مقاله

مقالات موضوع انقلاب اسلامی را اینجا می‌توانید بخوانید!

مطلق اندیشی و نسبی گرایی

انقلاب اسلامی در یک فضای ایدئولوژیک و با تکیه بر شعارها و آرمان های دینی شکل گرفت و آرمان ها و شعارهای انقلابی معمولا مطلق و تام گراست، اما در مراحل بعدی یعنی در دوره دولت سازی و اداره کشور، ادامه مطلق گرایی مشکلات و بلکه تناقضاتی را به بار می آورد، لذا اصحاب انقلاب که اینک بر مسند حاکمیت تکیه زده اند، ضمن حفظ شعارهای اولیه، گاه ناچار به عدول از مطلق اندیشی و گام نهادن در روند نسبی گرایی می شوند.

عنوانی که برای مقاله خود برگزیده ام یک عنوان فلسفی است، اما موضوع نوشتار تبیین مسایل سیاسی ایران و آسیب شناسی آن در شرایط فعلی است. اگر در مقام بررسی چالش های کنونی و شکاف برآمده میان نخبگان کشور برآییم، به نکاتی می رسیم که ریشه در افکار و عقاید و فرهنگ حاکم بر نظام سیاسی ایران دارد.
به نظر می آید یکی از آسیب های بنیادین در عرصه اندیشه و فرهنگ سیاسی «مطلق اندیشی» برخاسته از ایدئولوژی است که با گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی چالش ها و تناقضات فراوانی را در سطح داخل و خارج پدید آورده و پرسش های متعددی را در میان نخبگان فکری و سیاسی و نیز افکار عمومی برانگیخته است.
انقلاب اسلامی در یک فضای ایدئولوژیک و با تکیه بر شعارها و آرمان های دینی شکل گرفت و آرمان ها و شعارهای انقلابی معمولا مطلق و تام گراست، اما در مراحل بعدی یعنی در دوره دولت سازی واداره کشور، ادامه مطلق گرایی مشکلات و بلکه تناقضاتی را به بار می آورد، لذا اصحاب انقلاب که اینک بر مسند حاکمیت تکیه زده اند، ضمن حفظ شعارهای اولیه، گاه ناچار به عدول از مطلق اندیشی و گام نهادن در روند نسبی گرایی می شوند.

اما مصادیق مطلق اندیشی چیست؟
1- مطلق انگاری شخصیت ها: رهبری انقلاب اسلامی یک رهبری کاریزماتیک بود، لذا در میان پیروان او نگاهی مطلق گرا وتوام با تقدیس نسبت به او پدید آمد. فرهنگ سیاسی ایران که از دیرباز آمیخته ای از «حاکمیت فره مند پادشاهان» و «آموزه های غلوآمیز تشیع» بوده است، بستر ظهور رهبران کاریزماتیک و اسطوره ای را فراهم می سازد، به گونه ای که بیانات و سیره رهبر کاریزما، فصل الخطاب مرحله انقلاب و پس از آن گردید.
پس از ارتحال امام خمینی نوبت به آیت الله خامنه ای رسید که هر چند در حد کاریزماتیک امام خمینی نبود، اما چون در جایگاه وی نشسته بود و در ضمن قانون اساسی مقام ولایت مطلقه فقیه را به رسمیت شناخته بود، همان نگاه مطلق به او ادامه یافت. با این حال این نگاه تداوم نیافت و خصوصا با ظهور اصلاح طلبان در اواسط دهه هفتاد شمسی، موجی از نسبی گرایی پدید آمد و گروهی از شخصیت ها و رسانه های دوم خرداد به قداست زدایی و تابو شکنی رهبری و جایگاه مطلق او پرداختند.
به طور طبیعی طرفداران ولایت که نگاهی مطلق گرا داشته و حتی رهبری را فراتر از قانون و غیرقابل نقد می دانستند، به برخورد با منتقدان و مخالفان رهبری پرداختند و حتی با تمسک به دفاع از ولایت، حرکت های خودسرانه ای همچون قتل های زنجیره ای و خشونت های خیابانی را سامان دادند. روزنامه های دوم خردادی هم با دخالت مستقیم رهبری قلع و قمع شدند و دوران اصلاحات با فراز و نشیب های فراوان به پایان آمد.
با ظهور اصولگرایان در سال 84 اندیشه مطلق گرا نسبت به رهبری، وارد دور تازه ای شد، هر چند به عقیده مخالفان این نگاه هنوز عمومیت نداشته و تابوی رهبری و جایگاه مطلقه او تا حد زیادی شکسته شده بود. انتخابات دهم ریاست جمهوری و موضع گیری های رهبری که به نظر مخالفان بیشتر صبغه جناحی داشت تا پدرانه، بار دیگر از اعتبار رهبری و قداست او کاست و «موج سبز» نه فقط علیه احمدی نژاد، که علیه حامی اصلی او یعنی رهبری به پاخاست. سرکوب این جنبش بیش از گذشته مشروعیت رهبری و حتی نظام را زیر سوال برد و اکنون جز حلقه ای محدود از اصحاب قدرت و نهادهای انتصابی، نسبت به رهبری نگاه مطلق ندارند. (حتی در این حلقه شاهد تخلفات و تعللاتی نسبت به حکم رهبری مشاهده می شود، از جمله ماجرای اخیر انتصاب مشایی توسط احمدی نژاد که انتقادات تند جبهه اصولگرایی را به دنبال داشت)
تعارض در نگاه مطلق گرا آن گاه به وجود می آید که رهبر را فراتر از قانون و نقد و بلکه در حد معصوم می نشانند، لذا از هر گونه معارضه و حتی نقد منطقی علیه رهبری برمی آشوبند و اگر رهبری دچار اشتباه شود، برای هواداران مطلق اندیش او قابل هضم نبوده و در نتیجه بر هر گونه خطای احتمالی صحه گذارده و به توجیه آن می پردازند.
کسانی که نسبت به رهبری نگاه مطلق دارند دو گروهند: یک دسته از سر ناچاری و ترس و یا به خاطر منافع خاصی به رهبری چنین نگاهی دارند و به تعبیری تظاهر و یا حداقل سکوت می کنند. اما گروهی با تعصب دینی و انقلابی، عمیقا نسبت به رهبری ایمان داشته و به قولی ذوب در ولایت هستند. این گونه افراد معمولا دچار تعصب و تحجر بوده و بدور از فکر و تحلیل مستقل و حتی انصاف هستند و در نتیجه از درک حقایق و واقعیت ها عاجز بوده و معمولا حکم کاسه داغ تر از آش را دارند. نکته قابل توجه آن است که شخص رهبری مقولاتی همچون «ذوب در ولایت» را مردود اعلام کرده است. (شایان ذکر است این نگاه مطلق گرا در میان پیروان سایر رهبران غیر دینی و خصوصا دیکتاتورها هم وجود دارد.)

2- مطلق اندیشی در عقاید و آرمان ها و سیاست ها: اصحاب انقلاب دارای عقاید مطلق و آرمان های حداکثری هستند و عقیده خود را برحق دانسته و سایر عقاید را باطل می شمرند، لذا از ابتدا رویکردی دیجیتالی یا سیاه و سفید داشته و همواره در حال ستیز با مخالفان و دشمنان هستند. برای مثال نسخه حاکمیت دینی بر اساس اصل ولایت فقیه را برترین نسخه حکومت قلمداد می کنند و یا سیاست های داخلی و خارجی خود را کارآمدترین سیاست ها می خوانند. در همین راستا با شعارهایی همچون صدور انقلاب در امور سایر کشورها دخالت کرده و در مجامع بین المللی گفتمان خود را به عنوان برترین گفتمان به جهانیان القا می کنند و حتی داعیه حل مشکلات جهان و رهبری آن را بر زبان جاری می سازند.
نکته مهم در مطلق گرایی اعتقادی آن است که اصحاب این اندیشه برداشت و جهان بینی خاص خود را که مبتنی بر اسلام شیعی است، برترین عقیده می شمرند، اما با ظهور موج پلورالیسم دینی و نسبی گرایی که در دوران اصلاحات توسط برخی نواندیشان دینی مطرح شد (وپیش از آن در فلسفه غرب توسط اندیشمندانی همچون کارل پوپر مطرح شده بود) پایه های نگرش مطلق گرا متزلزل گردید.
مطق اندیشان با استناد به شواهد دینی و تاریخ اسلام به شبیه سازی وضع موجود پرداخته و خود را همواره در جبهه حق و مخالفان را در جبهه باطل قرار می دهند. حتی به منظور تحکیم جایگاه رهبری او را به ائمه اطهار همچون علی(ع) تشبیه می کنند و مخالفانش را اهل کوفه و اصحاب جمل و صفین می خوانند. جنگ و درگیری با دشمنان را هم به کربلا و اصحاب امام حسین(ع) و سپاهیان یزید تمثیل می کنند و به این ترتیب بر ایده مطلق گرایانه خود پافشاری می کنند.
این نگرش به ویژه در میان عوام که دل به آموزه های سنتی اسلام و شیعه داده اند معمولا مخاطبان زیادی می یابد، اما با ادامه موج اصلاحات و نیز مشاهده تناقضات در عرصه سیاست و عمل، از تعداد مخاطبان کاسته می شود. ناکارآمدی نظام در زمینه های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز از دیگر عواملی است که ایده مطلق گرایی را به شدت زیر سوال می برد و برخی طرفداران به این نتیجه می رسند که الگوی حاکمیت دینی مطلق نیست و با توجه به تجارب موفق سایر کشورها به این جمع بندی می رسند که چه بسا الگوهای دیگر(سکولاریسم، لیبرالیسم وغیره) کارآمدی بیشتری دارد.
به این ترتیب اندیشه های نسبی گرایی که شاید تا قبل از یک دهه گذشته مخاطبان چندانی نداشت، اکنون طرفداران بیشتری یافته است و دلیل آن به ناکارآمدی ها و تعارضات نظام مطلق گرای دینی و عدم تحقق شعارها و آرمان های بلند آن باز می گردد. (از جمله این تعارضات موضع گیری های متضاد در برابر مسلمانان جهان است. برای نمونه جمهوری اسلامی ایران به دلیل خصومت با امریکا و اسراییل، با شدت تمام جنایات صهیونیست ها در غزه را محکوم می کند، اما به خاطر مناسبات راهبردی که با چین و روسیه دارد، در برابر کشتار مسلمانان ایگور در غرب چین و یا کشتار مسلمانان چچن توسط روسیه سکوت می کند!)

اما مطلق گرایی چه زیان ها و آسیب هایی به بار می آورد؟
به نظر می رسد مهمترین آسیب متوجه مبانی مطلق اندیشی است که در عقاید دینی و احکام شریعت خلاصه شده است. وقتی دین و شریعت ویا به تعبیر اصح، قرائت های دینی یک قشر خاص(روحانیون) مطلق شمرده شود، در عرصه عمل و با توجه به بروز تناقضات وعدم تطابق میان شعار و عمل، نه تنها متولیان دین، بلکه اصل دین زیر سوال می رود و نمایندگان دین یعنی طبقه روحانیت اعتبار خود را از دست می دهند.
آسیب دیگر مطلق اندیشی عبارت است از بسترسازی نوعی انسداد و استبداد ایدئولوژیک. وقتی طبقه حاکم، خود و گفتمان خود را مطلق بیانگارد، به طور طبیعی مجالی به مخالفان و منتقدان نمی دهد و آنان را با عناوینی چون غیرخودی، عامل دشمن، برانداز و حتی مرتد سرکوب می کند. در این بستر آزادی بیان و تضارب آراء مفهومی ندارد و تک صدایی و تک اندیشی وتعصب و تحجر و دیکتاتوری حاکم شده و در نتیجه جامعه از رشد و توسعه فکری و سیاسی بازمی ماند.
از دیگر آسیب های مطلق اندیشی تعارض با جهان خارج است، چون همان گونه که گفته شد، نگاه مطلق اندیشان دیجیتالی است، لذا از تساهل و تسامح بدور بوده و قادر با تعامل منطقی با جهانیان و دگراندیشان نیستند و بلکه همواره در حال ستیز و چالش با محیط خارجی خود خواهند بود. این معضل طبعا مانع رشد وتوسعه و هم اندیشی وبهره برداری از تجارب و دستاوردهای جهانی شده و مطلق گرایان را در دایره ای تنگ، محصور و منزوی خواهد کرد.
خلاصه کلام آن که اگر مطلق اندیشی به عرصه سیاست و حکومت قدم نهد، آسیب های فراوانی به بار می آورد. سیاست و حکومت تنها قربانی این آسیب ها نیست، بلکه مبانی اعتقادی و اصل دین هم زیر سوال می رود. منتقدان بر این باورند که دخالت دین و افکار ایدئولوژیک در سیاست موجب مطلق اندیشی سیاستمداران شده است. شاید به همین خاطر است که زمزمه های جدایی دین از سیاست و گام نهادن در روند سکولاریسم از گوشه و کنار شنیده می شود. این در حالی است که نواندیشان دینی در مطلق بودن دین و آموزه ای شریعت هم تردید روا داشته و نه تنها در عرصه سیاست، که در قلمروی دین هم به نسبی گرایی فرا می خوانند.
فرزان شهیدی

تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی معاصر

بسیاری از صاحب نظران و پژوهشگران، معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیت های موثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است. از این رو، در مقاله حاضر به برخی از این آثار می پردازیم. در آغاز مقاله به وجوه مشترکی که زمینه تاثیرگذاری متقابل انقلاب اسلامی و جنبش های سیاسی اسلامی معاصر را فراهم می آورد، اشاره شده است. پس از آن، بازتاب انقلاب اسلامی در بعد سیاسی و فرهنگی بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر مورد بررسی قرار می گیرد، در پایان یک نمونه، از هزاران نمونه ای که در این باره وجود دارد، یعنی حزب الله لبنان مورد استناد قرار می گیرد.

اقبال لاهوری در کتاب «فلسفه خودی» پیش بینی می کند که تهران در آینده قرارگاه مسلمانان خواهد شد. پس از انقلاب اسلامی نیز… ایران به صورت ام القرای دارالسلام در آمد. حتی ایران می تواند به علت موقعیت منحصر به فرد… و منابع عظیم و بی پایان انرژی، ابزار فرهنگی و اعتقادی نیرومند به مرکز سامان دهی تمدن نوین اسلامی درآید. زیرا، انقلاب اسلامی ایران، «در پیدایش، در کیفیت مبارزه و در انگیزه.. از سایر انقلابات جداست.» و می تواند در پیامدها و دستاوردها نیز، متمایز و پیشروتر از سایر انقلابات باشد. این ویژگی ها، ریشه در دین و باورهای برخاسته از مذهب دارد. این انقلاب برآمده از مذهب هم، به احیای دین و تجدید حیات اسلام در ایران و جهان مدد رساند که یکی از ابعاد آن، تولد و تداوم جنبش های سیاسی اسلامی معاصر در دو دهه اخیر است. به این دلیل، چند سوال در این باره وجود دارد، از جمله؛
1- چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟
2- انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکت های سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟
3- میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر نهضت های سیاسی اسلامی چقدر است؟
این مقاله درصدد است، به این سوالات سه گانه پاسخ گوید.
بسترهای تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران
در پاسخ به این سوال که چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟ می توان به موارد مشترک فراوان موجود بین انقلاب اسلامی ایران و جنبش های سیاسی اسلامی معاصر اشاره کرد. این وجوه مشترک، تاثیر متقابل انقلاب اسلامی معاصر را فراهم آورد. از این زمینه ها که از آن ها به عنوان عوامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می توان یاد کرد، عبارتند از:
1- ایده واحد: انقلاب اسلامی ایران، گرچه یک انقلاب شیعی است، ولی همانند هر مسلمان و هر جنبش اسلامی دیگر، به وحدانیت (لااله الاالله) اعتقاد دارد، به رسالت پیامبر اکرم(ص) (اشهدان محمدرسول الله) معتقد است، کعبه را قبله آمال و آرزوهای معنوی خود می داند، قرآن را کلام خداوند سبحان و آن را منجی بشریت گمراه تلقی می کند، و به دنیای پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادری و برابری ایمان دارد. همان گونه که امام خمینی(ره) فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحید کلمه کنید.» البته ویژگی کاریزمایی امام خمینی(ره) و مواضع ضداستعماری وی که بیشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند، بر تاثیر متقابل انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی افزود.
2- رقیب یکسان: انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی دارای دشمن مشترکند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا (شیطان بزرگ) و اسرائیل (غده سرطانی) است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، صلیبیون مسیحی، استعمارگران اروپایی و صرب های نژادپرست و…. کیان اسلام را تهدید می کند، در حالی که انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی و نه غربی» علم مبارزه علیه دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است. امام خمینی(ره) در این باره فرمود: «دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و آمریکا و امثال این هاست که می خواهند حیثیت ما را از بین ببرند، و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع کنید.»
3- آرمان مشترک: انقلاب اسلامی ایران و جنبش های اسلامی معاصر، خواهان برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای قوانین اسلام و استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان و به اهتزاز درآوردن پرچم لااله الاالله در سراسر جهان از طریق نفی قدرت ها و تکیه بر قدرت لایزال الهی و توده های مردم اند. به سخن امام خمینی(ره)، در این مورد توجه کنید: «همه در میدان باشند، با هم باشند، ما می خواهیم حفظ اسلام را بکنیم، با کناره گیری نمی شود حفظ کرد، خیال نکنید که با کناره گیری تکلیف از شما سلب می شود.» البته برخی از جنبش های سیاسی اسلامی، تنها خواستار عمل به احکام اسلام در کشورهای خود و برخی نیز در پی تشکیل یک حکومت مستقل، بدون تاکید بر شکل اسلامی حکومت هستند. از این رو، می توان گفت، جنبش های اسلامی معاصر حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی اند. زیرا، انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آن ها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانی مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در اداره و هدایت مسلمانان مهر تایید زد، و اسلام را به عنوان تنها راه حل برای زندگی سیاسی مسلمین مطرح ساخت. شیخ عبدالعزیز عوده، روحانی برجسته فلسطین گفته است: «انقلاب خمینی(ره)، مهم ترین و جدی ترین تلاش در بیدارسازی اسلامی … ملت های مسلمان بود.» بنابراین، موجودیت و هستی سیاسی جنبش های سیاسی اسلامی به انقلاب اسلامی وابسته است. این امر زمینه های لازم برای تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی را فراهم آورده است.
4- وحدت گرایی: تکیه و تاکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه دیگر گرایش جنبش های سیاسی اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است. چون، انقلاب اسلامی به تاسی از اسلام ناب محمدی(ص) هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، اروپایی و غیر اروپایی قائل نیست، بر جنبه های اختلاف برانگیز در بین مسلمین پای نمی فشارد، بلکه با ایجاد دارالتقریب فرق اسلامی، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی (ره) علیه سلمان رشدی و برگزاری هفته وحدت و … در جهت اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، طیف گسترده ای از گروه های غیر شیعی و حتی جنبش های آزادی بخش غیر اسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگو و اسوه خود قرار داده اند. بنابراین، جای شگفتی نیست که مسلمان های سنی فلسطینی به نام و یاد امام خمینی(ره) به عملیات شهادت طلبانه دست می زنند. مجیب الرحمان شامی، روزنامه نگار پاکستانی در این باره می گوید: «تاثیر بزرگ دیگر امام این است که گرچه ایشان یک رهبر شیعه بودند…. با این وجود مبلغ جدایی نبودند، فریاد او برای اسلام بود.»
5- مردم مداری: مردم گرایی انقلاب اسلامی، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت های مسلمان بوده است. انقلاب 57 و رهبری آن، بر این باور بودند که باید به ملت ها بها داد نه به دولت ها، به عنوان مثال، حج و اهمیت ارزشی که ایران اسلامی به آن می داد، یکی از مقولاتی است که نشان دهنده مردم گرایی انقلاب ایران است. زیرا، امام خمینی(ره)، حج را از یک مراسم عبادی خارج کرد، آن هم از طریق زنده کردن برائت از مشرکین که آن نشانی از برائت از مشرکین توسط پیامبر (ص) در صدر اسلام است. اگر چه تاوان مردمی کردن حج، کشتار حدود 400 زائر ایرانی در حج 1366 بود، ولی سه سال بعد که بار دیگر، پای ایرانیان به مکه باز گردید، فریاد برائت از مشرکین حجاج همچنان باقی ماند، البته در مقیاسی محدودتر.
همه آنچه را که بین ایران انقلابی و جهان اسلام وجود دارد، وجوه مشترک نیست. بلکه اختلاف ها و دشواری هایی نیز در این باره به چشم می خورد.
از جمله:
الف. تشیع امامیه: نسبت شیعیان به کل مسلمانان جهان، ده درصد است. آن ها به جز ایران عراق و سوریه، حاکم بر قدرت سیاسی نیستند، با این که در کشورهایی چون بحرین و لبنان، اکثریت با شیعیان است، نوعی معارضه تاریخی بین شیعه و سنی وجود داشته و دارد. البته تضاد تسنن وهابی و نزدیکی تسنن سوری با انقلاب اسلامی بیشتر است، وحتی تسنن متاثر از تصوف نیز، تضاد کمتری با شیعه دارد. سپاه صحابه در پاکستان، طالبان در افغانستان از مصادیق بارز مخالفین تشیع در جهان اسلام اند. به هر روی علی رغم وحدت خواهی و وحدت طلبی انقلاب ایران، تضاد اهل سنت با شیعه، به کلی از بین نرفته است.
ب. عرب و فارس: تعارض بین عرب و عجم، از آغاز ورود اسلام به ایران پدید آمد. جریان شعوبیه نمونه ای از این تعارض قومی است. عباسیان و امویان و نیز عثمانیان و صفویان، به نوعی دیگر این معارضه را دامن زدند، جنگ عراق علیه ایران به عنوان جنگ قادسیه یا مهم ترین جنگ بین مسلمانان و ساسانیان و در واقع بین ایرانیان وعرب ها توجیه می شد. به هر روی، آنان ایرانیان را مجوس می دانستند، و بر این اساس، اعراب را برابر با اسلام و ایرانیان را مخالف با آن می دیدند.
ج. صدور انقلاب اسلامی: برخی از شعارها و پیام های انقلاب اسلامی، مثل این سخن امام (ره) «نهضت ما دارد توسعه پیدا می کند و می رود توی ملت ها …» از سوی برخی به منزله قصد ایران برای مداخله در سایر کشورها و براندازی نظام های سیاسی آن ها تلقی شد. در حالی که، یک سال بعد از سخن فوق، امام فرمود: «صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، این ها رشد پیدا کند» معظم له در جای دیگر فرمود: «معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملت ها بیدار شوند، و همه دولت ها بیدار شوند، خودشان را از این گرفتاری هایی که دارند … نجات بدهند.» در مجموع علی رغم همه دشواری هایی که برای برقراری روابط ایران انقلابی و جهان اسلام و تاثیرپذیری متقابل آن دو وجود دارد،ولی وجوه مشترک آن دو بسیار بیشتر است.

تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی
در پاسخ به این سوال که انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکت های سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟ به آثار متعدد و متنوع می توان اشاره کرد. پرداختن به همه این آثار، از حوصله این مقاله خارج است. بنابراین، تنها به بخشی از این بازتاب، در دو قسمت سیاسی و فرهنگی اشاره می کنیم:
الف: انعکاس سیاسی: در این قسمت به پاره ای از بازتاب های سیاسی سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه» «تلاش برای دست یابی به حکومت اسلامی» و «نقش انقلاب اسلامی بر حیات سیاسی جنبش های اسلامی» می پردازیم.
یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. حضرت آیت الله خامنه ای – مقام معظم رهبری – در این باره فرمود: «علی رغم گذشت بیش از یکصدوپنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن اسلام در آفریقا، آسیا و حتی در قلب اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند.» به بیان دیگر، عمردوره ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان، به ویژه در قشر تحصیل کرده آن از بین رفته و شمار فراوانی از آنان، خواهان هضم شدن در هویت جهانی بوده و گذشته خود را به فراموشی سپرده و اگر توجهی به گذشته می کردند از باب تفنن و سرگرمی بود، به پایان رسید، و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی را که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کامل ترین شیوه مبارزه است. سخنگوی جهاد اسلامی فلسطین در ملاقات با امام خمینی(ره) در این باره گفت: «انتفاضه بارقه ای از نور و بازتابی از پیروزی های بزرگ انقلاب شماست، انقلابی که بزرگ ترین تحول را در عصر ما بوجود آورد.» در حالی که قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه علیه اسرائیل نقش چندانی نداشت. چنین رویکردی به معنای کنارگذاشتن اندیشه های غیر مذهبی به ویژه ناسیونالیسم، لیبرالیسم و کمونیسم و دور ریختن اندیشه جبری بودن سرنوشت انسان بود که همگی در نجات ملل اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان بودند. به عقیده شیخ عبدالله شامی، یکی از رهبران مبارز فلسطینی «پس از انقلاب اسلامی ایران، مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی، به قرآن و تفنگ نیاز دارند.» این در حالی است که برای چند دهه حرکت های انقلابی، اغلب در اختیار گروه های مارکسیستی بود. به هر روی، انقلاب اسلامی، تأکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود، و از آن پس، در برخی از کشورها، سازمان های مخفی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پایه اسلام، سامان دهی شد.
روی آوردن به مبارزه براساس اسلام، تنها نتیجه تجدید حیات اسلام که آن را برخی اصول گرایی یا بنیادگرایی اسلامی می نامند، نیست. بلکه در گرایش جدید «اسلام تنها راه حل» برداشت نوین و تازه ای از اسلام صورت گرفت که در آن مسلمین به ایستادگی، مقاومت و پافشاری برای نیل به حقوق خویش تشویق شده اند. روزگاری این کار، از سوی حسن البناء و سیدقطب در جنبش اخوان المسلمین انجام می شد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی را به صورت جدی تر درآورد و مطرح ساخت. البته این ستیزه جویی انقلابی، تنها به معنای روی آوردن به اسلحه نخواهد بود، چون در آن شیوه های مسالمت آمیز، مشابه آنچه حزب اسلام گرای رفاه در ترکیه برگزید، نیز دیده می شود.

 

مرتضی شیرودی

کیهان