و به جلو برویم. مثلا باید کنوانسیون‌های زیست محیطی را تقویت کنیم. کشورهای توسعه یافته غرامت بیشتری در مورد نواقص زیست محیطی پرداخت کنند.

به هر حال باید آنگونه به آموزه‌های کرونا نگاه کنیم که عبرت آموز باشد. ما در میان حکمرانی کشورها می‌بینیم کشورهای پولدار باز هم در زمینه حقوق بشر فشار بیشتری روی مهاجرین و اقلیت‌ها اعمال می‌کنند؛ یعنی به بهانه کرونا حتی در درون کشورها برای اولویت دادن به شهروندان خودشان، به اقلیت‌ها تبعیض آمیز نگاه می‌کنند. این سوی دیگر قضیه وستفالی است. این امر موجب نقض حقوق بشر شد چراکه موجب اعمال فشار بر مهاجرین و اقلیت‌ها شد. الآن همین فرمان اجرایی ترامپ را ببینید. این مسئله نشان دهنده نقض حقوق بشر به بهانه کرونا است. می‌خواهم توجه داشته باشید که حرکت‌های نژادپرستانه هم در برخی کشورها مهاجرپذیر جهان تشدید پیدا کرد و ما الآن در آمریکا و استرالیا می‌بینیم که به بهانه کرونا حرکت‌های نژادپرستانه صورت می‌پذیرد؛ یعنی در درون یک کشور هم افراد به خودی و غیر خودی تقسیم می‌شوند و خودی و غیر خودی که در مباحث وستفالی داریم در بحران کرونا مورد تاکید قرار می‌گیرد.

البته ویروس کرونا به نوعی به صلح جهانی هم کمک کرد؛ یعنی نشان داد ما به همکاری‌های جهانی نیازمندیم. اگر می‌خواهیم با این ویروس بجنگیم مسئله مسئله مرزها نیست بلکه این یک دشمن مشترک است که باید کشورها با هم همکاری بکنند و به دیپلماسی همکاری نیازمندند. شاید در این مسئله حتی دیپلماسی دیجیتالی مورد تاکید قرار گرفت. این آن روی سکه است؛ یعنی دیپلماسی دیجیتالی نشان داد ما به مرزها خیلی اهمیت نمی‌دهیم و به صورت دیجیتال همکاری‌های جهانی برای مقابله با کرونا شکل می‌گیرد. دیپلماسی دیجیتالی از این به بعد برای حد و فصل بسیاری از مخاصمات بین المللی برای تقریب افکار جهانی، برای ایجاد حرکت‌های فرهنگی مشترک بین الاذهانی می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. اهمیت دادن و تمرکز بر دیپلماسی دیجیتالی یکی از رهاوردهایی بوده است که به نفع همکاری‌های جهانی بوده. در عین حال این امر نیازمند آن است که کنوانسیون‌های بین المللی در مورد مسائل محیط زیست یا مسائل پناهندگان یا در زمینه مسائل حقوق بشر در هر سه نسلش مورد تاکید قرار بگیرد.

  • لطفا بفرمایید که شیوع این ویروس چه تاثیری بر مفهوم امنیت بین المللی گذاشت؟

من یک چیزی در اینجا عرض کنم که با بحث وستفالی هم مرتبط است. کرونا به ما آموخت زرادخانه‌های تسحیلاتی، هسته ای و موشکی، موشک میان برد و دور برد نمی‌تواند همه امنیت را برای ما به ارمغان بیاورد. به عبارت دیگر جدال امنیت مضیق و امنیت جامع مطرح است. در کرونا امنیت تنگ نظر که فقط راهکارهای نظامی‌و سیاسی یا سخت افزارانه را مورد تاکید قرار می‌داد با چالش جدی مواجه شد. اگر ما جلوی خانه مردم تانک قرار دهیم باز هم امنیت ایجاد نمی‌شود و نیازمند این است که با همکاری‌های جهانی این امنیت متحول بشود یا به عبارت دیگر امنیت جامع مورد تاکید قرار بگیرد. امنیت جامع تاکید می‌کند امنیت فقط توسط تانک و توپ تامین نمی‌شود بلکه امنیت پدیده ای چندوجهی و چند بعدی است که به بحث نسل‌های مختلف حقوق بشر، به بحث محیط زیست گرایی، به بحث اقتصادی، به بحث عدالت اجتماعی و رفع نابرابری‌های سرمایه داری جهانی ارتباط دارد. پس حرکت از سمت امنیت مضیق به سمت امنیت جامع یکی از رهیافتهایی بوده است که به نفع همگرایی‌های جهانی  و به نفع صلح جهانی بوده است.

من این مطلب را به صورت تئوریک عرض می‌کنم ولی ما در خصوص این مسئله باید یک شبکه اجتماعی از طرف پژوهشگران و دانشگاهیان ایجاد کنیم. همه ما موظف هستیم روی آموزه‌های کرونا تاکید بکنیم و رهایش نکنیم و به سمت ایجاد رژیم‌های بین المللی موثر برویم.

ما باید توجه داشته باشیم همه ما با هم متصل هستیم و اگر چینی‌ها در قضیه کرونا مقصر هستند ولی همه تقصیر گردن چینی‌ها نیست. باید توجه داشته باشیم گسترش ویروس‌هایی که این روزها عمده شان ظرف چند سال اخیر منشا جانوری داشتند، یعنی با انتقال جانورها به وجود آمدند حاکی از دست بردن انسان در محیط زیست است و همه مردم و همه کشورها در این زمینه مقصر هستند. در عین حال هم پیدا کردن مقصرها مهم است و هم راه حل‌هایی که ارائه می‌شود. کرونا به ما یاد داد این تقصیر، یک تقصیر جهانی است و راه حلش هم یک راه حل جهانی است. یعنی باید کمک بکنیم با این ویروس به شکل جهانی برخورد بکنیم.

  • جهان پسا کرونا در حوزه اقتصادی و به ویژه اقتصاد بین المللی چگونه خواهد بود؟

نکتهای که باید به آن توجه بکنیم این است که از لحاظ اقتصادی آن چه نظام اقتصادی حاکم در دنیا بر اساس جهانی گرایی اقتصادی در میان ما ترویج داد پدیده مصرف گرایی بود. مصرف گرایی شوق خرید بیشتر، غذای بیشتر، مسافرت بیشتر را به ما داد تا چرخه نظام  سرمایه داری بچرخد. نظام سرمایه داری عملا خواسته‌های ما را تبدیل به نیاز کرد. عمدتا از طریق تبلیغات تجاری روز مغز انسان‌ها کار کردند و انسان‌ها باورشان شد بسیاری از خواسته‌ها جزء نیازهای آنهاست. این امر باعث فشار بیش از حد بر طبیعت شد. این شیوه باید تغییر پیدا کند و انسان‌ها موظف هستند یک تغییری در نظام اقتصادی ایجاد کنند. باید توجه داشته باشیم در دوران بعد از کرونا ما مدتی رکود شدید اقتصادی خواهیم داشت. شاید این امر ما را به فکر بیندازد که در مدیریت مصرف گرایی دقت بیشتری داشته باشیم.

نکته دیگری که بد نیست اشاره کنم این است که در اثر کرونا، نظام بین المللی به سمت حمکرانی کینزی گرایش پیدا می‌کند. به این معنا که دولت‌ها باید در زمینه رفاه جامعه خودشان عمل بکنند. اینطور نیست که جامعه را رها بکنند. دولت‌ها باید در نظام آموزش، نظام سلامت و بهداشت، در زمینه رفع نابرابری‌های اقتصادی، در زمینه رفع بیکاری و اشتغال، در زمینه تامین نظام‌های بیمه ای مداخله بیشتری داشته باشند. البته من حالت متعادل دخالت دولت را می‌پسندم. این آموزه ای است که در بحث کرونا به ما آموخته شد. کرونا به ما آموخت دولت‌ها نمی‌توانند سلامت و بهداشت را رها بکنند. من فکر می‌کنم باز باید یک فشار شدیدی به دولت‌ها وارد شود که به سمت حکمرانی خوب حرکت کنند. در تفکر وستفالی ما باید دولتهایی داشته باشیم پاسخگو؛ دولت‌هایی که به فکر مردم هستند و نه به فکر رانتی‌ها و رفقای خودشان. دولت‌هایی  که با تفکر نولیبرال اقتصادی بر طبل واگذاری امور به بخش خصوصی می‌کوبند باید توجه داشت باشند بعضی امور را نباید به بخش خصوصی محول کرد و باید به نحو مدبرانه بر آن نظارت کرد. به هر حال این مسئله ای است که در سطح بین المللی هم مورد توجه قرار می‌گیرد. در عین حال عرض کردم بحث حکمرانی یکی از دغدغه‌های مهمی‌ است که بعد از کرونا باید بیشتر مورد تاکید قرار بگیرد.

نکته بعدی اینکه نظام دست درازی به طبیعت باعث این می‌شود همگرایی‌های بیشتری را در سطح جهانی شاهد باشیم و دولت‌ها به فکر بیفتند؛ ولی قطعا باید به این فکر هم باشند که مرگ و میر ناشی از فقر اقتصادی بیشتر از بیماری کروناست و واگرایی به نفع هیچ کدام از کشورها نیست و باید با همکاری و تشریک مساعی در زمینه مسائل مشترک، زمینه‌های مختلفی را ایجاد کنیم که این چالش‌ها را حل بکنیم. باید یاد بگیریم زرادخانه‌های هسته ای نمی‌توانند صلح و امنیت را برقرار کنند. ممکن است بعد از کرونا کسب و کارها تعطیل شوند و رکود حکم شود اما کرونا به ما آموخت اصل تاب آوری در صنعت مهمتر از سودآوری است. در این خصوص توسعه پایدار بسیار حائز اهمیت است. همچنین کرونا به ما آموخت تولید بیشتر و مصرف گرایی موجب تخریب محیط زیست خواهد شد و در بلند مدت به نفع بشر نخواهد بود. همچنین لذت جویی و مصرف گرایی بیش از حد بشر باعث تخریب گسترده محیط زیست می‌شود.

  • آیا در جهان پسا کرونا جهانی سازی و نظم آمریکا محور تضعیف خواهد شد؟

درست است کرونا ضرورت وجود دولت مقتدر کارآمد و مردمی‌را مورد تاکید قرار داد ولی اینکه در داخل یک کشور چگونه بتوانیم با رانت و با سیستم ناکارآمد حکمرانی بدون اعمال خشونت مقابله کنیم و دولت‌ها را مجبور کنیم به سمت رفع نابرابری ناموجه حرکت بکنند وظیفه خیلی سختی است. به همین ترتیب سخت تر در نظام بین الملل است؛ چون ما در نظام بین الملل تعدد دولت‌ها را داریم.

مسئله بعد اینکه در کرونا راه حل‌های مردمی‌هم خودش را نشان داد؛ یعنی مردم نشان دادن خیلی جاها نمی‌توانند به دولت‌های خودشان چشم امید داشته باشند و باید خودشان وارد عمل شوند. این امر ناشی از ضعف حکمرانی ملی خودشان است ولی در عین حال همکاری‌های اجتماعی از تهران تا رم و از رم تا نیویورک خودش را بیشتر نشان داد و نشان داد روحیه همکاری‌های اجتماعی در نظام بین الملل وجود دارد و باید آن را تقویت بکنیم تا بتوانیم همکاری‌های اجتماعی در زمینه‌های بین المللی تاثیر خودش را نشان بدهد.

پس بنابراین در مورد اینکه آیا  جهانی سازی تضعیف می‌شود یا خیر باید پاسخ بدهم هم آری و هم نه. جهانی سازی مورد تاکید قرار می‌گیرد ولی اینکه چقدر به رژیم‌های حقوقی بین المللی قابل استناد بدل شود بستگی به تلاش دولتمردان و اندیشمندان دارد؛ ولی در عین حال کرونا باعث آسیب ملی گرایی نشد و اتفاقا نشان داد این کشورها هستند که مسئول حمایت از شهروندان خودشان هستند. در مورد نظام جهانی آمریکامحور هم همین طور است؛ یعنی اگر آمریکایی‌ها از کرونا دست نگیرند قطعا باعث می‌شود مسائل عدیده برایشان پیش آید و چالش‌های عمده برای آمریکایی‌ها به وجود آید.

  • آیا کرونا و تاثیرات ناشی از آن تاثیری بر نظم منطقه غرب آسیا و به ویژه نفوذ منطقه ای ایران خواهد گذاشت؟

در مورد منطقه نفوذ ایران در غرب آسیا هم عرض کنم که این مسئله به توان دستگاه دیپلماسی ما ارتباط دارد. به خصوص اینکه ما چه مقدار توان داریم که از نفوذ خودمان استفاده‌های مالی و تجاری ببریم. اینکه ما درآنجا حضور داریم ولی ترک‌ها در زمینه‌های اقتصادی منافع بیشتری کسب می‌کنند ناشی از ضعف دیپلماسی اقتصادی ماست. ما زمانی میتوانیم از منطقه نفوذ خودمان بهره مندی داشته باشیم که بتوانیم از این نفوذی که با هزینه زیاد به دست آوردیم با یک برنامه ریزی خوب بهره مندی اقتصادی داشته باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code