
تصاویر؛ میدانهای جدید جنگ
- نوشته شده : مهدی کاشفی فرد
- 16 سپتامبر 2019
- تعداد نظرات :0
جامعه و تاریخ | رسانه و ارتباطات | نظریههای ارتباطات
| کشورهایی که سودای جنگ در سر دارند، به جای آن که به دنبال جنگ در میدانهایی واقعی باشند، به دنبال آنند تا از طریق انتشار تصاویر ملموس یا تصاویر ذهنی، فاتحان میدان جنگ باشند.
در جریان جنگ ویتنام، سیاستمداران به این نکته پی بردند که باید حضور رسانهها را در جریان جنگ کمتر کرد؛ زیرا گزارشها از جنگِ درجریان موجب شد تا حمایتهای ملی و بینالمللی از آمریکا در طول جنگ کاهش پیدا کند. بیتردید، جنگ ویتنام شکستی مفتضحانه و باتلاقی برای آمریکا بود و تبعات آن، حتی تا امروز، دامنگیر این کشور بوده است. با این حال، تصویری که از این جنگ در رسانهها به نمایش درآمد، تصویری پیروزمندانه بود که حضور نیروهای آمریکا، هزاران کیلومتر آن طرفتر از مرزهایش، برای مقابله با گسترش کمونیسم در ویتنام جنوبی را توجیه میکرد. هرچند، بعدها فیلمهایی سینمایی، مانند غلاف تمام فلزی (1987)، آشکارا، به نقد جنگ ویتنام پرداختند، تصاویری که در آن زمان از این جنگ به نمایش درآمد، آنقدر قانعکننده بود که نیروهای داوطلب را برای حضور در جبهه جنگ مجاب کند.
همچنین، از جنگ فالکلند[1] که بعدها، بهعنوان نماد ناسیونالیسم حکومت مارگارت تاچر[2] مطرح شد، کمترین گزارش تصویری موجود است. علت آن این است که دولت بریتانیا حضور رسانههای آزاد و مستقل را در میدان جنگ محدود کرد تا از این طریق، تصویر دلبهخواه خود را از جنگ به نمایش درآورد. این شواهد، گزارشهایی است که میرزوئف[3] در کتاب «مقدمهای بر فرهنگ بصری[4]»، برای بیان این نکته که امروز تصاویر، تبدیل به میدانهای جنگ شدهاند، بیان میکند.
واقعیت، همواره قربانی گزارشهای سوگیرانه بوده است؛ تاآنجاییکه این پرسش به وجود آمده است که آیا واقعیت، جدای از روایتهای افراد، وجود دارد؟ تعریفی ساده از واقعیت آن است که بگوییم هر آنچه در زمانی مشخص و در مکانی معین در جهان واقعی رخ میدهد، واقعیت است. اما، این داستانها و روایتها هستند که واقعیتها را برای ما بیان میکنند و تجربهها و آگاهیهای ما را شکل میدهند؛ چیزی که از آن، تعبیر به «ساختارهای دانش[5]» میشود.
امروزه، این تصاویر هستند که عهدهدار بیان واقعیتها و حتی تحریف آن، برای مردم هستند و در چنین شرایطی، بدیهی است که قدرت، جریان انتشار تصاویر را، شخصاً، به دست گیرد. بد نیست، برای فهم بهتر این موضوع، مثالی ملموس بزنیم. شعاری که جریان تکفیری داعش از آن استفاده میکرد تا بهواسطه آن شهرها را فتح کند، این بود: النَّصرُ بِالرُّعبِ؛ پیروزی از دل ترس. هرچند، استفاده از این تکنیک ریشهای تاریخی دارد، موید آن است که تصویر ذهنی و ملموسی که از داعشِ ترسناک و وحشی در رسانهها وجود داشت، نقش بهسزایی در فتوحات این گروه تکفیری داشت. به این ترتیب، دیگر، کشورهایی که سودای جنگ در سر دارند، به جای آن که به دنبال جنگ در میدانهایی واقعی باشند، به دنبال آنند تا از طریق انتشار تصاویر ملموس یا تصاویر ذهنی، فاتحان میدان جنگ باشند؛ زیرا، مردم چیزی را باور میکنند که میبینند. به این ترتیب، تصاویر ارزش مبادله پیدا میکنند و به کالاهایی تبدیل میشوند که خشونت و ترس را برای مردم به همراه دارد. به عبارتی، آنچه خونینتر است، جریان را به دست میگیرد و به لید خبری تبدیل میشود[6].
حرکت کن! چیزی برای تماشا نیست… .
حرکت کن! چیزی برای تماشا نیست؛ این استعاره اشاره به وضعیتی دارد که در آن پلیس این عبارت را به کار میبرد تا مردمی را که برای تماشای حادثهای تجمع کردهاند، پراکنده سازد. به عبارتی این استعاره اشاره به این نکته دارد که چیزی تماشایی برای دیدن وجود ندارد. ژان بودریار، نظریهپرداز فرانسوی رسانه و پستمدرنیسم، بهخوبی، در کتاب مبادله نمادین و مرگ (1976)، به صورتبندی نسبت واقعیت و تصاویر میپردازد. از منظر پساساختارگرایان، واقعیت و حقیقتی خارج از زبان وجود نداشته و به این ترتیب، دالها ارتباطی وثیق و دائمی با مدلولهای خود ندارند. مفهوم مرکزی در اندیشه او، حادواقعیت[7] است. وقتی امر واقعی، هیچ ریشهای در واقعیت نداشته باشد و مرز میان اشیاء، پدیدهها و اتفاقات با بازنمایی آنها از میان میرود، ما با حادواقعیت روبهرو هستیم. به این ترتیب، بازنمایی مرتبهای والاتر از خود واقعیت پیدا میکند و به جای آن مینشیند؛ یعنی، واقعیت براساس وانمودهها ساخته شده است.
“کشورهایی که سودای جنگ در سر دارند، به جای آن که به دنبال جنگ در میدانهایی واقعی باشند، به دنبال آنند تا از طریق انتشار تصاویر ملموس یا تصاویر ذهنی، فاتحان میدان جنگ باشند؛ زیرا، مردم چیزی را باور میکنند که میبینند. به این ترتیب، تصاویر ارزش مبادله پیدا میکنند و به کالاهایی تبدیل میشوند که خشونت و ترس را برای مردم به همراه دارد. به عبارتی، آنچه خونینتر است، جریان را به دست میگیرد و به لید خبری تبدیل میشود.“
مثالی که بودریار به آن اشاره میکند، جنگ اول خلیج است. او معتقد است این جنگ پیش از آن که در واقعیت رخ داده باشد، در رسانهها رخ داده است؛ یعنی، درواقع، جنگی رخ نداده است. برای مثال، «فيلمهاي گرفتهشده توسط دوربين هواپيماهاي ارتش آمريكا در جنگ براي بيرونراندن نيروهاي عراقي از كويت ايماژهايي فوقواقعي هستند؛ زيرا اين تصاوير چنين القا ميكنند كه استفاده از بمبهاي هوشمند يا موشكهايي كه با پرتو ليزر هدايت ميشوند و با دقت بسيار زياد به هدفِ ازپيشتعيينشده اصابت ميكنند، مانع از تلفات غيرنظاميان ميشود. حال آنكه در واقعيت، بسياري از كساني كه در جريان اين جنگ جان باختند، غيرنظامياني بودند كه قرباني اشتباههاي مكررِ نظاميان آمريكايي و همپيمانانشان شدند. حتي تعداد درخور توجهي از خود اين نظاميان بهسبب آتش خودي كشته شدند و اين نشان ميدهد كه واقعيت جنگ غرب عليه عراق چيزي جز آن بوده است كه رسانهها با انتشار فيلم و تصاوير القا ميكردند» (پاینده، 1392).
تحریم و جنگ در راه است… .
به نظر میرسد، تنشهایی که امسال در منطقه خاورمیانه رخ داده است و گمانهزنیهایی را برای وقوع جنگ در اذهان بینالمللی شکل داده است، بیش از آن که به جنگ در میدان واقعی ختم شود، به جنگ در میدان تصویر خلاصه میشود. شواهدی مانند استفاده از بکگراند سریال بازی تاجوتخت توسط ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و ادعاهایی مبنی بر دلسوزی و نگرانی او برای کشتهشدن 150سرباز ایرانی و انصراف از جنگ تنها 10دقیقه قبل از آغاز حمله (مراجعه شود به حساب توئیتری او)، حاکی از آن است که دونالد ترامپ، بیشتر به دنبال بازی روانی با ایران است تا جنگ. این شرایط، بیشتر، این استعاره را برای ما روشن میسازد که: حرکت کن! چیزی برای تماشا نیست.
منابع:
-
Nicholas Mirzoeff. (2009). An Introduction to Visual Culture. Routledge.
-
Jean Baudrillard. (1995). The Gulf War Did Not Take Place. English translation and introduction. Indiana University Press.
-
حسین پاینده. (1392). انعكاس جنگ در رسانهها: رويكرد پسامدرن بودريار به تحليل رسانهها. فصلنامه انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات، سال نهم، شماره 3، صص 11 تا 30.
[1] . جنگ فالکلند جنگی بود که در سال ۱۹۸۲ در زمان نخستوزیری مارگارت تاچر در بریتانیا بین این کشور و آرژانتین بر سر مالکیت جزایر فالکلند و جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی درگرفت. این نبرد ۷۴روز ادامه داشت. جنگ با حمله و اشغال جزایر فالکلند توسط آرژانتین آغاز شد و با تسلیم این کشور پایان یافت.
[2]. مارگارت هیلدا تاچر، معروف به بانوی آهنین، نخستین نخستوزیر زن تاریخ بریتانیا (1979 تا 1990) و همچنین رهبر سابق حزب محافظهکار بریتانیا بود.
[3]. Nicholas Mirzoeff
[4]. An Introduction to Visual Culture
[5]. Foundational Knowledge Structures
[6]. If it bleeds, it leads.
[7]. Hyperreality
مهدی کاشفی فرد، دانشجوی دکتری ارتباطات در دانشگاه تهران است. به علوم اجتماعی و ارتباطات علاقمند است و اغلب مقالات او در باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.