
فریب در رسانه
- نوشته شده : حمیده شعبانی
- 09 ژوئن 2019
- تعداد نظرات :0
«باشگاه شما»، جایی است که دانشجویان، نخبگان و پژوهشگران علوم انسانی در آن، مقالات خود را با مخاطبان خود به اشتراک میگذارند. شما هم میتوانید با ارسال مقالات علمیژورنالیستی، بعد از ارزیابی توسط هیئت تحریریه باشگاه اندیشه، مقالات خود را منتشر کنید. دسترسی به سایر مقالاتِ «باشگاه شما».
| پروپاگاندا تکنیکی است که قدرتها با آن، اقدامات غیر موجهشان را مشروعیت میدهند.
صاحبان صنایع و مالکان قدرت در دنیا میدانند که رسانه، مهمترین و در دسترسترین ابزار برای برقراری ارتباط با مردم است که تأثیرات شگفت انگیزی را در تمام ابعاد انسان ایجاد میکند و گاهی سرنوشت انسان و حتی یک کشور را تغییر میدهد. در این میان، این مردم نیستند که تصمیم میگیرند؛ رسانهها هستند که تصمیماتی را که باب میل خودشان است را، به مرور و با روشهایی مشخص، به مردم تحمیل میکنند؛ بی آن که خود مردم از آن آگاه باشند.
برای جذب مردم، رسانهها باید روشهایی را به کار ببندند تا در فضای رقابتیای که میان رسانهها جریان دارد، خودشان را به عنوان دارندگان منابع دست اول معرفی کنند و مردم به سمت آنها کشیده شوند. در این صورت است که اگر آن رسانه، حتی با استفاده از روشهای فریب، اخبار را منتقل کند، مردم آن را میپذیرند و اگر هدف، گرفتن تصمیم مشترک برای تعیین آیندهی جامعه باشد، قطعاً این رسانهها مورد اقبال بیشتری قرار خواهند گرفت و روشهای فریب آنها بیشتر جواب خواهد داد. همچنین با این روشها می توانند به مرور در فرهنگ و باور یک جامعه ابهام ایجاد کنند، جامعه را دچار بحران هویت و در نهایت فروپاشی کنند. از دیگر فواید استفاده از روشهای فریب، پرت کردن حواس مردم به مسائل حاشیهای است؛ به ویژه زمانی که کشور دچار مشکلات متعددی اعمم از اقتصادی و سیاسی باشد. همچنین با استفاده از روشهای مغالطه، میتوان خیلی نامحسوستر به فریب افکار عمومی پرداخت.
فریب در رسانه
مک لوهان (21 ژوئیه 1911-31 دسامبر1980) معتقد است: پیام خود رسانه است یا به عبارت دیگر، تأثیر یک رسانه بر افراد یا جامعه، به میزان شدت تغییرات در مقیاسها و معیارهایی بستگی دارد که هر فناوری جدید، در زندگی روزمره پدید میآورد. یک رسانه میتواند سبک روابط انسانی را شکل دهد و معیارهای عملکردهای موجود در این رابطه را مشخص کند. (مک لوهان, 1994)
این جملهی مشهور، نشان دهندهی اهمیت رسانه و تأثیرات شگفتانگیز آن بر زندگی ما است که صاحبان رسانه، متوجه آن هستند و با روشهایی سعی در جذب مخاطب و گاهی فریب آنها دارند.
پروپاگاندا
پروپاگاندا تکنیکی است که قدرتها با آن، اقدامات غیر موجهشان را مشروعیت میدهند. به عبارتی در این روش که از آن به “تبلیغات سیاسی” نیز یاد میشود، اطلاعات هماهنگ و جهتدار به منظور بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی، پخش و فرستاده میشود. برخی نیز معتقدند انتشار هدفمند مجموعهای از اطلاعات با هدف تحت تأثیر قرار دادن افکار و رفتار مخاطبان، پروپاگاندا است، ولی نکتهی حائز اهمیت اینکه کاربرد این واژه بر خلاف تلقی عامیانه، به حوزههای سیاسی محدود نشده و در هر زمینهای که با مخاطب سر و کار دارد، قابل استفاده است (بی.نا, تسنیم, 1394). رسانهها با این روش میتوانند هدایت اذهان مردم را در دست بگیرند و مواردی را که باب میل خودشان است را در ذهن مردم بنشانند و در فضای جامعه همان را برجسته کنند.
“در این روش که از آن به “تبلیغات سیاسی” نیز یاد میشود، اطلاعات هماهنگ و جهتدار به منظور بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی، پخش و فرستاده میشود. برخی نیز معتقدند انتشار هدفمند مجموعهای از اطلاعات با هدف تحت تأثیر قرار دادن افکار و رفتار مخاطبان، پروپاگاندا است، ولی نکتهی حائز اهمیت اینکه کاربرد این واژه بر خلاف تلقی عامیانه، به حوزههای سیاسی محدود نشده و در هر زمینهای که با مخاطب سر و کار دارد، قابل استفاده است.“
ترفندهای رسانهها برای فریب افکار عمومی:
سیاست تدریجی
برای شکل دادن به یک باور خاص، رسانهها از انتشار مطالبی به صورت تدریجی و مداوم در مورد یک موضوع خاص استفاده میکنند. این استراتژی برای شکل دادن به تصویر یک شخص، یک محصول و یا یک واقعهی خاص به کار برده میشود. برای مثال در برخی از رسانههای کشورهای مختلف، تنها از برندهای خاصی حمایت میشود؛ یا در حوزهی سیاسی برای بدنام کردن یک شخص، گروه یا یک اتفاق و یا بزرگنمایی در مورد یک شخصیت، جریان یا یک باور سیاسی/ مذهبی، به طور مکرر در مورد موضوعی خاص، خوراک رسانهای تولید میشود که مصرف آن توسط مخاطبان در طول یک برههی زمانی باعث شکلگیری یک ذهنیت جدید مطلوب رسانهها و یا تغییر باورهای نامطلوب آنها میشود (لئونید (بی.تا) نقل شده در علی پناهی (1396)).
احساسات بیشتر، تفکر کمتر
اخبار بدون احساسات، تأثیر گذاری چندانی ندارد و این دو همیشه در کنار هم قرار دارند تا عملکرد مناسب و مطلوبی داشتهباشند و البته هیچ نکتهی مثبتی در این ارتباط وجود ندارد. احساسات باعث میشود که مخاطب نتواند واقعیات را با تفکر انتقادی و عینی درک نماید. در واقع احساساتی شدن، بخش منطقی مغز را متوقف میسازد که در اکثر موارد به تحریف واقعیت منجر میشود (همان).
دایه مهربانتر از مادر بودن
برخی از تبلیغات رسانهای، از زبان، بحثها، نمادها و کلام آهنگین، برای تحت تأثیر قرار دادن کودکان استفاده می-کنند. چنین سبکی از تعامل باعث میشود که احتمال انتقاد مخاطبان به شدت کاهش یابد. برای مثال برندهای تجاری از سبک گفتاری دستوری استفاده میکنند و سادهترین احساسات و انگیزهها را مورد هدف قرار میدهند. رسانه معمولاً لحنی سرپرستانه و ریاستی به خود میگیرد و به مخاطب القا میکند که بیشتر از او دانسته و بیش از خود او در مورد منافعش حساسیت دارد (همان).
هدایت اذهان به مسائل سخیف
رسانهها سعی میکنند ذهن مردم را به مسائل سخیف هدایت کنند و آن ها را از پرداختن به مسائل مهم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بازدارند. برای مثال به آنها این چنین القا میکنند که احمق بودن و داشتن رفتاری بی ادبانه و سخیف، بسیار مطلوب است و بدین روش توجه مردم را به مسائل پیش پا افتاده جلب میکنند تا مردم را از پرداختن به مسائل مهم جامعه، دور نگهدارند. این مورد را نیز میتوانیم در تولیدات سینمایی یک کشور به خوبی مشاهده کنیم.
خبر غالب
در این حالت، رسانهها به طور هماهنگ تنها به یک خبر مشخص میپردازند و تیتر اول تمام رسانهها، با هماهنگی از پیش تعیین شده، موضوعی مشخص خواهدشد و همان موضوع مورد توجه مردم قرار خواهدگرفت. چه بسا خبری پیش پا افتاده در صدر اخبار قرار گیرد و خبر مهم، در میان انبوه تاکیدات رسانه بر خبر غالب، محو شود.
دو قطبی سازی
این شگرد که در چند سال اخیر بهصورت ویژه مورد توجه قرار گرفتهاست، در پی ایجاد دودستگیهای کاذب است. رسانه با استفاده از این روش، به مخاطب چنان القا میکند که دو طیف و جریان بهصورت صددرصد، مقابل یکدیگر قرار دارند؛ یکی شر و دیگری خیر، موافق و مخالف، تندرو و میانهرو و دستهبندیهایی از این قبیل که بیشتر از آنکه با واقعیت مطابقت داشتهباشند، بازی با واژهها است. رسانهها این شگرد را به اشکال و گونههای مختلف دیگر برای ایجاد درگیری و اثرگذاری صحنههای سیاسی و اجتماعی به کار میبرند و مسائل را چنان نشان میدهند که گویی هر کدام از دو سر قطبها، دائماً در حال جداشدن و دورشدن از یکدیگر هستند. در ذات همه برنامههایی که با این تکنیک ساختهمیشوند، چیزی که برجسته میشود، نوعی بینظمی و عدم تحمل حرف مخالف و منتقد است یا اختیار نداشتن یک گروه و یا تلاش برای سلطهی یک حزب بر حزب دیگر که این موارد را بهصورتی کاملاً حرفهای به خورد مخاطب میدهند (بی.نا, گرداب, 1395).
تصویربرداری در فضایی تیره و غم انگیز
این روش معمولاً در تهیه گزارشهای خبری و مستندسازی مورد استفاده قرار میگیرد تا برای مخاطب باورپذیرتر باشد. معمولاً فضایی که تصاویر و مصاحبهها در آن ضبط میشوند، دارای رنگهای سیاه و تیرهاند تا نوعی شکست و غم ناشی از مشکلات را به ذهن مخاطب تزریق کند (همان).
طرح سوال و مقایسه
این شگرد که بیشتر در حوزهی مسائل مربوط به تبعیضهای جنسیتی و ارائهی خط فکریهای متفاوت با هنجارهای جامعه به کار میرود، بدین صورت است که برای مثال در ایران، رسانهها در حوزهی مسائل مربوط به زنان و حقوق زنان، در ابتدا به طرح سوالات مبهم میپردازند. سوالاتی از این قبیل که چرا قانون مدنی ایران، اختیار زیادی را برای پدر قائل شده است و برای مادر حقی در نظر گرفته نمیشود؟ چرا در نظام حقوقی ایران، اختیار کامل طلاق به دست مرد داده شده است؟ چرا نسبت به شغل زنان، تبعیض اعمال میشود؟ چرا زنان از ظرفیتهای مساوی با مردان در انتخاب شغل، دستمزد و مزایا برخوردار نیستند و… . در ذهن مخاطبین و عامهی مردم که معمولاً در این حوزهها متخصص نیستند، ابهاماتی ایجاد میشود و عموماً برای یافتن پاسخ این ابهامات به همان منبع اولیه مراجعه میکنند. در این شگرد، جوابی که به سوال و ابهامات داده میشود، معمولاً سطحی و سوگیرانه است (همان).
برچسبزنی
برچسبزنی یا اسمگذاری (برچسب زدن به یک فکر و یا عقیده) برای تحریک یک رد فکری و اندیشهای بدون بررسی شواهد مورد استفاده قرار میگیرد. بر اساس این تاکتیک، رسانهها، واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. هدف از این عملکرد، آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند، برای آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود یا قداست پیدا کنند، برای آنکه استدلالی در حمایت آنان آورده شود (درمنکی فراهانی, 1393).
تقویت مداوم حس بزرگی نسبت به کشور و ملت
شاید آخرین و شایعترین ترفند حکومتهای فاسد و دیکتاتور مآب در تاریخ، تمرکز بر روی هویت ملی تودهها بوده است. روی هم رفته اگر بخواهید که کل جمعیت یک کشور را به بند کشیده و بر روی اکثر تودهی مردم کنترل داشته باشید، بدون این که نارضایتی عمومی ایجاد شود، به خصوص زمانی که منابع کافی در دسترس نداشته یا قوانین سختگیرانهای در کشور اعمال کرده باشید، بدون شک نیاز خواهید داشت که تودهی مردم را در صورت امکان در یک گروه واحد جمع کنید به طوری که از هم جدا نشوند. هر چه آنها در گروههای کمتری مشارکت داشته باشند، تحت تأثیر قرار دادن و کنترل کردن آنها به شیوهای موثر و جلوگیری کردن از کوچکترین اعتراض و آشوبی بسیار آسانتر و موثرتر خواهد بود و بدین ترتیب، چیزی حکومت شما و کنترل کامل بر روی کشور را تهدید نخواهد کرد (مایرس (2018)، نقل شده در علی پناهی (1397)).
نتیجه گیری
امروزه رسانهها را به عنوان یکی از عناصر اصلی در صحنهی بینالملل می شناسیم. رسانهها از طریق مدیریت افکار عمومی، به فریب اذهان مردم میپردازند و اخبار را آن گونه که دوست دارند به گوش مخاطبانشان میرسانند. مخاطبینی که در معرض هجوم اطلاعات گوناگون از سوی رسانهها هستند و گاهاً میتوان نتیجهی فریب افکار عمومی توسط رسانهها، را در تصمیمات عمومی جوامع مشاهده کرد. اخباری که بدست افراد عادی جامعه میرسد، از فیلترهای متفاوتی میگذرد. رهبران افکار با مدیریت اخباری که به دست مردم میرسد، از طریق حذف و یا بزرگنمایی اخبار و …، نقشی مهم و تأثیرگذار را در این میان ایفا میکنند. رسانهها میتوانند مردم را تحریک به خرید محصولی خاص و یا گرفتن یک تصمیم بزرگ کشوری کنند. در واقع رسانهها، ابزار اقناع عمومی را در دست دارند و از آن جایی که همهی مردم به آن دسترسی دارند، میتوانند مردم را تحریک به خرید محصولی خاص و یا گرفتن یک تصمیم بزرگ کشوری کنند.
منابع
بی.نا. (1394, شهریور 19). تسنیم. بازیابی از www.tasnimnews.com
بی.نا. (1395, مرداد 16). گرداب. بازیابی از با این شگردها دنیا را فریب می دهند: www.gerdab.ir
درمنکی فراهانی, و. (1393, مرداد 15). مشرق. بازیابی از www.mashreghnews.ir
علی پناهی, ح. (1396, آذر 21). روزیاتو. بازیابی از 10 روشی که رسانه ها برای تحت تأثیر قرار دادن باورهای ما استفاده می کنند: www.rooziato.com
علی پناهی, ح. (1397, خرداد 12). روزیاتو. بازیابی از ده ترفندی که سیاست مداران طرفدار پروپاگاندا برای فریب توده مردم به کار می برند: www.rooziato.com
مک لوهان, م. (1994). برای درک رسانه. (آ. سعید, Trans.) تهران: سروش.