چرا حرف آقازادهها خریدار دارد؟
- نوشته شده : داوود طالقانی
- 24 فوریه 2019
- تعداد نظرات :0
سیاستواقتصاد | مطالعات اجتماعی | عدالت
| در بررسی معضله آقازادگی، تیغ نقد به سوی فرزندان و والدین نیست، بلکه متوجه فرهنگ سیاسی ایران است که آقازادگان را در دوران مدرن، بازتولید میکند
یکی از مسائل اجتماعی ایران امروز که به واسطه رسانههای اجتماعی جنجالی نیز شده است، پدیده «آقازادگی» است. آقازادهها روایتی از زندگی خصوصی را در رسانه تصویرمحور اینستاگرام ارائه میکنند و به تبع، واکنشهای زیادی به آنچه آنان دارند و دیگران ندارند، رخ میدهد. اما به نظر میرسد آقازادگی بیش از آن که پدیدهای مدرن و نوظهور باشد، امری تاریخی است و تبار آن را میتوان در تاریخ ایران جستجو کرد.
معضله آقازادگی بیشباهت به زندگی قبیلهای نیست. این که آقازادهها به واسطه والدینشان توانستهاند به مواهبی دست یابند، بیش از آن که حاصل عملکرد افراد باشد، نتیجه ساختاری است که در فرهنگ سیاسی ایران ریشه دارد. ضمن آن که نقد افراد و مصادیق، غفلت از نگاههای تبارشناسانه را نیز در پی دارد. آقازادگی و همخونی یادآور فرهنگ عشیرهای است که به دنیای پیشامدرن و سنتی ایران تعلق دارد. تاریخ ایران پیشامدرن، به وضوح نشان میدهد که هر روایتی از تاریخ سیاسی ایران، تاریخ صعود و زوال قبیلههایی از عشایر است. قبیلهای بر قبایل دیگر برتری مییابد و به قدرت میرسد و خاک ایران را تصاحب میکند و حکمرانی خود را آغاز میکند. پس از چندی، گروه عشایر دیگری، دیگران را کنار زده و خود را به مسند قدرت میرسانند. سلجوقیان، غزنویان، خوارزمشاهیان، صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه، همگی قبل از آن که حکومت و سلسلهای محسوب شوند، قبیله بودند و افرادشان به صورت عشیرهای میزیستهاند. هنگامی که این قبایل و عشایر به حکومت میرسیدند، با توجه به نظم و نظام حاکم بر زندگی اجتماعیشان، ساختار سیاسی و قدرت خود را با ترکیب همقبیلهایها و همخونان خود تشکیل میدادند. تعین استفاده از همعشیرهها در نیروهای نظامی این حکومتها قابل مشاهده است که مهمترین رکن برای حفظ قدرت آنان محسوب میشد.
زمانی که قبیلهای از عشایر میتوانست بر سایر رقبا پیشی بگیرد و به قدرت برسد، برای تضمین امنیت در محدوده استحفاظی خود، دو استراتژی را نسبت به سایر قبایل در پیش میگرفت. این قبایل به قدرت رسیده، یا زور و توان کافی را داشتند که رقبا و مزاحمان را سرکوب کنند و یا از زر و سکه خود میبخشیدند و تطمیعشان میکردند. اشتیاق برای تطمیع شدن و هراس از سرکوب شدن، فوبیای رسوب شدهای است که در حافظه تاریخی و فرهنگی آقازادگان به یادگار مانده است.
زندگی عشیرهای ویژگیهای خاصی دارد که آن را از سایر زیستجهانهای دیگر متمایز میکند. اول این که عشایر، به شدت خویشاوندگرا هستند. مساله آقازادگی، نمود انباشت همین ارزش خویشاوندگرایی و همخونسالاری است که در فرهنگ ایران رسوب کرده است. این که آقازادهای پیدا میشود که در عنفوان جوانیاش توانسته به مدارج بالا برسد، نه تقصیر او و والدینش، بلکه قصور فرهنگی تاریخی است که او را به چنان جایگاهی رسانده است. ویژگی دیگر زندگی عشایر در تاریخ ایران، بقا از طریق غارت است. عشایر تازه به حکومت رسیده در ادوار مختلف تاریخی ایران (مخصوصا در سالهای معاصر و به ویژه در سلسله قاجاریه) همراه با غارت و تاراج دارایی قبایل و گروههای دیگر است که میتوانند منابع مادی گزافی را برای خود فراهم کنند. بازنمایی زیست لاکچری و تجملی آقازادگان که خود نیز اصرار و تاکید بر این سبک زندگی دارند، میوهای است که بذر آن پیش از این و در صدها سال پیش کاشته شده است. اما آقازادگان، از گذشتگان معنوی خود، تنها ویژگی که به ارث نبردهاند، روحیه جنگاوری آنان است، زیرا همسازی و همنوازی با آب و هوای خوب، فراهم بودن تمام امکانات و الزامات زندگی و البته تنبلی و سستی، نه تنها جنگاوری بلکه روحیه تلاش و زحمت برای رسیدن به موفقیت خود ساخته را نیز از آنان سلب کرده است.
”عشایر تازه به حکومت رسیده در ادوار مختلف تاریخی ایران (مخصوصا در سالهای معاصر و به ویژه در سلسله قاجاریه) همراه با غارت و تاراج دارایی قبایل و گروههای دیگر است که میتوانند منابع مادی گزافی را برای خود فراهم کنند. بازنمایی زیست لاکچری و تجملی آقازادگان که خود نیز اصرار و تاکید بر این سبک زندگی دارند، میوهای است که بذر آن پیش از این و در صدها سال پیش کاشته شده است.“
عنصر خویشاوندی که در حکمرانی سلسلههای عشیره مسلک نقش اصلی را ایفا میکرد، دو اثر مهم از لحاظ روانشناسی اجتماعی باقی میگذارد. اول این که مرز خودی را بر اساس معیارهای خویشاوندی تعریف میکند. خویشان و نزدیکان، به مراتب نزدیکی خونیشان، از قدرت و ثروت بیشتری برخوردار، و بیگانگان و مردمان غیر، طرد و فراموش میشدند. در پدیده آقازادگی این اثر روانشناختی خود را در تصور قدرت فرد آقازاده و اثر اجتماعیاش را در پنداشت فاصله میان مردمان و دولتمردان پدیدار میکند. تاثیر دومی که از نظر روانشناسی اجتماعی در فرهنگ عشیرهای میتوان نام برد، آن است که دایره اعتماد و منابع آن محدودتر میشود. هر چه نسب خانوادگی، نزدیکتر باشد، فاصله فرد با رئیس قبیله کمتر میشود. این مساله را باز میتوان به آقازادگان ایرانی تعمیم داد. یکی از استدلالهای مردود برای توجیه مسئولیت سپردن به آقازادگان این است که آنان به واسطه والدینشان بیشتر مورد اعتماد هستند. هر چند شفافیت و حقیقتهای عریان در رسانههای اجتماعی، حس بیاعتمادی و نالایقی نسبت به آقازادگان را تولید کرده و این امر در حال افزایش نیز میباشد.
تاریخ عشایر به قدرت رسیده به کرّات نشان داده که این گروهها برای حفظ موجودیت خود، با استعمار همکاری میکردند. نمونه مشهور این همکاریهای اکنون آشکار شده، شیخ خزعل است. خارجنشینی برخی آقازادگان، شاید نشان از تلاشهای بعضی از آنان برای حفظ موجودیتشان باشد و پناهندگی سیاسی، سطح برملا شده داستان تعاون این افراد با ضدجریانها است.
بنابراین، در بررسی معضله آقازادگی، تیغ نقد به سوی فرزندان و والدین نیست، بلکه متوجه فرهنگ سیاسی ایران است که آقازادگان را در دوران مدرن، بازتولید میکند و این گروه را میتوان در ادامه پروژه عشایر و زیست عشیرهای در تاریخ حافظه فرهنگی ایرانیان بررسی کرد. به همین سبب باید گفت که هر نقدی که متمایل به پدیده آقازادگی است، میبایست با نقد فرهنگ سیاسی ایران، که انباشتی تاریخی است، آغاز شود.
منابع:
سریع القلم، محمود، فرهنگ سیاسی در ایران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
داوود طالقانی پژوهشگر حوزههای ارتباطات، فلسفه و علوم اجتماعی است و عمده مطالب او در باشگاه اندیشه در همین حوزهها منتشر میشود.