تولید ناخالص داخلی معیار خوبی برای سنجش رفاه نیست
- نوشته شده : باشگاه اندیشه
- 19 آوریل 2020
- تعداد نظرات :0
| چرا به جای آنکه بر روی بهداشت و سلامت، تحصیلات و محیط زیست متمرکز شویم، باید به تولید کالا توجه کرده باشیم؟
نوشتهی Joseph Stiglitz ، the guardian :
چرا به جای آنکه بر روی بهداشت و سلامت، تحصیلات و محیط زیست متمرکز شویم، باید به تولید کالا توجه کرده باشیم؟
درست پیش از ده سالِ قبل، کمیسیون بینالمللیِ سنجشِ عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی گزارش خود با عنوان سنجش اشتباهِ زندگیِ ما: چرا GDP اضافه نشده است، را منتشر نمود. خلاصهی این گزارش را میتوان چنین جمعبندی نمود: GDP معیار خوبی برای سنجش رفاه نیست. هر آنچه را که ما اندازه میگیریم، بر آنچه که ما انجام میدهیم، تأثیر میگذارد: اگر ما چیزِ اشتباهی را اندازهگیری کنیم، کار اشتباهی را مرتکب شدهایم. اگر ما فقط بر رفاه مادی متمرکز شویم -مثلاً بر روی تولید کالا به جای توجه به سلامت و بهداشت، تحصیلات و محیط زیست- آنگاه به همان اندازه که این شاخصها اشتباه هستند، ما هم از راه خود منحرف شدهایم: ما مادیگراتر شدهایم.
ما با دریافت این گزارش، یک حرکت بینالمللیِ دانشگاهی، جامعهی مدنی و حاکمیتی را به سمتِ تدوین و به کارگیری معیارهایی آغاز کردهایم که مفهومی وسیعتر از رفاه را نشان میدهند. سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی (OECD) یک معیار بهتر برای زندگی را ارائه نموده است. این معیار شامل تعدادی شاخص دیگر است که بهتر میتوانند اجزای متشکلهی رفاه را نشان داده و حرکت به سمت رفاه بیشتر را تسهیل نمایند. این معیار همچنین معیار بعدی برای کمیسیون، گروه خبرگان سطح بالا برای سنجش عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی را نیز مشخص مینماید. این گروه در ششمین نشستِ OECD در خصوص آمار، دانش و سیاست در اینچیون، کرهی جنوبی، گزارش خود با عنوان فراتر از GDP: سنجش آن چیزی که مربوط به عملکرد اقتصادی و اجتماعی است، را صادر نمود.
“ GDP معیار خوبی برای سنجش رفاه نیست. هر آنچه را که ما اندازه میگیریم، بر آنچه که ما انجام میدهیم، تأثیر میگذارد: اگر ما چیزِ اشتباهی را اندازهگیری کنیم، کار اشتباهی را مرتکب شدهایم. “
در این گزارش موضوعات مختلفی به صورت برجسته بیان شدهاند. برخی از این عناوین عبارتند از اعتماد و عدم امنیت، که در گزارش سنجش اشتباهِ زندگی ما به صورت مختصر به آن پرداخته شده بود. همچنین در این گزارش، موضوعات دیگری همچون نابرابری و پایداری به شکلی عمیقتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این گزارش توضیح داده شده که شاخصهای بیکفایت چگونه منجر به سیاستهای ناقص و معیوب در بسیاری از حوزهها شدهاند. شاخصهای بهتری که برای سنجش به کار گرفته شده بودند، اثراتِ بسیار منفی و طولانیمدتِ ناشی از رکود اقتصادی بر روی تولید و رفاه جامعه را نشان دادهاند. در اینگونه موارد شاید سیاستگذاران آنچنان هم شیفتهی ریاضتهای اقتصادی نشده باشند که باعثِ کمشدنِ کسریهای بودجهی سالیانه شده بودند، زیرا این ریاضتها از طرفی موجب شده بود تا رفاه ملّی، که این بار درستتر اندازهگیری شده بود، کاهش یابد.
دستاوردهای سیاسی در ایالات متحده و در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا در سالهای اخیر نشاندهندهی حالتی از ناامنی بوده است که بسیاری از شهروندان معمولی در آن به سر میبردهاند و و تولید ناخالص داخلی توجه ناچیزی را به آن نشان میدهد. طیف وسیعی از سیاستهای متمرکز بر تولید ناخالص داخلی و احتیاط مالی، این عدم امنیت را دامن زده است. “اصلاحات” صورتگرفته در بازنشستگی را در نظر بگیرید که باعث شد تا افراد ریسک بیشتری را تحمل نمایند، یا حالتی را در نظر بگیرید که بازار کار به نامِ تقویتِ انعطافپذیری، دادنِ آزادیِ بیشتر به کارفرمایان برای اخراج آنها و در نتیجه تضعیف قدرت چانهزنیِ کارگران، کاهشِ حقوقها و ناامنی بیشتر، باعث شد تا آن وضعیت تغییر کند. معیارهای بهتر حداقل میتوانند این هزینهها را در برابر منافع اندازهگیری کنند و احتمالاً سیاستگذاران را مجبور نمایند تا در این تغییرات با دیگران همراه شده و بدین ترتیب، امنیت و برابری را ارتقاء دهند.
گروهی کوچک از کشورها با هدایت اسکاتلند، پیمانِ اقتصادِ رفاه را تشکیل دادند. امید میرود که دولتهایی که رفاه را در مرکز توجه و دستور کار خود قرار میدهند، بودجههای خود را نیز در همین جهت برنامهریزی نمایند. به عنوان مثال، دولت نیوزیلند بیشتر به رفاه توجه کرده و در همین راستا توجه خود را بیشتر به فقر کودکان معطوف داشته و منابع بیشتری را برای رفعِ آن اختصاص داده است.
معیارهای بهتر همچنین میتوانند به عنوان یک ابزار تشخیصی مهم نیز مطرح شوند و به کشورها کمک کنند تا هم پیش از آنکه مسائل پیچیده شده و از کنترل خارج شوند، آنها را شناسایی نموده و هم ابزارهایی درست را برای پرداختن به آنها انتخاب نمایند. به عنوان مثال، ایالات متحده به جای آنکه فقط به تولید ناخالص داخلی (GDP) توجه کند، بیشتر بر روی مسائلی همچون بهداشت و سلامت، تنزلِ انتظاراتِ افرادی با تحصیلات کمتر از زندگی و به ویژه افرادی که در مناطق غیرصنعتی آمریکا زندگی میکنند و سالها پیش شناخته شده بودند، تمرکز نموده است.
به همین ترتیب، معیارهای برابریِ فرصت برای افراد مختلف، اخیراً دورنگیِ موجود در ادعای آمریکاییها را به زمینهای برای فرصت تبدیل کرده است: بله، هر فردی میتواند پیشرفت کند، همانگونه که گویی از والدین سفیدپوست متولد شده است. دادههای موجود نشان دادهاند که ذاتِ ایالات متحده با تلههای نابرابری و تبعیض، قرین است و آن افرادی که در پایین متولد میشوند، با احتمال زیاد در همان پایین هم باقی خواهند ماند. اگر بخواهیم این حقایق را حذف کنیم، ابتداء باید بدانیم که اینها اساساً وجود دارند و سپس باید به دنبالِ آن باشیم که چه چیزی آنها را به وجود آورده و به آن دامن میزند.
“ گروهی کوچک از کشورها با هدایت اسکاتلند، پیمانِ اقتصادِ رفاه را تشکیل دادند. امید میرود که دولتهایی که رفاه را در مرکز توجه و دستور کار خود قرار میدهند، بودجههای خود را نیز در همین جهت برنامهریزی نمایند. به عنوان مثال، دولت نیوزیلند بیشتر به رفاه توجه کرده و در همین راستا توجه خود را بیشتر به فقر کودکان معطوف داشته و منابع بیشتری را برای رفعِ آن اختصاص داده است. “
کمی بیش از یک ربعِ قرن پیشتر، بیل کلینتون موضوعی را به صورت رسمی مطرح نمود که در آن “مردم در رأس قرار میگرفتند”. قابل توجه آنکه انجامِ این کار، حتی در یک جامعهی دموکرات چقدر دشوار است. شرکتها و سایر ذینفعان خاص همواره به دنبالِ آن هستند که منافع آنها در رأس قرار داشته باشد. وضعِ مالیاتهای سنگین در ایالات متحده که توسط دولت ترامپ در این زمان در سال گذشته صورت گرفت، مثالی عالی بر این مدعی است. گروهی که رفتهرفته کوچکتر میشوند، اما هنوز هم قشر متوسط وسیعی از مردم را تشکیل میدهند، باید این افزایش در مالیاتها را تحمل نموده و میلیونها نفر نیز بیمهی سلامت خود را از دست میدهند تا بتوانند مالیاتها را برای میلیاردرها و شرکتها تأمین نمایند.
اگر ما بخواهیم که مردم را در رأس قرار دهیم، اول باید مسائلِ مرتبط با آنها را بشناسیم، باید بدانیم که چه چیزی، رفاه را برای آنها به ارمغان خواهد آورد و چگونه میتوانیم آن چیز را بیشتر برای آنها تأمین نماییم. در نظر گرفتنِ اندازهگیری با ابزاری فراتر از GDP همچنان نقشی حیاتی را در دستیابی به چنین اهدافِ اساسی برای ما ایفاء مینماید.
- جوزف استیگلیز یکی از برندگان جایزهی نوبل در اقتصاد، استادِ دانشگاهِ کلمبیا و رئیس بخش اقتصاد در مؤسسهی روزولت است.