جنگ در زمان
- نوشته شده : محمدحسین صادقی
- 16 سپتامبر 2019
- تعداد نظرات :0
سیاست و اقتصاد | سیاست | سیاست خارجی
| اگر تضاد منافع جدیترین عامل جنگ است، آیا زمان نیز جزء منافع است؟ آیا تصاحب آینده و حکمرانی بر آن، یک منفعت است؟
علت یا بهانه؟
«…چطور با آنها گفتوگو کنیم؟ چطور با رژیمی گفتوگو کنیم که تفکرش این است که مهدی خواهد آمد؟ منطق آنها این است که باید زمینه را برای ظهور مهدی فراهم کنند. این در قانون اساسی آنها و صحبتهای خمینی بیانشده است؛ آنها باید تمام مسلمانان و جهان اسلام را کنترل کنند و آموزههای مذهب جعفری دوازدهامامی را در جهان اسلام گسترش دهند تا مهدی منتظر بیاید! چطور میتوانیم با آنها گفتوگو کنیم؟»[1]
اینها سخنان یک خطیب یا کارشناس مسائل سیاسی مخالف ایران نیست؛ اینها سخنان نسبتاً جدید ولیعهد و احتمالاً پادشاه آینده عربستان سعودی است! او در این سخنان، آشکارا از ترسی که در یک باور موعودگرایانه نهفته است، سخن میگوید؛ ترسی که باعث میشود او نه راه گفتوگو، بلکه مسیر تقابل را انتخاب کند. البته اینکه صحبتهای بن سلمان چقدر میتواند بهانه تقابل باشد، نه علت تقابل، جای مکث و تأمل دارد؛ ولی نفس جاری شدن چنین انگارهای بر زبان ولیعهد سعودی در یک مصاحبه رسمی، جُدا از قصدوغرضهای سیاسیمذهبی یا ایرانهراسانه، نشاندهنده وجود نوعی از سیاست موعودگرایانه در پسِ ذهنِ طرفهای مختلف در خاورمیانه است. وجود چنین سیاستی که مجموعهای از تمهیدات پیشگیرانه را نیز تدارک ببیند، زیاد هم دور از ذهن و غیرمنطقی نیست؛ چراکه از اصول حیاتی سیاستورزی و حکمرانی، اُولی بودن دفع هرگونه خطر احتمالی بر کسب هرگونه منفعت قطعی است.
جنگ، همواره شروع شده است!
جنگ، آنی در لحظه انسداد است. جنگ، انتهای دو مسیری است که نهایت با هم تلاقی داشته و یکدیگر را قطع خواهند کرد. تاریخ، از این تقاطعها کم نداشته است؛ نخستین تقاطع هم در ساحت الهیاتی و اساطیری، تقاطع هابیل و قابیل است. یورش قابیل بر هابیل، انتهای مسیری بود که آن دو در طول حیات خود طی کرده بودند و قابیل تنها با قتل هابیل میتوانست از بنبست مسیری که به مسیر دیگری برخورد کرده بود، رهایی یافته و از انسداد خارج شود.
بهطورکلی، بروز جنگ از تضادِ منافع نشئت میگیرد. منابع و منافع حکمرانی در جهان، محدود است و این محدودیت، سیاستها را شکل میدهد؛ اینکه یک کشور با کدام کشور رقیب باشد یا با کشوری دیگر دشمن یا با دیگری شریک، عموماً در نسبت با منافع و تأمین آنها معلوم میگردد. اگر منافعِ مهم تأمین شود، نیازی به جنگ نیست؛ اما اگر در راه کسب منافع، مانعی وجود داشته باشد، جنگ در ابعاد و اشکال مختلف در جهت کسب منافع، گزینهای برای برونرفت از انسداد است. ازاینرو، جدیترین عامل جنگ، تضاد در حکمرانیِ بر منافع است.
حال اگر تضاد منافع جدیترین عامل جنگ است، آیا زمان نیز جز منافع است؟ آیا تصاحب آینده و حکمرانی بر آن، یک منفعت است؟
بینش تاریخی تشیع
مذهب تشیع بیش از تمام مذاهب اسلامی و حتی سایر مذاهب جهان، برروی فلسفه تاریخ تکیه دارد. تشیع، اراده خدا و سنتهای الهی را در تاریخ میبیند و به نوعی از جبر تاریخی معتقد است. هسته مرکزی بینش تاریخی شیعه، تقابل حق و باطل است.[2] کل سیر نهضت پیامبران و صالحان و ائمه دوازدهگانه شیعه، همه در راستای این بینش است. بینشی که در آن، مسئله و خط اصلی، حتی با ختم نبوت و غیبت امامت نیز کمرنگ نشده و کماکان امتداد یافته است.
اوج جلوهگری این بینش را در انقلاب ایران میبینیم؛ بینشی که یک طرفش پرچم اسلام بود و طرف دیگرش پرچم طاغوت. انقلاب ایران، برخلاف نظریات مرسوم درباره انقلابها، یک مرحله گذر به قلمرو جدید دنیوی و گریزان از دین[3] نبود.[4] این انقلاب، برخلاف دیدگاه بسیاری از متفکران که دین را امری حاشیهای در جهان مدرن میدانستند و فرایند دنیوی شدن را اجتنابناپذیر قلمداد میکردند، ازقضا باعث تجدید حیات دین در مناسبات مدرن شد.[5]
رویدادِ انقلاب
آلن بدیو، در تبیین تغییر وضعیتهای تاریخی، لحظه «رویداد»[6] را بهعنوان وضعیتی مسئلهساز صورتبندی میکند. رویداد، لحظهای است که چیزهای غیرقابل رؤیت در یک آن، موردتوجه قرار میگیرند. رویداد، لحظهای است که عنصر «منحصربهفرد»[7] یا زیرین که پیشتر موردتوجه و دقت نبوده، ناگاه سر از ستر و پوشیدگی برمیآورد و به عرصه تاریخ قدم میگذارد؛ این لحظه، لحظه رخنمایی مسئلهساز رویداد است. رویداد، اتفاق افتادن حقیقتی است که پوشیده بوده است. رویداد، «هست» شدن چیزی است که «نیست» بوده. بااینوجود، برای آنکه لحظه رویداد رخ دهد، باید عنصر زیرین در وضعیت موجود، «مداخله»[8] کند.[9]
لیلی عشقی با استفاده استعاری از مفهوم رویداد، انقلاب ایران را بهعنوان رویدادی که در وضعیت تاریخی مدرنیته دست به مداخله زد، معرفی میکند.[10] طبعاً این مداخله، منجر به واکنش شد. جهان مدرن، انقلاب و بینظمی در نظم خود را برنمیتابد و این شامل انقلاب ایران هم شد! شاید بههمین جهت، سبز شدن تمام چراغها برای حمله رژیم بعث عراق به ایران و سرازیرشدن تحریمها و سکوت و بیتوجهی غالب کشورهای جهان بهمنظور تنبیه و سپس کرنش ایرانیها، توجیهپذیر بود.
ازنظر عشقی، رویداد سیاسیمذهبی ایران در قرائت شیعی آن، با آمیختگی سیاست، عرفان شیعی و عشق به شخص امام[11]، جنبه نظری پیدا کرد.[12] عشقی معتقد بود دفن آیتالله خمینی برای مردم ایران به معنای پایان رویداد بود؛[13] اما حقیقت آن است که حیات رویداد، همچون حیات آتشِ زیرخاکستر است.
بنابراین، رویداد انقلاب ایران اساساً با مداخله، خود را نمایان کرد؛ مداخله در نظم مدرن و نوینی که پس از جنگ جهانی دوم در مراحلِ پایانیِ قوام خود بود. این مداخله کماکان از ناحیه برخی از قدرتهای منطقهای و جهانی حس میشود.
امام حسینِ غایب!
پهلویها با استعانت از اجداد باستانی و چنگ زدن به عظمتهای ازدسترفته، خواهان شکوه ایران بودند؛ اما مردم با آن گرایش همراه نشدند! مردم شکوهشان را بسیار بیشتر از آنکه از اجداد باستانیشان اخذ کنند، از شخصیت امام حسین طلب کردند؛[14] شخصیت غیرایرانیای که به دلخراشترین وضع ممکن، شکست هم خورد! ائمه شیعه در نظر ایرانیان، ایرانیترینِ غیرایرانیان و حتی ایرانیترینِ ایرانیاناند! ازطرفی، شخصیت امامِ زنده، اما غایب، به بینشِ تاریخیِ ایرانیانِ مسلمان امتدادی نامتناهی داده است؛ امام زمان، امام حسینِ غایب است که نتیجه قیامش در آینده، متفاوت از قیام نخستین خواهد بود.[15]
ایرانیان، نوزایی هویت خود را در تشیع یافتند و رویداد انقلاب، مولود این زایش بود. آمیختگی انقلاب ایران بهعنوان کنشی سیاسیمذهبی با بینش تاریخی شیعه، ایران را در جایگاهی گفتمانی قرار داد؛ یعنی ایران در عرصه بینالمللی، صاحب زبان و ادبیاتی مختصبهخود شد؛ صاحب گفتمان شد. قرنها ادبیات تولیدشده در مذهب شیعه، امروز به وادی قدرت و سیاست رسیده است.[16]
جنگِ زمان!
امروز درخلال بحثهایی که پیرامون امکان یا عدمامکان بروز جنگ با ایران مطرح است، ما فرض را بر این میگذاریم که شرایط آغاز جنگ با ایران توسط برخی دولتها، منتفی است؛ اما آیا این به معنای منتفی بودن جنگ در آینده است؟
حیات انسانی دچار اکنونزدگی است. این اکنونزدگی ایجاب میکند که ما همواره نگران وضع کنونی باشیم؛ اما برای یک کشور و حکومت، مشخصاً اکنون و حال چه برهه زمانی را در برمیگیرد؟
همانطور که پیشتر گفته شد، از اصول حیاتی سیاستورزی و حکمرانی، اُولی بودن دفع هرگونه خطر احتمالی بر کسب هرگونه منفعت قطعی است. ازطرفدیگر، خطر و تهدید همواره چیزی است که از زمان آینده میآید و مربوط به گذشته یا حتی اکنون نیست؛ ما بیآنکه متوجه باشیم، همواره نگران لحظاتی در آینده هستیم نه لحظاتی که در آن قرار داریم.
بنابراین، هر نظام سیاسی پویا و فعال، آنهم در منطقه خاورمیانه، ضمن رفع تهدیدها و خطرات، به دنبال کسب پیروزیها در آینده است؛ از سندهای چشمانداز توسعه اقتصادی تا قراردادها و شوراهای همکاری، همهوهمه قلابهایی است که برای کسب سهم بیشتر از آینده در زمان انداخته شدهاند.
ما امروز شاهد جنگی در زمان هستیم. دو طرف اصلی این نزاع در خاورمیانه، در زمان میجنگند و این زمان چیزی مربوط به منازعات گذشته یا اکنون نیست؛ این جنگ برای تصاحب آینده و پیروزی در آن است. انقلاب ایران بهعنوان رویدادی که از دید طرف مقابل در وضعیت موجود و نظم آن مداخله کرده است، خود دارای بینشی تاریخی است؛ بینشی که پدیده انقلاب را در محدوده حق و آینده را ازآن جبهه حق میداند.[17] چنین رویکردی باعث میشود طرف مقابل، خون خود را در آینده ببیند!
“ما امروز شاهد جنگی در زمان هستیم. دو طرف اصلی این نزاع در خاورمیانه، در زمان میجنگند و این زمان چیزی مربوط به منازعات گذشته یا اکنون نیست؛ این جنگ برای تصاحب آینده و پیروزی در آن است. انقلاب ایران بهعنوان رویدادی که از دید طرف مقابل در وضعیت موجود و نظم آن مداخله کرده است، خود دارای بینشی تاریخی است؛ بینشی که پدیده انقلاب را در محدوده حق و آینده را ازآن جبهه حق میداند.“
وقتی یک طرف در زمانی که خواهد آمد، جایی برای دیگری قائل نباشد، لاجرم جنگ، نقطه رهایی طرف مقابل خواهد بود. هرچند ایران نیتی برای آغاز هرگونه جنگی ندارد، بینشِ پشتِ گفتمان و زبانِ قدرت در ایران، محدوده باطلی را تعریف میکند که درصورت ورود کشوری به آن محدوده، در نهایت، نوعی از جنگ راه خروج از آن خواهد بود. درواقع باید دید کدام کشور در مواجهه گفتمانی، زودتر در موقعیت انسداد قرار خواهد گرفت و جنگ را شروع خواهد کرد.
بااینتفاسیر، هرچند بنسلمان میتوانست در ذهن خود چنین افکاری را پرورش و آنها را مبنای سیاستورزیش قرار دهد؛ اما بهتر بود هرگز این سخنان را در مصاحبهای رسمی بر زبان جاری نمیکرد! او خود و کشورش را برای تصاحب سهمی از آینده، وارد جنگی در زمان کرده است؛ همانطور که ایران بهپشتوانه گفتمانِ قدرت خود، سالهاست به چنین جنگی وارد شده است.
[1]. yon.ir/iTHYE ؛ از زمان 58:30
[2]. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار؛ نبرد حق و باطل، جلد 25، تهران: انتشارات صدرا.
[3]. همچون انقلابهای فرانسه، روسیه و چین.
[4]. آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی، 1377، ص 32.
[5]. گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، 1383، ص 518.
[6]. Event
[7]. The Singular
[8]. Intervention
[9]. شیدا، مجتبی، «رخداد تئاتر در فلسفه آلن بدیو»، دوفصلنامه فلسفه تحلیلی، دوره 12 شماره 30، پاییز و زمستان 1395، صص 154-158.
[10]. عشقی، لیلی، زمانی میان زمانها؛ امام، شیعه و ایران، ترجمه احمد نقیبزاده، تهران: نشر فلات، 1395، ص 170.
[11]. منظور مفهوم محض امام در بینش شیعه است.
[12]. همان، ص 178
[13]. همان، ص 173
[14]. همان، ص 183
[15]. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار؛ قیام و انقلاب مهدی، جلد 24، تهران: انتشارات صدرا.
[16]. ر.ک: فوکو، میشل، ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومیهمدانی، تهران: انتشارات هرمس، صص 25-42؛ میشل فوکو برای این جایگاه گفتمانی از تعبیر «معنویت سیاسی» استفاده میکند.
[17]. صحیفه امام خمینی؛ جلد 15 صفحه 347 و 348: «انقلاب اسلامی ایران با تائید خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است؛ و انشاءالله با گسترش آن، قدرتهای شیطانی به انزوا کشیده خواهند شد و حکومت مستضعفان برپا و زمینه برای حکومت جهانی مهدی آخرالزمان، عجّل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، مهیا خواهد شد.»
صحیفه امام خمینی؛ جلد 21 صفحه 327: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت، ارواحنا فداه، است… مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوریاسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر [معیشت و امور] مردم بنماید؛ ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.»
محمدحسین صادقی، پژوهشگر و محقق در حوزه علوم اجتماعی است و مطالب ایشان در باشگاه اندیشه نیز در همین حوزه منتشر خواهد شد.