استاد دانشگاه در عصر جدید
- نوشته شده : هادی غیاثی
- 28 آوریل 2019
- تعداد نظرات :4
جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | سواد رسانهای
| عصر جدید برای استاد دانشگاه، گذر از سطحی شدن به عمیق شدنی است که رسانه ای شدن – بخوانید سطحی شدن – گام اول آن است.
عصر جدید برای استعدادیابی و شکوفایی استعدادها برپا میشود. همین ارتباط عصر جدید با شکوفایی استعدادهاست که معنایی تمدنی به عصر جدید میدهد. عصر جدید عصر برپایی تمدن است و متعلق به انسان هاست، نه ساختارهای تاریخی و سیاست و تکنولوژی و همین موضوع شاهکلید تفاوت عصر جدید با عصر مدرن و پسامدرن است. تمدن غرب چه در قالب اتوکشیده مدرنش و چه در وجه پرآشوب پست مدرنش بیگانه با انسان در معنای حقیقی است.
به گفته مالکلوم برادبری در مقاله «جهان پس از بیداری»، در این تمدن، غذا و آب و هوا و تکنولوژی و حتی زن و مردش، با انسان در ستیزند تا او را بیمار و رنجور کند[1]. عصر جدید اما بر شکوفایی انسان تاکید میکند و این انسان است که قرار است در عصر جدید استعداد خود را شکوفا کند. انسان در عصر جدید به دنبال تکنولوژی، تصرف در طبیعت، به رخ کشیدن قدرت و … نیست. او به دنبال خود است. با تلاش و عمق کاوی سعی میکند به استعدادهای خود هر چه بیشتر پی ببرد و البته که استعدادهای انسان منحصر در مهارت های تکنیکی نیست که باز کردن این بحث خود مجال دیگری میطلبد. محل بحث این نوشتار پرداختن به توجه عصر جدید به شکوفایی استعدادهای انسانی است. همین که استاد دانشگاه در عصر جدید دغدغه شکوفایی استعدادهای مردم جامعه خود را دارد بسیار ارزشمند است.
در وضعیت فعلی، استاد دانشگاه متعلق به جامعه علمی است که نمیداند دقیقا چه میخواهد. در مورد علوم انسانی و لزوم تحول در آن نکته زیاد گفته اند و مبنا و شاخص بسیار برایش تعریف کرده اند اما در متن اساتید و دانشجویان که قرار میگیری نشانهها به معانی سرگردان بی هویتی اشاره میکنند که جز یک «بی ربطی» فراگیر دلالتی ندارند.
در واقع علوم انسانی در ایران نه معنا دارد و نه ربط. در عصر جدید اما استاد دانشگاه علوم انسانی هم به دنبال معنا خواهند بود و هم ربط. شاید فلسفه حضور او در رسانه همین باشد. معنا در عصر جدید با معنا در عصر حاضر تفاوتش دقیقا از زمین تا آسمان است. معنا در عصر حاضر زمینی است. زمینی شده است. در فرآیندی چند صد ساله زمینی شده است. اما معنا در عصر جدید آسمانی است و استاد دانشگاه آن را در خود و دیگران جست و جو میکند و همین او را به گفت و گو با مردم وا میدارد.
استاد دانشگاه در عصر جدید گفت و گو میکند. در جامعه علمی موجود، استاد دانشگاه منولوگ میگوید و منولوگ فکر میکند. اتاق نشین و دفتر نشین است. او حتی با همکاران خود هم گفت و گوی علمی ندارد چه رسد به مردم. در جامعه علوم انسانی فعلی، گویی گفت و گو اصلا ضرورتی ندارد. نه با مردم، نه با مسئولین، نه با همکاران. نه حتی با دانشجو. هر استاد کار خود را میکند و به دنبال بافتن پیله خود است. در عصر جدید اما استاد نه تنها گفت و گو را انتخاب میکند بلکه مردم را دعوت به گفت و گوی خود میکند. به رسانه میآید و با مردم سخن میگوید و مردم را پای رسانه مینشاند.
حضور استاد دانشگاه در رسانه دلالتهای زیادی دارد. از جمله میتوان به ربطی شدن استاد اشاره داشت. اساتید در دانشگاهها حرف میزنند و حرف میزنند و حرف میزنند. آن قدر حرف میزنند که میتوان دال مرکزی آن ها را «حرف» نام نهاد. اگر به من باشد میگویم به جای استادهای دانشگاه میتوانید بگویید حرفهای دانشگاه. حال اگر دانشگاه به جامعه ربطی نداشته باشد آن حرفها اضافی جلوه میکنند که به زیاد شدن حروف اضافه در متن جامعه منجر میشود. اما اگر دانشگاه به جامعه ربط داشته باشد حرفها ربطی میشوند.
هر استاد میشود یک حرف ربط. جامعه فقط عینیت نیست که وقتی از ربط دانشگاه و استاد با جامعه سخن به میان آید زنجیره علم و صنعت را تداعی کند. اتفاقا در ساحت علوم انسانی دانشگاه بیشتر با ذهنیت جامعه کار دارد و ربط دانشگاه با جامعه ربط علم به ذهنیت بین الاذهانی میشود و دانش مجموعه ای نظام معنایی و نشانه ای[2]. در دانشگاههای علوم انسانی، علم جامعه علمی به ذهن مردم جامعه پیوند میخورد و بالعکس. هم اساتید دانشگاه از مردم سخن میگویند و هم مردم از اساتید دانشگاه. در این فضا یکی از کانالهای ربط دهنده دانشگاه و مردم، رسانه است. در عصر جدید استاد دانشگاه حرف ربط رسانهای میشود. از ربطها سخن میگوید چون خودش را مربوط به جامعه میبیند. اما رسانه ای شدنش اقتضائاتی دارد چرا که خود رسانه نیز حرف ربطی است که به بافت تاریخی اجتماعی خاص خود ربط دارد و ربط میدهد.
یکی از اقتضائات فضای رسانه ای سطحی شدن ناشی از تکثر فراواقعیتها و وانموده هاست[3]. اگر استاد دانشگاه در عصر جدید رسانه ای میشود، به همان میزان که رسانه ای میشود سطحی نیز میشود. اما این سطحی شدن میتواند انتخابی باشد. کسی که سطحی شدن را انتخاب میکند یا از همان اول آن میزان از تهی شدگی را انتخاب کرده است و به آن بسنده میکند یا این که هدف و حقیقتی را ورای آن جست و جو کرده که سطحی شدن را لازمه شروع آن میداند. عصر جدید گذر از سطحی شدن به عمیق شدنی است که رسانه ای شدن – بخوانید سطحی شدن – گام اول آن است.
“این سطحی شدن میتواند انتخابی باشد. کسی که سطحی شدن را انتخاب میکند یا از همان اول آن میزان از تهی شدگی را انتخاب کرده است و به آن بسنده میکند یا این که هدف و حقیقتی را ورای آن جست و جو کرده که سطحی شدن را لازمه شروع آن میداند.“
عمق بخشی به مقوله رسانه از ویژگیهای عصر جدید است. استاد دانشگاه یکی از بازیگران اصلی این عمق بخشی است. او سعی میکند با استفاده از دانش خود در رسانه، اصول صحیح کشف استعدادهای انسانی را به نمایش بگذارد و با رصد سوژههای ناب در آسمان اندیشه و خیال، از انسان افق گشایی کند. او تلاش دارد با رسانه گری خود به بینندگان رسانه بگوید که باید با تعمق به رسانه نگریست تا بتوان از مقهور شدن در برابر جذابیت های اغواگرانه دلالت های سطحی آن در امان بود. او میخواهد با سامانه فکری خود رمزگشایی استعدادهای انسانی در رسانه را معنایی تازه ببخشد. او رسانه را متنی میبیند که توجه به دلالت های فرامتنی از لوازم خواندن آن است.
استاد دانشگاه حاضر در رسانه، text را در context تحلیل میکند و به بافتهای اجتماعی و فرهنگی انسان ها توجه میکند. در فرایند کشف، نمایش و شکوفایی استعدادهای افراد، آن ها را ذره ای و به صورت انسان گونههایی تهی از معنا نمیبیند بلکه آن ها را در زمینه معنایی که در آن رشد کرده اند تفسیر میکند. پسر مرفه کلان شهر با دختر فقیر شهرستان برای او معانی متفاوتی را تداعی میکند و او سعی میکند بر اساس این تفاوت تداعی ها تصمیم بگیرد و این تصمیم را در رسانه به نمایش بگذارد. اگر کسی از دردها و کمبودهای خود در دوران کودکی با او سخن بگوید سعی میکند با او همدلی کند و در فرایند شکوفایی استعدادهایش آن را به کار گیرد و این همدلی دل جوانی میطلبد.
استاد دانشگاه در عصر جدید جوان است و مخاطبش نیز اکثرا جوان هستند و همین موضوع یکی از زمینه هایی است که باعث میشود او در عصر جدید رسانه ای شود. اصلا او خودنمایی میکند. پرستیژ علمی میگیرد. از مرزهای علم در رسانه سخن میگوید. اصطلاحات تخصصی به کار میبرد. جوان است و جوان پسند حرف میزند اما در عین حال پخته عمل میکند و در جست و جوی حق و حقیقت است. از سطح به عمق میرود و از نشانه به معنا سیر میکند.
در عصر جدید نظام نشانه ای ذیل فرهنگ ایرانی معنا مییابد و استاد دانشگاه نیز سعی میکند متناسب با آن کنش های خود را تنظیم کند. اگر نشانه ای دال بر معنای پهلوانی ببیند از بازگویی این تداعی دریغ نمیکند چرا که پهلوانی را یکی از خصلتهای فرهنگ ایرانی که شایستگی بازنمایی دارد میداند. او حتی زمانی که از موسیقی ایرانی سخن به میان آید سعی میکند خودی نشان دهد تا مهم بودن فرهنگ ایرانی را به نمایش بگذارد. او میداند که عصر جدید عصری ورای دوران مدرن و پست مدرن عصری است که استاد دانشگاه باید با تکیه بر فرهنگ ایرانی معانی عمیق نهفته در این مرز و بوم را از طریق کشف و شکوفایی استعدادها به نمایش بگذارد.
[1]. مددپور، محمد، نیم نگاهی به جریان پست مدرن در تفکر معاصر، کتاب نقد، شماره 22، 1381
[2]. فیاض، ابراهیم، تعامل دین، فرهنگ و ارتباطات، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1389
[3]. ژان بودریار، سرگشتگی نشانهها، نشر مرکز، 1374
هادی غیاثی پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی و ارتباطات است. عمده مطالب ایشان در سایت باشگاه اندیشه نیز در همین حوزهها منتشر میشود.
عالییییییییییییییییی
به نظرم کل مطلب به طور عام و بخش هاییش مثل پاراگرافی که درخصوص عمق بخشی استاد دانشگاه به مقوله ی رسانه در عصر جدید صحبت می کند، بعضاً مبتنی بر داده های فضایی است. و بیشتر از وضع مطلوب صحبت می کند تا وضع موجود و واقعیت کنونی این برنامه و نقش این استاد دانشگاه در آن!
متن به صورتی ایهام گونه بین وضع موجود و مطلوب رفت و برگشت دارد. بسیار عالی
عالی بود