تحلیل روابط قدرت از منظر فوکو (۱)

یکى از مجادله برانگیزترین منازعات فکرى در حوزه نظریه هاى سیاسى بحث پیرامون چرخش مفهوم قدرت در دیدگاه متفکرانى نظیر میشل فوکو است. این که متفکران هم سلک فوکو با عدول از دیدگاه هاى رایج، قدرت را نه صرفاً در ارتباط با سازوکارهاى ساختارهاى رسمى یا در قالبى صرفاً سیاسى، بلکه منتشر درتمام حوزه هاى اجتماعى مى دانند. فوکو خود مى گوید که مى خواهد راه دیگرى پیشنهاد کند که ما را زودتر به «اقتصاد جدید روابط قدرت» برساند، راهى که تجربى تر، داراى ارتباط نزدیک تر با وضعیت جارى ما و متضمن رابطه بیشترى میان نظریه و عمل است.
این راه عبارت است از این که اشکال مقاومت در مقابل انواع مختلف قدرت را به عنوان نقطه عزیمت خود اتخاذ کنیم.
در تحلیل فوکو، قدرت به معناى عملى است که موجب تغییر و یا جهت دهى (راهبرى) به رفتار دیگران مى شود. از این منظر، قدرت، ساختار کلى اعمالى است که بر روى اعمال ممکن دیگر تأثیر مى گذارد. قدرت برمى انگیزاند، امرى را تسهیل مى کند یا دشوار مى سازد، محدودیت ایجاد مى کند یا مطلقاً منع و نهى مى کند؛ با این حال، قدرت همواره شیوه انجام عمل بر روى فاعل عمل است، زیرا فاعل عمل، عمل مى کند و یا قادر به انجام عمل است. مکتوب حاضر گزیده اى تلخیص شده از مقاله مفصل و جامع دکتر على اشرف نظرى است.

«من مى خواهم راه دیگرى پیشنهادکنم که ما را زودتر به «اقتصاد جدید روابط قدرت» برساند، راهى که تجربى تر، داراى ارتباط نزدیک تر با وضعیت جارى ما و متضمن رابطه بیشترى میان نظریه و عمل است. این راه عبارت است از این که اشکال مقاومت در مقابل انواع مختلف قدرت را به عنوان نقطه عزیمت خود اتخاذ کنیم.»
با بهره گیرى فوکو از روش تبارشناسى، مطالعات وى پیرامون قدرت جدى تر مى شود. به عبارتى، شاهد آن هستیم که علایق و دغدغه هاى فکرى او از اواخر دهه ۱۹۶۰ و به طور دقیق تر، پس از سرکوب جنبش دانشجویى در مه، ۱۹۶۸ دچار تحولى اساسى مى شود و در راستاى «تحلیل روابط قدرت» تغییرمى کند. کتاب «مراقبت و تنبیه» که در آغاز دهة ۱۹۷۰ نوشته شد، حاصل توجه فوکو به قدرت در این مقطع است. هرچند فوکو، خود این امر را نمى پذیرد و مى گوید: «من از تئورى پردازان قدرت نیستم، حداقل مى توانم بگویم که قدرت به عنوان یک مسئله مستقل، مورد علاقه من نیست».
باید به این نکته توجه داشت که دیدگاه فوکو درباره قدرت، در چارچوب نظریه خاصى، که توصیفى فارغ از متن، غیرتاریخى و عینى عرضه کند؛ مطرح نمى شود. بلکه وى درصدد برمى آید به تحلیل منظم روابط قدرت یا به گفته خودش «تحلیلات قدرت» بپردازد. به اعتقاد او، «اگر بکوشیم نظریه اى درباره قدرت برپا کنیم، در آن صورت همواره مجبور خواهیم بود که آن [قدرت] را به عنوان پدیده اى که در مکان و زمانى خاص پدید مى آید، درنظر بگیریم»؛ که پیامد این امر، درانداختن نظریه هایى کلى و ارائه تبیینى یک دست و یکپارچه از قدرت است که با روش تبارشناسانه فوکو (که بر تحلیل کردارها به صورتى خاص و توجه به متن فرهنگى کردارهاى انجام شده مبتنى است) در تقابل است.
فوکو، تحلیل روابط قدرت را مستلزم اثبات چند نکته مى داند:
۱- نظام تمایزهایى نظیر شئون و امتیازات سنتى، تمایزهاى ایجادشده توسط قانون، زبان و فرهنگ، که به فرد امکان مى دهد تا به نحوى بر اعمال دیگران تأثیر بگذارد.
۲- انواع اهداف و مقاصدى که اعمال کنندگان قدرت تعقیب مى کنند، نظیر حفظ امتیازات، انباشت سود و…
۳- وسایل برقرارى روابط قدرت: برحسب این که آیا قدرت به واسطه تهدید کاربرد وسایل قوه قهریه، به واسطه اثرات ترغیبیِ کلام، با کاربرد وسایل کم وبیش پیچیده کنترل یا کاربرد سیستم هاى مراقبتى، با به کارگیرى بایگانى ها، به موجب قواعدى که آشکار یا ضمنى، ثابت یا قابل تغییر هستند، با کاربرد وسایل تکنولوژیکى براى اجراى همه اینها و یا بدون کاربرد این وسایل اجرا مى شود.
۴- اشکال نهادمندى: این اشکال ممکن است گرایش هاى سنتى، ساختارهاى حقوقى و پدیده هاى مربوط به رسوم و شیوه هاى رایج را با هم درآمیزند (مانند نهاد خانواده). همچنین ممکن است به شکل چارچوبى بسته ظاهر شوند که داراى کانون هاى دقیق، قواعد و ساختارهاى سلسله مراتبى و شخصى، و استقلال نسبى در عملکرد هستند؛ به علاوه این اشکال، ممکن است عبارت از نظام هاى بسیار پیچیده اى باشند که واجد دستگاه هایى چندگانه ( نظیر دولت) است و کار ویژه آن، اعمال سیطره بر همه امور، ایجاد نظم و مراقبت سراسرى، اعمال تنظیم و نظارت و تا اندازه اى هم توزیع همه روابط قدرت در درون نظام اجتماعى است.
۵- درجات عقلانى شدن: اجراى روابط قدرت به عنوان عمل در حوزه اى از امکانات، ممکن است به نسبت تأثیرگذارى ابزارها و قطعیت نتایج آنها و نیز به نسبت هزینه احتمالى (خواه هزینه اقتصادى وسایل مورد استفاده و یا هزینه به مفهوم مقاومتى که برانگیخته مى شود) پیچیده تر شود.
فوکو با توجه به این نکات، درصدد تحلیل روابط قدرت برمى آید. در تحلیل فوکو، قدرت به معناى عملى است که موجب تغییر و یا جهت دهى (راهبرى) به رفتار دیگران مى شود. از این منظر، قدرت «ساختار کلى اعمالى است که بر روى اعمال ممکن دیگر تأثیر مى گذارد. قدرت برمى انگیزاند، اغوا مى کند، تسهیل مى کند یا دشوار مى سازد، محدودیت ایجاد مى کند یا مطلقاً منع و نهى مى کند؛ با این حال، قدرت همواره شیوه انجام عمل بر روى فاعل عمل است، زیرا فاعل عمل، عمل مى کند و یا قادر به انجام عمل است». در این تعبیر، از آنجایى که اعمال طرف «الف» توانسته است حوزه عمل طرف «ب» را تعیین کند، طرف «الف» بر طرف «ب» اعمال قدرت کرده است.

ادامه دارد …

تاریخ انتشار در سایت: ۲۷ خرداد ۱۳۸۷ منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۷/۰۳/۲۱ نقش هانویسنده : علی اشرف نظری عناوین / سیاست و روابط یین الملل / سیاست / قدرت/ میشل فوکورسته: 3

1 نظر ثبت شده

  1. ویدائو گفت:

    مطلب خوبی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code