مولفه های پایداری فرهنگ

فرهنگ یکی از مقوله های پیچیده جوامع انسانی است که درگستره تاریخ همواره با چالش های فراوانی مواجه بوده است. اینکه دریک جامعه ای، فرهنگ دراثر چه عواملی باعث بی ثباتی شده و به سرعت دستخوش تغییر و تحول می شود یا اینکه با ثبات و پایدار باقی می ماند، مقام ومحل بحث نویسنده این مقاله است که درحوزه های مختلف مولفه های پایداری فرهنگی را مورد بررسی و واکاوی قرارمی دهد. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مفهوم فرهنگ و ابعاد آن
قبل از هرچیز داشتن تعریفی روشن از فرهنگ ضروری است. فرهنگ به طور عام به مجموعه باورها و ارزش ها و نقش های مشترک یک جامعه اطلاق می شود و به طور خاص گروه ها و دسته های کوچکی هم که دارای باورها و هدف ها و ارزش ها و نقش های مشترک هستند. نیز می شود. اما در فرهنگ دینی یا تعبیر روشن تر فرهنگ اسلامی، فرهنگ را با اندکی تسامح می توان معادل سنت الهی گرفت. و این فرهنگ یا سنت الهی زمینه ساز رشد باورها و ارزشهای دینی و اخلاقی جامعه اسلامی می شود.
خدای متعال در قرآن کریم سرنوشت محتوم گروههایی که استکبار ورزیدن و مکراندیشی و گناهکاری را پیشه نمودند عذاب و نابودی و هلاکت می داند و کسانی که درمقابل آنان زندگی مؤمنانه و خداپسند را پیشه نمودند به شراب و کمال ابدی نوید می دهد، این دو شیوه را سنت تغییرناپذیر میداند. محال است کسی که سنت و فرهنگ عمومی زندگی او کبر و ناز و نشر فحشا و گناه باشد عاقبت سعادتمند شود زیرا اقتضای زندگی شهوت آلود و تفرعن آمیز هلاکت و نابودی است و این سنت تغییرناپذیر الهی درهر برهه ای از حیات بشر است:
فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا (فاطر- 43)
پس درسنت الهی تبدیل و تحویل وجود ندارد ولی این انسانها هستند که می توانند با تغییر و تحول درونی خود را با سنت الهی تطبیق دهند:
ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم (رعد-11)
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان اسباب تغییر و تحول را فراهم کنند.
این مقدمه از آن جهت بود که گاهی فرهنگ ها خود را برافراد جامعه تحمیل می کنند، و انسان ها را از سلطه فرهنگ ها گریزی نیست مگر اینکه اراده ای جمعی و فراگیر تحت عنوان انقلاب فرهنگی شکل بگیرد و بتواند فرهنگ تازه ای را جایگزین فرهنگ قدیم نماید و سلطه او را پایان بخشد.
امروزه ساختار جوامع براساس تکنیک قوا و مدیریت های تخصصی اداره می شود. نظیر امور اقتصادی، امور سیاسی و اجتماعی هر کدام با عنوان تخصصی خودش مدیریت می شود. از اینرو هر کدام فرهنگ خاص خود را اقتضاء می کنند.
نظیر: فرهنگ اقتصادی، فرهنگ سیاسی و فرهنگ اداری و غیره مثلاً ما از سال 1359 به مدت سه سال دانشگاه ها و موسسات عالی را تحت عنوان انقلاب فرهنگی تعطیل نمودیم، یا در دولت شهید رجایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طور کلی تعطیل شد تا از مبنا اسلامی شود. صرف از موفقیت این قبیل اقدامات که درجای خود نقد جدیدی را می طلبد، اما بیانگر این حقیقت است که تحول فرهنگی باید به تصمیم جمعی و اراده ای قوی همراه باشد.
همچنین درکنار اراده جمعی باید همه مولفه های فرهنگی درحوزه های مورد نظر به وجود آیند و در فرآیندی منطقی شاکله پایدار فرهنگی را تثبیت نمایند، براین اساس ما درحوزه اقتصادی با مؤلفه های خاص خودش باید فرهنگ سازی کنیم. یا درحوزه سیاسی هم همینطور عمل نمایند. دراین نوشتار ما فهرستی از مؤلفه های فرهنگی را درحوزه های مختلف اقتصادی، اداری و مدیریتی و امور دفاعی ارائه می دهیم و بحث تفصیلی آنها را به مقاله های بعدی موکول می نماییم.

مولفه های پایداری فرهنگی

1- فرهنگ ولایت
فرهنگ ولایت که جوهر نظام جمهوری اسلامی است همواره علت اصلی پیروزیها و عبور از بحران های مختلف چه در زمان زمامداری امام خمینی (ره) و چه در دوران مقام معظم رهبری بوده و خواهد بود. از اینرو نهادینه شدن فرهنگ ولایت در جامعه ما پیش از عوامل دیگر ضرورت دارد. مهمترین مؤلفه ها در تعمیم فرهنگ ولایت عبارتند از:
الف- اطاعت صادقانه
ب- پرهیز از دنیاطلبی و اشرافیگری
ج- بصیرت و آگاهی
د- تحلیل عالمانه
ه – اعتدال گرایی بعنوان صراط مستقیم ولایت
بدیهی است اطاعت صادقانه زمانی در ما تحقق می یابد که سالک طریق ولایت باشیم و هیچگاه خود را مالک ولایت به حساب نیاوریم، آنجا که مولای متقیان علی(ع) می فرماید: این عمار! این ذو شهادتین و کجاست عمار؟ کجاست ذو شهادتین؟ کجاست ابن تیهان؟ و از فراق آنها می نالد و از برادران خود قلمداد می کند. در صفت خوب آنان میفرماید: سلک الطریق و مضوا الی الحق آنان سالک طریق ولایت و فنای در حقیقت راه من بودند. آری این صفت اگر در ماملکه شود ما سالک طریق ولایت خواهیم بود و در اطاعت صادق. و الا ادعایی بیش نخواهد بود که عاقبت ما را رسوا خواهدکرد.
ای که باشی از غم دلبر جدا
فرق دارد عاشقی با ادعا
همچنین در پرهیز از دنیاطلبی و اشرافیگری مولای متقیان علی(ع) خاطره ای آموزنده دارند: آنگاه به دیدار زید پسر علاءحارثی استاندار بصره می روند به فراخی منزل و رفاه او اعتراض می کنند زید در پاسخ می گوید: برادرم مثل شما لباس کرباس می پوشد و غذای ساده می خورد. مولای متقیان برای اینکه استاندارش را طفره نرود با صراحت فرمودند: ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره (نهج البلاغه، خ189) خداوند متعال بر پیشوایان حکومت عدل (اسلامی) واجب کرده است که درحد ضعیف ترین مردم جامعه زندگی کنند تا فقر در جامعه موجب رنجش بینوایان نشود و رفاه و برخورداری از مال و ثروت موجب مباهات مرفهین بی درد نشود. و با تظاهر به ارزش های دینی به آلاف و الوف فراوان نرسند و جنون قدرت طلبی و ثروت اندوزی خود را در شعار حمایت از ولایت پنهان نکنند و کاخ های برآمده از ثروت حرام و شبهه ناک را حصار حصین ولایت علی ابن ابیطالب علیه السلام نخوانند.
همه این کج اندیشی ها ناشی از نبود بصیرت و آگاهی و تحلیل عالمانه از فرهنگ ولایت و سوءاستفاده فرصت طلبان از ساحت ولایت و نهادینه نشدن اعتدال گرایی بعنوان صراط مستقیم ولایت توسط پیروان صادق ولایت در جامعه است و تا زمانیکه این بیان نورانی مولای متقیان علی علیه السلام: الیمین و الشمال مضله و طریق الوسطی هی الجاده… (نهج البلاغه، خ200) و بعنوان مدار ولایت در جامعه استقرار پیدا نکند سایر مؤلفه ها که فرهنگ ولایت را در نهادهای حکومتی و در بین آحاد مردم باید نهادینه کنند هویت پیدا نخواهند کرد.
نگاهی به تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی نشان میدهد که رابطه ای فرا دست قانون و حتی محاسبات ظاهری و معمولی بین مردم و مقام ولایت چه در زمان امام(ره) و چه در زمان مقام معظم رهبری وجود دارد و در عمل بیانگر این واقعیت است که آحاد مردم ما جلوتر از نهادهای حکومتی و دولتمردان فرامین مقام ولایت را درک می کنند و توفیق پیاده کردن آن را نیز در میدان عمل پیدا می کنند.
اگر به دنبال یافتن علل یا عوامل این توفیق از سوی مردم برآییم، احتمالاً به این نتیجه خواهیم رسید که مؤلفه های ولایت کاملاً در بین مردم وجود دارد، هم اطاعت آنها از ولایت صادقانه است و هم در راه تحقق فرامین مقام ولایت نه تنها به دنبال امتیازات مادی و سیاسی نیستند بلکه از مال و جان خود می گذرند، که دوران دفاع مقدس نمونه بارز آن است. و هم اینکه در تحلیل حوادث کشور و تحصیل بصیرت در بسیاری از جهات از خواص جامعه جلوتر می فهمند و حرکت می کنند. این رویکرد تاریخی نشان می دهد که با بخشنامه و ابلاغ دستورالعمل و یا ظرفیت هایی که در نهادهای دولتی وجود دارد نمی توان فرهنگ سازی کرد، بلکه بالعکس دولت ها باید اینکه فرهنگی باشند و ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی را فراموش نکنند خود نیازمند فرهنگ ولایت و ارزشهای جوشیده از نهادهای مردمی اند، و ما با استناد به این رویکرد معتقدیم که فرهنگ را کلاً نمی توان دولتی کرد بلکه این دولتها هستند که باید فرهنگی شوند و حتی خدمات فرهنگی که انحصاراً در اختیار نهادهای دولتی قرار می گیرد باید در اختیار نهادهای فرهنگ ساز مردمی و مولد ارزش های اسلامی قرار گیرد.

2- فرهنگ نظام اداری
دومین عاملی که نشان میدهد نمی توان فرهنگ را دولتی کرد، آموزه ها و مؤلفه های فرهنگ در نظام اداری است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف- تقوا و صداقت در کار
ب- شایسته گرایی در عزل و نصب ها
ج- نخبه گرایی یا تخصص محوری
د- پذیرش نقد عالمانه
هـ-خدمت بی منت
و-مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی
باعنایت به اهمیت مؤلفه های فوق به این واقعیت اذعان می کنیم که دولت ها طی سه سال به جز در مواردی فردی وخاص نتوانسته اند فرهنگ نظام اداری را براساس مؤلفه های فوق ایجاد کنند و از این منظر همیشه مورد انتقاد صاحب نظران و دلسوزان انقلاب بوده اند که مثلاً چرا در عزل و نصب ها شایستگی ها ملاک عمل نیست؟ و چرا روند مدیریت ها را رفیق بازی و باندگرایی رقم می زند؟ چرا پارتی بازی ها و ویژه خواری ها و ویژه خواهی ها خود را بر پیکره مدیریت کشور تحمیل کرده اند؟ چرا قانون برای همه یکسان اجرا نمی شود؟ و چرا به جای خدمت بی منت به مردمی که صاحب اصلی انقلاب هستند و به تعبیر امام(ره) پابرهنه ها که زحمت کشیدند و شما را به اینجا رساندند و حالا هم توقع از شما خیلی ندارند (صحیفه نور، ج19، ص151) حشر و نشر با اغنیاء و مرفهین بی درد معروفیت پیدا کرده اند؟ و ده ها سؤال از این دست نشان می دهد که نظام اداری کشور ما بیش از هرجای دیگری به آموزه های فرهنگ آفرین محتاج است و انتظار تولید مؤلفه های فرهنگی از دولت داشتن به قول حافظ پیش آینه خیال جمال یار را نمودن است.
به پیش آینه ی دل هر آنچه می دارم
بجز خیال جمالت نمی نماید باز

3-فرهنگ سیاسی
در حوزه فرهنگ سیاسی مهمترین مؤلفه ها در ثبوت و تقویت فرهنگ و تحکیم آموزه های آن در فضای سیاست داخلی وخارجی عبارتند از:
الف- حفظ استقلال واقتدار نظام جمهوری اسلامی
ب-احترام به آزادی بیان و عقیده و ایجاد تعامل سازنده بین احزاب و گروه های سیاسی
ج-احترام به آرای مردم و صیانت از آن و تقویت مردم سالاری دینی
د-حضور فعال و مدبرانه در مناسبات بین المللی وتوسعه سهم جمهوری اسلامی در مدیریت کلان جهان و تصمیمات بین المللی
هـ-نهادینه کردن سیاست راهبردی جمهوری اسلامی ایران براساس سه اصل حکمت- عزت و مصلحت.
و-تعریف الگوهای مؤثر به ویژه در حوزه علوم انسانی و ایجاد بسترهای منطقه ای بین المللی در جهت پذیرش آن.
ر-حضور مؤثر و با برنامه در فرآیند جهانی سازی که خیزاب بلند آن همه کشورها را تحت تأثیر خود قرار داده است.
البته موارد دیگری را هم می توان به این عناوین اضافه نمود اما مهم آن است که ما براساس اصل مهم نه شرقی و نه غربی که در قانون اساسی ما آمده و نیز سه اصل (حکمت- عزت و مصلحت) که مقام معظم رهبری به عنوان اصول راهبردی ما در سیاست خارجی فرمودند: ساز و کار لازم را در گستره فرهنگ سیاسی فراهم کنیم، و باتوجه به رویکرد افراطی غرب به علوم تجربی و عقب ماندگی در حوزه علوم انسانی، هدفگیری اصلی سیاست خارجی ما پرکردن خلأ علوم انسانی در جهان و به دنبال آن به دست گرفتن ابتکار عمل ومدیریت بین المللی با تولید نظریه ای علمی و فلسفی و نرم افزارهای لازم در حل بحران های منطقه ای و جهانی بوده است. امروز باید همه نهادهای مسئول در سیاست خارجی به ویژه رایزنی فرهنگی خود را در برابر این پرسش ملت قرار دهند که پس از گذشت سی سال از عمر انقلاب اسلامی در انجام این مأموریت چه توفیقاتی داشته اند؟ با چه چالش هایی مواجه اند؟ و برای آینده چه برنامه هایی را تدارک دیده اند؟
ما باید بپذیریم که امروزه آنچه را دنیا بدان محتاج است در اختیار ماست، غنای علمی و فرهنگی و حتی مدیریتی اسلام عزیز به حدی است که می تواند چاره گشای همه مشکلات جهان پیش رو باشد و خلأ فاحش اخلاق و دیانت را به رغم رشد تکنولوژی در دنیای غرب پرکند و به ضرب آهنگ اصلی حرکت به سوی جهانی سازی که همان حکومت جهان شمول امام زمان(عج) است تبدیل گردد. اما همه این توفیقات زمانی حاصل می شود که با درایت و عقلانیت و موقعیت شناسی توانمندی های بالقوه و بالفعل را درست مدیریت کنیم و همت بلند را پس از توکل بر خدا توشه این راه دراز و مقصد عالی کنیم که طایر قدسی از کنگره عرش ما را به انجام این مأموریت مهم فرامی خواند.
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدسی
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
بنابراین در حوزه فرهنگ سیاسی هم می توان فهرست بلندی از آموزه ای فرهنگ ساز ارائه داد، اما تحقق آنها را باتوجه به ظرفیت های موجود نمی توان انتظار داشت و مشکل اساسی ما طی سه دهه گذشته همین بوده است که هیچ گاه بضاعت فرهنگی ما در تحقق آرمان های جهانی مناسب مأموریت ها و مسئولیت ها نبوده است.

4- فرهنگ اقتصادی
در بررسی عرصه های فرهنگی شاید هیچ عرصه ای به اندازه فرهنگ اقتصادی ولی مهم و در عین حال حساس و تاثیرگذار در حوزه های دیگر نباشد، تبلور فرهنگ اقتصادی در جامعه می تواند سایر قسمت ها و بخش های جامعه را متحول کند. که بحث و بررسی پیرامون آن در جای خود ضروری است و حائز اهمیت است، اما آنچه که در این نوشتار وظیفه ماست فهرست مولفه های فرهنگ اقتصادی است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف- تعمیم عدالت به عنوان عامل حیات بخش و تضمین کننده پیشرفت جامعه.
ب- برقراری مساوات و برابری به منظور مقابله با تبعیض و فساد و فقر در آحاد مختلف جامعه.
ج- توسعه فرهنگ انفاق به منظور پر کردن شکاف های طبقاتی و یکسان سازی خدمات اجتماعی و اقتصادی.
د- تامین حوائج نیازمندان و مستمندان جامعه به عنوان حق یا حقوق مسلم آنان در جامعه.
ه – مبارزه با آفات اقتصادی نظیر: احتکار و گرانفروشی و رباخواری و دلال بازی، سرمایه داری و زمین خواری و…
و- ترویج اخلاق اقتصادی نظیر: قناعت و زهد و خدمت به همنوعان و پرهیز از اسراف و تبذیر به عنوان حیات معقول اسلامی.
ر- تعیین حدود مالکیت ها و تبلیغ آن به عنوان خط قرمز اقتصادی در جامعه به منظور مهار سرمایه داری و زراندوزیهای لجام گسیخته.
شاید بعضی از مؤلفه های فوق به حوزه قانون گذاری یا نظام اجرایی کشور مربوط شود، مثل تعیین حدود مالکیت ها یا مبارزه با آفات اقتصادی نیازمند قانون کارآمد و تصویب آن در مجلس شورای اسلامی است اما باید پذیرفت که تا این مؤلفه ها در فرهنگ عمومی کشور به نیازهای اصلی مردم تبدیل نشود و پیوسته از طریق رسانه ها از مسئولین ذیربط مطالبه نشود بعید است که بتوان آنها را جامه عمل پوشاند. کما اینکه طی سی سال گذشته علی رغم داعیه دولتمردان در تحقق عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض متأسفانه شاهد شکاف طبقاتی دردآور در جامعه هستیم. کافی است سری به خیابانهای شمال تهران بزنیم و مساحت خانه ها تعداد اتومبیل هایی که در آنجا تردد می کنند و بطور کلی سرانه درآمد مسکن آنها را سرانگشتی حساب کنیم و سپس نگاهی به کوچه های تنگ و تاریک خیابان مولوی و شوش و اطراف نازی آباد و خانی آباد بیاندازیم کافی است که بدانیم فاصله از زمین تا آسمان است و این به تعبیر حضرت امام خمینی برخلاف مجاری عدالت است، اگر اینطور شود، جمهوری اسلامی شکست می خورد. (صحیفه نور، ج 8، ص 525)
اما همین مردم عادی به لحاظ انقلابی و ارادت به نظام جمهوری اسلامی و مقام ولایت، لحظه ای درنگ نکرده و نمی کنند، در همه صحنه های انقلاب حضور داشته و دارند، هشت سال دفاع مقدس را با افتخار پشت سر گذاشتند و بهترین فرزندان خود را تقدیم انقلاب اسلامی نمودند، در 22 بهمن با حضوری چشم گیر و حماسی سال روز پیروزی انقلاب اسلامی را جشن می گیرند. اما دریغ از این بالانشین ها دستی از دور بر تنور جنگ داشته و نه در راهپیماییهای سی سال گذشته حضور یافته اند، و نه اعتقادی به راه و رسم پایین نشین ها دارند.
اما سؤال مهمی که در ذهن متبادر می شود این است که چرا باید مرفهین بی درد از مواهب نظام بیشترین بهره را ببرند؟ چرا باید مردم عادی که به تعبیر امام راحل (ره) تمام زحمات حکومت را متحمل می شوند (صحیفه نور، ج 19، ص 44) پیچ و خم امور روزمره خود در جا بزنند؟ اما مرفهین بی درد برای 70 نسل بعد از خود پول و زمین ذخیره کنند؟ چرا باید مردم عادی بخاطر هزینه سنگین پزشکی به مرگ راضی شوند اما زراندوزان و ثروتمندانی که از منابع این ملت به آلاف والوف رسیده اند پزشک خصوصی بیمارستان خصوصی داشته باشند؟ چرا مبارزه با مفاسد اقتصادی که مطالبه جدی مقام معظم رهبری و آحاد مردم است به سوژه ای برای طنزپردازان تبدیل شده است؟ چرا درختان در زمین های زمین خواران میوه داده است و هنوز تکلیف پرونده آنها مشخص نشده است؟ چرا حساسیت به رباخواری که به تعبیر امام (ره) بدترین نوع استثمار است (صحیفه نور، ج 12، 427) روز به روز کمتر می شود؟ چرا اینهمه شعار تولید داده می شود اما کالای کشور چین و کره و غیره چشم مردم را خیره کرده است؟ چرا پولهایی میلیاردی که بانک ها برای تولید پرداخت کرده اند بعضاً در جای خودش مصرف نشده است؟ چرا به جای اینکه حقوق مردم از سودجویان مطالبه شود استمهال می شود؟ دهها سؤال از این دست که فهرست آنها جز ملال خاطر چیز دیگری نیست ما را به این واقعیت می کشاند که شاکله نظام اقتصادی ما بهم ریخته است و تار و پود آن با مؤلفه های اسلامی بافته نشده است. به ظاهر خلعت اسلام پوشیده اما در باطن دیو کاپیتالیزم است بقول معروف به صورت یار و سیرت دشمن ماست.
البته بنا نبود که به تفصیل در این نوشتار بحث کنیم اما به دلیل اهمیت اقتصاد اسلامی ورود کوتاهی در منابع آن خواهیم داشت. برای ساماندهی اقتصاد اسلامی باید الزاماتی که دین مبین اسلام مشخص کرده است در عمل پذیرفت.
که مهمترین آن عبارتند از:
– عدم تکاثر و ثروت اندوزی
بر ما فرض است که براساس آیه شریفه:
والذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم (توبه-35)
کسانی که طلا و نقره ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند به عذابی دردناک بشارت بده.
و نیز آیه شریفه:
الهاکم التکاثر (تکاثر-1)
زیاده خواهی و افزون طلبی شما را به غفلت انداخته است.
و آیاتی از این قبیل حدود مالکیت ها و حجم مال اندوزیها را مشخص کنیم و براساس سخن نورانی مولای متقیان علیه السلام بدانیم که مازاد بر نیاز ما حق ما نیست بلکه امانت دیگران در نزد ماست:
و ما کسبت فوق قوتک انت فیه خازن لغیرک (نهج البلاغه)
و آنچه مازاد بر نیاز کسب کردی امانت دیگران نزد توست.
بهداشت مالی
خداوند متعال در قرآن کریم به رسول گرامی می فرماید: از اموال مردم صدقه بگیر تا آنها را پاک و با طهارت سازی:
خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم. (توبه- 103)
بدیهی است در این جا مراد صدقه جاریه در حد رفع تکلیف نیست بلکه تا آنجا باید از اموال اغنیاء اخذ کنی تا چرک تبعیض و نابرابری و فقر از جامعه زدوده شود. متعفن ترین جامعه آن جامعه ای است که فاصله طبقاتی در آن بی حد و حصر باشد و یک عده از پرخوری شکم بارگی کنند و یک عده از فقر جانکاه بمیرند.
– حقوق درماندگان
خداوند متعال در قرآن کریم به مؤمنین احترام می نهد و میفرماید: آنها کسانی هستند سائل و محروم را با دست خود مشخص می کنند و به حساب آنها منظور می نمایند.
والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم (معارج 53-43)
مؤمنین کسانی هستند که خود را دربرابر خدا مسئول می بینند و نیازی به حکم قانون یا حاکم اسلامی ندارند بلکه براساس تربیت مؤمنانه حق سائل درماندگان را در اموال خود معین می کنند.
بخدا قسم اگر همین یک آیه را صادقانه عمل کنیم یک نفر فقیر و دردمند در جامعه پیدا نمی شد و حتی می توانستیم نیازمندان دیگر کشورها را هم مساعدت کنیم. دربسیاری از احادیث آمده که صفت بارز منتظران ظهور امام زمان(عج) اختصاص بخش قابل توجهی از اموال و املاک شخصی به دیگران است و حتی نیازمندان بدون اجازه وی درحد نیاز اموال او را تصرف می کنند. افسوس و صدافسوس که شعار ما گوش فلک را کر کرده ولی هکتار هکتار املاک عمومی غصب اغنیاء و فرصت طلبان و حتی به املاک موقوفه هم در بعضی از جهات تعریض می شود. در حالیکه کمترین شرط منتظران ظهور بقول حافظ شیرازی ترک سر است:
کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ
برو اگر ز توکار اینقدر نمی آید
حال باید از دست اندرکاران و مدیران اقتصادی پرسش کرد که این ارزش ها آموزه های فرهنگی در کجای نظام اقتصادی کشور ما وجود دارد؟ آیا اغنیای جامعه ما برای نیازمندان حقی در اموال خود قائلند؟ آیا می دانید که از حقوق مردم و اموال بیت المال به آلاف والوف رسیده اند؟ آیا این سیاست چماق و هویج نیست که از یک طرف دم از دین و ارزشهای زندگی اهل بیت علیه السلام بزنیم و ازطرف دیگر سرمایه داری بی بند وبار را در کشور نظاره گر باشیم؟ وبرای مفسدان اقتصادی که حرمت و عزت انقلاب و ارزشها را شکسته اند، حرمت و آبرو قائل شده و جرایمی نرم و بی آزار برای آنها صادر نماییم و زمینه را برای مفسده اقتصادی بیشتر آنها را فراهم نسازیم و از سوی نیروی انسانی و سرمایه های مالی گزاف را در دستگاه قضایی و نیروی انتظامی صرف مفسدهای اخلاقی و اجتماعی آنان نماییم؟ به بیان نورانی مولای متقیان علی علیه السلام که فرمود: «المال ماده الشهوات» را به بوته فراموشی بسپاریم.

5- مولفه های فرهنگی در فرهنگ عمومی
فرهنگ به معنی عموم خود نیز دارای مولفه هایی است که اگر در کشور فرصت ظهور و ثبوت پیدا نکنند، نه تنها نظام فرهنگی پویا به عنوان بستر رشد و توسعه فضایل اخلاقی شکل نمی گیرد بلکه زمینه ها برای تهاجم فرهنگی دشمن که مقام معظم رهبری (کارآمدی سیاست راهبردی مقام معظم رهبری، انتشارات خادم الرضا) بارها تاکید کرده اند فراهم می شود. مهمترین مولفه های فرهنگ ساز در حوزه فرهنگ عمومی عبارتنداز:
الف- فراهم کردن زمینه های رشد و توسعه فضایل اخلاقی و ارزشهای اسلامی
ب- تدوین نظام فرهنگ عمومی و مدیریت فرهنگی به عنوان اولویت درجه اول کشور
ج- تشویق و تقویت انگیزه های فراگیری ارزشها و اخلاق اسلامی در بین جوانان، به ویژه در محیط های آموزشی و پژوهشی کشور
د – استفاده از ظرفیت های بهینه فرهنگی کشور به ویژه نهادهای مذهبی نظیر مساجد و هیئت مذهبی و ساماندهی آنها در راستای اعتلای ارزشهای دینی و سیاسی.
هـ- تولید و تقویت آموزه های هنری با محتوای اسلامی وحفظ تعامل آن با ره آوردهای مثبت مدرنیته و برجسته کردن مواضع نظری اسلامی در برابر آن.
و-حفظ و نشر ارزشهای دینی و اخلاقی درکنار مقابله منطقی با هنجارشکنی های اخلاقی و اجتماعی
ر-آسیب شناسی بهنجار و بموقع از جریانهای مرموز در نهادها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی که به عنوان پیاده نظام دشمن درناتو فرهنگی محسوب می شدند. (همان – صفحات 98 به بعد)
با توجه به مؤلفه های فوق تشکیل جبهه فرهنگی درمقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن براساس فرامین مقام معظم رهبری ضروری است، چرا که راهبردی کردن موارد یاد شده و نظایر آن نه تنها در استعداد دولت نیست بلکه در فرایند اجرای آن بعضی اقدامات دولتمردان در حوزه های فرهنگی باید مورد نقد منطقی قرارگیرد، و ظرفیت نهادهای دولتی در نهادینه کردن مؤلفه های فرهنگی فوق تنها درکنار شناسایی و ساماندهی استعدادهای فرهنگی عمومی و مردمی کشور تقویت شود و بی حساب و کتاب بودجه و خدمات فرهنگی کشور صرف جاهایی نشود که نتیجه آن نه تنها خدمتی به فرهنگ عمده کشور نمی کند بلکه ضد اهداف و آرمانهای نهایی ملت می شود. که ذکر نمونه ها و مصادیق آن حاصلی جز ملال خاطر نخواهد داشت.

6- فرهنگ جهاد و دفاع
مهمترین مؤلفه های فرهنگی درعرصه جهاد و دفاع که در دوران هشت سال دفاع مقدس تبلور یافت عبارتند از:
الف- روحیه ایثار و شهادت طلبی درآحاد ملت به ویژه جوانان عزیز:
ب-مقاومت وپایداری به عنوان زیباترین نماد ایمان و عشق بخدای متعال.
ج- بی توجهی به زخارف دنیوی و رویکرد معرفتی و عرفانی به حقایق جهان آخرت.
د- تضمین امنیت و اقتدار سیاسی کشور و تقویت سیاست بازدارندگی علیه دشمنان جمهوری اسلامی ایران.
هـ: تقویت همگرایی و روحیه تعاون و همکاری و تقویت و رویش ارزشهای اخلاقی و انسانی.
و-نهادینه شدن فرهنگ حسینی و پیام عاشورا را در ابعاد مختلف جامعه به ویژه درعرصه های تربیتی و آموزشی.
ز-فراگیر شدن تفکر بسیجی به عنوان کارآمدترین نگرش و گرایش درحل معضلات کشور.
به راستی مهمترین عامل در دوران دفاع مقدس روحیه ایثار و شهادت طلبی و عشق به حق ستایی بوده است که بعد از فرماندهی مسیحادم امام خمینی (ره) موجبات شکست دشمن و پیروزی ما را فراهم آورد. حال سؤال این است که روحیه شهادت طلبی و عشق سرشار به لقای حق چگونه در آحاد ملت بویژه جوانان غیور بوجود آمد؟ آیا با برنامه ریزی خاصی توسط دولتمردان بوجود آمده است؟ آیا اصولاً ارزشها می توانند مولود سازمانهای قراردادی و دولتی باشند؟ بدیهی است که ارزشها مولود تشکل های اعتباری و وضعی نیستند بلکه ارزشهای والای دینی و اخلاقی از نقش اعتقاد و ایمان ملت می جوشد که در سایه ولایت الهی امام خمینی (ره) به ملت خداجوی ما عنایت شده است.
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به کار خود به عنایت رها کنیم
این بزرگترین پیام دفاع مقدس است که ما به آن توجه جدی نکردیم و بجای آنکه حفظ این ارزش یا ارزشها را همانند فرهنگ عاشورا به مردم عاشورایی ایران بسپاریم و آنرا زاییده دولت ها و تشکل ها ندانیم بدنبال تشکیل بنیادهای متعدد بر آمدیم که توفیق چندانی درنشر ارزشهای دفاع مقدس نداشته اند، و مشکل اصلی همان تعارض نشر ارزش ها و فرهنگ با ماهیت دولتی و سازمانی است که موضوع بحث این نوشتار است و اگر در قالب پیشنهادی که متعاقباً می آید قرارگیرد قطعاً به عنوان یک تجربه تاریخی راهگشای بسیاری از مشکلات پیش رو خواهد بود.
با توجه به بررسی مؤلفه های فرهنگی درمهمترین حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… و نیز بازاندیشی به پیشینه سی سال فعالیت های مجموعه های مختلف دولتی و غیر دولتی اجمالاً روشن گردید که ارزشها و آموزه های فرهنگی را نمی توان دولتی کرد. به عبارت دیگر با صدور بخشنامه و دستورالعمل ساختارهای فرهنگی شکل و قوام خود را پیدا نمی کنند بلکه صلاحیت کار دولتی تنها درحد ارائه خدمات مؤثر و هدایت و نظارت درحوزه سخت افزاری است. و نیز روشن گردید که جان مایه اصلی ارزشها و حرکتهای فرهنگی منبعث از کانون ولایت است که عمدتاً در فرامین امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری تبلور یافته است و آحاد ملت آنرا در قالب هیئت مذهبی و مساجد و تکایا حفظ نمودند و به مناسبت های مختلف نظیر دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس و راهپیمایی حساس و سرنوشت ساز جلوتر از دولتمردان به منصه ظهور در آوردند. اکنون پس از سی سال این تجربه تاریخی درکنار عملکرد دولتمردان در طول عمر انقلاب اسلامی که تماماً داعیه خیر و انگیزه خدمت داشته اند، ما را در ارائه نظریه ای علمی با بستری تاریخ پژوهانه جرأت می بخشد. حتی دنیای استکباری به سردمداری آمریکا متوجه این واقعیت شده است که چالش جدی پیش روی آنها و آینده نظام لیبرال دموکراسی غرب، نظریه ولایت فقیه است که در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران ظاهر شده است لذا منشأ اصلی مشکلات خود را ولایت فقیه می دانند و همه توطئه ها و حملات خود را بر آن متمرکز نموده اند. مقام معظم رهبری دراین باره فرمودند:
قدرت های استکباری که از انقلاب اسلامی آزرده هستند و از آن ضربه دیده اند، بدون تردید روی مفاهیمی از این انقلاب و فرهنگ مردم که برای آنها منشأ اصلی مشکلات محسوب می شود کار می کنند.
با تحلیل چنین مستنداتی (تشکیل جبهه فرهنگی) متشکل از نیروهای کارآمد فرهنگی حول محورها و شاخصه های زیر پیشنهاد می گردد:
الف- مطالعه و تنظیم فرامین امام خمینی و مقام معظم رهبری و دسته بندی آنها در کارگروههای تخصصی و دعوت از افراد متخصص و صاحب نظر جهت عضویت در گروههای مشخص شده.
ب- تشکیل شورای عالی برنامه ریزی با حضور رؤسای گروههای تخصصی بمنظور تبدیل فرامین مقام معظم رهبری به برنامه و ارائه آن به نهادها و سازمان های ذیربط جهت اعمال در تصمیم گیریها و برنامه ریزی های خرد و کلان کشور.
ج- تعمیم گستره ولایت و آموزه های اخلاق و تربیتی آن به عنوان وارث حقیقی (رحمه للعالمین) در جهان حاضر و پرهیز از سوء استفاده های سیاسی و حزبی از ولایت فقیه و حفظ ساحت فراملی آن به لحاظ معنایی و معرفتی.
اصطلاحاً ولایت شامل معرفت شناسی و هستی شناسی توامان است و تنها در حوزه حکومت اخذ نمی شود چرا که در آن صورت حکومت فقیه مناسبتر بود، حال اینکه ما به ولایت فقیه معتقدیم یعنی: هم مفهوم حاکمیت را شامل است و هم حکومت را.
و این زیباترین و منطقی ترین مدخل ورود به فضای جهانی سازی است که فرایند خود را از سالیانی دور شروع کرده است. چرا که ولایت تنها مفهوم آسمانی از حاکمیت و حکومت است که همه ادیان الهی نوید آنرا داده اند و شمول آن نه تنها عالم ملک بلکه همه عوالم آفرینش را در برمی گیرد. درک و فهم این ساحت نیاز به تعالیم عرفان شیعه دارد که ادراک امامت اهل بیت علیه السلام است. بقول حکیم بزرگ ملاصدرا(ره) بدون فهم و درک آن آدمی با امام زمان(عج) و فلسفه غیبت او مشکل پیدا می کند و در فهم «لولاالحجه لساخت الارض باهلها» که همه عالم در ولایت او جاری هستند مالا درمی ماند. بقول حافظ:
همه کس طالب یارند چه هوشیار چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
د- با عنایت به بند فوق بایدساز و کارلازم را برای حکومت جهانی فراهم کرد، در وقوع جهانی سازی و تشکیل دنیای واحد همه اندیشمندان صرف نظر از گرایش های مختلف دینی اتفاق نظر دارند، حتی بعضی معتقدند که فرایند جهانی سازی آغاز شده است. اما تنها مدلی از حکومت که با ساختار جهانی همسو است نظام ولایت فقیه است که هم وارث حکومت امام زمان(عج) در عصر غیبت است و هم با مؤلفه های ظهور حکومت حضرت عیسی(ع) در جهان مسیحیت از قداست و معنویت برخوردار است، یعنی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آینده جهان در اختیار حکومت معنوی و الهی است که طلیعه دار آن امروز ولایت فقیه است.
علائم و نشانه های فراوانی وجود دارد که حقیر را وادار می کند تا احساس باطنی ام را بقلم آورم و آن اینکه خداوند متعال می خواهد اتفاقات عجیبی را در عالم توسط ملت ایران به رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رقم بزند و این تنها یک حدس و گمان یا احساس درونی یک یا چند نفر نیست بلکه علائم در حال وقوع است که این نوید را به اهل بصیرت می دهد.
انشاءالله در آینده نزدیک مطالبی در این باره خواهیم نگاشت، اجمالا اینکه اگر ما قدر مقام رهبری را بدانیم و عظمت ملت خداجوی ایران را درک کنیم و نعمت ولایت را شکرگزار باشیم و اطاعت صادقانه از او را نصب العین قرار دهیم و ساحت او را خرج سیاسی نکنیم و اغراض دنیوی و منیت ها را با ولایت رنگ آمیزی نکنیم و همه مصادر غیب را در ولایت او جستجو کنیم و فریب عرفان منشی این و آن را نخوریم و بالاخره با جان و دل در اجرای فرامین مقام ولایت بکوشیم، قطعا آن اتفاق عجیب در عصر ما بوقوع خواهد پیوست و اگر با جهل و خودخواهی ها و شعارزدگیها قابلیت لازم را تحصیل نکنیم خداوند متعال این اتفاق عظیم جهانی را نصیب آیندگان خواهد کرد همانطوریکه نعمت وقوع انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) به ما رسید و نصیب پدران ما نشد.
عرفان شیعه اثنی عشری یعنی معارفی که از متن قرآن و سیره محمد مصطفی(ص) جوشیده و در گفتار و رفتار اهل بیت(ع) تبلور یافته است. درک اعماق امامت و ولایت امام زمان(عج) نیز بدون عرفان شیعه اثنی عشری ممکن نیست، در منظر اهل بیت علیه السلام نه شریعت ستیزی عرفان است و نه بسنده کردن به ظاهر شریعت همه دین است، بلکه تمسک به احکام شریعت و توسل به طریقت اهل بیت(ع) حقیقت دین است که مولای متقیان علی(ع) فرمود:
عندما اهل بیت ابواب الحکم و ضیاء الامر.
بقول حافظ:
بیا که چاره ذوق حضور ونظم امور
به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code